قوانینی که کارکنان جنسی واقعا می‌خواهند

متن سخنرانی :
می‌خواهم درباره سکس در ازای پول صحبت کنم. من مثل اکثر آدم هایی نیستم که قبلا حرفهایشان را درباره روسپیگری شنیده باشید. افسر پلیس یا مددکار اجتماعی نیستم. دانشگاهی، خبرنگار یا سیاستمدار نیستم. و همانطور که احتمالا از حرفهای مریم دستگیرتان شده، راهبه هم نیستم.
(خنده)
اکثر افراد به شما می‌گویند که فروش سکس تحقیر کننده است؛ که هیچوقت کسی این راه را انتخاب نمی کند، که خطرناک است؛ از زنان سوءاستفاده می شود و کشته می‌شوند. راستش اکثر آنها می گویند، «باید قانونی علیه آن باشد!» شاید به نظرتان منطقی برسد. به نظر من هم منطقی می‌رسید تا اواخر سال ۲۰۰۹، آن زمان دو شغل بدون آینده با حداقل دستمزد را داشتم. هر ماه درآمدهایم تنها صرفپرکردن اضافه برداشتهایم میشد. درمانده بودم و زندگی‌ام بجایی راه نمی‌برد. مثل خیلی‌های دیگری که قبل از من بودند، تصمیم گرفتم که تنفروشی گزینه بهتری برایم بود. لطفا اشتباه برداشت نکنید-- دوست داشتم جایش برنده لاتاری می‌شدم. امااچیزی نبود که به زودیها اتفاق بیفتد، و موعد اجاره‌ام بود. پس در روسپی‌خانه‌ای برای نوبت اولثبت‌نام کردم.
در سالهایی که سپری شد، فرصت زیادی برای فکر کردن داشته‌ام. ایده‌هایی که زمانی درباره روسپیگری داشتم را دوباره از سر گذراندم. خیلی درباره رضایتمندی و ماهیت کار تحت سرمایه داری فکر کردم. به نابرابری جنسیتی و کار جنسی و کار کردنِ زنان فکر کردم. در کار تجربه استثمار شدن و خشونت را داشتم. به این فکر کرده ام که چه چیزهایی لازم است برای حفاظت از سایر کارگران جنسی. شاید هم شما به این چیزها فکر کرده باشید. در این سخنرانی، شما را با چهار رویکرد اصلی حقوقی که در جهان نسبت به کار جنسی اتخاذ شده آشنا می‌کنم و توضیح می‌دهم چرا موثر نیستند؛ چرا ممنوعیت صنعت سکس در واقع باعث وخیم‌تر شدن آسیب‌هایی می‌شود که کارگران جنسی در برابرشان آسیب‌پذیرند. بعد راجع به آنچه که ما، به عنوان کارگران جنسی خواستار آن هستیم، خواهم گفت.
رویکرد نخستجرم‌انگاری محض است. نیمی از جهان، از جمله روسیه، آفریقای جنوبیو بیشتر ایالات متحده کار جنسی را با مجرم شناختنهمه عوامل دخیل در آن تحت نظارت درمیاورد. یعنی فروشنده، خریدار و اشخاص سوم. قانونگذاران در این کشورهابه ظاهر امید دارند که ترس از دستگیری، آدمها را از فروش سکس باز دارد. اما اگر مجبور به انتخاب بین اطاعت از قانون و سیر کردن شکم خود یا خانواده‌تان باشید هر طور شده آن کاررا انجام خواهید داد، و خطر خواهید کرد.
جرم نگاری یک دام است. بدست آوردن یک شغل عادی باداشتن سابقه کیفری آسان نیست. کارفرمایان بالقوه شما را استخدام نخواهند کرد. به فرض این که هنوز پول نیاز دارید، دراقتصاد غیررسمی و منعطف‌تر خواهید ماند. نیروهای قانون شما را ناگزیر از ماندن در کار فروش سکس می‌کنند. که درست در نقطه عکس هدف اصلی آن است. مجرم شناخته شدن شما را در معرضبدرفتاری از سوی خود دولت قرار می‌دهد. در خیلی جاها شاید شما مجبوربه پرداخت رشوه می شوید یا حتی مجبور به سکس داشتن با مامور پلیس می شوید تا دستگیر نشوید. پلیس و زندان‌بان‌های کامبوج،برای مثال برای اعمال چیزی علیهکارگران جنسی ثبت شده اند که که مصداق شکنجه است: تهدید به زور اسلحه، ضرب و شتم، شوک الکتریکی، تجاوز و محرومیت از غذا.
و یک مورد نگران کننده دیگر: اگر سکس را در جاهایی مثل کنیا،آفریقای جنوبی یا نیویورک بفروشید اگر با خودتان کاندوم داشته باشید، پلیس می‌تواند دستگیرتان کند چون قانونا کاندوم می‌تواند بعنوانمدرکی برای فروش سکس مورد استفاده قرار گیرد. واضح است که این امرخطر اچ‌آی‌وی را افزایش می‌دهد. تصور کنید که بدانید اگر موقع دستگیر شدن کاندوم داشته باشید، علیه شما استفاده خواهد شد. این یک انگیزه کاملا قویاست که بگذاریدش در خانه بماند. نه؟ کارگران جنسی که در این جاها کار می‌کنندمجبورند انتخاب دشواری را بین خطر دستگیری یا سکس پرخطر داشته باشند. شما کدام را انتخاب می کنید؟ آیا با کاندم سرکار می‌روید؟ اگر نگران این باشید که پلیس در ون به شما تجاوز می کند چطور؟
رویکرد دوم برای برای نظم بخشیدنبه کار جنسی مشاهده شده در این کشورها جرم انگاری نسبی است، جاییکه خرید و فروش سکس قانونی است، اما فعالیتهای حول و حوش آن، مثل روسپی خانه داشتن یا جلب مشتری در خیابان ممنوع هستند. قوانینی مثل این-- آنها را در بریتانیا و فرانسه داریم-- لزوما برای گفتن این حرف به ماکارگران جنسی، «آهای، تنفروشی شماواسه ما اهمیتی نداره، فقط پشت درههای بسته این کار را کنید و بس.» و روسپی‌خانه داشتن، یعنی فقط دو یا چند کارگر جنسی با هم کار کنند. قانونی نشناختن آن به معنی کار کردن بسیاری از ما به تنهایی است، که باعث آسیب‌پذیری بسیاری از مادر مقابل اعمال کنندگان خشونت است. اما همچنان آسیب‌پذیر هستیم اگر با تصمیم به با هم کار کردن قانون را زیر پا بگذاریم. چند سال پیش، دوستی بعد از مورد حمله واقع شدن درکار عصبی شده بود بنابراین به او گفتم می‌تواند مشتریانش را برای مدتی در مکان من ببیند. در آن مدت، با یک مورد عوضی دیگر برخورد داشتیم. به یارو گفتم بزند به چاکوالا به پلیس زنگ می‌زنم. و او نگاهی به ما دو نفر انداخت و گفت، «شما دخترها نمی‌توانید به پلیس زنگ بزنید. شما با هم کار می‌کنید،این مکان غیر قانونیه.» حق داشت. بالاخره رفت بدون این که خشونتفیزیکی رخ دهد، اما با این علم که ما قانون‌شکنی می‌کردیم به آن مرد قدرت تهدید کردن ما را می داد. از این که می‌توانست قِسر در رود احساس اطمینان می‌کرد.
ممنوعیت روسپیگری خیابانی همچنینباعث آسیب بیشتر است تا ممانعت از آن. نخست، برای مانع از دستگیر شدن، کارگران خیابانی ریسک شناسایینشدن را می‌پذیرند، و این به معنی کار تنهایی یا در مکانهای متروکه مثل جنگلهای تاریک است که احتمال حمله در آنجا بالاست. اگر در حین ارتکاب فروش سکس در بیروندستگیر شوید جریمه می‌پردازید. چطور جریمه را بدون برگشتن به خیابانها پرداخت کنید؟ مگر از همان اول نیاز به پول نبوده که شما را به خیابان کشانده؟ و خب این جریمه‌ها روی هم تلنبار می‌شوند و شما در دوری باطل اسیر می‌شوید: تنفروشی برای پرداخت جرایمی که بخاطر فروش سکس برایتان بریده‌اند.
بگذارید برایتان از ماریانا پوپا بگویمکه در رد بریج لندن شرقی کار می‌کرد. کارگران خیابانی همپاله‌اش معمولا گروهیمنتظر مشتریها میمانند چون امنیت آن بیشتر است و به یکدیگر درباره اجتناب از اشخاص خطرناک هشدار می‌دهند. اما طی حمله ضربتی پلیس به کارگران جنسی و مشتریهایشان، برا ی دستگیر نشدن مجبور به تنها کار کردن شده بود. در ساعات اولیه ۲۹ اکتبر ۲۰۱۳با ضربات چاقو کشته شد. دیرتر از حد معمول مشغول کار بود تا جریمه‌ای که بخاطر جلب توجهدر خیابان شده بود را بتواند پرداخت کند.
پس اگر جرم‌انگاری کارگران جنسیبه انها آسیب می‌رساند چرا خریداران سکس مجرم شناخته نشوند؟ این هدف رویکرد سوم است میخواهم درباره الگوی سوئدی یا سرزمینهای نوردیک قانون کار جنسی صحبت کنم. ایده ورای این قانون این است که فروش سکسذاتا مضر است و بنابراین شما در واقع به کارگران جنسی با برداشتن گزینه کمک می کنید. علی رغم حمایت روزافزون برای آنچه اغلب بعنوان رویکرد«مطالبه نهایی» شرح داده می شود، مدرکی دال بر موثر بودن آن وجودندارد. امروزه به اندازه قبل در سوئد روسپیگری وجود دارد. چرا اینطور است؟ چون کسانی که سکس می‌فروشند اغلب گزینه‌های درآمدی دیگری ندارند. اگر پول لازم دارید تنها تاثیری که یک قطره بر تجارت کنونی دارد وادار کردن شما به پایین آودن قیمتهایتان یا پیشنهاد ارائه خدمات جنسی پرخطر است. در صورت نیاز به مشتریان بیشتر، احتمالا از یک مدیر کمک بگیرد. پس می‌بینید که جای پایان گذاشتن به  آنچه اغلب جاکشی نامیده می‌شود، قانونی مثل این درواقع قابلیت اکسیژن رسانی به گروههای سوم سوءاستفاده‌گر را دارد.
برای ایمن ماندن در کارم، من از رزروهایی که از تماسهایی با شماره نامعلوم صورت می‌گیرد خودداری می‌کنم. اگر از خانه یا هتل باشد حتمن اسم و جزییات کامل طرف را می‌گیرم. اگر طبق الگوی سوئدی کار می‌کردم یک مشتری از دادن آن بشدت اطلاعات وحشت‌زده میشد. شاید گزینه دیگری نداشته باشم بجز پذیرفتن رزرو از سوی مردی که بعدا در صورت بروز رفتار خشنونت آمیز قابل ردیابی نباشد. اگر به پول آنها نیاز دارید، نیاز به محافظت مشتریانتان از پلیس دارید. اگر بیرون کار می‌کنید، این به معنای تنهایی کار کردن یا در جاهای متروک است طوری که انگاری خود شما جنایتکارید. احتمالا به معنای سریعتر سوار ماشین شدن و زمان مذاکره کمتر است که به معنای تصمیمات آنی است. این شخص خطرناک است یا فقط عصبی؟ آیا استطاعت پذیرش ریسک را دارید؟ یا که استطاعت آن را ندارید؟
چیزی که اغلب می‌شنویم «روسپیگری خوب است اگر آن را قانونی کرده و برایش مقررات وضع کنند.» آن را رویکرد قانونی کردن می نامیم، و از سوی کشورهایی مثل آلمان و هلند و نوادا در ایالت متحده استفاده می‌شود. اما الگوی فوق‌العاده‌ایبرای حقوق بشر نیست. و در روسپیگری تحت کنترل دولت تجارت سکس تنها در نواحی یا محلهای اختصاص یافته از سو قانون اتفاق میفتد، و کارگران جنسی ملزم به اطاعتاز محدودیتهای خاص هستند، مانند نامنویسی و تستهای سلامت اجباری. مقررات روی کاغذ عالی به نظر می‌رسد، اما سیاستمداران عمدا مقررات پیرامون صنعت سکس را جهت اطاعت دشوار و گران میسازند. که سیستم دو لبه‌ای را خلق می‌کند:کار قانونی و غیرقانونی. آن را گاهی « جرم‌انگاری دزدکی» مینامیم. صاحبان روسپی‌خانه‌های متمول و پارتی‌داربا مقررات کنار میایند اما اغلب افراد در حاشیه آن حلقه‌هارا مانعی می‌بینند که پریدن از رویش غیرممکن است. و حتی اگر در اساس میسر باشد گرفتن مجوز یا جای مناسب مستلزم وقت و هزینه است. برای کسی که مستاصل است و امشب نیازمند پول گزینهمناسبی نیست. آنها شاید یک پناهنده یافرارییان خشونت خانگی باشند. در این نظام تبعیضی، اکثریت قشر آسیب‌پذیربه انجام کار غیرقانونی وادار می‌شود، پس آنها هنوز در معرض انواع خطرات جرم‌انگارانه‌ای قرار دارند که قبلا گفتم.
خب. به نظر میاید همه اقدامات جهت کنترل یا جلوگیری از بروز کار جنسی اوضاع را برای فروشندگان سکس خطرناکتر می‌کند. ترس از تقویت قانون باعث می‌شود تنهایی در مکانهای دورافتاده کار کنند و به مشتریها و حتی پلیسها اجازه می‌دهد با اطلاع از این که قسر در خواهند رفت با خشونت رفتار کنند. جرایم و سوابق جنایی آدمها را به استمراردرفروش سکس وادار می‌کند، جای این که متوقفشان کند. حملات پلیس به خریدران،فروشندگان را وادار به ریسکهای خطرناک و پناه بردن به آغوش مدیران بالقوه بدرفتار می‌کند.
این قوانین همچنین به تقویت بدنامیو نفرت علیه کارگران جنسی می پردازد. وقتی فرانسه موقتا دوسالی الگوی سوئدی را اتخاذ کرد شهروندان فرانسوی آن را سرنخی دانستند برای شروع به انجام حملات خودسرانه علیه کسانی که در خیابانها کار می‌کنند. در سوئد، بررسی آرا نشان می‌دهد افرادی بیشتری اکنون بطور جدی خواستاردستگیری کارگران جنسی هستند در قیاس با زمانی که قانون مداخله‌ای نداشت. اگر ممنوعیت مضر است، ممکن است بپرسید پس چرا انقدر محبوب است؟
اول از همه کار جنسی همیشه استراتژی حیاتی برای انواع گروههای اقلیت نامحبوببوده و هست: رنگین پوستان، مهاجران، افراد معلول، دگرباشها، بخصوص زنان تراجنسیتی. اینها گروههایی هستند که شدیدا سابقه‌دارند و از طریق قوانین ممنوعیت تنبیه شده‌اند. فکر نمی کنم تصادفی باشد. این قوانین از حمایت سیاسی برخوردار است دقیقا به این خاطر که هدفشان مردمی است که رای دهندگان مایل به دیدنیا دانستن درباره آنها نیستند.
چه دلیا دیگری برای حمایت از ممنوعیتاز سوی مردم وجود دارد؟ خب، بسیاری ترسهای قابل درکیاز قاچاق انسان دارند. مردمی که فکر می‌کنند می‌توان تخته کردن کامل یک صنعت زنان خارجی ربوده شده و فروش آنها جهت برده‌داری جنسی را نجات داد. پس بگذاریدد درباره قاچاقانسان صحبت کنیم. کار اجباری در بیشتر صنایع رخ می‌دهد، بخصوص در جاهاییکه کارگران مهاجر و یا از قشر آسیب‌پذیر هستند، و به این نکته باید توجه کرد. اما تنها در مواجه قانونی با این مورد خاص سوء‌استفاده می‌توان با آن برخورد کرد تا کل یک صنعت. وقتی ۲۳ مهاجر چینی فاقد مدارک به هنگام جمع‌اوری صدف ماهیها در خلیج مورکامبی در ۲۰۱۴ غرق شدند، فراخوانی برای غیرقانونی اعلام کردنصنعت غذای دریایی در جهت نجات قربانیان قاچاق انسان در بین نبود. راه حل روشن دادن حمایتهای قانونی بیشتر از کارکنان است تا به آنها در مقاومت علیه سوءاستفاده و گزارش آن به مقامات بدونهراس دستگیری است.
جوری که عبارت قاچاق انسان بکار برده می‌شود حاکی از روسپیگری اجباریمهاجران فاقد مدارک دارد. در واقع، خیلی از مهاجرانتصمیمی گرفته‌اند، فارغ از نیاز اقتصادی، خود را در دستان قاچاقچیان انسان قرار دهند. بسیاری این کار را با دانش کامل از این کهوقتی به مقصد برسند فروشنده سکس خواهند بودانجام می‌دهند. و بله، اغلب می‌تواند مورد این باشد که این قاچاقچیان انسان بهای بسیار گزافی را طلب می‌کنند با وادار کردن مهاجران بهکاری که تمایل ندارند و سوءاستفاده از آنها وقتی آسیب‌پذیر هستند. این حقیقت فاحشگی است، اما درباره کار کشاورزی، کار بیمارستانی و کار منزل نیز صحت دارد. نهایتا کسی مایل نیستمجبور به هیچ کاری شود اما ریسکی است که بسیاری از مهاجران مایل به پذیرفتن آن هستند بخاطر آنچه پشت‌سرمی‌گذارند. اگر آدمها می‌توانستند قانونی مهاجرت کنند جان خود را در دستان قاچاقچیهای انسان نمی‌گذاشتند. مشکل از مجرم شناختن مهاجران بروز می‌کند همانطور که این اتفاقدرباره مجرمان دانستن خود کار جنسی هم اتفاق میفتد.
این درسی از تاریخ است. اگر تلاش کنید چیزی را ممنوع کنیدکه مردم آن را می‌خواهند یا نیاز دارند خواه نوشیدنیهای الکلی باشد یا عبور از مرزها یا سقط جنین داشتن یا معامله سکس، بیشتر از راه گشا بودن مشکل خلق می‌کنید. ممنوعیت بندرت تفاوتیدر میزان آدمهایی که در واقع این کارها را می‌کنند ایجاد می کند. اما در این که آنها در انجام آنچه می‌کنند ایمن باشند بسیار موثر است.
چرا مردم باید از ممنوعیت حمایت کنند؟ بعنوان یک فمنیست، می‌دانم که صنعت سکس مکانی است سرشار از نابرابری عمیق اجتماعی. این یک حقیقت است که اکثر خریداران سکسمردان با پول هستند، و اغلب فروشندگان زنان فاقد پول هستند. می‌توانید که با کل آن موافق باشید-- و هنوز هم فکر کنید که ممنوعیت یک سیاست وحشتناک است. در یک جهان بهتر، دنیای مساوی‌تر شاید آدمهای کمتری بخواهند برای بقاء تن فروشی کنند، اما صرفا با قانونگذاری نمی‌تواندنیای بهتری را بوجود اورد. اگر کسی بخاطر فقر مجبور بهتن‌فروشی است به سبب بیخانمانی یا به سبب اقامت غیرقانونییا پیدا نکردن کار قانونی با گرفتن این گزینه از فقر آنهانمی‌کاهیم یا پناهشان نمی‌دهیم و تغییری در وضعیت مهاجرتشان نمی‌دهیم.
انسانها نگرانند که تن‌فروشی تحقیرآمیز است. از خودتان بپرسید: از گرسنگی کشیدن خودتانیا شاهد گرسنی کشیدن فرزندانتان بودن  تحقرآمیزترخوارکننده‌تر است؟ ممنوعیتی در استخدام دایه از سوی پولدارها یا مانیکور کردن وجود ندارد. حتی با اینکه بیشتر مردمیکه آن کار را می‌کنند از زنان فقیر مهاجرند. این حقیقت که بخصوص زنان مهاجر فقیر تن فروشی می‌کنند موجب ناخشنودی برخی فعالان حقوق زنان است. و برایم قابل درک است چرا صنعت سکس احساساتشدیدی را برمی انگیزد. وقتی پای سکس در میان استانسانها انواع احساسات پیچیده را دارند. اما بر اساس احساس که نمی توانیم سیاستگزاری کنیم، بخصوص بر سر انسانهایی که در واقع تحت تاثیر این سیاستها قرار می گیرند. اگر بر از میان برداشتن کار جنسیمتمرکز شویم، بیشتر درباره بروز نحوه خاصی از نابرابری جنسیتی نگران خواهیم بود تا درباره دلایل واقعی آن.
انسانها در واقع این سوال را تکرار می‌کنند، «خب، دوست داری دخترت این کاررا انجام بده؟» پرسش غلطی است. درعوض، تصور کنید این کار را می‌کند. امنیت او امشب سرکار چقدر است؟ چرا امنیت او بیشتر نیست؟
پس نگاهی داشتیم بر جرم‌انگاری کامل، جرم‌انگاری نسبی،الگوی سوئدی یا نوردیک و تطبیق قانونی، و این که چطور تماماباعث آسیب‌رسانی می‌شوند. چیزی که هرگز نمی‌شنوم پرسیده شود: «کارگران جنسی چه می‌خواهند؟» سرآخر، ما کسانی هستیم که بیشاز همه تحت نفوذ این قوانین هستیم.
نیوزلند از کار جنسی در ۲۰۰۳ جرم‌زدایی کرد. مهم است که بخاطر بسپاریم که جرم‌زدایی و قانونی کردن یک چیز نیستند. جرم‌زدایی به معنای برداشتن قوانینی است که از لحاظ کیفری صنعت سکس را هدف قرار می دهند، عوض این که با آنمثل سایر مشاغل برخورد کنند. در نیوزلند، مردم با همبرای امنیت کار می‌کنند، و کارفرمایان کارگران جنسیمسئول این اوضاع هستند. یک کارگر جنسی می‌تواند هر زمانبه هر دلیل از دیدن یک مشتری سرباز بزند، و ۹۶ درصد کارگران خیابانی گزارش می‌دهند که آنها حمایت قانون از حقوق خود را حس می‌کنند. نیوزلند نه تنها در واقع شاهد افزایش در میزان افراد شاغل در کار جنسی نبوده اما جرم‌زدایی از آن کار را خیلی ایمن کرده. اما این درس ازنیوزلند فقط اینطور نیست که قانونگذاری خاص آن خوب است بلکه مهم این است که در همکاری با کارگران جنسی نوشته شده است؛ تحت عنوان کلکتیو روسپیان نیوزلند. وقتی پای ایمن کردن کار جنسی شد، آنها آماده شنیدن آن مستقیما از سویخود کارگران جنسی بودند.
اینجا در بریتانیا، من عضو گروههای تحت حمایت کارگران جنسیمانند نظام آموزش باز کارکنان جنسی و روسپی‌های کلکتیو انگلیسی. و ما بخشی از جنبش جهانی را شکل می‌دهیم که متقاضی جرم زدایی و تعیین سرنوشت است. نماد جهانی جنبش ما چتر قرمز است. ما در مطالباتمان از سوی نهادهای جهانی مثل سازمان بهداشت برنامه مشترک ملل متحددر برابر ایدز و عفو بین‌الملل حمایت می‌شویم. اما ما نیاز به همراهان بیشتری داریم. اگر به برابری جنسی اهمیت می‌دهید یا فقر یا مهاجرت یا بهداشت عمومی، پس حقوق کارگرجنسی هم برای شما اهمیت دارد. در جنبشهایتان برای ما هم جا باز کنید. این یعنی نه تنها باید به صحبتهای ماکارگران جنسی گوش کنید بلکه صدایمان را تقویت کنید. با مقاومت در مقابل آنهایی که ما را ساکت می‌کنند، کسانی که می گویند یک روسپی بخاطر شدت قربانی بودنش و آسیبی که دیده صلاح خودش را نمی‌داند، یا از چنان امتیازهایی برخوردار بوده و از مرارتهای واقعی به دوره بوده که نمی‌تواند نمینده میلیونها قربانی بیصدا باشد. این تمایز بین قربانی و صاحب اختیاری تخیلی است. صرفا برای بی‌اعتبار جلوه دادن کارگران جنسی است و این که بی‌توجهی ما را نسبتبه آنها راحت کند.
شکی نیست که خیلی از شما برایامرار معاش کار می‌کنید. خب، کار جنسی هم کار است. درست مثل شما، برخی از ما شغلمان را دوست داریم، بعضی هم از آن متنفرند. نهایتا، اکثر ما احساسات چندگانه‌ای داریم. اما این که چه احساسی درباره کارمان داریم نکته ما نیست. و همینطور این که بقیه چه حسی درباره کار ما دارند. آنچه اهیمت دارد این است که ما حق داریم با شرایط خودمان و با ایمنی کار کنیم.
کارگران جنسی مردمان حقیقی هستند. ما تجارب پیچیده‌ای داشته‌ایم وهمینطور واکنشهای پیچیده به آن تجارب را. اما تقاضاهای ما پیچیده نیست. می‌توانید از اسکورتهای گرانقیمت در نیویورک، کارکنان روسپی‌خانه‌ها در کامبوج، زنان خیابانی در آفریقایی جنوبی و هر دختری که مشابه کار سابقمدر سوهو را دارد بپرسید و همگی یک حرف را به شما خواهند زد. می‌توانید با میلیونها کارگرجنسی و نهادهای بیشمار مرتبط با کار جنسی صحبت کنید. ما بعنوان کارگر خواستار عدم تبعیضو حقوق کارگری‌‌کامل هستیم.
امروز من فقط یک کارگر جنسی رویاین سن هستم، اما پیامی را برای همه دنیا می‌فرستم.
متشکرم.
(تشویق)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *