استفانا برادبنت : اینترنت، و امکان برقراری روابط صمیمی انسانی

متن سخنرانی :
امروزه، تنش‌های جدیدی بوجود آمد. تنش هایی که عرف ها اجتماعی برای مردم بوجود میارند عرف هایی که مردم در زندگی روزانه ‌شان با آنها باهاش سروکار دارند. توی مدارس، بیمارستان ها، و ادارات. کارخونه ها، مغازه ها و غیره و چیزی که من رخ دادنش رو می بینم چیزیه که من دوست دارم بهش بگم دموکراتیزه شدن صمیمیت بین آدم ها معنی این عبارت چیه؟ معنیش اینه که اتفاقی که داره می افته در واقع اینه که آدمها کانال های ارتباطیشون رو خودشون شکل میدن. اون ها محدودیت هایی که بر آنها تحمیل شده رو می شکنند. محدودیت هایی که این "عرف" ها بر اونا تحمیل کرده چجوری اینکارو می کنن؟روش، خیلی سادست. با تماس گرفتن با مادرشون از سر کار. با چت کردن با دوستاشون از سر کار با پیغام فرستادن از زیر میز وقتی رئیسشون نگاه نمی کنه تصاویری که پشت سر من می بینید آدمایی هستن که من این چند ماه گذشته بهشون مراجعه کردم و ازشون خواستم که آدمایی که بیشتر از همه باهاشون در ارتباطند رو مشخص کنند. یک نفر به دوست پسرش اشاره کرد،کس دیگه ای به پدرش. یک خانم جوان پدربزرگش رو مشخص کرد. به مدت ۲۰ سال،من شیوه استفاده مردم از کانال هایی مثل ایمیل تلفن همراه،پیامک و غیره رو زیر نظر گرفتم چیزی که ما می بینیم،اینه که اساسا مردم دائما ارتباط خودشون رو با پنج،شش نفر از صمیمی ترین افراد باهاشون حفظ می کنن. حالا بیاید داده های دیگه ای رو بررسی کنیم.داده هایی که یه جامعه شناس. از فیس بوک استخراج کرده. فیس بوک، بزرگترین کانال ارتباطی‌ست و دائما هم در حال بزرگ شدن است. یه کاربر متوسط فیس بوک کامرون مارلو مثلا. ۱۲۰ تا دوست روی فیس بوک داره. اما در واقع فقط با ۴ تا ۶ نفر ارتباط مداوم داره. منظور از ارتباط یک ارتباط دوجانبه است که البته به جنسیت فرد مورد بررسی هم بستگی داره تحقیقات آکادمیک روی سرویس های چت هم نشون میده که مثلا ۱۰۰ نفر توی لیست دوستان هستن اما آدما فقط با دو سه چهار نفر به طور مداوم حرف میزنن. کمتر از پنج نفر. تحقیقات خود من روی تلفن های همراه و تماس های تلفنی نشون میده که ۸۰٪ تماس های هر شخص درواقع فقط با ۴ نفر انجام میشه. و وقتی اسکایپ رو بررسی می کنید،این تعداد فقط ۲ تاست. خیلی از جامعه شناس ها ناامید شدن. حتی خود من هم ناامید شدم وقتی این همه ابزار و امکانات رو دیدم که فقط واسه پنج نفر استفاده میشه. بعضی جامعه شناسا احساس می کنن این شبیه کنج عزلت گزیدنه، مثل پیله پیچیدن دور خودمون. یعنی ما داریم از روابط عمومی و با عموم مردم دور میشیم. و من میخوام بهتون نشون بدم که اگه ببینیم چه کسانی از چه جایی این روابط رو برقرار می کنن، می بینیم در واقع شاهد یک تحول اجتماعی هستیم سه تا مثال خوب هست که بهتر درک کنیم. اولین نفر. یه آقای نونوا. هر روز ساعت ۴ صبح شروع به کار می کنه. بعد حدودای ساعت ۸ صبح دستاشو از آرد پاک می کنه و با همسرش تماس می گیره. فقط برای اینکه روز خوبی رو براش آرزو کنه.چون ۸ صبح،شروع روزه،برای همسرش. این یکی رو من شخصا خیلی شنیدم یک کارگر جوان کارخونه که ساعت ۱۱ شب از سالن تولید کارخونه جیم میزنه البته دوربین امنیتی هست تو کارخونه ها! بعد میره یه گوشه ای که بتونه به دوست دخترش زنگ بزنه و بهش شب بخیر بگه. یا یه مادر،که ساعت ۴ عصر از تو سرویس بهداشتی محل کارش زنگ میزنه خونه تا مطمئن شه بچه هاش به سلامت از مدرسه رسیدن خونه. مثال دیگه، یه زوج اهل برزیل هستن. اون ها چند سالیه که تو ایتالیا زندگی می کنن. هر هفته چند بار با فامیلاشون از طریق اسکایپ ارتباط برقرار می کنن. ولی هر ۴۰ شب یه بار،اونا لپتاپو میزارن رو میز شام وبکم رو روشن می کنن و با فامیلاشون تو سائوپائولو شام میخورن.این مهمونی شام هم خیلی واسشون مهمه این یکی مثال رو،اولین بار چند سال پیش از یه خونواده متواضع مهاجر از کوزوو توی سوییس شنیدم. اونا یه تلویزیون گنده گذاشته بودن تو پذیراییشون و هر روز صبح با مادربزرگشون صبحونه میخوردن. دنی میلر،که یه مردم شناس خیلی خوبه و داره روی زنان مهاجر فیلیپینی ای کار می کنه که موقع مهاجرت بچه هاشون رو توی فیلیپین میذارن،به من راجع به اینکه مقدار زیادی از ارتباط های والدین فرزندی، از طریق اسکایپ انجام میشه گفت. و اینکه این مادرها چقدر از طریق اسکایپ با بچه هاشون در ارتباطن. مثال دیگه، زوج سوم، دو تا دوست هستن. اونا هر روز چند بار با هم چت می کنن و این اواخر،اونا بالاخره موفق شدن برنامه چت روی کامپیوتر های محل کارشون نصب کنن. الان همیشه،هر وقت فرصت کنن با همدیگه چت می کنن. و این دقیقا چیزیه که ما توی نوجوون های توی مدارس می بینیم، که از زیر میز مدرسشون،به دوستاشون پیامک میدن. هیچکدوم از این موارد منحصر به فرد نیستن. من از هر کدوم میتونم هزارتا براتون مثال بیارم چیزی که منحصر به فرده،محل های انجام این کاراس.. راجب این سه تا مثالی که براتون زدم فکر کنید. کارخونه، مهاجر، اداره. میتونه توی یه مدرسه باشه،توی سازمان مدیریت باشه. حتی توی یه بیمارستان. سه تا محلی که گفتم رو توی ۱۵ سال پیش تصور کنید توی همین محل ها، ۱۵ سال قبل تر، میرفتید داخل و کارت می‌زدید. میرید داخل اداره، و کارت می‌زنید. میرید توی کارخونه، و کارت میزنید. توی تمام این مدت،همه ارتباطتون با خارج قطع میشد. هیچ ارتباطی با اون نزدیکترین اشخاصتون نداشتید. اگه شانس میاوردید،یه تلفون عمومی یه جایی توی یه راهرویی نصب شده بود. و اگه توی یه سازمان مدیریتی کار می کردید، قصه فرق می کرد شاید یه خط مستقیم داشتید. اگه نداشتید، باید به اپراتور وصل می شدید. نکته اینجاست که وقتی شما وارد این ساختمونا می شدید،هر کدوم از این ساختمونا، اون عزیزتریناتون رو ترک می‌کردید. پشت سر میذاشتینشون. و این، به "عرف" حرفه ای شغل های ما تبدیل شده بود. عرف این بود،و همه از شما انتظار دارن طبق عرف عمل کنید. و این البته هیچ ربطی به پیشرفت تکنولوژی نداره. تلفن وجود داشت،ولی عرف حکم می کرد که وقتی وارد محیط کار میشید، همه تعهدتون به کاری باشه که دارید انجام میدید. تعهد کامل به همه آدمایی که اطرافتون هستن توی محیط کار. فقط به اونا. و فقط به کار. و این به چنان عرفی بدل شده که ما به بچه هامون آموزش میدیم که این کارو بکنن. خوب که فکر کنید،مهد کودک، سال های اولیه مدارس همشون فقط صرف این میشه که بچه ها رو از خونواده جدا کنن. که عادتشون بدن که ساعت های طولانی از خونوادشون دور بمونن. و البته مدرسه به خوبی از پس این نقش برمیاد. کاملا همه فرآیندهایی که توی اداره شاهدشون هستیم رو توی مدارس هم می بینیم. فرآیندهای وارد شدن،فرآیندهای خارج شدن. برنامه های کاری،لباس های متحد الشکل. مشخص کردن وسایل شخصی، فعالیت های تشکیل تیم. فعالیت هایی که بهتون یاد میده که با بچه های متفاوت،آدمای متفاوت برای مدت مشخصی از زمان، کار کنید. و البته،نکته خیلی خیلی مهمتر. که یاد بگیرید توجه کنید. که تمرکز کنید و همه حواستون رو جمع کنید. همه اینا، از ۱۵۰ سال پیش شروع شد. همه اینا، با تولد بوروکراسی مدرن،. و با تولد انقلاب صنعتی بوجود اومد. زمانی که مردم،باید برای کار کردن،جای دیگه ای میرفتن. و کارو انجام میدادن. و بوروکراسی مدرن،رویکرد منطقی ای داشت وی این رویکرد،یه خط واضح بین حلقه دوستان و سایر افراد کشیده شده بود. تا اون موقع،مردم از تجارت های شخصیشون نون میخوردن. از زمین هایی که توش کار می کردن از کارگاه هاشون. و اگه خوب فکر کنید،می بینید که اثرش الان هم توی فرهنگ ما هست. حتی توی ساختار شهرهامون. به شهرهای قرون وسطی فکر کنید، محله های این شهرا همشون به اسم حرفه هایی که اونجا زندگی می کردن نامگذاری می شدن(مثلا محله کارگرا) و غیره و الان، ما مناطق شلوغ مسکونی داریم. که کاملا با مناطق صنعتی و مناطق تجاری،فرق می کنن. در حقیقت، در طول این ۱۵۰ سال یک سیستم خیلی مشخص و واضحی به عرصه ظهور رسیده. هرچقدرشان اجتماعی کار شما پایین تر باشه از حلقه دوستان نزدیکش هم دورتر و غیرقابل دسترس تر خواهد بود در زمان کار. مردم این فرصت حیرت انگیز رو که تموم روز و در هر شرایطی با هر کس که میخوان در ارتباط باشن بدست آوردن،و دارن ازش استفاده می کنن. انستیتوی پیو، که معمولا آمار و داده های خوبی در ایالات متحده تولید می کنه. میگه که ۵۰ درصد از کسانی که سرکار به ایمیل دسترسی دارن و البته من فکر می کنم ۵۰ درصد حتی کمی محافظه کارانه است و عدد واقعی بیشتره سر کارشون از ایمیل استفاده شخصی می کنن و من واقعا فکر می کنم ۵۰ درصد خیلی محافظه کارانه است. توی تحقیقات خود من، ما فهمیدیم که بیشترین استفاده از ایمیل در واقع ساعت ۱۱ صبحه، فارغ از اینکه چه کشوری رو بررسی می کنید. مردم،۷۵ درصد تایید کردن که وقتی سرکارن با موبایل هاشون مکالمات شخصی انجام میدن و ۱۰۰ درصد مردم پیامک های شخصی میدن. مساله اینجاست که این تغییر شکل ارتباطات همیشه تغییر مثبتی نیست. و توی همه محیط های کار جواب نمیده. ارتش آمریکا همیشه من رو به تعجب واداشته جامعه شناسا دارن روی تاثیر این موضوع بحث می کنن تاثیر اینکه مثلا سربازای امریکا تو عراق هرروز با خونوادشون در تماس باشن. خیلی مکان ها هستن که عملا این ارتباط رو بلوکه می کنن و هرروز من خبرهایی می شنوم که باعث میشن کپ کنم مثلا یه جریمه ۱۵ دلاری برای بچه مدرسه ایای تگزاس برای هر دفه که تو مدرسه تلفن همراهشون رو بیارن بیرون. اخراج فی‌الفور راننده اتوبوس های نیویورک به محض اینکه با گوشی تلفن همراه در دست دیده بشن. کمپانیایی که دسترسی به سرویس های چت و فیس بوک رو مسدود کردن. فارغ از مسائل ایمنی و امنیتی که همیشه نقطه اتکای دفاع کنندگان از کنترل اجتماعی بوده چیزی که واقعا داره اتفاق می افته اینه که این مکان های کار در واقع تصمیم می گیرن که چه کسی به چه چیزی توجه کنه که چه کسی از جامعه منزوی بشه یا نشه و در واقع،دارن سعی می کنن که با مسدود کردن راه های ارتباط، این جنبش "امکان بیشتر برای ارتباط با حلقه افراد صمیمی" رو متوقف کنن.

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *