Me Too لحظه‌ای گذرا نیست، یک جنبش است

متن سخنرانی :
من بابت حرف‌هایی که اینجا باید بزنمبرای ماه‌ها تلاش کردم. چون صحنه‌ی نمایشی بزرگتر از TED نیست، این حس که پیغام مندر این لحظه به درستی درک شود از هر چیز دیگری مهم‌تر بود. و من هر روز بارها و بارها جستجو کردم تا بهترین شیوه بیان را پیدا کنم. و اگرچه به لحاظ فکری می‌توانستم فهرستی از ایده‌های بزرگ را تهیه کنمکه قصد به اشتراک گذاشتن‌شان درباره Me Too را داشتمو این جنبشی که پایه‌گذارش شدم، مدام به این نتیجه‌گیری می‌رسیدم کهاز اصل موضوع فاصله گرفتم. من می‌خواستم تا توی این لحظهتمام تلاشم را بکنم و به شما بگویم که چرا ایستادن و جنگیدنبرای احتمال اینکه خشونت جنسی درمان یا متوقف شودارزشمند است. من می‌خواستم تا با یک سخنرانی انگیزشیشما را به حرکت دربیاورم درباره اینکه چقدر جنگیدنبرای شأن و کرامت انسانی قربانیان مهم است. اما من از داشتنش مطمئن نیستم. حقیقت این است که، بعد از مبارزه در جریان انتخاب (Kavanaugh برای) نامزدی دیوان عالی کشور(متهم به آزار جنسی) و حملات کاخ سفید شخصیت‌پردازی‌هایچندش آور، شوخی‌های اینترنتی، گردهمایی‌ها و راهپیمایی‌ها و اعترافاتی که قلب را به درد می‌آوردند، من با حقیقت تلخ خودم مواجه شدم. که بی‌حس شدم. و این حتی باعث تعجبم هم نشد. برای سخنرانی‌هایم به سراسر دنیا سفر کردم، و درست مثل نظم یک ساعت، بعد از هر جلسه، افرادی پیش من می‌آمدند تا بتوانند رازشان رادراین مورد با من درمیان بگذارند. و همیشه سعی کردم تا به ایشان قوت قلب بدهم. خب به آن‌هامنابع محلی را معرفی می‌کردم و به ایشان اطمینان می‌دادم که تنها نیستند و این جنبش برای آن‌ها هم هست. به آن‌ها می‌گفتم که باهمدیگر قدرتمندتریم و اینکه این جنبشِ قربانیانو حامیان آن‌هاست که هر روز کار‌های کوچکو بزرگی انجام می‌دهد وهر روز افراد بیشتری به این جنبش ملحق می‌شوند. که جای ابهامی نیست. مردم خودشان را در این وضعیت قرار می‌دهند و صدایشان را بالا می‌برند تا بگویند:«بسه دیگه. کافیه.» پس چرا من این حس کرختی را دارم؟ خب... یک نفر با اتهامات موثق علیه خودشدرباره خشونت جنسی در دادگاه عالی ایالات متحده آمریکامنصوب می‌شود، دوباره. رئیس جمهور آمریکا که در نوار ضبط شده راجع به اینکهچطور می‌تواند اندام زنان را بگیرد... هرکجا که می‌خواهد و هرطور که مایل است،صحبت کرده است. او می‌تواند در یکی از گردهمایی‌هایشقربانی را یک دروغگو خطاب کند، و سروصدای جمعیت بلند شود. و هرجای دنیا که جنبش Me Tooبه حرکت درآمد، در استرالیا و فرانسه سوئد، چین و الان در هند صدای قربانیان خشونت جنسیهمگی بصورت یکجا شنیده شد ولی بعد، بدنام‌شان کردند. و من بعد از هر مقاله‌ای که خواندمافسوس خوردم… مردان سفیدپوست ثروتمند که با چترنجات‌های طلایی‌شانبه آرامی روی زمین فرود آمده بودند، بدنبال عملی کردنرفتار‌های غیراخلاقی‌شان بودند. و ما اینجا از ایشان می‌خواهیم که راجع بهآینده‌شان تفکر کنند. اما تکلیف قربانی‌ها چه می‌شود؟ از این جنبش بطور پیوسته به عنواننقطه عطفی یاد می‌شود، یا چیزی که بتوان روی آن حساب کرد، اما یک روز من با این احساس بیدار شدم کهتمام شواهد بر علیه‌اش استفاده می‌شود. سخت است که احساس کرختی نکنی. من حس می‌کنم که بعضی از شما هماین احساس را دارید. اما بگذارید بگویم کهچه چیز دیگری را می‌دانم. بعضی وقتا که کلمه "بی‌حسی" را می‌شنوید، به تهی بودن یا نبودِ احساس فکر می‌کنید، یا حتی ناتوانایی در ادراک احساس. اما این گفته همیشه درست نیست. بی حسی ممکن استاز خاطراتی در مغزتان نشأت بگیرد که نیمه‌های شب تجربه‌اش می‌کنید ونمی‌توانید با آن مبارزه کنید. ممکن است ازاشک‌هایی باشدکه پشت چشم‌هایتان جای گرفته‌اند ولی شمااجازه جاری شدن را به آن‌ها نمی‌دهید. شخصا، بی‌حسیِ من از نگاه کردنبه صورت قربانی‌ها ایجاد می‌شود و دانستن تمام چیز‌هایی که باید به ایشان گفت که در واقع دردی را دوا نمی‌کند. این عمل ارزش کاری کهپیش روی شما است را با ندای باور‌های درونی‌تان می‌سنجد. بی‌حسی همیشه به معنای فقدان احساسات نیست. گاهی اوقات به معنای تلنبار شدن احساسات است. و از جایگاه قربانیان، گاهی اوقات مجبوریم حقایقی را کهتجربه کردیم (مخفی) نگاهشان داریم اما الان همه‌ی ماچیزی را درونمان نگه داشته‌ایم چه آن را بخواهیم یا نخواهیم. همکاران ما بصورت مداوم در اجتماعراجع به آن صحبت می‌کنند، تمامی صنایعفرهنگ محیط کار را بازنگری می‌کنند، خانواده‌ها و دوستان، مکالمه‌هایی جدی دارند راجع به حقایق سربسته. همه درگیر شدند. و بعد، مخالفت‌ها شروع شد. که همه راجع به آن شنیده‌ایم. "جنبش Me Too مانند عمل تفتیش عقایده" درسته؟ «این جنبش سبب چندپارگی آن شده» یا «این جنبش جنگ جنسیتی راه انداخته است» تیتر رسانه‌ها بصورت پیوسته کاری کرد که پیشرفت این جنبش با مشکل مواجه شد. مواضع متخصصان و منتقدان راست‌گرا باعث شد که توجه از قربانی‌ها برداشته شود. بسرعت جریانی که می‌خواست از قربانیان خشونت جنسی حمایت کند تبدیل شد به طرحی کهگویی می‌خواهد از مردها انتقام بگیرد. با خودم گفتم چی؟ (خنده حاضران) چطور به اینجا رسیدیم؟ ما چقدر فاصله گرفتیم از اصل این جنبشکه از یک دهه قبل آغاز شده، و حتی اهداف همین هشتگی (metoo#) که سال پیش درست شد، گاهی وقت‌ها، جنبش MeTooیی کهبعضی مردم راجع به آن صحبت می‌کنند برای من ناآشناست. بیایید رو راست باشیم: این جنبش دربارهیک نفر از هر چهار دختر و یک نفر از هر شش پسر است که هرساله قربانی خشونت جنسی می‌شوند و باید آن زخم‌ها راتا سنین بزرگسالی به دوش کشند. درباره ۸۴ درصد از زنان ترنسی هست کهامسال قربانی خشونت می‌شوند و همینطور زنان بومی که ۳/۵ برابر بیشتر از هر گروه دیگری قربانی خشونت جنسی می‌شوند. یا افراد معلول که ۷ برابر بیشتر از بقیهمورد آزار جنسی قرار می‌گیرند. حدود ۶۰ درصد از دختران سیاه‌پوستی مانند من که قبل از ۱۸سالگیخشونت جنسی را تجربه می‌کنند، و هزاران هزار کارگر با حقوق پایین که در همین لحظه مورد آزارجنسی واقع می‌شوند بخاطر کاری که نمی‌تواننداز آن استعفا دهند. این جنبش درباره قدرت فراگیر همدردی است. راجع به میلیون‌ها میلیون انسان که سال پیش دست‌شان را بالا بردندتا بگویند که "سر من هم اومده" (Me Too) و هنوز دست‌شان را پایین نیاورده‌اند درحالی که رسانه‌ی متکی به آن‌هاسعی در حذف‌شان دارد و سیاستمدارانی که توسط آن‌هاانتخاب شده‌اند تا نماینده آن‌ها باشند از ارائه راهکار، سر باز می‌زنند. پس زدن و پیش کشیدن این لحظه تاریخیقابل درک است، مثل هیجان یک ترن هواییکه خیلی از ما را بی‌حس کرده است. این تلنبار احساسات را که خیلی از مادر سرتاسر دنبا تجربه می‌کنیم آسیبی جمعی است. اما... این تنها قدم اول است برای ساختن دنیایی که الانمی‌خواهیم داشته باشیم. این احساسی که درون‌مان انباشته شده شاهد این مدعاست که این جنبشبزرگتر از یک لحظه‌ی گذراست. نشانه این است که ما در حال تغییریم. و قدرتمندترین تغییرها براساس آن‌چه که امکان‌پذیر بوده شکل گرفته نه آن‌چه که در آن زماندرست بوده. تروما امکان محقق شدن را می‌گیرد. و جنبش آن را فعال می‎کند. دکتر کینگ از زبان تئودور پارکر می‌گوید: «جهان اخلاقیات مثل کمانی است کهسمت عدالت نشانه‌گیری می‌کند.» همه‌ ما این نقل قول را شنیده‌ایم. اما باید کسی باشد که زه کمان را بکشد. این امکانی را که مادر این جنبش‌ها محقق کردیم در واقع همان عمل خم کردن کماندر مسیر درست بوده است. جنبش‌ها امکان تغییر را فراهم می‌کنند و آن‌ها براساس بصیرت شکل می‌گیرند. نگاه من به جنبش Me Too بخشی از یک نگاه کلی بهدنیایی عاری از خشونت جنسی است و معتقدم که این امر شدنی است. نقطه سرخط. اما برای رسیدن به آن مرحله، باید بطرز موثری از این فرهنگعبور کنیم که آسیب‌پذیر بودن رامعادل با رضایت دادن می‌داند و این که این رفتار خودخواهانه جزءحقوق اولیه انسان‌ها محسوب نمی‌شود. به عبارت دیگر، خشونت جنسی برپایهٔاین موارد شکل گرفته: داشتن قدرت و برخورداری از امتیاز. بیشترین چیزی که راجع به این جنبش می‌شنویم درباره برخی بازیگر‌های بدکار یابعضی رفتار‌های فاسد، سبب می‌شوداز شناخت این قضیه غافل بمانیم که هرکسی در جایگاه قدرتاز امتیازی برخوردار است که موجب آسیب‌پذیری بیشتر شخص فاقد قدرت می‌شود. معلم‌ها و دانش‌آموزانمربی‌ها و ورزشکارها ماموران قانون و شهروندانوالدین و فرزندان: دراین روابط ممکن است توازن قدرتبطرز ناعادلانه‌ای درجریان باشد. ولی اگر برعلیه این بی‌عدالتیهم صدا شویم، می‌توانیم تغییرش دهیم با فضاسازی برای گفتگویی مصالحت‌آمیزراجع به قدرت. باید به خودمان و فرزندانمانبرای درک این مطلب از نو آموزش دهیم که داشتن قدرت و امتیازنباید همیشه موجب تخریب و زیان باشد-- بلکه باید باعث خدمت و شکوفایی هم گردد. باید از نو به خودمان آموزش دهیمتا بفهمیم که مسلماً هر انسانی حق دارددر این دنیا زندگی کند بدون اینکه به انسانیت وی لطمه‌ای وارد شود. بخشی از عملکرد این جنبش درباره بازگرداندن کرامت انسانیقربانی‌ها است، چون خشونت جنسیبا تمام شدن آن عمل خاتمه پیدا نمی‌‎کند. آسیبی را به همراه دارد کهبعد از آن ادامه پیدا می‌کند. یادتان باشد که تروماامکان محقق شدن را می‌گیرد مثل یک مانع که متوقف می‎کند، آشفته می‌کند و از بین می‌برد. پس کار ما تفکر دوباره است کهچطور با تروما برخورد کنیم برای نمونه، اعتقادی نداریم که قربانی‌ها باید همیشه جزئیات اتفاقات‌شان رابازگو کنند. نباید دردهایمان رو بخاطر هشیاری شما بارها و بارها مرور کنیم. سعی می‌کنیم تا به قربانی‌ها آموزش بدهیمکه بیش از حد به تروما توجه نکنند درعوض به دنبال خوشی‌های زندگی باشندکه به آن‌ها انگیزه می‌دهد. و اگر آن را پیدا نمی‌کنندآن را بسازند و به آن تکیه کنند. ولی زمانی که در زندگیتروما را تجربه کرده باشید برخی اوقات تلاش برایپیدا کردن خوشبختی محال به نظر می‌رسد. حالا تصور کنید کهمی‌خواهید برایش تلاش کنید درحالی که رهبران جهان دارندخاطرات شما را بی‌اعتبار جلوه می‌دهند یا رسانه‌های خبریسعی در محو کردن تجربه‌های شما دارند، یا مردم بطور پیوستهدر حال خوارکردن شما باشند. جنبش سبب محقق شدن می‌گردد. مثل بقیه سیاه‌پوستانداستانی در خانواده من هست، درباره اجداد پدربزرگم لورنس ویر. او برده به دنیا آمد، پدر و مادرش هم برده بودند، و دلیلی نداشت تا باور کندکه یک سیاه‌پوست در آمریکا روزی آزاد خواهد شد. ولی بعد زمانی که توسط اربابش آزاد شد، از جورجیا به کارولینای جنوبی رفت تا بتواند همسر و فرزندش را بیابدکه از او جدا کرده بودند. هربار که من این داستان را می‌شنومبا خودم فکر می‌کنم او چطور این کار را انجام داد؟ از این که توسط سفیدپوستان افراطیدستگیر و کشته شود نمی‌‎ترسید؟ یا اینکه به آن‌جا می‌رسید،درحالی که آن‌ها مرده بودند؟ یک‌بار من از مادربزرگم پرسیدم که چرا فکر می‌کردید پدربزرگریسک این سفر را می‌پذیرد؟ جواب داد: «حدس می‌زنم که او مجبور بودتا باور کند، این کار شدنی است.» من بیشتر زندگی‌ام را با امکانمحقق شدن رویاهایم، شروع به حرکت کردم. من بدین خاطر اینجا هستم کهروزی یک نفر همراه با اجدادم اعتقاد داشتند که این کار شدنی است. ۱۲ سال پیش، در ۲۰۰۶ در آپارتمان تک خوابه‌امروی تخت دراز کشیده بودم و از این همه خشونت جنسی کهدر جامعه‌ام می‌دیدم، ناامید شده بودم. برگه‌ای کاغذ آوردم و در قسمت بالای آننوشتم "سر من هم اومده" (Me Too) و شروع به نوشتن یک طرح اجرایی کردم برای ساختن جنبشیبراساس حس همدردی درمیان قربانیان، تا به این احساس کمک کند کهمی‌توانیم درمان شویم، که ما فقط مجموعه‌ای از کسانی نیستیم کهیک اتفاقی برایمان افتاده است. امکان‌پذیری برای همه یک هدیه است. موجب خلق دنیاهای و پیدایش بصیرت می‌شود. می‌دانم که بعضی از شما خسته شدید، چون من هم خسته شدم. من از پا افتادم و بی‌حس شدم. آن‌هایی که قبل از ما بودندتمام جنگ‌ها را پیروز نشدند، اما باعث نشد بصیرت‌شانرا از دست دهند. تقویت شدند. پس من نمی‌توانم که دست بکشم، و از شما هم می‌خواهم که باز نایستید. ما به نسل آینده، دنیایی عاری ازخشونت جنسی را مدیون هستیم. باور دارم که می‌توانیم آن دنیا را بسازیم. شما چطور؟ ممنونم. (تشویق حضار)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *