درک سیور: اهداف خود را در نزد خود نگه دارید.

متن سخنرانی :
تمام حضار، لطفا فکر کنید به بزرگترین هدف شخصیتون به طوری واقعی؛ چند لحظه زمان نياز داره. بايد انجامش بديد تا متوجه بشيد. به خودتون زمان بدهید و به بزرگترین هدف زندگیتون فکر کنید، باشه؟ تصویر کنید که الان باید تصمیم بگیرید که باید این کار رو انجام بدهید. تصویر کنید که شما کسی را ملاقات می کنید و هدف خود را به او می گویید. تصویر کنید که این فرد شما را تشویق و تمجید می کند به خاطر تصور بزرگی که دارید آیا حس خوبی به شما نمی دهد که آن را بلند بلند اعلام کنید؟ آیا احساس نمی کنید که به هدفتون در حال نزدیکتر شدن هستید که در حال حاضر مثل قسمتی از شخصیت شما می شود؟
بسیارخوب، خبر بد این است که : شما باید دهنتون رو ببندید. به خاط آن حس خوبی که به شما دست می دهد. بعد از آن حس خوب، شما کمتر انگیزه انجام آن هدف را دارید تست های تکرارپذیر روانشناسی این نظریه رو تایید کرده وقتی که شما هدفتون رو به کسی اعلام می کنید کمتر آن هدف به ثمر می نشیند. هر زمانی که شما یک هدفی رو دارید، چندین مرحله و کارهای مختلف نیاز داره تا انجام بشه. به منظور اینکه به ثمره انجام برسه به واقع؛ شما تا زمانی که آن کار و هدف انجام نشود نبايد راضي شويد. اما زمانی که هدفتون رو به کسانی بگویید وآنها آن هدف رو تشويق کنند، به عقيده روانشناسان پديده‌اي به نام وجود اجتماعي شكل مي‌گيره. این فکر نوعی ترفند برای ذهن می شود که احساس می کنه آن هدف انجام شده است. و به خاط آن رضایت ظاهری که شما کسب می کنید، کمتر انگیزه انجام دادن ميزان كار لازم را داريد. این فرایند در مقابل تجربيات و تفكرات معمول قرار مي گيره كه باید هدف هایمان رو به دوستانمان بگوییم. درسته؟ پس تفكر معمول به ما ميگه كه اين كار رو بكنيم.
بگذارید به دلايل علمي آن نگاه کنیم. در سال 1926؛ کورت لوین، موسس روانشانسی اجتماعی این حالت را فرایند جانشینی نامید. در 1933، ورا ماهلر به این مهم دست یافت که وقتی که شما بوسیله کسی تصدیق می شوید، در ذهن شما معنای واقعیت را پيدا مي‌كند. 1982، پیتر گولویزر یک کتاب در این مورد نوشته. و در سال 2009 اون یک سری تست های جدید انجام داه که آنها رو منتشر ساخته.
اين آزمايش به اين صورت است: 163 نفر طی 4 تست جداگانه هرکسی اهداف خودش رو نوشت، و بعد نصف آنها در اتاق تعهد و نظرشون رو نسبت به آن هدف گفتند، اما نصف آنها هدفشون رو اعلام نکردند. و هر کدومشون 45 دقیقه فرصت داشتند که روی آن هدف کار کنند و که آن کارها بطور مستقیم افراد رو به سمت آن هدف هدایت می کرد، اما به آنها گفته شد در هر زمانی می توانید کار رو متوقف کنید. حالا می بینیم که آنهایی که سکوت کرده بودند بطور متوسط 45 دقیقه را صرف انجام کار برروی آن هدف کردند، و وقتی که از آنها بعد از کار پرسیدیم آنها گفتند کارهای زیادی نیاز است تا به آن اهداف برسند. اما آنهایی که هدفشون رو اعلام کرده بودند کار رو بعد از 33 دقیقه بطور میانگین رها کردند. و وقتی که از آنها پرسیدیم علت این کار رو گفتند که به آن هدف خیلی نزدیک شدند.
پس اگر این قضیه درست باشد، چه کاری می شه انجام داد؟ شما می توانید در برابر این وسوسه مقاومت کنید که اهدافتون رو به همه اعلام کنید شما می توانید این لذت كه تشويق سايرين براتون داره رو به تاخير بندازين و شما می توانید درک کنید که مغز شما کلام شما رو با انجام یک کار اشتباه می گیره اما اگر شما نیاز دارید که با کسانی صحبت کنید طور دیگه ای که می تونه انجام بدی اینه که که رضایت به شما نده مثلا: من واقعا می خوام در این ماراتون شرکت کنم پس نیاز دارم که 5 دفعه در هفته تمرين كنم و اگه اين كار رو انجام ندادم، خودم رو تنبيه كنم. باشه؟
پس حضار، دفعه بعد اگه شما وسوسه شديد که هدفتون رو به کس دیگری بگید، چی می گید؟ دقيقا. همينه.
تمام. (تشویق توسط حضار)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *