دستگاه فروش خودکار دیاِناِی من
متن سخنرانی :
این یک دستگاه فروش خودکار در لُس آنجلِس است. این دستگاه در یک مرکز خرید قرار دارد، و تخم ماهی میفروشد. این یک دستگاه فروش تخمهای خاویار است.این دستگاه "آرتومَت" است، یک دستگاه فروش خودکار که آثار هنری کوچک ساخته شده توسط هنرمندان مختلف را، که معمولاً با تکههای چوب یا قوطیهای کبریت ساخته شدهاند، به صورت محدود و به تعداد پایین میفروشد.
این فرد "اُلیوِر مِدوِدیک" است. او یک دستگاه فروش خودکار نیست، اما یکی از پایهگذاران شرکت "جِن اسپیس" است، یک آزمایشگاه بیولوژیکی در نیویورک، بروکلین، جایی که هر کسی نمیتواند سر کلاس درس برود و یاد بگیرد که چطور باکتریهای "اِشِریکیا کولی" درخشان را پرورش دهد یا چطور دیاِناِی توتفرنگی را استخراج کند. در حقیقت، من خودم دیدم که پارسال اُلیوِر، دیاِناِی یک توتفرنگی را استخراج کرد، و این کار او مرا به جای عجیبی رساند که دربارهی آن برای شما خواهم گفت. دیاِناِی توتفرنگی واقعاً جالب است، خیلی زیباست. هیچوقت فکر نمیکردم دیاِناِی چیز قشنگی باشد، اما وقتی آن را به این صورت دیدم نظرم عوض شد. و بسیاری از مردم، مخصوصاً از قشر هنرمندان، معمولاً از این طریق با علم ارتباط برقرار نمیکنند. بعد از این که با این کار آشنا شدم، سریعاً به شرکت "جِن اِسپِیس" پیوستم، و از اُلیوِر پرسیدم، "اگر میتونیم این کار رو در مورد توتفرنگیها انجام بدیم، میتونیم در مورد آدمها هم انجام بدیم؟" و ۱۰ دقیقه بعد، هر دوی ما دست به کار شدیم و الگویی را برای استخراج دیاِناِی انسان طراحی کردیم. من این کار را از خودم شروع کردم، و دیاِناِی من به این شکل است.
و وقتی با چند نفر از دوستانم هنرمندم در یک میهمانی شام بودم، دربارهی این پروژه با آنها صحبت کردم، و آنها باور نمیکردند که بتوانند دیاِناِی را ببینند. من هم گفتم، خیلی خب، همین الآن این کار را انجام میدهیم. و من از آن به بعد جمعه شبها در خانهاماز این میهمانیهای شام عجیب و غریب برگزار میکردم و دوستانم میآمدند و من دیاِناِیهای آنها را استخراج میکردم، و تصویرشان را زمان انجام این کار ضبط میکردم، چون قیافهی آنها موقع انجام این کار بامزه میشد. (خندهی حاضرین) این افراد الزاماً در زمینهی علم یا هنر یا هر چیز دیگری فعالیت نمیکنند. از حالت چهرهشان میتوانید تقریباً میتوانید متوجه شوید. اما آنها برای انجام این کار هیجانزده بودند، و این که آنها در مورد علم هیجان داشتند، مرا هیجانزده میکرد.
من این کار را به طور مرتب انجام میدادم. این کار کمی برای جمعه شبها عجیب و غریب بود، اما این کاری بود که شروع کرده بودم، و دیاِناِی گروه بزرگی از دوستانم را در شیشههای کوچک جمعآوری میکردم و آنها را دستهبندی میکردم. این تصویری از مجموعهی من است. و این مجموعه باعث شد به فکر فرو بروم. اول از همه، این الگو خیلی شبیه صفحهی پروفایل فیسبوکم است. پس میتوان به نحوی گفت، من یک جور شبکهی ژنتیکی درست کردهام، یک شبکهی ژنتیکی اجتماعی.
و دومین مورد این بود که، هر چند وقت یک بار، وقتی دوستانم این مجموعه را میدیدند، بعضاً میگفتند، "چرا این تصویرها شماره دارند؟ بعضی از اینها از بقیه نادرترند؟" و من اصلاً در این مورد فکر نکرده بودم. آنها تنها به ترتیبی که استخراج کرده بودم عددگذاری شده بودند. اما این مجموعه باعث شد به یاد جمع کردن اسباببازی، و یکی از ابتکاراتی که در حال حاضر در دنیای اسباببازیها در قالب بستههای اسباببازیهای شانسی عرضه میشود، و کمک میکند که اسباببازیهای نادر جمعآوری شوند، بیفتم. شما جعبههای اسباببازیهای شانسی را میخرید.اما مطمئن نیستید داخل آنها چه چیزی است. اما بعد، وقتی آنها را باز میکنید، تنوع گستردهای از اسباببازیها را میبینید. با خودم فکر کردم که این ایده خیلی جالب است. من همزمان به این ایده و دستگاه فروش خودکار خاویارو دستگاه آرتومات با هم فکر کردم، و به طور اتفاقی، یک شب طرح یک دستگاه فروش خودکار را زدم، و دربارهی طراحی یک دستگاه فروش خودکار فکر میکردم، و شیشهی کوچک دیاِناِی خودم کنار دستم بود، و متوجه شباهت زیبایی بین رشتههای دیاِناِی و میلهی مارپیچی دستگاه فروش خودکار شدم. و البته، تصمیم گرفتم اثری هنری را به نام "دستگاه فروش خودکار دیاِناِی" خلق کنم. میتوانید آن را در تصویر ببینید.
(موسیقی)
["دستگاه فروش خودکار دیاِناِی اثری هنریبرای افزایش دسترسی ما به علم بیوتکنولوژی است."]
["در ازای هزینهای قابل قبول، شما میتوانید نمونهای از دیاِناِی یک انسان را از یک دستگاه فروش خودکار خریداری نمایید."]
["هر کدام از نمونهها به همراه یک عکس ضمیمه شده از چهرهی انسانی که نمونه از او گرفته شده است عرضه میشود."]
["دستگاه فروش خودکار دیاِناِی انسان را مانند یک کالا به فروش میرساند و مسائل قانونی در مورد خریدار دیاِناِی رعایت میکند."]
گابریل: دستگاه فروش خودکار دیاِناِی در حال حاضر در چندین گالری در نیویورک به نمایش در آمده است، و فروش بسیار خوبی نیز دارد. ما اولین سری ۱۰۰ نمونهای خود را به فروش رساندیم، و امیدواریم به زودی سری جدید خود را عرضه کنیم. راستش من بیشتر دوست داشتم این دستگاه درون یک ایستگاه مترو مانند "گرَند سِنترال" یا "پِن اِستِیشِن"، دقیقاً در کنار دستگاههای فروش خودکار دیگر در آن مکان قرار دهم.
اما میخواهم در مورد این پروژه و سایر پروژههای هنریم سؤالی از حاضرین بپرسم، وقتی بیوتکنولوژی و رشتهی دیاِناِی به ارزانی تکنولوژیهایی مانند بُرِش قطعات با لیزر یا پرینت سه بعدی قطعات یا خرید خاویار از یک دستگاه فروش خودکار بشود، هنوز نمونهی دیاِناِی خود را برای فروش در دستگاه فروش خودکار اهدا میکنید؟ و این نمونهها چقدر ارزش خواهند داشت؟ و آیا نمونهی دیاِناِی دیگران را خواهید خرید؟ و با آن نمونه چه کار خواهید کرد؟
متشکرم.
(تشویق حاضرین)