ناتالی مرچنت اشعار قدیمی را برای زندگی می خواند

متن سخنرانی :
(نواختن آهنگ)
سن من 300 سال است
و 72
فکر می کنم با عمیق ترین ابراز تاسف
چگونه عادت داشتم که انتخاب کردن را
حریص جویدن را
پسران کوچک عزیز
که من دیدمشان
من آنها را ناپخته خوردم
در لباس تعطیلاتشان
خوردن آنها
کاری با برنج
خوردم و سپس پختم
در کت و چکمه هایشان
وآنها را بینهایت خوب یافتم
اما حالا آروارهای من
برای این غذا ضعیف هستند
فکر کنم بطور فزاینده ای بی ادبیست
برای انجام چنین چیزی
هنگامی که کاملا" خوب آگاهم
پسران کوچک دوست ندارند
جویده شوند
پسران کوچک دوست ندارند
جویده شوند
(نواختن آهنگ)
خوب حالا من با مارماهی رضایتمندانه زندگی می کنم
و سعی می کنم هیچ خطایی نکنم
وهمه زمان را بگذرانم
میتوانم از غذایم چشم پوشی کنم
برای خواب بیگناهی مثل این
خواب بی گناهی
مثل این
( تشویق تماشاگران)
گمان کنم یک توضیح مدیون شما هستم. من برای یک پروژه برای شش سال گذشته کار می کردم تطبیق شعرهای کودکان به موسیقی. و این شعری از چالرز ادوارد کریل بود، او کارگزار سهام در شهر نیویورک برای 45 سال بود، اما در شبها ، او برای کودکانش مهملات نوشت. و این کتاب برای حدود 35 سال یکی از مشهورترین کتابها در آمریکا بود. " غول خواب آلود،" ترانه ای که من الان خواندم، یکی از آنهاست. حالا ، ما شعر دیگری را برایتان اجراء می کنیم. در اینجا یک نمایش اولیه از شاعران است. این از ریچلد فیلد، رابرت گراوز، رابرت گراوز خیلی جوان، کریستنا روستتی. ارواح ، درست، هیچ حرفی برای گفتن به ما ندارند. منسوخ باشد. رفته باشد نه چندان. چیزی که من واقعا" از این پروژه لذت بردم احیای نوشته های این افراد بود، از مرده ها گرفتن، از صفحات مسطح، و آوردن آنها به زندگی. آوردن آنها به روشنایی. خوب کاری بعدی که ما انجام خواهیم داد شعری است از ناتالیا کران . ناتالیا کران یک دختر کوچولو اهل بروکلین بود. هنگامی که او ده ساله بود ، در سال 1927، او اولین کتاب شعرش را منتشر کرد به نام " پسر آن دربان." او اینجاست. و شعر او اینجاست.
( نواختن آهنگ)
اوه من عاشق
یک پسر دربانم
و پسر دربان
عاشق من است
اوه من عاشق
پسر دربانم
و پسر دربان
عاشق من است
او قصد دارد برای شکار یک جزیره کوچک
برای جغرافیمان برود
یک جزیره شایسته
از درختان معطر
یه جایی در خلیج شیپ شید
یک محل خوب و مناسب
جا فقط برای دو نفر
جایی که ما میتوانیم همیشه زندگی کنیم
آوه ، من عاشق
پسر دربانم
و پسر دربان
مشغول است تا آنجایی که می تواند
موقع طلوع، او یک قایق می سازد
از نیمکتهای قدیمی
او من را میبرد
میدانم او می کند
برای موهای بسیار قرمزش
تنها چیزی که
برای من رخ می دهد
لرز مطیعاته در رختخواب
و در روز که قایق رانی می کنیم
من یک یاداشت کوچک را
برای والدینم می گذارم من از آزار متنفرم
من به آن جزیره پرواز می کنم
به آن خلیج
با پسر دربانم
پسر مو قرمز
پسر موقرمز آن دربان
پسر موقرمز آن دربان
پسر موقرمز آن دربان
پسر موقرمز آن دربان
به دوردستها قایقرانی خواهم کرد
و به خلیج شیپ شید خواهم رفت
با پسر آن موقرمز آن دربان
بر روی نیمکتهای قدیمی
پسر موقرمزم و من
پسر موقرمز دربان
پسر موقرمز دربان
پسر موقرمز دربان
پسر موقرمز دربان
پسر موقرمز دربان
( تشویق تماشاگران)
شعر بعدی این است که توسط کامینگز EE، "مگی و میلی و مولی و می."
( نواختن آهنگ)
مگی و میلی
مولی و می
رفتن به ساحل
یک روز برای بازی
مگی کشف کرد
یک صدف را پیدا کرد که آواز می خواند
خیلی مطبوع او به خاطر نمیآورد
مشکلاتش را
مگی و میلی
مولی و می
مگی و میلی
مولی و می
میلی دوستش
یک ستاره لایه دار
که تشعشعاتش
که تشعشعاتش
پنج انگشت آهسته
هستند
( نواختن آهنگ)
مگی و میلی
مولی و می
مگی و میلی
مولی و می
(نواختن آهنگ)
مولی تعقیب شد
به وسیله یک چیز وحشتناک
که شتافت
ورای وزیدن
وزیدن
وزیدن
می به خانه رفت
با یک سنگ صاف گرد
کوچک مثل دنیا
و بزرگ مثل تنهایی
( نواختن آهنگ)
برای هر چیز که از دست میدهیم
مثل تو و من
همواره خودمان
که ما می یابیم
در دریا
( تشویق تماشاگران)
سپاسگزارم
( تشویق تماشاگران)
شعر بعد " اگر هرگز کسی با من ازدواج نکند." که توسط لورنس آلما-تادیما او دختر یک نقاش بسیار بسیار مشهور هلندی بود، که شهرتش را در انگلستان ساخت. او به آنجا رفت پس از اینکه همسرش در اثر آبله درگذشت و هر دو کودک خردسالش را به آنجا برد. یکی دخترش بود، لورنس او این شعر را هنگامی که 18 ساله بود نوشت، درسال 1888، و من به آن نوعی بیانیه فیمینیستی خیلی شیرینی نگاه می کنم که کمی آغشته به تمرد و کمی کناره گیری افسوس خوردن است.
( نواختن آهنگ)
خوب ، اگر هرگز کسی با من ازدواج نکند
و نمی بینم چرا آنها نمیتوانند
پرستار می گفت من زیبا نیستم
و میدانید که بندرت من خوبم
بندرت خوب
خوب ، اگر هرگز کسی با من ازدواج نکند
نباید خیلی اهمیت بدهم
یک سنجاب برای این قفس بخر
و قفس یک خرگوش کوچک
اگر هیچ کس با من ازدواج نکند
اگر هیچ کس با من ازدواج نکند
هیچ کس با من ازدواج نکند
اگر هیچ کس با من ازدواج نکند
اگر هیچ کس با من ازدواج نکند
من کلبه ای نزدیکی جنگل خواهم داشت
و یک اسب برای خودم
یک بره کوچولو خیلی تمیز و اهلی
که بتوانم به شهر ببرمش
وقتی که واقعا" پیر شدم
و 28 یا 29
برای خودم یک دختر یتیم بخرم
و بزرگش کنم برای خودم
اگر هیچ کس با من ازدواج نکند
اگر هیچ کس با من ازدواج نکند
هیچ کس با من ازدواج نکند
هیچ کس با من ازدواج نکند
خوب ، اگر هرگز کسی با من ازدواج نکند
با من ازدواج کند
خوب ، اگر هرگز کسی با من ازدواج نکند
با من ازدواج کند
خوب ، اگر هرگز کسی با من ازدواج نکند سپاسگزارم
( تشویق تماشاگران)
من بسیار کنجکاو در مورد شاعران شدم، بعد از گذراندن شش سال با آنها و شروع به تحقیق در مورد زندگی آنها کردم سپس تصمیم به نوشتن یک کتاب در این باره گرفتم و سوال سوزنده در مورد آلما-تادیما این بود: آیا او ازدواج کرد؟ و جواب نه بود، که من آن را در آرشیو تایمز لندن یافتم. او تنها در سال 1940 فوت کرد به میان کتابهایش و دوستانش. جرالد مانلی هاپکین، یک مرد مقدس. یک یسوعيونی شد( فرقه مذهبی). او از کلیسای آنگلیکن خود تفییر مذهب داد. او از جنبش تراکتارین ، جنبش آکسفورد، حرکت داده شده و یک کشیش یسوعیون شد. او تمامی اشعارش را در سن 24 سالگی سوزانید و سپس برای مدت هفت سال هیچ شعری ننوشت زیرا او نمیتوانست زندگی شاعر را با زندگی کشیشی همسو کند. او بر اثر تب حصبه در سن 44 سالگی فوت کرد، گمان کنم 34 یا 44. در آن زمان، او تدریس کلاسیک در کالج ترینیتی در دوبلین می کرد. چند سال قبل از مرگ او، بعد از اینکه او نوشتن شعر را از سر گرفت، اما پنهانی، او برای یک دوست طی نامه ای اقرار کرد که من آن را وقتی تحقیق می کردم یافتم. " "من یک شعر نوشتم این شرح مرگ یک کودک است. و این سزاوار یک قطعه موسیقی ساده است." و خونم یخ زد وقتی آن را خواندم زیرا من یک قطعه موسیقی ساده برای آن نوشته بودم 130 سال بعد از اینکه او نامه را نوشته بود. نام شعر " بهار و پائیز" است.
مارگارت
آیا عزاداری
در بیشه طلایی
ترک نمی کنی، پهلو به پهلو
برگها، مثل این چیزها
انسان، شما
با مراقبت از افکار تازه برای
شما می توانید
اما با مسن تر شدن قلب
آن تبدیل به چنین نتاظری می شود
خیلی سردتر
پهلو به پهلو
دریغ از یک آه
از میان جهان
برگهای جنگل دروغ
و هنوز گریه خواهی کرد
و تو خواهی دانست که چرا
اسم کودک مهم نیست
چشمه اندوه همه مانند هم هستند
آنها همه مثل هم هستند
دهانی نیست
و بیان ذهنی نیست
چیزی که قلب شنید از،
حدس زدن روح
این پژمرده است
انشان برای آن متولد شده
این مارگارت است
که تو برایش عزاداری می کنی
بسیار سپاسگزارم
( تشویق تماشاگران)
( نواختن آهنگ)
می خواهم از همه تشکر کنم، تمامی دانشمندان، فیلسوفان، معماران، نوآوران، و زیست شناسان، گیاهشناسان، خرمندان هر کسی که مغز مرا در این هفته منفجر کرده. سپاسگزارم. ( تشویق تماشاگران)
آه ، لا لی لا لی لا لا لا
لا لی لا لا لی لا لا لا لا لا لا
لا لی لا لا لا
لا لی لا لا لا لا
لا لی لا لا لا لا لا لا
لا لا لا لی لا لا لا لا لا
تو بسیار مهربان
و سخاوتمند بودی
نمیدانم چگونه بخشش را ادامه می دهی
و برای مهربانی تو
به تو بدهکارم
و برای از خود گذشتگی تو
تحسین من
و برای همه کارهایی که کردی
میدانی من موظفم
من موظفم که از تو تشکر کنم
لا لی لا لی لا لا لا
لا لی لا لا لی لا لی لا لا لا
لا لی لا لا لا
لا لی لا لا لا لا
لا لی لا لا لی لا لی لا لا
لا لی لا لا لی لا لی لا لا ل
سپاسگزارم
حالا تو بسیار مهربان بوده ای و
فرو نشاندن شور شوق، فقط کمی کمی آن را پائین آوریم ( خنده تماشاگران) نوبت من است. من هنوز دو دقیقه وقت دارم. ( خنده تماشاگران) قصد داریم دوباره شعر را شروع کنیم.
خوب شما بودید--
این نوآورانه است، اینطور فکر نمی کنید آرام کردن تماشاگران گمان می کنم که شما را تا دیوانگی شلاق می زنم.
من این را دوست دارم. این کافیست.
شما مهربان بوده اید و--
قصد دارم این را برای بیل گیتس بخوانم من او را بسیار تحسین می کنم.
تو بسیار مهربان بوده ای و
سخاوتمند
نمیدانم چگونه بخشش را دامه می دهی
و برای مهربانی تو
به تو بدهکارم
و من هرگز نمیتوانستم بیایم
به این دوری بدون تو
برای هرچه تو کردی،
میدانی من موظفم
من موظفم که از تو تشکر کنم
لا لی لا لا لی لالالا
لا لی لا لا لی لالالا
لا لی لا لا لا
لا لی لا لالالا
لا لی لا لا لی لالالا
لا لی لا لا لی لالالالالا
لا لی لا لالا
می خواهم برای هدایای بسیاری تشکر کنم
تو عشق را با محبت دادی
متشکرم
میخواهم از تو تشکر کنم
برای سخاوتت
عشق و صداقتی که به من دادی
میخواهم از تو تشکر کنم
قدردانی مرا نشان بده ، عشق من
و احترامم به تو
میخواهم از تو تشکر کنم ، متشکرم ،
متشکرم ، متشکرم
متشکرم ، متشکرم
متشکرم ، متشکرم
میخواهم از تو تشکر کنم، متشکرم
متشکرم ، متشکرم
می دانی چرا؟ من به تو نشان می دهم چگونه با این ترانه دست بزنی.
میخواهم از تو تشکر کنم، متشکرم
متشکرم ، متشکرم
متشکرم ، متشکرم
متشکرم ، متشکرم
میخواهم از تو تشکر کنم، متشکرم
این بهتر، درسته؟
میخواهم از تو تشکر کنم، متشکرم
میخواهم از تو تشکر کنم
اوه ه ه ه
اوه ه ه ه
ها ها
واه ها
اجازه دهید آن را پائین بیاوریم. پائین بیاورید. به آرامی، آن را پائین بیاورید، آن را پائین بیاورید.
میخواهم از تو تشکر کنم، متشکرم
انگشتان عروسکی. بدون توقف بسیار سپاسگزارم.
(تشویق تماشاگران)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *