چرا این ۳۲ نماد درغارهای باستانیِ تمام اروپا یافت شده‌اند؟

متن سخنرانی :
چيزى درباره غارها هست-- گشودگى سايه‎دار در يك صخره سنگ آهكىكه شما را به درون خود مى‌كشد. در حین عبور از دروازه بین روشناییو تاریکی، وارد جهانی زیرزمینی می‎شوید-- مکانی پر از تاریکی ابدی،رایحه‎های زمینی و سکوت خاموش.
مدت‌ها قبل در اروپا، مردمان باستانی نیز وارد این جهان‎های زیرزمینی شدند. به‌عنوان شاهد ورودشان، نقاشی‌ها و حکاکی‎های اسرارآمیزی را از خود بجای گذاشتند، مثل این نقاشی دیواری از انسان‌ها، مثلث‎هاو زیگزاگ‌ها در Ojo Guareña اسپانیا. الان شما در حال عبور از همان مسیریهستید که این نقاشان اولیه رفته‎اند. و در این مکانِ دگرجهانی و فرا واقعی، تصور شنیدن صدای پایِ شال پیچ شده در پارچه‌ای از جنس پوست بر خاک نرم یا دیدن سوسوی نور مشعلی در انحنا بعدی محتمل به نظر می‎رسد.
وقتی در غار هستم، اغلب خودم را در حال فکر کردن به آن کششی می‌یابم که باعث جرات یافتن آدم‌ها برای رفتن به چنین جاهای عمیق و عبور از این گذرگاه‎های خطرناک و باریک و گذاشتن ردشان می‎شود. در این ویدیو کلیپ، که نیم کیلومتر یا حدود یک سوم مایل در زیر زمین درغارCudon اسپانیا تصویربرداری شده، مجموعه‎ای از نقاشی‌های قرمز را توی سقف در بخش قبلا کشف نشده غار یافتیم. همان‌طور که به جلو می‌خزیدیم، به سبک نظامی‌ها، با سقفی که مدام کوتاه‎تر می‎شد، سرانجام به نقطه‎ای رسیدیمکه سقف بقدری کوتاه بود که دیلن -شوهرم و عکاس پروژه- دیگر قادر به فوکوس کردن روی سقف بادوربین DSLR ‎اش نبود. پس همان‌طور که از من فیلم می‎گرفت، من دنباله‌ی نقاشی قرمز را با تنها منبع نور‎ی‎امو یک دوربین پوینت-اند- شوت که برای مواقعی این چنینی همراهم هست گرفتم. نیم کیلومتر زیر زمین.
جداً. واقعا یک نفر با مشعل یا چراغ سنگی آن پایین چه کار داشته است؟
(خنده)
منظورم این است که منطق‌ست، نه؟
اما می‎دانید، این از آن نوع پرسش‌هایی است کهبا تحقیقم به دنبال جوابش هستم. من بر روی برخی از قدیمی‎ترین هنرهادر جهان مطالعه می‎کنم. توسط این هنرمندان نخستیندر اروپا خلق شدند، بین ۱۰٫۰۰۰ و ۴۰٫۰۰۰ سال قبل. و نکته این است که آن را صرف زیبا بودن مطالعه می‎کنمبا این که برخی از آنها مسلما همین‌ طورند. اما آنچه علاقه‌مندم گسترش ذهن مدرن، تکامل خلاقیت، خیال‌پردازی و اندیشه ابستره، و درباره مفهوم انسان بودن است. در حالی‌که همه گونه‎ها با همبه نحوی ارتباط برقرار می‎کنند، تنها انسان‌ها هستند که واقعاآن را به سطح بالاتری برده‎اند. تمایل و توانایی ما برایشراکت و همکاری نقش عظیمی در داستان موفقیت ما داشته است. جهان مدرن ما بر مبنای یک شبکه جهانی تبادل اطلاعات ایجاد شده که بخش عمده آن مدیون قابلیت ما در برقراری ارتباط بوده-- به ویژه، با استفاده از اشکال نوشتاری و گرافیکی. نکته این‌جاست که اگرچه ساخته‎های ما بر مبنای دستاوردهای ذهنی آنانی است که خیلی قبل‎تر از ما آمده‌اند، و به آسانی فراموش می‌شود که برخی از این قابلیت‎ها آن‌ زمان وجود نداشته‌اند. این یکی از موارد بسیار جالبی استکه هنگام مطالعه بر تاریخ دوردستمان یافته‎ام. این آدم‌ها شانه‎های هیچ غولی را نداشتند که بر آن تکیه کنند. آنها شانه‎های اصلی بودند. و درحالی‌که شمار شگفت‎آوری از اختراعات مهم حاصل روزگاران دور است، آنچه می‌خواهم امروز برای‌تان بگویماختراع رابطه گرافیکی است.
سه نوع اصلی از ارتباط وجود دارد، گفتاری،حرکات واشارات--خب چیزهایی مثل زبان اشاره-- و ارتباط گرافیکی. گفتاری و حرکات واشاراتاصل ذات زودگذر خود را دارند. مستلزم تماس نزدیک برای پیامی هستند که ارسال و دریافت می‎گردد. وبعد از لحظه انتقال، برای همیشه رفته است. ارتباط تصویری، از سوی دیگر،آن رابطه را قطع می‎کند. و با اختراع آن،برای نخستین بار این امکان ایجاد شد که پیامی منتقل شود و در مکان و زمانی فراتر از یک لحظه مجرد نگهداری گردد.
اروپا یکی از اولین مکان‌هایی است که ما در آن شروع به دیدن علائم گرافیکی کردیم که بطور منظم در غارها، پناهگاه‎های سنگی، و حتی معدود بناهای غیر مسقف بجای مانده ظاهر شده‎اند. اما این اروپایی نیست که امروز می‎شناسیم. جهانی بود زیرسلطه لایه‎های یخِسربه فلک کشیده با سه تا چهار کیلومتر ارتفاع، و مرتع‎های فراگیر و تندراهای منجمد. عصر یخبندان بود.
طی قرن گذشته، بیش از ۳۵۰ بنای هنر سنگیِ عصر یخبندان در سرتاسر این قاره یافت شده، که با حیوانات، اشکال ابستره و حتی به ندرت انسان، مثل هیکل‌های حکاکی شده منطقه گروتا دل کاوالودر سیسیل تزیین شده‎اند. و تصور اجمالی نادری از جهان خلاقانه و تخیل‎پردازی آن هنرمندان اولیهدر آن روزها را به ما می‎دهند.
از زمان کشف آن‌ها، این حیوانات بودند که عمدهکانون بررسی‌ها بوده‌اند مانند این اسب سیاه از گولاوئرا در اسپانیا، یا این گاومیش بنفش غیرعادی از La Pasiega. اما برای من، اشکال ابستره مهم هستند،آن‌هایی که نشانه‎های هندسی می‎نامیم، که من را بسوی مطالعهاین هنر سوق داد. بامزه این است که در بیشتر این بناها علائم هندسی از نظر تعداد به تصاویر انسان و حیوان پیشی می‌گیرند. اما وقتی این کار را در ۲۰۰۷ شروع کردم، حتی یک فهرست معین از تعداد اشکال موجود وجود نداشت، نه حتی مفهومی قوی از این که آیا همان‌ها در گذر زمان یا فضا ظاهر شدند. پیش از آن که حتی سوال‌هایم شروع شوند، گام نخستین من گردآوری داده‎هایی از همه علائم هندسی شناخته شدهاز تمامی بناهای هنر سنگی بود. مشکل این بود در حالی‌که همه آن‌هابه‌خوبی در برخی سایت‌ها مستند شده بودند، معمولا حاوی حیوانات بسیاری قشنگی بودند، کلی دیگر هم بود که خیلی گنگ و مبهم بودند-- جزییات یا شرح چندانی نبود. برخی از آن‌ها برای نیم قرن یا بیشتر مورد بازدید قرار نگرفته بودند. این‌ها مواردی بودند که در حوزه کاری‎ام دنبال‌شان بودم.
طی این مسیر دو ساله، همسر وفادارم دیلن و من هر کدام ۳۰۰ ساعت را در زیرزمین گذراندیم، با راهپیمایی، خزیدن و حرکت مارپیچیدر اطراف ۵۲ بنا در فرانسه، اسپانیا، پرتقال و سیسل. و کاملا ارزشش را داشت. در ۷۵ درصد بناهایی که بازدید کردیم نشانه‎های هندسی مستند نشده جدیدی یافتیم. این میزان دقت و درستی استکه می‎دانستم قرار است در صورت تمایل داشتن به پاسخ‎دهیبه سوالات بزرگتر لازم داشته باشم.
برویم سراغ آن پرسش‌ها. بجز یک مشت نمادی که از بقیه فرق دارند،فقط ۳۲ نشانه هندسی وجود دارد. فقط ۳۲ نشانه از ۳۰٫۰۰۰ سال چرخه زمانیو در کل قاره اروپا. خیلی کم هست. الان، اگر این‌ها تزیینات یا خط‌خطیغیر یک‌دست بود، می‎توانستیم انتظار تنوع بیشتری را داشته باشیم، اما در عوض آنچه یافتیمهمان نشانه‎هاست که در طول زمان و فضا تکرار شده‎اند. برخی نشانه‎ها شروع قوی داشتند،پیش ازآنکه محبوبیت‌شان را از دست بدهند و محو گردند و نشانه‌های دیگر در ادامهابداع گردند. اما ۶۵ درصد آن نشانه‎ها در تمام مدت آن دوره مورد استفاده بودند-- چیزهایی مثل خطوط، مستطیل، مثلث،بیضی و دایره که از آخر عصر یخبندان در اینجا می‎بینیم، در بنای ۱۰٫۰۰۰ ساله در بالای کوهستان پیرنه. و در حالی‌که برخی نشانه‎ها پراکندگی هزاران کیلومتری دارند، دیگر نشانه‎ها، الگوهای توزیع خیلی محدودتری دارند، حتی برخی تنها به یک قلمرو محدود می‎شوند، مثل این مستطیل‎های تقسیم شده‎ای که اینجا می‎بینیم و تنها در اسپانیای شمالی یافت می‎شوند، و این که به ادعای برخی محققانکه آن‌ها را بررسی کرده‎اند می‎توانند به نوعی برخی نشانه‎هایخانوادگی یا قبیله‎ای باشند.
به این نکته توجه داشته باشید که درجه شگفت‌آوری از شباهت در نخستین هنر سنگی وجود دارد که از فرانسه و اسپانیا گرفته تااندونزی و استرالیا یافت می‎شود. با بسیاری از همان نشانه‎ها که در چنین مکان‌های دوردستی ظاهر می‎شوند، به‌خصوص در آن بازه زمانی ۳۰٫۰۰۰ تا ۴۰٫۰۰۰ ساله، این احتمال هر چه بیشتر قوت می‎گیرد که مبدا این اختراع در واقعبه یک نقطه اشتراکی در آفریقا بر می‎گردد. اما متاسفم به شما بگویم که این موضوعسخنرانی دیگری در آینده است.
پس برگردیم سر موضوع فعلی. هیچ شکی نیست که این نشانه‎هابرای خالقانشان با معنی بودند، مثل این مجسمه‎های نقش برجسته از رصدخانه سنگی ونسقو در فرانسه. شاید ندانید که منظورشان چه بود، اما قطعا مردم آن دوره منظوری داشته‎اند. تکرار همان نشانه‎ها، برای مدت طولانی و در بناهای متعدد به ما می‎گوید که آن هنرمندانانتخاب‌های تعمدی داشته‎اند. اگر درباره اشکال هندسی خاصبا مفاهیم توافق شده و از لحاظ فرهنگی تشخیص داده شدهصحبت می‎کنیم، برای این است بعدا بتوانیم نگاه مناسبی به یکی از قدیمی‎ترین سیستم‌هایارتباط گرافیکی در جهان داشته باشیم.
هنوز درباره نوشتن صحبت نمی‎کنم. حروف کافی هنوز در این مرحله وجود ندارد تا همه کلمات را دراین زبان گفتاری ارائه کند، چیزی که برای یک سیستم نوشتاری کامل الزامی است. شاهد تکرار منظم و کافیاین نشانه‎ها نیستیم تا دلالت کندکه نوعی از الفبا بوده‎اند. اما آنچه داریم برخی استثناهایخیره کننده هستند مانند این لوح ازLa Pasiega در اسپانیاکه معروف به «سنگ نوشت» است، همراه با نقش‌های ویژه متقارن، دست‌هایی که در وسط و به سبک خاصی به نمایش درآمده‌اند، و آنچه کمی شبیه کروشه در سمت راست می‌ماند.
قدیمی‎ترین نظام‌های ارتباط گرافیکیدر جهان-- خط میخی سومری، هیروگلیف مصری،دستنویس‌های اولیه چینی، همگی بین ۴٫۰۰۰ الی ۵٫۰۰۰ قبل ظاهر شدند، که وجود هر یک ناشی از پروتوسیستم (سیستم‌های بدوی) پیشین بود که متشکل از علائم شمارشی و آرایه‎های تصویر نگاشتی است، جایی که معنا و تصویر یکی بودند. پس تصویر یک پرنده‎ واقعا نمایانگر آن حیوان بود. تنها بعد از این است که شروع می‎کنیم به دیدن این تصویر نگاشته‌هایی که صاحب سبک شده‎اند، تا این که تقریبا غیرقابل تشخیص می‎شوند و این که ما شروع کردیم به دیدننمادهای بیشتری که اختراع شده بودند تا ارائه‎گر همه این کلمات دیگرناپیدا در زبان باشند-- چیزهایی مثل ضمایر، قیدها و صفت‌ها.
پس با علم به همه این‌ها، خیلی غیرممکن به نظر می‎رسد که نشانه‎های هندسی از اروپای عصر یخبندان حقیقتا حروف نوشتاری آبستره بوده‌اند. در عوض، آنچه بیشتر محتمل است این است که آن هنرمندان نخستین،علائم شمارشی نیز می‎ساختند، شاید مانند این ردیف از خطوطاز Riparo di Za Minic در سیسیلی، و همین‌طور خلق تصاویر صاحب سبک از اشیاء جهان اطرافشان بوده است. آیا برخی از نشانه‎ها می‎توانندنشانه‌های جنگ‎افزاری یا خانه‎سازی باشند؟ یا درباره اجرام آسمانی مثل صور فلکی؟ یا شاید حتی رودخانه‎ها، کوهستان‌ها،درخت‌ها-- خصوصیات مناظر، احتمالا مثل این پَر مانند مشکیاحاطه شده با علائم زنگوله‎ای شکل عجیب از بنای ال کاستیلو در اسپانیا. عبارت پَر مانند به معنایشبیه پَر به لاتین است، اما آیا راستش می‎تواند تصویری از یک درخت یا گیاه باشد؟ برخی محققان شروع به پرسیدن پرسش‌هایی کرده‎اند درباره برخی نشانه‎ها در بناهای خاص، اما باور دارم زمان آن رسیدهتا با این مقوله به‌ عنوان یک کل نگاه مجدد داشته باشیم. البته ابهاماتی نیز در این زمینه وجود دارد، به این ترتیب که تنها با احتیاط همه نشانه‎ها را در یک مقوله مجرد طبقه‎بندی کنیم، احساسم این است که گام بعدی منمسستلزم تجزیه آن به‌عنوان انواع مختلف تصویرسازی‌هایی استکه شناسایی و سوا شده‎اند.
الان حرفم را اشتباهبرداشت نکنید، آفرینش نوشتارِ کاملا مدون که بعدها اتفاق افتاده یک شاهکار تحسین برانگیز در نوع خود است. اما مهم است که به‌خاطر بسپاریم که آن نظام‌های نوشتاری اولیهاز خلاء به وجود نیامدند. و این که حتی ۵٫۰۰۰ قبل هم مردم مشغول ساختچیز خیلی قدیمی‎تری بودند، که ریشه‎هایش به ده‌ها هزار سال قبل‌تر در گذشته بر می‎گردد-- به نشانه‎های هندسی عصریخبنداناروپا و خیلی قبل‎تر، تا به آن مرحله دوردستدر تاریخ گروهی ما، زمانی که برای اولین بار ایده نشانه گرافیگی به ذهن کسی خطور کرد و برای همیشه ماهیت نحوه ارتباطبرقرار کردن ما ر ا تغییر داد.
متشکرم.
(تشویق)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *