آینده آبستن چیست؟ ۱۱ نقش، پاسخ های عجیبی به این پرسش می دهند

متن سخنرانی :
اول از همه، برای اون دسته از شمایی که با کار من آشنا نیستید، باید بگم که من کاراکترهای چند فرهنگی ایجاد می کنم، کاراکترهایی برگرفته از قشرهای گوناگون. بنابراین قبل از رسیدن به این حال حاضری که همان آینده جدید است"، کمی از گذشته بگم، در خانواده ای بزرگ شدم که هر چیزی به چند مدل بود-- چند نژادی، چند فرهنگی، سیاه و سفید در کنار هم، اهل کارائیب، آمریکایی-ایرلندی، آمریکایی-آلمانی. موسیقی دومینیکن با صدای بلند از استریوها پخش می شد. آدمای اونجا هم مسیحی بودند، هم یهودی. داستانی طولانی پر از دسیسه چینی و گناه و شرم در بین ادیان مختلف. ولی من کاملاً غوطه ور بودم در این جهان که با همه چیز و همه کس پر شده بود، و بعد رفتم به مدرسه سازمان ملل متحد، و کاملاً همون بود --
اونوقت به نوعی شروع کردم به توسعه این صداها و این آدمها، آزادانه بر اساس آدمایی که در زندگی واقعی می شناختم، و بنابراین، به عنوان مثال، در اجرای اونها، باید تمام سعی ام را می کردم که نقش ها را زندگی کنم. و برای مثال، من واقعاً این طوری صحبت نمی کنم، ولی اون یکی از افراد من بود، و من قصد دارم که چند تا از دوستانم رو بیارم -- من اونها رو از دوستانم می دونم-- اینجا روی صحنه، با روح این عقیده که حال حاضر همان آینده جدیده، به نوعی به یک شکل ماورائی، چون من راجع بهش فکر کردم و آنچه از آینده که می تونه برای من بسیار ترسناک باشه اینه که نمی دونم چی قراره پیش بیاد. نمی دونم که این برای بقیه آدمها هم صدق میکنه یا نه، ولی از جمیع جهات فکر کردن درباره این که چطور آینده را می فهمیم و اتفاقات را پیش بینی می کنیم، برای من ترسناکه که نمی دونم چی قراره پیش بیاد. و بنابراین این نظر که سئوالاتی هستند که من هیچ وقت ندیده ام که افراد من قراره بهش پاسخ بدن، و بعضی از این شخصیت ها سال ها با من بوده اند، بعضی هاشون حتی اسم هم ندارند، نمی دونم چی قراره اتفاق بیفته. نمی دونم چی پیش میاد، و تمام اون چیزی که از دستم برمیاد اینه که به خودم یاد آوری کنم که قبلش به کریس گفتم من دلمو زدم به دریا و اومدم و حالا که اینجام یه جورایی احساس مثل اون خوابی میمونه که توش شلوار پاتون نیست. برای همین انگار قراره که من همین طوری دل به دریا بزنم و از روی غریزه پیش برم.
یه نظری هست که میگه بذار ببینیم چی پیش میاد. بذارید سئوال اول را مطرح کنم:
" آیا تا حالا به خاطر میکروچیپ هایی که در مغزتان کار گذاشته اند،سر درد گرفته اید؟" خب.
باشه. خب، قبل از شروع، فقط بگم که امیدوارم صدای من بهتون خوب برسه. من لورین لوین هستم، و صادقانه بگم، ایده کاشتن میکروچیپ ها در مغزم، حتی گذاشتن اونها روی عینکم، یادم می اندازه که خدا رو شکر که عینک های گوگل را نمی پوشم. قصد بی احترامی ندارم. خوشحالم که اونا را دوست دارید، ولی در سن من، حتی زدن عینک معمولی، از اینایی که من دارم به اندازه کافی برایم اطلاعات به همراه داره! متوجهید چی می خوام بگم؟ من نیازی ندارم بیشتر بدونم،اصلاً دلم نمی خواد بدونم فقط همین،کافیه دیگه. عاشق همه تونم،شما بی نظیرید. خیلی عالیه که با این همه آدمای قاطع امسال دوباره اینجا هستم بازم. بوس!
خب، سئوال بعدی، (تشویق حضار) بعدی، لطفاً.
" آیا قرار عاشقانه کسل کننده شده، حالا که تولید مثل انسان از راه های غیر جنسی انجام میشه؟"
خب اینجا کی رو داریم؟
سلام،امممم، خب، سلام به همه اسم من نریدا است. فقط قبل از همه میخوام بگم که قرار عاشقانه گذاشتن تحت هیچ شرایطی کسل کننده نیست. خب من خیلی هیجان زده ام که الان اینجام، برای همین فقط سعی می کنم به خودم گوشزد کنم که، می دونید چیه، هدف از اینجا بودن و همه ی چیزهاش منظورم اینه که، حتی این که سعی کنم به این سئوالات جواب بدم،خیلی باحاله. ولی، انگار لازمه اعتراف کنم که TED در حال حاضر یک تجربه بی نظیره حالا، مثل...، فقط لازمه مثل... بگم که آها! مثل ایزابل آلنده. ایزابل آلنده! قبوله، شاید به اون معنی نباشه، ولی یه معنایی برای شما داره، ولی برای من، مثل یک سطح دیگه می مونه، قبوله؟ چون من لاتین هستم و واقعاً سپاسگزار این حقیقتم که یک سری مدل-نقش هستند که من در واقع می تونم، نمی دونم، فقط لازم بود اینو بکم. برای من بی نظیره و بعضی وقتا وقتی عصبی میشم و همه چی اینطوریه، فقط لازمه، یه چیزهای مثبتی بگم که بهم کمک میکنه. من معمولاً سعی می میکنم از سه تا کلمه کوچولو استفاده کنم که همیشه باعث میشه حالم بهتر بشه: سوتو مایور،سوتو مایور، سوتو مایور! (خنده حضار) اون فقط کمک میکنه که واقع گرا باشم. از این به بعد می تونم بگم آلنده، آلنده، آلنده! و می دونید، من فقط نیاز دارم که اونو بگم، مثل اینه که، اینجا بودن خیلی بی نظیره و من می دونستم که قراره این سوالات مطرح بشه. خیلی عصبی بودم و فکر کردم، مثله اینه که، اوه خدای من،خدای من و یادم افتاد که ... چون من قبلاً یه چیز خیلی ... داشتم مخصوصاً از آخرین باری که اینجا تو TED بودیم خیلی باور نکردنی بود، و درست بعدش،مثل این بود که یک سری اتفاقات دیوانه وار افتاد،مثل این که ما حتی برای اجرا به کاخ سفید رفتیم اون،مثله این بود که، شگفت انگیز و من اونجا ایستاده بودم و من مثل این بودم که، خواهش میکنم نگو "اوه خدای من" نگو " اوه خدای من" و همین طور پشت سر هم میگفتم: " اوه خدای من، اوه خدای من" و می دونید چیه، با خودم فکر می کردم،مثل اینه که رئیس جمهور اوباما بیاد اینجا روی صحنهُ و من همین طور اینجا وایستاده باشم و بگم "اوه خدای من" مثل جداسازی کلیسا و ایالت می مونه. فقط،نمی تونم، انگار،نمی تونم هضمش کنم واقعاً بیش از حد توانم بود. برای همین، فکر کنم که راهمو گم کردم. ولی چیزی که میخوام بگم اینه که قرار عاشقانه برای من می دونید چیه،تا جایی که به من مربوط میشه، هر طوری که تولید مثل کنید،تا زمانی که دارید حال می کنید و این یه نوع رضایت غیر جنسیه--- نمی دونم. می دونید می خواستم به کجا برسم. خب، خداحافط، ممنونم.
حالا سئوال بعدی (تشویق حضار)
در حال حاضر پنج آهنگ محبوبتون چیه؟
خیلی خب، باشه،قبل از هر چیز، باید بگم که می دونید چی می خواهم بگم، من تنها مرد اینجا هستم اسمم رشید است، و هیچ وقت قبل از این تو TED نبودم، می دونید چی می خوام بگم، فک کنم، سارا جونز شاید آخرین بار نمی خواسته منم باشم. نمی دونم چرا، می دونید چی می خوام بگم. پر واضحه که من برای TED جور جورم. می دونید چی می خوام بگم. قبل از هر چیز، من تو سبک هیپ هاپم، می دونید چی میخوام بگم می دونم بعضی از شماها خیلی هم اهل موسیقی نیستید، ولی اولین راهی که همه شما همیشه می تونید بدونید، می دونید چی می خوام بگم،اینه که من اهل سبک هیپ هاپم، برا همینه که میکروفون را گرفتم دستم در وضعیت برگزارکننده مراسم رسمی. شما دقیقاً اینجا متوجه ش میشید. اینطوری باید بگیریدش. خیلی خب، الان این دوره آموزشی کوچولو را گذروندید ولی وقتی سارا جونز بهم گفت که ما قرار بیاییم رو صحنه، من مثل، لعنتی،می دونید چی می خوام بگم، TED یه پرواز واقعییه،من یه عالمه دوپینگ کردم می دونید چی می خوام بگم، گند پیش میاد و همه چی ولی اون مثل این بود، آره، ما قراره به یک سری سئوالای اتفاقی جواب بدیم فقط مثل و من مثل این بودم که این دیگه چه چرندیه؟ می دونید چی می خوام بگم،این که این بالا وایستی و به یک سری سئوالای اتفاقی جواب بدی؟ من نمی خوام! منظورم اینه که مثل یک حرکت روشنفرکانه ایست و بازرسیه! می دونید چی می خوام بگم؟ (خنده حضار) من نمی خوام این بالا وایستم و انگار بازجویی بشم و فلان و بهمان این اون چیزی که تو نیویورک مدام سعی می کنم ازش در برم،می دونید چی می خوام بگم؟ خیلی خب، انگار مجبورم پنج تا آهنگ محبوبم را الان بگم که از کاتالوگ کاملاً شخصی ام کشیدم بیرون، می دونید منظورم چیه؟ برا همین اگه می خواهید بیشتر راجع به اش بدونید، می دونید چی می خوام بگم، میشه راجع به جنبش صد دزدی هنری و امثالهم حرف زد ولی تا جایی که به من مربوطه، می دونید چیه، من به مشترکات خلاقانه باور دارم و فکر کنم واقعاً مهمه، می دونید چیه، که نیاز به بقا و این چیزا وجود داره و منظورم اینه که، تا جایی که به من مربوطه منظورم اینه که، دقیقاً اینجا، تو این فضا،من باید دوام بیارم می دونید منظورم چیه؟ ولی باید بگم که، اگه واقعاً علاقمندید به پنج تا آهنگ محبوب من، باید برایم فریاد بکشید. می دونید چی می خوام بگم؟ اوکی؟ تو آینده یا حال،بله. با بقیه اش حال کنید.
خب، سئوال بعدی.
چی دارید؟
"چند تا از ارگان های شما پرینت سه بعدی شده اند؟" (خنده حضار)
خب، باید بگم که درباره ی این نمی دونم که چند تا از ارگان های من تا به حال پرینت سه بعدی شده اند ولی می تونم بهتون بگم که خیلی برام چالش برانگیزه، یه جورایی فکر کردن راجع به این مفهوم از آینده و این که، می دونید، تو همه جای دنیا والدین یه جورایی به بچه های کوچیکشون میگن که، خواهش میکنم،تو باید اونو بخوری، می دونید، من همه روز با این پرینتر داغ سه بعدی سخت کار کرده ام که تو بتونی این غذا را بخوری. می دونید، این جور چیزا. و البته حالا که ما عوض شده ایم، می دونید، از اون جنوب جهانی، این همان نوع کلی از انحراف دیدگاه است که این اطراف اتفاق می افته شما فقط نمی تونید به اونا بگید، خب، یه بچه هایی دارن از گرسنگی می میرن. خب، این آینده است. دیگه هیچ کس از گرسنگی نمی میره، خدا رو شکر. ولی همون طور که می تونید بگین، من یه جورایی خوش بینم، و امیدوارم که ما بتونیم ادامه بدیم به یه جور پرینت سه بعدی، خب، بذارید بگم که من دلم میخواد فکر کنم که حتی در آینده هم ما انتشاراتی داریم، که می دونید، یه جورایی مناسبه پرینت کردن غذا باشه! ولی همه شما،خواهش می کنم خوشتون بیاد، و دوباره،فکر می کنم که شما این جا یک مهمانی بی نظیر راه انداختید در TED ممنونم.
سئوال بعدی (تشویق حضار)
اممم، چی عوض شده؟ اوکی،مثله این که، باید راجع به اش فکر کنم. "حالا که زنان بر دنیا حکومت می کنند، چی عوض شده؟" قبل از هر چیز، راستش من، فقط می خوام بگم که، و اسمم بلا است، من فقط می خواهم یه جورایی خودم را معرفی کنم، این که به عنوان یک فمینیست من واقعاً فهمیدم که ، چون من در دهه ۹۰ میلادی به دنیا اومدم و اون موقع تعداد بسیاری از خانم ها تا جایی که دغدغه فمینیسم بود، وجود داشتند، مثل اینکه، شاید اونا نمی فهمیدند که یک فمینیست مثل من فکر نمی کنم که نیازی باشه که شما نوع خاصی از صدا را داشته باشید یا مثلاً یک روش خاص در ارائه کردن خودتون که فمینیست هستند، چون فکر می کنم که فمینیسم واقعاً باحاله، و فکر می کنم که خیلی ضروری و مهمه مثل این نقل قول که من پوشیدم مال، مثلاً گلوریا استاینمه و به خاطر همین اسمم بلا است، مثل بلا آبزوگ که واضحه یک فمینیست مهم مثلاً در تاریخ است و مثلاً من فقط به اون زنانی فکر می کنم که مثلاً واقعاً جوری ارائه می کردن که شما مثلاً می تونید بگید مثلاً زنده و مثلاً شگفت انگیز بود مثلاً شگفت-انگیز! و شما لازم نیست این طوری لباس بپوشید، مثل خفتان (یک نوع لباس مردانه) آیلیین فیشر فقط برای این که ثابت کنید که فمینیست هستید! مثلاً نه این که ایرادی داره اگه اون کارو بکنید ولی مادرم،اون مثل،مثل چرا اون شلوارا را می پوشی که ، مثلاً بدنت را نمایان کنی؟ خب من شلوارم رو دوست دارم مثل، مثل این که من صدام را دوست دارم مثلاً اون مثل اینه که: چرا این طوری حرف می زنی،مثل حرف می زنم مثل کی؟ مثلاً من دارم خودم رو ابراز می کنم و فکر می کنم همه ما باید به اونجا برسیم،مثلاً نه فقط گذر کردن، مثل نسل متفاوتی از فمینیست ها ولی گذر کردن از مثلاً، گستره های صوتی تا اینکه،مثلاً،ما چون غیر از اون فقط، مثلاً محدودیت است با فمینیسم که مثل یک کلمه ای که من از خودم در آوردم که معناش اینه که اون محدودیت خیلی مسخره است خب این احساس من راجع به اون بود شماها خیلی باحالید، در ضمن
اوکی، سئوال بعدی (تشویق حضار)
"برای سرطان راه درمان پیدا شده، ولی برای کچلی نه؟ منظورش چیه؟"
خب، شما می دونید چیه، اسم من ژوزف منکیوسو است قبل از هر چیز، می خوام بگم که خیلی قابل تقدیر است که TED در حالت کلی یک جماعت یکنواخته یک گروه یکنواخت و می دونید، باید بگم که همه چیزی که به کچلی مربوطه و می دونید،اینجا چیزی هست تا جایی که زنها، در مورد من-- چون در یک دنیای مدرن هستیم هر کاری که دلت می خواد بکن،من با هیچ کس هیچ مشکلی ندارم خوش بگذرونید، LGBTQMNOP، خوبه؟ ولی تا جایی که به من مربوطه، به جذابیت، خانمها اصلاٌ اهمیت نمیدن اونقدری که شما فکر می کنید اهمیت میدن درباره، می دونید منظورم اینه که یادم میاد شنیدن حرفای این خانوم که شوهرش را دوست داشت، عزیزترین کس او بود. دختر خیلی جوونی بود، می دونید؟ و این یارو سنش بیشتر بود. و می دونید، اون گفت که پسره رو دوست داره حتی اگه سرش مثل بیشه زار بود یا حتی اگر از بیابون برهوت هم لخت تر. تا جایی که به من مربوط میشه، اون مسئله عشقه. درست میگم یا درست میگم؟ همه اش همینه، همین، همین چیزی برای گفتن ندارم. از خلاف دور بمونید.
خیلی خب، سئوال بعدی
"تا حالا گوشتی را چشیدین که تو آزمایشگاه به عمل نیومده باشه؟"
اممممم،خب،من می خوام با گفتن این موضوع شروع کنم که خیلی تجربه سختیه برای یک آمریکایی-چینی. نمی دونم که الان باید خودم را چی بنامم، چون من واقعاً هویت چینی دارم. ولی بچه هام، آمریکایی-چینی هستند ولی خیلی سخته که خودم را این طوری در جلوی مخاطبان ابراز کنم. ولی اگه قرار باشه راجع به گوشت نظرم رو بدونید، فکر کنم،قبلش،مهمترین چیزی که باید بگم اینه که ما مجبور نیستیم غذای عالی بخوریم شاید فقط نباید سمی باشه. شاید بتونیم براش یک حدوسطی داشته باشیم ولی با لحاظ این نظر ادامه خواهم داد و شاید سال آینده برگردم و گزارش بدم.
بعدی. بعدی، بعدی (تشویق حضار)
"آیا جهان پسا-نژادی خواهد بود؟"
ممنوننم از همراهی تون. اسم من گری ویزل هد است، ازش خوشتون بیاد من عضوی از (Blackfeet Nation )جامعه سرخپوستی قبیله بلک فیت هستم من همچنین یک نیمه لاکوتا (قبیله سرخپوستی) هستم ولی اون اسم کوچیک منه و نه حتی اون طوری که به نظر میاد شبیه یک انتخاب واضح، نه، من هیچ وقت وارد سیاست نشدم. جمعیت خشک. (خنده) ولی من همیشه خواستم بذارم مردم بدونن چه وقت پراجع به نژاد یا این جور چیزها باید بپرسن، می دونید، به عنوان عضوی از جامعه بومیهای کانادا معروف به First nations هستم می دونید،من احتمالاً فرد مورد نظر شما نیستم. به عنوان مثلا،علاوه بر این که فعال اجتماعی ام، من یک کمدین حرفه ای هم هستم. (خنده حضار) و می دونید، من بیشتر در کالج ها و دانشکده ها معروفم. می دونید،هر وقتی که اونا می خوان یک روز متنوعی داشته باشن یا هفته هی-ما-همه-سفید- نیستیم را برگزار کنند اون وقت من میرم اونجا (خنده حضار) آیا من فکر می کنم که دنیا پسا-نژادی خواهد شد؟ فکر کنم من واقعا نمی تونم راجع به نژاد حرف بزنم بدون یاد آوری این موضوع که اون یک ساختار بزرگه از جنبه های مختلف است، ولی همچنین، می دونید که تا زمانی که اشتباهات گذشته را تصیح نکنیم فقط خلاف جهت میریم. من برام مهم نیست که حال آینده جدید است یا نه من فکر کنم که تعدادزیادی آدم فوق العاده اینجا در TED کار می کنند تا این قضیه را مخاطب قرار بدن پس از این نظر، اگه چیزایی که امروز گفتم بهتون برخورده، زدم تو خال! (تشویق حضار)
فکر کنم برای یکی دیگه هم وقت داریم
"رژیم مطلوب این روزها چیه؟"
کی اینجاست؟
اوکی، خب،من می خوام خیلی سریع به این موضوع پاسخ بدم مثل، سه یا چهار نفر متفاوت. منظورم اینه که خیلی سریع. فقط می خوام بدونید که تا جایی که مسئله به رژیم مربوط میشه اگه درون خودتون رو دوست نداشته باشید، هیچ رژیم غذایی روی زمین نیست که باعث بشه به اندازه کافی وزن کم کنید برای شما که احساس خوبی داشته باشید، بنابراین وقتتون رو تلف نکنید.
من فقط می خوام به عنوان یک زن آفریقایی بگم که من فکر می کنم رژیمی که ما نیاز داریم قراره این عقیده مسخره رو از بین ببره که که یک باسن خوب مشکل داره. نه،من دارم شوخی می کنم. هیچ مشکلی درباره سایز یک خانوم وجود نداره. این اون چیزیه که می خوام بگم. خانوما، از بدنتون لذت ببرید، تو رو خدا. این گرسنگی کشیدن را تمومش کنید. شما دارید خودتون و بقیه را بدبخت می کنید.
آخرین پاسخ.
خب قراره راجع به معروف ترین رژیم این روزا صحبت کنیم؟ من می خوام دوباره با این بحث شروع کنم که این اولین حضورم در TEDاست شاید من آدم ایده آل شما نباشم که اومده روی صحنه وضعیت دندان های من مثل بعضی ها خوب نیست ولی من به سارا جونز قول دادم که اون من رو این بار بیاره چون اون دفعه قبل من رو نیاورد ولی می دونید،می خوام بگم که چیزهای بسیار زیادی هستند که مهمترند از شمردن کالری ها و به عنوان کسی که در خیابون های نیویورک زندگی می کنه و اومده که اینجا باشه، تا شنونده تمامی ایده های شایسته گستر باشه می خوام به همه شما بگم که همه باورم در این ایده این است که حال همان آینده جدید است اون جایی که شما نشستید، دارید همه چیز را خلق می کنید که قراره بیاد، برای بهتر یا بدتر و برای من،فکر کنم بی خانمانی کلمه غلطی براش باشه به هر حال. می دونید،من شاید کاری نکنم جایی برای این که سرم را شب بگذارم نداشته باشم ، ولی همین باعث میشه من بی خانمان بشم. من خونه دارم، شما هم همین طور. اونجا را پیدا کنید و خودتون رو تویش جا کنید. مطئن باشید که می دونید این اصلاً راجع به واقعیت مجازی در فضا نیست این شگفت انگیزه،ولی هم چنین راجع به این که واقعیت حقیقی همین جا روی زمین است. مردم این روزا چطور زندگی می کنند؟ شما چطور می تونید بخشی از راه حل باشید؟ ممنونم بابت این که به اون فکر می کنید همین حالا در لحظه فعلی تا در آینده تاثیر گذار باشید. ممنونم،خدا حافظ.
(تشویق حضار)
از همه تون متشکرم، خیلی متشکرم. ازت ممنونم که بهم اعتماد کردی، کریس.
(تشویق حضار)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *