چگونه خواهر شدیم

متن سخنرانی :
کریس ودل: فلیس بل و جنیفر مورفی قصد دارند گزیده‌ای از نمایش«زنان دیگر» را انجام دهند که توسط مونیکا ویلیامز ساخته و کارگردانی شده است. پس لطفا فلیس بل و جنیفر مورفی را تشویق کنید.
(تشویق)
(موسیقی)
فلیس بل: قماربازی. کار خود را ترک کنید. بدون پس انداز و یک طرح خشناز باقی مانده زندگی خودتان. پول را از حساب ۴۰۱ هزاری خود بردارید، جریمه را پرداخت کنید، چرا صبر کنید؟ در این اقتصاد، همه چیزهایی که صاحبش هستیدارزشش بیشتر از آن است که خواهد بود. موهای خود را کوتاه کنید،خودتان را «جدید» بخوانید. با دوست‌دختر سابق خود تماس بگیرید،با رابین تماس بگیرید، به او بگویید که یک بلیطبه مقصد خلیج خریده‌اید. سفر جاده‌ای پاسو روبلز. طعم شراب، یک شراب مالبکو تی‌شرت تنگ قرمز بخرید، یک کلوچه از یک توزیع کنندهلس آنجلسی بخورید، سیگار رو سیگار روشن کردن دور چاله آتشهتل تخت و صبحانه در تپه ساحلی زوج‌های تازه ازدواج کرده سن دیگوو چشم اندازی از تاکستان.
(خنده)
با دختران خود داخل آب بروید و کیسه‌های همبرگر با لکه‌های روغنی. روی تکه‌های چوب شناور بنشینید. غروب خورشید. به یاد بیاور که تا زدی. جایگاه خود را به یاد بیاور. شب را در رنو سپری کنید. خشمگین از امنیت دستگاه‌های اسلات،پشت میز بازی قمار بلک‌جک بنشینید، پول اجاره خانه و حقوق بازنشستگی رابه پخش‌کننده ورق‌ها بدهید، دعا کنید که خدا آن قدراهمیت بدهد که تک بیاورید.
(خنده)
ترک کردن. ناهار در دریاچه تاهو، آنها می‌گویند، و به اندازه کافی برای حفظیک بدن کامل، عمیق و سرد است. کارگران راه آهن، مافیا، نظامیو احتمالا هیولایی مانند لوخ‌نس کسی نمی‌تواند آن را اثبات کند. حساب کتاب را نادیده بگیرید. اعداد فرد باعث حواس پرتی هستند. چیزی که مهم است شمارش چیپ‌هاست. کارت‌ها روی میز، کارت‌ها در دست شما. شما باید حاضر به از دست دادن باشید.
جنیفر مورفی: هنگامی که رویا یک تصور بود، در بیابان زندگی می‌کرد نزدیک پایگاه نیروی هوایی ادواردز،جایی که ناسا سفینه‌های فضایی آزمایش کرد. از کاکتوس و ستاره‌ها تغذیه می‌کرد،اماهمچنان باز هم با تاخیر بود. آنها گفتند، «زمان نیست.» رویا بی‌صبرانه بزرگ شد، آب شکسته، از مادرش عصاره گرفته شدهدر یک تخت توت فرنگی‌های خراب شده. به عنوان یک نوجوان، گریه کرد،رانندگی بی پایان به سوی درخت انگور خارج از شهری بالغ با پرتقال‌ها و سکوت،. التماس کرد، «مرا از اینجا بیرون بیاورید.» خیلی کوچک و ظریف بود،شما برای زندگی‌اش ترسیدید. به نظر می‌رسید که یک پروانه ممکن استروی صورتش بنشیند و آن را له کند. شما را می‌ترساند که چیزی رابسیار دوست بدارید.
بعدا طغیان کرد، و مست شد، دستبند زده شد برای ادرار کردن ویسکیبر روی بوته گل رز همسایه شما. رویا، مسائل و نیازهایی داشت فریاد کشید، «مرا نادیده نگیرید.» نیاز به آسمان خراش‌ها و نیکوتین داشت، لازم داشت برای خواندن «رژه عید پاک» در خانه بماند به جای رفتن به کارش،به عنوان یک پیشخدمت رستوران جایی که نمی‌تواند غذا را تامین کند. این یک رویا بود، خداوکیلی،کارهای بهتری برای انجام دادن داشت. باید می‌نوشت ، دعا می‌کرد،و انبوهی از پیام‌ها را به خدا ارسال می‌کرد در مورد چگونه شناساندن خودش در روز روشن. تمام زندگی اش، رویا برنامه ریزی کرد. برنامه ریزی کرد تا بنویسد،منتشر کند، ثروتمند شود، منتشرکند، با مردان بی پروا و جذاب در صندلی عقب تاکسی سکس داشته باشد، بله، این اتفاق افتاد -- نه، اتفاق نیقتاد. رویا با خودت بحث کرد، با حقیقت. شما رویایی نداشتید، رویا شما را داشت. تک به تک برنامه‌هایش از بین رفت. گریه کرد، «من تسلیم شدم، من دست می‌کشم.» خود را در تاریکی پنهان نگه داشت تا زمانیکه نهایتا شنید نامش فراخوانده می‌شود. در معجزه غیر قابل توصیفِ در مکانی ماندنبه حدی طولانی که دیده شود، تعمق کرد. اکنون اطراف را به دنبال کسانی کهسالها منتظر رسیدن او بودند جستجو می‌کند. آنها همیشه برای شما می‌آیند،نمی‌آیند، دختران شما؟ با انگشتان درهم گره کرده‌شانو با اعتقاد به تو، آنها می گویند: «مقصدی نیست، نه نقشهو نه ایده‌ای داریم به کجا می‌رویم.» و با اینکه شما نمی‌توانید باور کنید،این درحال اتفاق افتادن است، با اینکه شما گرفتار خیالاتهمراه با ترس شده‌اید، شما می‌شنوید خودتان آن را می‌گویید، «من آماده هستم، آماده هستم، بیایید برویم!»
ف ب: قسمت اول.
ج م: همه همیشه می‌خواهند بدانندما چگونه خواهر شدیم. «شما دو نفر چگونه ملاقات کردید؟»انگار که زن و شوهر هستیم. من می‌خواهم بگویم ما آنلاین ملاقات کردیم.
(خنده)
ف ب: ما در کافه شاعران نویوریکانیدر سال ۱۹۹۹ ملاقات کردیم. هر جمعه شب از زندگی جوانی ما در میانمخاطبان و یا در میکروفون سپری شد. یک جمعه رو از دست بده، و در مورد شاعریکه آن را کشت می‌شنوید. شما باید آنجا می‌بودید!
ج م: من آن را کشتم.
ف ب: شبی که من جنیفر را ملاقات کردم، اونشسته بود روی زانوی آرکنمسیس من قسم می‌خورم که ما هیچوقت دوست نخواهیم بود.
ج م: واقعا؟ ما دوست نخواهیم بود چون من با کسی دوستم که تو دوست نداری؟
ف ب: قطعا. بدون شک.
(خنده)
ج م: تخطی از قانون اول: تهدید. عاشق وقتی هستم که خانم‌ها براندازم می‌کنندو با عصبانیت صدایم می‌کنند قبل از آنکه آنها مرا ملاقات کنند،قبل از آنکه من یک کلمه بگویم. عبارت "مرخص شدن قبل از تحقیقات"به ذهن خطور می‌کند. تخئطی از قانون دو: کلاه برداری. فلیس دوست دارد ادعا کند کهبه علوم و ریاضی باور دارد، که او با منطق از میان زندگیعبور می‌کند، مانند یک مرد. بسیاری از منطق در این مثال،بسیاری از انصاف و عدالت، یک بازی روشن فکرانه واقعی. فلیس یک کارآگاه نیست، او تنهایک نقش روی صحنه دارد. و هنگامی که این را می‌گویم،بعنوان یک کارآگاه خصوصی می‌گویم، دارای مجوز در ایالت نیویورک.
(خنده)
ف ب: شرلوک هلمز نیازی به مجوز ندارد.
(خنده)
او جنایت را حل می‌کند.من هم همینطور. با استفاده از علم و شهودم. همه چیزیکه من در مورد کار کارآگاهمی‌دانم از تلویزیون آموختم.
ج م: قسمت دو. ما چگونه خواهر شدیم.
ف ب: درسته، پس حدود یک سال بعد، جن و من برای خواندن اشعار در زیرزمینپیتزا فروشی دو چکمه دعوت شدیم.
ج م: حرفه‌های ما از دست رفته‌اند!
(خنده)
ف ب: پس از خواندن در پیتزا فروشی،ما یک تکه پیتزا می‌خوریم. من نمی‌فهمم چرا، اما من به او چیزی می‌گویمکه تابحال به کسی نگفته بودم. من آخرهفته را در رنوبا نچو ولاسکز گذراندم. اولین چیزی که او می‌گوید --
ج م: آیا تو ناچوی کوچک ناچو را دیدی؟
ف ب: و ما دوست شدیم.
ج م: آن --
(خنده)
من این طوری یادم نیست. در ذهنم، پس از اینکه سرطان منتشخیص داده شد، ما دوست شدیم. تو با من به Sloan Kettering آمدی،چون خانواده‌ام دم دست نبودند.
ف ب: خوب، بیایید آن نسخه را بشنویم.
ج م: پس ما تا Sloan Kettering راه می‌رویم. و من هرگز خواهر خود راخوشحال‌تر ازاین ندیده بودم یادآورنده: ما در بیمارستان سرطان هستیم. افرادی هستند که می‌لنگندبا صورت‌های خراشیده شده و بدون گوش.
ف ب: این مکان همه چیز دارد. یک آبشار هست، گل‌های ارکیده وجود دارد،بسته‌های کوچکی از بیسکوییت گندمی.
ج م: من در اتاق انتظار نشسته‌ام،در لباسم عرق می‌ریزم او برای خودش یک کاپوچینو درست می‌کند.
ف ب: خوشمزه است.
ج م: من الان نمی‌توانم تو را کنترل کنم.
ف ب: قسمت سه.
ج م: شش سال پس از اولین ملاقات ما.
ف ب: بهترین دوست دوران کودکی من می‌میرد. روز بیدار شدنش اعتصاب حمل و نقل وجود دارد. جن از Cobble Hill بهCrown Heights پیاده می‌رود تا بتواند با من بیاید. لحظاتی هست که باهم پیوند می‌خورندو این همان کلید است. هنگامی که هیچ قطاری نیست،هیچ سرویس ماشینی، هیچ اتوبوسی، خواهر من کیلومترها راه می‌رودفقط برای اینکه در کنار من باشد.
ج م: وقتی یک خواهر خواهری را دوست دارد. هنگامی که او می‌گوید: «وقت بیبیم بپه،» منظور او اینست «من نیاز به صحبت کردندارم، من حال خوبی ندارم.» و هنگامی که او می‌گوید، «آیا تو با مرد من خوابیدی؟ ناچو ولاسکز،» منظور او اینست «من دوباره به مشکل اعتماددر دوستیمان برخورده‌ام شما باید این را بدانید.»
(خنده)
ف ب: وقتی یک خواهر خواهری را دوست بدارد، شما در Crown Heights قرار داریدو او در Bedford-Stuivesant است. یا شما در اسپانیا هستید، ابسنتین می‌نوشید،و او در پاریس است، در حال نوشتن. یا شما در آپارتمان‌تان هستید،عینک آفتابی زده و هودی پوشیده، در حال ایجاد رقص آرایی جدیدروی موسیقی متن مناسب.
ج م: درحالیکه شما در خانه هستید برمی‌گردیدو نگاهی دارید به ۱۱ سپتامبر در حال گوش دادن به آخرین تماس دوستتان، آتش نشانی که در برج شمالی تلف شد. آخرین کلمات او، "متشکرم". دشوار است که خداحافظی کنی.
ف ب: وقتی یک خواهر خواهری را دوست دارد، ساعت پنج صبح است،شما خوابیدید و او زنگ می‌زند. شما می گویید، "سلام، خواهر، کسی کشته شد؟"
ج م: شما گریه می‌کنید، می‌گوییددوست پسرتان، پلیس، تیر خورد و بلافاصله، صدای او عمق و آرامش یکدریاچه بی‌وزش را در بر می‌گیرد برای ساعت‌ها او روی خط می‌ماندو بسیار آرام و بسیار مهربان باقی می‌ماند.
ف ب: هر آنچه نیاز دارید تا از پسش برآیید.
ج م: هنگامیکه اومی‌گوید،"بیا این هفته هم را ببینیم" منظورش اینست "بیا دیدار را کنسل کنیمو به جایش پشت گوشی صحبت کنیم." هنگامی که او می‌گوید، "این چیزی که تارا برچ گفتمرا به یاد تو انداخت،" منظور او این است که او را به یاد خودشو سپس به یاد تو می‌اندازد. این یعنی او چند وقتیست مشغول انجامدوباره تعمق راهنمایی شده است، و در شرف گفتن یک سریمزخرفات روحی حکمتی است در مورد مقبولیت تندروانه، بنابراین
ف ب: تنها راه زندگی، پذیرش هردقیقه به عنوان یک معجزه تکرار نشدنی است.
ج م: در دهه ۹۰،تو با پایداری سپیده دم مبارزه کردی. سرگرم کننده بود، یک ورزش، یک سرگرمی بود.
ف ب:چه مشکلی داری؟ ج م: چه مشکلی داری؟
ف ب: من آن شخص پرخاشگر نیستم.
ج م: من آرام هستم.
ف ب: این کار را با شما انجام نمی‌دهم.
ج م: دوستان به شدت متعجب تودستان خود را بالا می‌آورند و می‌گویند، "شما دوتا چه مرگتونه ؟" یک زمستان، زمانی که پولی نداشتی، شما برای او از پاریس گل ارسال کردیدزیرا او جراحی داشت. یک بهار در عمیق ترین دل شکستگی شما او با شما زیر باراندرخیابان فولتون ایستاد.
ف ب: این رویای تو نیست، خواهر. تو می‌توانی او را ترک کنی.
ج م: یک زمستان، یک بهار،دو دهه، دو زن، یک رویا. نام مادران شما شيلا است. آنها انجیل نقل می‌کنند می‌گویند --
ف ب: "شما بطور ترسناک و محشریبه وجود آمده اید."
ج م: بگو -
ف ب: "پسر، خوبه که توکارتبا اون MFA تموم شده."
ج م: شما و خواهرتان می‌خندید، خدا را شکرکه آن رویای مزخرف تمام شده است، اکنون تو می‌توانی در نهایت برگردی بهسیب زمینی پوست کندن و ذرت پوست گرفتن.
ف ب: وقتی خواهر، خواهری را دوست دارد، شما او را میان مخاطبان می‌خواهیدهنگامیکه اولین اجرای شما در تئاتر ملی در واشنگتن دی سی است.
ج م: وقتی خواهر خواهری را دوست دارد، خوشحالی می‌کند و جیغ می‌زند وقتی مدیر برنامه‌ایموافقت می‌کند تا داستان‌های تو را ارسال کند.
ف ب: وقتی یک خواهر خواهری را دوست دارد، او پیروزی‌های هنرمندانه، عاشقانهو معنوی شما را جشن می‌گیرد.
ج م: شما مانند دختران جوانی هستید که وقتی بزرگ شدند تبدیل می‌شوندبه آنچه که همیشه در رویا می‌دیدند.
ف ب: وقتی یک خواهر خواهری را دوست دارد، شما به خواندنش گوش می‌دهید،به این فکر می‌کنید که --
ج م: مانند بهشت برای خدایان،شعر برای معشوق است.
(تشویق)
ج م: دوستت دارم.
(تشویق)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *