هِدسِتی که امواج مغز شما را می خواند.

متن سخنرانی :
تاکنون ارتباط ما با ماشین ها همواره محدود به فرمی آگاهانه و مستقیم بوده. از کاری بسادگی روشن کردن یک لامپ با یک کلید، تا کاری به پیچیدگی برنامه نویسی روبات ها، ما همواره یک یا چند فرمان به ماشین می دیم تا برای ما کاری رو انجام بده. در سوی دیگه، ارتباط بین انسان ها پیچیدگی و جذابیت خیلی بیشتری داره چون ما بسیار بیشتر متوجه جزئیات هستیم. ما حالت های چهره و زبان رو زیر نظر می گیریم و می تونیم در گفتگو با دیگران درک آگاهانه ای از احساسات و هیجانات داشته باشیم. در واقع این بخش بزرگی از فرآیند تصمیم گیری ما رو شکل می ده. چشم انداز ما وارد کردن این حوزه نو برگرفته از تعامل انسان، در تعامل انسان با ماشینه تا کامپوترها فقط قادر به فهم آنچه مستقیما ً به آنها می گوییم نباشند بلکه بتونن به حالت های چهره و تجربه های احساسی شما هم واکنش نشون بدن. برای انجام این کار چه راهی بهتر از تفسیر سیگنال هایی که بطور طبیعی در مغز ما، مرکز کنترل و تجربه ما، تولید میشه.
خب، به نظر ایده خوبی میاد، اما همونطور که " برونو" هم گفت این کار به دو دلیل عمده چندان ساده نیست: اول، کشف الگوریتم ها. مغز ما از میلیاردها یاخته عصبی فعال با حدود 170,000 کیلومتر اکسون در هم تنیده ساخته شده. زمانی که این یاخته ها بر هم کنش دارن، واکنش شیمیایی یک تکانه الکتریکی منتشر می کنه که قابل اندازه گیری هست. بیشتر نواحی عملکردی مغز ما در قشر خارجی مغز توزیع شده و بخاطر افزایش ِ سطح قابل استفاده، در خدمت ِ توانمندی ذهن، سطح مغز بسیار پر چین شده. حالا این چین خوردگی غشائی یک چالش مهم برای تفسیر تکانه های الکتریکی سطحی بوجود آورده. قشر هر فرد خاص بصورت ِ متفاوتی چین خورده، بسیار شبیه به اثر انگشت. بنابراین هرچند یک سیگنال ممکنه که از یک بخش در حال کار مغز آمده باشه، چون این ساختار در طول زمان چین خورده، موقعیت فیزیکی آن در هر فردی بسیار متفاوت هست، حتی در دوقلوهای همسان. هیچ نوع همسانی در سیگنال های سطحی وجود نداره.
عزم ما برای ایجاد الگوریتمی بود که چین خوردگی قشر مغز رو باز کنه تا بتونیم سیگنال ها رو هرچه شبیه تر به منشاءِ اون ها ترسیم کنیم، و در نتیجه موفق به کار بر روی عموم افراد بشیم. چالش دوم دستگاهی برای مشاهده امواج مغزی است. اندازه گیری " ای.ای.جی" بطور نمونه، شبکه ای روی سر رو با آرایش منظمی از سنسورها بکار می گیره، شبیه اون که توی عکس می تونید ببینید. یک تکنسین ، الکترودها رو با استفاده از ژل یا خمیر رسانا و معمولا ً بعد از یک روش آماده سازی سر با مالش ملایم، بر روی سر قرار می ده. تا حالا کلی زمان صرف شده و چندان هم کار ساده ای نبوده و علاوه بر اون، این سیستم ها ده ها هزار دلار قیمت دارن.
خب حالا می خوام " اوان گرَنت " رو به صحنه دعوت کنم، او از سخنرانان سال های گذشته و کسی است که با مهربانی پذیرفت به من کمک کنه تا آنچه رو که می تونیم توسعه بدیم رونشون بدیم.
(تشویق حاضرین)
خب این دستگاهی که شما می بینید یک سیستم دریافت بسیار دقیق ِ چهارده کاناله " ای.ای.جی " هست. نیازی به آماده سازی ِ سر نداره، ژل یا خمیر رسانا نیاز نیست. فقط چند دقیقه برای بکار انداختن و برقراری ِ سیگنال ها لازمه. همچنین بیسیم هست، بنابراین آزادی عمل به شما می ده و در مقایسه با ده ها هزار دلار برای سیستم های " ای.ای.جی" مرسوم، این هدست فقط چند صد دلار قیمت داره. حالا در مورد الگوریتم های ردیابی. حالت های چهره، همونطور که در تجربه های احساسی گفتم، دستگاه طوری طراحی شده که در بیرون، با ابزارهای تنظیم حساس که امکان تنظیم برای هر فرد رو داره، عمل کنه. هرچند زمان محدودی داریم، می خوام به شما مجموعه حساسی رو نشون بدم که این امکان رو به شما می ده که کلا ً اشیاءِ مجازی زو با ذهنتون حرکت بدید.
حالا، " اوان " برای این سیستم، جدید هست پس کاری که اول انجام می دیم درست کردن یک شناسه جدید برای اونه. اون قطعا ً "جوانا" نیست-- خب "اضافه کردن کاربر" "اوان" و کلید تأیید. خب اولین کاری که لازمه با مجموعه دریافت کننده انجام بدیم شروع آموزش ِ یک سیگنال خنثی است. برای حالت خنثی لازم نیست "اوان" کار خاصی انجام بده. کافیه راحت و منفعل باشه مقصود اینه که سیگنال پایه و یا حالت ِعادی مغز اون بر قرار بشه چون این برای هر مغز متفاوت هست. انجام این کار هشت ثانیه زمان می بره، و حالا انجام شد. ما می تونیم یک عمل ِحرکتی رو انتخاب کنیم. خب "اوان" یک چیزی رو که می تونی بطور شفاف در ذهنت مجسم کنی انتخاب کن.
اوان گرنت : " کشیدن "
خب پس "کشیدن" رو انتخاب می کنیم. منظور ما در اینجا اینه که "اوان" باید جلو آمدن ِ اون شئ در تصویر رو تصور کنه. این نشانگر ستونی در صفحه در زمان انجام بالا و پایین می ره. در ابتدا هیچ اتفاقی نمی افتاد چون سیستم هیچ انگاره ای برای اینکه او چطور به "کشیدن" فکر می کنه، نداشت ولی در خلال اون هشت ثانیه این فکر رو ثبت کرد. خب. یک، دو، سه، شروع... خوبه... وقتی این رو تأیید می کنیم مکعب بطور زنده نمایش داده می شه. خب بذارید ببینیم "اوان" می تونه سعی کنه و "کشیدن" رو تصور کنه. اوه، کارت عالی بود! (تشویق حاضرین) خیلی جالبه...
(تشویق حاضرین)
خب ما خیلی کم وقت داریم و من از "اوان" یک کار واقعا ً مشکل رو می خوام که انجام بده. این کار مشکله چون در رابطه با توانایی ِ تصور کردن چیزی هست که در دنیای فیزیکی ِ ما وجود نداره. این کار "ناپدید کردن" هست. خب چی می خواید... یک عمل ِحرکتی ما اون کار رو چون همیشه انجام می دیم می تونیم تصورش کنیم ولی با "ناپدید کردن" واقعا ً قابل مقایسه نیست. خب "اوان" کاری که باید بکنی اینه که تصور کنی مکعب به آرامی در حال ناپدید شدن هست. خب همون کارهای مشابه و یک، دو، سه، شروع... خب بذارید ببینیم... اوه، عالیه... کارش عالیه... بذارید دوباره سعی کنه.
(اوان:) تمرکزم بهم می خوره
(خنده حاضرین)
ولی ما می تونیم ببینیم که واقعا ً کار می کنه هرچند مدت کمی اون رو نگه داری. همونطور که گفتم تصور کردن این، یک فرآیند بسیار سخته. نکته اصلی در اینجا اینه که ما یک بار چگونگی فکر کردن دربارۀ "ناپدید شدن" رو به نرم افزار دادیم چون در اینجا یک ماشین یادگیرندۀ الگوریتم...
(تشویق حضار)
ممنون. عالیه، کارت عالی بود.
(تشویق حضار)
ممنون " اوان" . تو موفق شدی. مثال موفقی از این تکنولوژی.
بنابراین چنانچه دیدید یک سیستم سنجش در این نرم افزار وجود داره که چنانچه " اوان" یا هر کاربر دیگه ای برای آشناتر شدن با این سیستم، می تونن افزودن دریافت عملکردها رو ادامه بدن و سیستم شروع به تفکیک بین افکاری که بطور واضح متفاوت هستن، می کنه. زمانی که شما این ردیابی سیگنال ها رو آموزش دادید، این افکار می تونن به هر مجموعۀ محاسباتی، نرم افزار یا دستگاه، نمایه سازی و یا اختصاص داده شوند.
خب می خوام به شما چند مثال رو نشون بدم، چون برنامه های عملی بسیاری برای این رابط وجود داره. برای مثال در دنیای مجازی و بازی ها، حالت های چهرۀ شما بصورت ِ طبیعی و مستقیم می تونه شخصیت مجازی یا چهرۀ مجازی شما رو کنترل کنه. مسلما ً شما می تونید فضای خیالی جادو رو تجربه کنید و جهان رو با ذهنتون کنترل کنید. همینطور رنگ ها، نورها، صداها و عوامل طبیعی می تونن بصورت پویا به حالت احساسی شما پاسخ بدن تا تجربه شما در لحظۀ حال رو ارتقاء ببخشن. در ادامۀ کار، تجهیزات ِ توسعه یافته توسط توسعه دهندگان و محققان سراسر دنیا با روبات ها و ماشین های ساده، به عنوان مثال برای این حوزه، پرواز اسباب بازی ِ هلیکوپتر با فکر کردن به "بالا رفتن" در ذهنتون.
این تکنولوژی همچنین در وسایل ِ جهان واقعی می تونه کاربردی باشه، برای مثال ِ این حوزه، یک خانه هوشمند. از رابط ِ کاربر سیستم کنترل به باز کردن یا بستن پرده ها، همینطور روشن یا خاموش کردن نورها در نهایت، تجهیزات واقعی تغییردهندۀ زندگی همچون توانایی کنترل یک ویلچیر الکتریکی که در این نمونه حالت های چهره برای دستورات ِ حرکتی طرح ریزی میشن.
(شخص :) حالا یک چشمک راست برای رفتن به راست. حالا یک چشمک چپ برای رفتن به چپ. حالا لبخند برای مستقیم رفتن.
TL: ما واقعا ً-- متشکرم.
(تشویق حضار)
ما در واقع فقط روی این مسأله رو باز کردیم که چه کازهایی امروز ممکنه. با ورود انجمن ها، همچنین مشارکت توسعه دهندگان و محققان سراسر دنیا، ما امیدواریم که در جهت پیشبرد این تکنولوژی از این نقطه به جایی که خواهد رفت، ما رو یاری کنید. از شما بسیار متشکرم.

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *