روبین اینس: آیا علم بر ضد شگفتی است؟

متن سخنرانی :
در ابتدا میخوام از همه شما عذزخواهی کنم بخاطر اینکه من هیچ نوع اسلاید پاورپوینت ای برای این بحث ندارم. بخاطر اینکه من هیچ نوع اسلاید پاورپوینت ای برای این بحث ندارم. بنابراین کاری که میخوام بکنم اینه که، هر از چند گاهی، این حرکت رو میکنم، و در اون لحظه شما مختار هستید هر اسلایدی که دوست دارید توی ذهنتون تصور کنید. و در اون لحظه شما مختار هستید هر اسلایدی که دوست دارید توی ذهنتون تصور کنید.
من یک شوی رادیویی اجرا میکنم. اسم این شوی رادیویی هست "قفس بینهایت میمون". موضوع این شو درباره علم، درباره عقل گراییه. بنابراین، ما هر هفته کلی شکایت دریافت میکنیم -- بنابراین، ما هر هفته کلی شکایت دریافت میکنیم -- یکی از شکایتهایی که معمولا از ما میکنند اسم برنامه " قفس بینهایت میمون "، است که یکی از شکایتهایی که معمولا از ما میکنند اسم برنامه " قفس بینهایت میمون "، است که از ایده به دام انداختن حیوانات و آزمایش کردن روی اونها، حمایت میکنه. ما خیلی روشن و شفاف خیال کسانی که این شکایت رو از ما کردن راحت کردیم که یه قفس بینهایت میمون ، خیلی جای زیادی داره.
(خنده حاضرین)
یه نفر دیگه هم بود که میگفت " 'این ایده قفس بینهایت میمون مسخره اس. یه نفر دیگه هم بود که میگفت " 'این ایده قفس بینهایت میمون مسخره اس. تعداد نامحدود میمون نخواهند توانست اثری مثل شکسپیر بوجود بیاورند. تعداد نامحدود میمون نخواهند توانست اثری مثل شکسپیر بوجود بیاورند. این رو میدونیم چون اونها یه آزمایش انجام دادند." بله، اونها برای مدت یک هفته، یه ماشین تایپ به 12 میمون دادن، و بعد از یک هفته، اونها فقط از اون ماشین های تایپ بعنوان توالت استفاده کردن.
(خنده حاضرین)
اگرچه موضوع اصلی، اصلی ترین شکایتی که به ما میکنن -- و اونی که به نظر من از همه نگران کننده تره -- اینه که مردم میگن، "آه، چرا تو آنقدر اصرار داری سحر و جادو رو خراب کنی و از بین ببری؟ اینه که مردم میگن، "آه، چرا تو آنقدر اصرار داری سحر و جادو رو خراب کنی و از بین ببری؟ تو با معرفی عمل، سحر و جادو رو خراب میکنی و از بین میبری." حالا من یه فارغ التحصیل هنر هستم; من عاشق سحر و جادو و افسانه و مکتب اگزیستانسیالیزم و خود ستیزی هستم. من عاشق سحر و جادو و افسانه و مکتب اگزیستانسیالیزم و خود ستیزی هستم. این کاریه که می کنم. ولی همچنین من درک نمیکنم که چطور این سحر و جادو رو خراب میکنه. ولی همچنین من درک نمیکنم که چطور این سحر و جادو رو خراب میکنه. من متعقدم، همه سحر و جادویی که بخاطر علم و دانش از بین رفته من متعقدم، همه سحر و جادویی که بخاطر علم و دانش از بین رفته توسط یه چیزی که یه همون اندازه شگفت انگیزه جایگزین شده.
برای مثال، طالع بینی بر پایه ستارگان: مثل خیلی دیگه از عقل گرایان، من برج حوت هستم. (خنده حاضرین) حالا این طالع بینی -- ما این ایده بی اساس که زندگی یکنفر میتونه بوسیله جایگاه ستارگان پیش بینی بشه را رد میکنیم ما این ایده بی اساس که زندگی یکنفر میتونه بوسیله جایگاه ستارگان پیش بینی بشه را رد میکنیم که شما، مثلا امروز، یک آدم خوش شانس رو خواهید دید که یه کلاه روی سرش گذاشته. که شما، مثلا امروز، یک آدم خوش شانس رو خواهید دید که یه کلاه روی سرش گذاشته. اون ایده مسخره از بین رفته. ولی اگر ما بخوایم به آسمون نگاه کنیم و پیش بینی کنیم، هنوز میتونیم. ما میتونیم پیش بینی هایی از تشکیل شدن کهکشان ها رو ببینیم، از برخورد کهکشان هایی که با یکدیگر برخورد میکنند، از منظومه های شمسی جدید. این خیلی شگفت انگیزه. اگر خورشید میتونست یه روز -- در واقع اگر زمین -- اگر یه روز زمین می تونست نقشه نجومی خودش رو بخونه، ممکن بود یه روز بهش بگه، "روز خوبی برای برنامه ریزی نیست، یک غول قرمز شما را قورت خواهد داد." "روز خوبی برای برنامه ریزی نیست، یک غول قرمز شما را قورت خواهد داد."
و این به نظر من هم، اگر فکر میکنید من نگران از بین رفتن دنیا هستم، خب ایده دنیاهای متعدد -- یکی از زیباترین، سحرانگیزترین و بعضی اوقات ترسناک ترین ایده هایی است یکی از زیباترین، سحرانگیزترین و بعضی اوقات ترسناک ترین ایده هایی است که از تعریف کوانتومی حاصل میشن -- چیز شگفت انگیزیه. که میگه هر آدمی که اینجاست، هر تصمیمی که امروز گرفتین، هر تصمیمی که توی زندگیتون گرفتین، در واقع شما اون تصمیم رو نگرفتین، ولی در واقع، هریک از تغییرات حاصل از تصمیم هایی که گرفته شده، به سمت یه دنیای جدید دیگری میرود. ولی در واقع، هریک از تغییرات حاصل از تصمیم هایی که گرفته شده، به سمت یه دنیای جدید دیگری میرود. این یه ایده شگفت انگیزه. اگر یه وقت فکر کردید که زندگی بی ارزشی دارین، همیشه یادتون باشه که یه نفر دیگه ای هست که تصمیم های حتی بدتری از اونهایی که شما گرفتین، گرفته. همیشه یادتون باشه که یه نفر دیگه ای هست که تصمیم های حتی بدتری از اونهایی که شما گرفتین، گرفته. (خنده حاضرین) اگر یه وقت به این فکر افتادید، "اه، میخوام تمومش کنم،" تمومش نکنید. یادتون باشه که در مقابل بزرگی و عظمت جهان، در وهله اول اصلا وجود هم ندارید. یادتون باشه که در مقابل بزرگی و عظمت جهان، در وهله اول اصلا وجود هم ندارید. این موضوع برای من، بصورت عجیبی، خیلی خیلی آرامش بخشه. این موضوع برای من، بصورت عجیبی، خیلی خیلی آرامش بخشه.
حالا تناسخ، موضوع دیگه ایه که از بین میره -- زندگی بعد از مرگ. ولی اون از بین نمیره. چون در واقع داره میگه ما بصورت جاویدان زندگی خواهیم کرد. چون در واقع داره میگه ما بصورت جاویدان زندگی خواهیم کرد. خب، یه شرط داره. در واقع ما بصورت جاویدان زندگی نخواهیم کرد. شما بصورت جاویدان زندگی نخواهید کرد. هشیاری شما، شما بودن شما، من بودن من -- اون ها از بین خواهند رفت. هشیاری شما، شما بودن شما، من بودن من -- اون ها از بین خواهند رفت. ولی همه ذره هایی که ما رو ساخته اند، تک تک اتم هایی که در ما وجود دارند، ولی همه ذره هایی که ما رو ساخته اند، تک تک اتم هایی که در ما وجود دارند، قبل از ما چیزهای مختلف بی شماری را ساخته بودند و بعد از ما هم به ساختن چیزهای مختلف بی شماری ادامه خواهند داد. ما در گذشته، کوه ها، سیب ها، ستاره های کهکشانی و زانو های افراد دیگر بوده ایم. ما در گذشته، کوه ها، سیب ها، ستاره های کهکشانی و زانو های افراد دیگر بوده ایم. ما در گذشته، کوه ها، سیب ها، ستاره های کهکشانی و زانو های افراد دیگر بوده ایم. کی میدونه، شاید یکی از اتم های تشکیل دهنده شما داخل زانوی ناپلئون بوده. این چیز خوبیه. برخلاف ساکنان دنیا، خود دنیا از بین نمیره. برخلاف ساکنان دنیا، خود دنیا از بین نمیره. همه ما کاملا قابل بازیافت هستیم. و وقتی که می میریم، حتی لازم نیست برای بازیافت شدن، در کیسه های جداگانه آشغال ها قرار داده بشیم. و وقتی که می میریم، حتی لازم نیست برای بازیافت شدن، در کیسه های جداگانه آشغال ها قرار داده بشیم. این شگفت انگیزه.
به نظر من درک، شگفتی و لذت را از بین نمیبره. به نظر من درک، شگفتی و لذت را از بین نمیبره. برای مثال، ممکنه همسر من برگرده به من بگه، "چرا عاشق من هستی؟" برای مثال، ممکنه همسر من برگرده به من بگه، "چرا عاشق من هستی؟" و من میتونم با صداقت توی چشماش نگاه کنم و بگم، و من میتونم با صداقت توی چشماش نگاه کنم و بگم، "چون ترشحات شیمیایی ما، با گیرنده های بویایی مون مطابقت داره." "چون ترشحات شیمیایی ما، با گیرنده های بویایی مون مطابقت داره." (خنده حاضرین) هرچند ممکنه یه چیزی هم راجع به اخلاق و خصوصیات شخصی و موهاش بگم. هرچند ممکنه یه چیزی هم راجع به اخلاق و خصوصیات شخصی و موهاش بگم. و این شگفت انگیزه. عشق بخاطر این حقیقت از بین نمیره.
همچنین درد و رنج هم از بین نمیره. این خیلی وحشتناکه، هرچند من درد و رنج رو درک میکنم. اگر یه نفر به من مشت بکوبه -- و بخاطر اخلاق و خصوصیات شخصی ام، این اتفاق مرتب اتفاق میافته -- و بخاطر اخلاق و خصوصیات شخصی ام، این اتفاق مرتب اتفاق میافته -- من می دونم درد از کجا نشات میگیره. در واقع اون حرکت جنبشی ایه که به انرژی تبدیل میشه در جایی که چهار-بردار ثابت است -- درد اینه. ولی به هیچ صورتی من نمیتونم واکنش نشون بدم، و بگم، "ها! اون بهترین تبدیل انرژی جنبشی به انرژی در بردار ثابت چهارمی نبود که بهت زدم؟" نه، من بجاش یه دندون به بیرون تف میکنم.
(خنده حاضرین)
و این همه این چیزای مختلفه -- عشق به پسرم. من یه پسر دارم، اسمش 'آرشی' یه. من خیلی خوش شانسم، چون اون از همه بچه های دیگه بهتره. حالا میدونم که شما اینطور فکر نمی کنین. شما ممکنه خودتون بچه داشته باشین و فکر کنید، "اوه نه، بچه من بهترینه." این نکته راجع به نظریه تکامل شگفت انگیزه -- تمایل به باور اینکه بچه ما بهترینه. تمایل به باور اینکه بچه ما بهترینه. حالا بصورت های مختلفی، این یه نکته اس برای بقا. واقعیتی که ما اینجا مشاهده میکنیم، حامل ایه که ژن های ما رو حمل میکنه، و بنابراین ما عاشقش هستیم. ولی ما ذره ای هم اون رو متوجه نمیشیم، ما فقط بدون قید و شرط دوستش داریم. این شگفت انگیزه. هرچند که باید بگم پسر من بهترینه و از بچه های شما بهتره. من یه سری تست انجام داده ام.
و همه این چیزها به من لذت و هیجان و شگفتی زیادی میده. و همه این چیزها به من لذت و هیجان و شگفتی زیادی میده. حتی مکانیک کوانتومی میتونه برای کار خونه داری ای که خوب انجام نشده بهمون بهانه و عذر بده، برای مثال. حتی مکانیک کوانتومی میتونه برای کار خونه داری ای که خوب انجام نشده بهمون بهانه و عذر بده، برای مثال. ممکنه شما برای مدت یک هفته توی خونه تنها بوده اید. خونه شما در وضعیت وحشتناکی قرار داره. شریک زندگیتون داره برمیگرده. شما به خودتون میگین، چیکار باید بکنم. کاری نکنید. همه کاری که باید بکنید اینه که، وقتی رسید خونه، با استفاده از تفسیر کوانتومی، بگید، "خیلی متاسفم. من برای یک لحظه از پاییدن خونه غافل شدم، و وقتی دوباره پاییدن خونه رو از سر گرفتم، همه این اتفاقات افتاده بود." (خنده حاضرین) این اصل آنتروپی مستحکم جارو کشیدنه.
این مساله، از نظر من خیلی خیلی مهمه. حتی در سفر من تا اینجا -- لذتی که در طول سفرم به اینجا، هر دفعه میبرم. اگر واقعا فکر کنید، شما افسانه رو برطرف میکنید و ازبین میبرید و همچنان یه چیز شگفت انگیز اونجا باقی میمونه. من روی یک ترن نشسته ام. هر وقت من نفسم رو به داخل میبرم، من میلیون-میلیارد-میلیارد اتم اکسیژن رو استنشاق میکنم. من میلیون-میلیارد-میلیارد اتم اکسیژن رو استنشاق میکنم. من روی یک صندلی نشسته ام. حتی با وجود اینکه میدانم صندلی از اتمها ساخته شده و بنابراین در واقع از فضاهای خالی بین آنها، برای من راحته. من به بیرون پنجره نگاه میکنم، و پی میبرم که هر دفعه که توقف میکنم و از اون پنجره به بیرون نگاه میکنم، داخل قاب اون پنجره، هرکجا که باشیم، من در حال مشاهده حیات و زندگی بیشتری هستم نسبت به دیگر قسمت های دنیای شناخته شده فراتر از کره زمین. نسبت به دیگر قسمت های دنیای شناخته شده فراتر از کره زمین. اگر شما به پارک های سیاحتی در زحل یا مشتری بروید، اگر شما به پارک های سیاحتی در زحل یا مشتری بروید، نا امید خواهید شد. و من پی میبرم که این مشاهدات رو دارم با مغز میکنم، مغز انسان، و من پی میبرم که این مشاهدات رو دارم با مغز میکنم، مغز انسان، پیچیده ترین چیز در همه کائنات شناخته شده. این به نظر من چیز خارق العاده ایه. و میدونید چیه، ممکنه که اون کافی باشه.
استیون واینبرگ، برنده جایزه نوبل، گفته، کائنات هرچه بیشتر قابل درک میشه، بیشتر بی معنی به نظر میرسه." کائنات هرچه بیشتر قابل درک میشه، بیشتر بی معنی به نظر میرسه." حالا برای یه سری افراد، به نظر میرسه که ایده ایه که آدم رو به سوی پوچ گرایی بودن هدایت میکنه. ولی به نظر من، اون (کائنات) اینکار رو نمیکنه. اون خیلی شگفت انگیزه. من خوشحالم که جهان بی معنیه. این به این معینه که اگر به انتهای زندگیم برسم، جهان برنمیگرده به من بگه، "چیکار میکردی، احمق؟ هدف این نیست." جهان برنمیگرده به من بگه، "چیکار میکردی، احمق؟ هدف این نیست." من میتونم هدف و منظور خودم رو خلق کنم. شما میتونید هدف و منظور خودتون رو خلق کنید. ما توان فردی ای داریم که بتونیم بگیم، "این کاریه که من میخوام انجام بدم." ما توان فردی ای داریم که بتونیم بگیم، "این کاریه که من میخوام انجام بدم." و در یک جهان بی معنی، این به نظر من شگفت انگیزه. من انتخاب کردم که درباره مکانیک کوانتومی و تفسیر کپنهاگ جک های مسخره بسازم. من انتخاب کردم که درباره مکانیک کوانتومی و تفسیر کپنهاگ جک های مسخره بسازم. فکر کنم، شما بتونید از زمانتون استفاده بهتری بکنین و کارای خیلی خیلی بهتری نسبت به من به انجام برسونین.
خیلی خیلی از شما متشکرم. خداحافظ.
(تشویق حاضرین)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *