چیزی که فوتبال درباره آزادی به ما میآموزد
متن سخنرانی :
دو جایی که بیشتر از همه احساس آزادی میکنم در واقع جای خاصی نیستند. لحظه هستند. اول هنگام رقصیدن است. جایی در میان بلند شدن برخلاف جاذبه زمین و احساس اینکه آن هوای زیر من دارد عاشق وزن بدنم میشود. من میرقصم و هوا مرا حمل میکند انگار که هرگز پایین نخواهم آمد. دومین جایی که احساس آزادی میکنم بعد از گل زدن در زمین فوتبال است. بدنم لبریز میشود از همان مواد شیمیایی که در آمپول اپینفرین برای احیای مرده هست، و من بیوزن هستم، بینژاد هستم.داستان من این است: من نگهبانیک مرکز هنرهای معاصر هستم، اما واقعاً به هنری که آغشته به خون و اشک و عرق نباشد اعتقادی ندارم. تصور میکنم بچههایمدر زمانی زندگی خواهند کرد که در آن با ارزشترین چیزهاآب تازه و یکدلی باشند. من هم درست به اندازه هرکس دیگر عاشق رقصهای زیباو مجسمههای باشکوه هستم، اما چیز دیگری به من بدهیدتا با آن ادامه دهم. من را با زیبایی رفیع بلند کند و به من مشقی یا ابزاریبدهید تا آن الهام را به درک و عمل تبدیل کنم.
برای مثال، من یک تهیه کننده تئاترهستم که عاشق ورزش است. وقتی که داشتم کارآخرم را میساختم /په-لو-تا/ به این فکر میکردم که فوتبالبرای خانواده مهاجر من چه معنایی دارد تا احساس تداوم و عادت و اجتماع را در مفهوم تازه ایالات متحده پرورش دهد. در این زمان بالازدن بیگانههراسیو حمله به هویت مهاجر، میخواستم ببینم چطور بازی میتواندبه عنوان ابزاری تصریح کننده برای نسل اول آمریکاییانو فرزندان مهاجران عمل کند، تا از آنها بخواهدکه الگوهای حرکت در میدان را به عنوان همخانواده الگوهای مهاجرتیاز مرزهای اجتماعی و سیاسی در نظر بگیرند. چه فوتبالی باشند یا نه، مهاجران در ایالات متحدهدر زمینی در معرض خطر بازی میکنند. میخواستم به بچهها کمک کنم بفهمند که همان ماهیچهای که برایبرنامه ریزی گل بعدی از آن استفاده میکنند، میتواند برای یافتن مسیربه بلوک بعدی استفاده شود.
برای من، آزادی در بدن وجود دارد. درباره آن انتزاعیو حتی متضاد صحبت میکنیم، مثل «از آزادی ما حفاظت کنید،»«این دیوار را بسازید،» «آنها به خاطر آزادی ما از ما متنفرند.» ما همه این سیستمها را داریمکه به زیبایی طراحی شدهاند تا ما را زندانی یا اخراج کنند، اما ما چطور آزادی را طراحی میکنیم؟ برای این بچهها، میخواستمدنبال ایده را تا جایی درون آنها بگیرم که هیچکس نتواند آن را از آنها بگیرد. پس این برنامه آموزشی را ایجاد کردم که بخشی دانش سیاسی، و بخشی مسابقه فوتبال، درون یک جشنواره هنری است. این به زمینه تحقیق /په-لو-تا/ دسترسی دارد تا فعالیت سیاسی با اساس ورزشی رابرای جوانان ایجاد کند. پروژه «حرکت و پاس» نام دارد. این پروژه تعاملی است میان توسعه برنامهآموزشی، نمایشی با توجه ویژه به جایگاه و سیاست لذت، در حالی که فوتبال به عنوان استعارهای است از این سوال ضروری آزادیدر میان مهاجران جوان.
تصور کنید پسری ۱۵ ساله اهل هندوراس هستید که حالا در هارلم زندگی میکند، یا دختری ۱۳ ساله هستید که در خانوادهدو مهاجر نیجریایی در واشنگتن به دنیا آمده است. شما عاشق این بازی هستید. با قوم و خویشتان در زمین هستید. مثلا ۱۵ دقیقه مشغول تمرین دریبل بین مخروطیها هستید، و بعد، ناگهان، یک گروه رژهوارد میدان میشود. میخواهم لذت بازی رابا فراوانی فرهنگ ارتباط دهم، تا لذت را در بازی در همان مختصات فیزیکی قرار دهم، که به صورت سیاسی با هنر مسبوق شده است، یک تئاتر عامیانه برای آزادی. یک هفته وقت گذاشتیم تا ببینیم یک هافبک چطور باید«زندگی سیاهان ارزش دارد» را شرح دهد، یا یک دروازهبانچطور کنترل سلاح را توضیح دهد، یا اینکه استیل یک مدافعچطور استعارهای بینقص میشود از محدودیتهای ویژهپنداری آمریکایی. همین طور که نقش بازیکنان رامطالعه میکنیم، همچنین آزادیهای خودمان رانام میبریم و تصور میکنیم.
من نمیدانم، فوتبال، انگار، تنها چیزی روی این کره خاکی است کهمیتوانیم سر با هم انجام دادنش توافق کنیم. میدانید؟ انگار که ورزش رسمیاین توپ چرخان است. من میخواهم لذت بازی را به آن فوتبالیست همیشه در حرکت، و آن فوتبالیست در حرکت را به مهاجرانی که آنها هم به دنبالجایگاهی بهتر حرکت کردهاند پیوند دهم. در میان این کودکان، میخواهمخاطرات خوانوادههای آنها را به سعادت دویدن زننده گل پیوند دهم، خانواده مثل آن حسی است که بعد از آنکهتوپ دروازهبان را شکست داد داریم، نزدیکترین چیزی که به آزادی میرسد.
متشکرم.
(تشویق)