لیزا گانسکی : آینده کسب و کار ، “شبکه” است

متن سخنرانی :
دارم در خصوص چیزی که من آنرا " شبکه " می نامم با شما صحبت می کنم. این اساسا یک تغییر بنیادی است در نوع رابطه ما با اشیاء ، با چیزها در زندگی هامان. و این سرآغاز نگاه کردن است -- نه همیشه و نه برای همه چیز -- اما در مواقع مشخصی از زمان دسترسی به انواع معینی از چیزها و خدمات تصاحب کردن آنها را تحت شعاع قرار می دهد. واین دنبال رو کردن بهترین چیزهاست که به سادگی به اشتراک گذاشته شده اند. و ما از یک سنت دیرینه به اشتراک گذاری می آییم. ما از حمل و نقل بطور مشترک استفاده کرده ایم. ما شراب و غذا و اقسام دیگری از تجربیات شگفت آور را در قهوه خانه های آمستردام با هم به اشتراک گذاشتیم. انواع دیگر از سرگرمی ها را به اشتراک گذاشته ایم -- میدانهای ورزشی ، پارک های عمومی ، سالن های کنسرت ، کتابخانه ها دانشگاه ها. همه این چیزها فضاهای اشتراک گذاری هستند ، اما تقسیم کردن سرانجام با چیزی که من به آن بعنوان خاستگاه همه فضاهای اشتراک گذاری اشاره می کنم ، آغاز می شود وپایان می پذیرد.
و همانگونه که درباره شبکه فکر می کنم و به این فکر می کنم که چه چیزی محرک آن است چگونه اینگونه شد که آن اکنون رخ می دهد، فکر کنم مسیرهایی وجود دارند که می خواهم آنها را بعنوان پیش زمینه به شما ارائه دهم. اول رکود اقتصادی است -- همانطور که این رکود سبب شده است که ما به رابطه مان با چیزهایی که در زندگی مان که به ارزش مربوطند دوباره بیاندیشیم -- بنابراین همراستا کردن ارزش را با هزینه واقعی شروع کردیم. دوم ، رشد جمعیت و تراکم داخل شهرها. جمعیت بیشتر ، فضای کمتر ، وسایل کمتر. تغییر آب و هوا. داریم تلاش می کنیم تا تنش را در زندگی شخصی مان و در جامعه مان و در سیاره مان کاهش دهیم. همینطور ، بدگمانی اخیر نسبت به مارکهای بزرگ ، مارکهای جهانی بزرگ ، در گروهی از صنایع مختلف بوده است. و این یک گشایشی را موجب شده است. تحقیق در اینجا ، در ایالات متحده و در کانادا و اروپای غربی نشان می دهد که اغلب ما خیلی بیشتر با شرکتهای محلی راحت هستیم ، و یا مارکهایی که شاید ما درموردش نشنیده ایم. درحالیکه قبلا ، از مارکهای بزرگ می خریدیم که مطمئن بودیم به آن اعتماد داریم و آخرین اینست که ما در این زمان با افراد بیشتری در روی زمین مرتبط هستیم نسبت به گذشته-- بجز البته کسی که در کنارش نشسته اید .
(خنده حضار)
چیز دیگری که ارزش توجه کردن دارد اینست که ما در خلال دهه ها و دهه ها سرمایه گذاری عظیمی کرده ایم ، و ده ها میلیارد دلار صرف این سرمایه گذاری شده است که اکنون میراث ماست . این یک زیر ساخت فیزیکی است که به ما اجازه می دهد از نقطه آ به نقطه ب برسیم و چیزها را از این طریق جابجا کنیم. و همینطوراین وب و موبایل هست که به ما اجازه می دهد تا به هم متصل شویم و همه جور زمینه ها و مجموعه ها را بوجود بیاوریم. و سرمایه گذاری روی آن فن آوری ها و آن زیرساخت بواقع میراث ما هستند. به ما این امکان را می دهد تا در روشهای حقیقتا جدید و جالب مشارکت داشته باشیم.
و بنابراین به نظر من ، یک شرکت شبکه ای ، شرکت شبکه ای متعارف، این سه چیز را گرد هم می آورند : توانایی ما در وصل شدن به یکدیگر -- بسیاری از ما با این گوشی های همراهی که جی پی اس و اینترنت دارند میگردیم -- به ما امکان پیدا کردن هم را می دهد و پیدا کردن چیزها در زمان و مکان. و سوم اینکه چیزهای فیزیکی بروی یک نقشه قابل خواندن هستند -- بنابراین غذاخوری ها ، بسیاری از اماکن (دادگاه)، همچنین بوسیله جی پی اس و سایر فن آوری ها نظیر آراف آی دی و این توسعه یافتن به فرای اینها ادامه دارد، ما همچنین مواردی را که حرکت می کنند ردیابی می کنیم، نظیر یک خودرو، یک تاکسی ، یک مجموعه حمل و نقل، یک جعبه که در خلال زمان و مکان در حرکت است. و خب این تجهیزات دسترسی به تهیه وسایل و خدمات را موجب می شوند که بسیار راحت ترو در برخی موارد ارزانتر از تصاحب آنها است.
برای مثال ، من می خواهم از زیپ کار استفاده کنم. چه تعداد از افراد اینجا اشتراک گذاری خودرو یا دوچرخه را تجربه کرده اند؟ ووو ، خیلی عالیه . بسیار خوب ، متشکرم. اساسا زیپ کار بزرگترین شرکت اشتراک گذاری خودرو در جهان است. آنها اشتراک گذاری خودور را اختراع نکردند. اشتراک گذاری خودرو در واقع در اروپا اختراع شد. یکی از پایه گذاران آن به سوئیس رفت، و دید که این طرح در نقطه ای اجرا شده است، گفت ، " ووو ، این به نظر خیلی با حاله . فکر کنم ما می تونیم اونو توی کمبریج پیاده کنیم، " آنرا به کمبریج آورد و -- دو خانم -- آنرا شروع کردند روبین چیس شخص دیگری بود که اینکاررا آغاز کرد. زیپ کار چیزهایی واقعا با اهمیتی دارد. نخست ، آنها خوب فهمیدند که یک نام تجاری یک صداست و یک محصول یک سوغاتی است. و خب آنها بسیار بافکر بودند درمورد شیوه ای که آنها اشتراک گذاری خودرو را عرضه کردند. آنرا سکسی درست کردند. آنرا تازه ساختند. آنرا آرمانی کردند. اگر شما یکی از اعضای کانون بودید، وقتی که شما عضو کانون هستید ، شما یک زیپ استر هستید. خودور هایی که برداشتند شبیه خودورهای قبلی پلیس نبود که رویشان برداشته شده بودند یا چیزی مشابه. آنها این خودور های سکسی را برداشتند. آنها دانشگاه ها را مورد هدف قراردادند. آنها مطمئن شدند که تعداد آمار کسانی که آنها مد نظر قراردادند و خودرو ها ، همه منطبق هستند. تجربه بسیار خوبی بود. و همه خودور ها تمیز و قابل اطمینان بودند ، و طرح جواب داد.
پس از نقطه نظر نام تجاری ، آنها خیلی درست رفتند. اما فهمیدند که بطور بنیادی آنها یک شرکت خودور ساز نیستند. آنها فهمیدند که یک شرکت داده های اطلاعاتی هستند. چراکه وقتی یک خودرو می خریم به فروشنده خودرو مراجعه می کنیم ، یک معامله انجام می دهیم ، و لقمه مهیاست -- معمولا هم در کوتاه ترین زمان ممکن. اما زمانیکه که شما یک خودرو را به اشتراک می گذارید و یک خدمات اشتراک گذاری خودرو دارید، ممکن است که از یک خودرو برقی برای سفرکردن استفاده کنید، شما یک کامیون می گیرید چرا که دارید یک پروژه خانه سازی انجام می دهید. زمانیکه خاله تان را از فرودگاه می آورید ، یک خودرو سواری می گیرید. و وقتی که به کوه برای اسکی می روید، لوازم جانبی مختلفی دارید که داخل ماشین می گذارید برای انجام چنین کارهایی. در این خلال ، این افراد مشغول جمع آوری همه گونه اطلاعات می شوند درباره رفتار ما و چگونه در برابر این خدمات واکنش نشان می دهیم. و بنابراین ، این تنها یک انتخاب برای آنها نیست، بلکه من معتقدم که یک امر ضروری است برای زیپکار و سایر شرکتهای شبکه ای تا در واقع ما را به تحسین وادارند، که خدمتی محافظانه دارند. برای اینکه ما اطلاعات زیادی به آنها می دهیم، و آنها حق دارند تا بدرستی دریابند که چگونه خواهد بود وقتی که ما جابجا می شویم، آنها در شرایط مناسبی هستند تا انتظار این را داشته باشند که در قدم بعدی ما چه خواهیم خواست.
و همچنین چه درصدی از روز فکر می کنید که بطور متوسط یک شخص از خودرو استفاده می کند؟ چه درصدی از زمان؟ میتونید حدس بزنید؟ آنها واقعا خیلی خوب هستند. من تصور می کردم چیزی در حدود 20 درصد خواهد بود وقتی که اول شروع کردم. عدد در سراسر آمریکا و اروپای غربی هشت درصد است. و پس اساسا حتی اکر شما فکر کنید که 10 درصد باشد، 90 درصد از زمان ، چیزی که هزینه زیادی برای ما در بردارد -- شخصا ، و همچنین ما شهرهایمان را حول آن و چیزهایی مشابه سازماندهی می کنیم -- 90 درصد از زمان به کناری افتاده است. برای این منظور, فکر میکنم یکی از دیگر موضوعات در خصوص شبکه اساسا اینست که ، اگر ما محکم بچلانیم چیزهایی را که دور انداخته ایم ، ارزش زیادی در آن چیزها وجود دارند. چیزی که موجب راه اندازی زیپکارشد -- زیپکار در سال 2000 شروع بکار کرد.
در سال گذشته ، 2010 ، دو شرکت خودروسازی شروع کردند، یکی که در انگلستان است ویپکار نامیده می شود، و دیگری ، ریلی رایدس ، در آمریکا . هر دوی آنها خدمات بی واسطه اشتراک گذاری خودرو هستند، چراکه دو چیز که در خدمات اشتراک گذاری خودور واقعا به کار می آید یکی اینکه خودور باید در دسترس باشد ، و دوم اینکه ، در فاصله یک یا دو واحد از جایی که تو ایستاده ای باشد. خب خودرویی که در دو واحدی منزل یا دفتر کار شماست احیانا خودرو همسایه شماست ، و آن احتمالا آماده استفاده هست. بنابراین افراد این روش کسب و کار را بوجود آوردند. زیپکار از یک دهه پیش شروع به کار کرد در سال 2000. شش سال برای آنها به طول انجامید تا به رقم 1000 خودوری در حال سرویس برسند. ویپکار ، که آپریل سال گذشته شروع کرد، شش ماه طول کشید تا آنها تا به رقم 1000 خودوری در حال سرویس برسند. پس واقعا جالب است. مردم در همه جا رقمی بین 200 تا 700 دلار در ماه بدست می آورند با در اختیار گذاشتن خودروی شان به همسایه ها یشان وقتی که آنها آنرا استفاده نمی کنند. بنابراین این چیزی شبیه اجاره برای تعطیلات است در مورد خودروها. از وقتی که من اینجا هستم -- و امیدوارم برخی افراد در میان شنوندگان در کار خودور هستند -- ( خنده حضار) -- دارم به این می اندیشم که ، برآمده از جنبه فن آوری چیزها -- ما تلویزیون های کابلی دیدیم و رایانه های قابل حمل بی سیم -- حقیقتا خیلی خوب خواهد بود که اگر، چند دقیقه حالا ، شما دوستان بتوانید ایده خودروی اشتراکی را باز کنید. چراکه این بدرستی آزادی عمل بیشتری را موجب می شود. به ما این امکان را می دهد تا بعنوان صاحب راهکارهای دیگری هم داشته باشیم. و من فکر می کنم ما به هر حال به آن سمت در حرکتیم.
فرصت ها و چالش ها پیش روی کسب و کار شبکه ای -- و کسب و کار هایی شبیه زیپکار و نتفلیکس هستند که که تماما کسب و کار شبکه ای هستند ، و دیگران که بسیاری از شرکتها ی خودروسازی دارید ، تولید کنندگان خودرو ، که دارند عرضه خدمات خودرو های اشتراکی را شروع می کنند بصورت یک مارک ثانوی جانبی، یا بصورت یک آزمایش واقعی ، فکر کنم -- اینست که اشتراک گذاری را گریزناپذیر می کند. در زندگی مان یقینا تجربه ها داریم وقتی که اشتراک گذاری گریزناپذیر بوده است. تنها اینکه ، چگونه ما آنرا پیاپی اجرا کنیم و ابعادش را معین کنیم؟ همچنین می دانیم ، به این خاطر که به شبکه های اجتماعی متصل هستیم ، بسیار راحت است تا در یک محیط کوچک این برخورداری را بوجود بیاوریم. این قابل انتقال است چراکه همه ما بهم متصل هستیم. بنابراین اگر من تجربه ای شگفت آور دارم و آنرا بازگو کنم ، یا به پنج نفر که در کنارم ایستاده اند بگویم ،اخبار حرکت می کند. مخالف این هم ، چنانکه می دانیم ، حقیقت دارد، چه بسا بیشتر حقیقی تر.
خب ، اینجا ما لودوتراک ، که در ال ای هست ، همان کاری انجام می دهد که کامیون های غذا می کنند، و یک دنبال رو کامل ، گرد هم جمع شدند. درکل ، و شاید ، دوباره ، بخاطر اینکه من یک کار آفرین فن آوری هستم ، به موارد از دید بسترهای کاری نگاه می کنم. این بسترها دعوتنامه هستند. بنابراین کریگلیست یا آی تیون و شبکه توسعه دهنده آیفون، را بوجود می آورند، در این گونه شبکه ها وجود دارند -- همچنین فیس بوک. اینگونه بسترها همه جور توسعه دهنده ها را جذب می کنند و همه جور افرادی را تا با ایده ها و فرصتهایشان بیایند و موارد استفاده ای را برای قشر خاصی از مخاطب بوجود بیاورند و هدف قراردهند. و بدرستی ، سرشار از شگفتی هاست . چراکه من فکر نمی کنم کسی از ما در این اتاق می توانست چنین موارد استفاده ای را پیش بینی کرده باشد که در فیس بوک و یا حول و حوش آن اتفاق افتاده است ، برای مثال ، دو سال قبل ، زمانیکه مارک اعلام کرد که آنها قصد دارند که بسمت یک بستر بروند.
بنابراین از این جهت ، فکر می کنم این شهرها بسترهای کاری هستند، و بطور قطع دیترویت یک بستر کاری است . دعوتنامه برای آوردن سازنده ها و هنرمندان و کار آفرین ها ، واقعا به انگیزش چنین خلاقیت های مهیج کمک می کند و به رونق یافتن شهر کمک می کند. مشارکت را دعوت می کند. و شهر ها ، در گذشته ، همه گونه مشارکت ها را دعوت کرده اند. اکنون ما بیان می داریم که نقطه نظرهای دیگری هم وجود دارند. خب برای مثال ، سازمان های شهر می توانند انتقال اطلاعات را فراهم سازند. گوگل انتقال اطلاعات ای پی آی را مقدور ساخته است . و همچنین تقریبا هفت یا هشت شهر در ایالات متحده هست که انتقال اطلاعات را ارائه کرده است، و توسعه دهنده های مختلف در حال ساخت موارد استفاده هایی هستند. بنابراین من داشتم در پورتلند یک قهوه می نوشیدم ، و نصف یک شیرقهوه درونش و یک تابلوی کوچک داخل کافه بطور غیر مترقبه شروع می کند به من نشان دادن که اتوبوش بعدی سه دقیقه دیگر می آید و قطار 16 دقیقه دیگر می رسد. و خب این اطلاعات قابل اطمینان و واقعی است که درست در برابر صورت من است ، جایی که هستم، بنابراین می توانم شیرقهوه ام را تمام کنم.
چنین فرصت شگفت انگیزی هست که ما در سراسر آمریکا اکنون حائز آن هستیم: درحدود 21 درصد از فضای خالی بازرگانی و صنعتی . چنین فضایی واجب نیست. نواحی اطراف آن سرزندگی و طراوت و اشتغال را کم دارد. این چیز وجود دارد -- چند نفر اینجا راجع به فروشگاه های سیارروزانه و مرکزخریدهای سیارروزانه چیزی شنیده اند؟ اوه، عالی ، خب من یک طرفدار بزرگ این هستیم. و این چیز خیلی شبکه ای است. اساسا ، همه جور رستوران در اوکلند، نزدیک جایی که من زندگی می کنم هست. یک فروشگاه روز سیارعمومی هر سه هفته هست، و آنها خیلی جالب عمل می کنند در برقراری یک رویداد بسیار اجتماعی که برای مواد غذایی ها روی می دهد. تفریح عالی ، و این در هر محله گذری روی می دهد. نتیجه آن ، بعد ازانجام قریب به یکسال اکنون ، آنها در واقع اجاره و تولید و گسترش را شروع کردند. منطقه ای که جدی و هنری بود اکنون دارد بسیار دلپذیرتر شدن را آغاز می کند و افراد بیشتری را مشغول می کند. خب این یک مثال است. کرافتی فاکس خانمی است که در کار صنایع دستی است، و به کارصنایع دستی سیار در اطراف لندن مشغول است. اما این قبیل چیزها در بسیاری از محیط های مختلف رخ می دهد. از دید من ، یکی از چیزهایی که فروشگاه های سیار انجام می دهند مفاهیم فاسد شدن و اضطراری را بوجود می آورد. دو کلمه مورد علاقه هر کاسبکاری را بوجود می آورد: فروخته شد. و فرصتی که واقعا بر اعتماد و توجه تمرکز دارد یک چیز فوق العاده ایست.
بنابراین بسیاری از چیزهایی که ما در شبکه می بینیم، و بسیاری از چیزهایی که ما داریم و در بسترکاری که ساخته ایم ، بما امکان می دهد تا تعریف کنیم، تصحیح کنیم و مقیاس کنیم. بما اجازه می دهد تا بعنوان یک کارآفرین چیزها را امتحان کنیم، تا به بازار ارائه دهیم ، در گفتگو با مردم باشیم ، گوش کنیم ، چیزهایی را تصحیح کنیم و برگردیم. این بسیار کم هزینه است ، و بسیار شبکه ای است. زیرساخت آن را مقدور می سازد به سمت
نزدیک شدن ، همانطور که ما بسمت انتها در حرکت هستیم، من همچنین می خواهم تشویق کنم -- و همینطور تجربه های شکستم را در میان بگذارم، البته نه از ابتدا. (خنده حضار) من مایلم تا عنوان کنم که یکی از چیزهای بزرگ ، وقتی که ما به هدررفتن نگاه می کنیم و وقتی که ما به روشهایی نگاه می کنیم که می توانیم واقعا بخشنده باشیم و با یکدیگر همکاری کنیم ، اما در عین حال حرکت برای بوجود آوردن یک شرایط اقتصادی بهتر و یک شرایط زیست محیطی بهتر، در میان گذاشتن تجربه شکستهاست . و یک مثال کوتاه ویلیب است ، در 2007 ، در پاریس قدم پیش نهاد با یک پیشنهاد بسیار بی پروا ، یک خدمات اشتراک گذاری بزرگ دوچرخه . آنها اشتباهات زیادی کردند. آنها تعدادی چند از موفقیت های بزرگ داشتند. اما خیلی شفاف بودند، یا می بایست باشند ، در روشی که آنها اظهار داشتند چه چیزی جواب داد و جواب نداد. و بنابراین بی. سی در بارسلون و بی سایکل و بوریس بایکس در لندن -- هیچ کس لازم نبوده است تا نسخه 1 پیچش و فعالیتهای آموزنده گرانبها را تکرار کند که در پاریس اتفاق افتاد. بنابراین فرصت ، زمانیکه ما به هم وصل هستیم اینست که تجربه های شکست و موفقیت را در میان بگذاریم.
ما در نقطه خیلی ابتدایی چیزی هستیم که ما داریم نظاره می کنیم و راهی را شرکتهای شبکه ای پیش می آیند، دعوت کردن است ، مشغول کردن است ، ولی خیلی ابتدایی است. من یک سایت اینترنتی دارم ، یک فهرست راهنماست ، و با تقریبا 1200 شرکت شروع شده است ، و در این دو ماه نیم اخیر تا قریب به 3300 شرکت بوده است. و با یک روند خیلی منظم روزانه رشد می کند. اما کاملا در ابتدای راه است.
بنابراین من فقط می خواهم به همه شما در این سواری خوش آمد بگویم. و بسیار سپاسگزارم
(تشویق حضار)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *