آموزش تبدیل شدن از یک مدیر به رهبر سازمانی

این مدیرعامله که می دونه چطور در اوجِ بحران آرامش داشته باشه. این مدیره که میتونه به افراد بازخوردی بده که روحیه شون رو تضعیف نکنه بلکه بهشون قدرت ببخشه. این مدیر فروشه که به طور صحیح با مشتریانش ارتباط برقرار می کنه. این همون چیزیه که هوش هیجانی در عمل به نظر میرسه. اغلب، مجموعه مهارت های نادیده گرفته شده ای نیاز دارید، اگر می خواین تغییر رو از مدیر به رهبر انجام بدین. بیاید نگاهی عمیقتر به اجزای هوش هیجانی داشته باشیم و کشفِ روش های خاصی که می تونید این مهارت های با ارزش رو در نظر بگیرید. بیاید با تعریفِ مفاهیم شروع کنیم. هوش هیجانی، یا مربوط به آی کیو، یا مهارتهای فنی که در مدرسه یاد گرفتیم، EQ نیست. مربوط به نحوه ی استفاده از اون مهارتهاست. این بخشِ مبهمِEQ معادله ست. من دوست دارم چند مثال راجع به هوش هیجانی واستون بزنم تا دیدِ وسیعتری بدست بیارین. افرادی که هوشِ هیجانی دارن، احساسات شون رو درک میکنن و اینکه چطور بر تصمیمات و رفتارشون تاثیر میزاره. اونا میدونن که چطور دیگران رو بفهمن، و به روشی که نیازها و نگرانی هاشون رو تشخیص بدن، واکنش نشون بدن. افرادی که هوشی هیجانی بالایی دارن، شنوندگانِ خوبی هستن. اونا قضاوت رو کنار میزارن و به دیدگاهِ دیگران اهمیت میدن. اونا قابل دسترسی هستن. اونا عادل و پاسخگو هستن. اونا تحملِ استرسِ زیاد رو دارن. اونا قاطع هستن اما همچنین انعطاف پذیر، وقتی که همه چیز تغییر می کنه. اگه محصول با شکست مواجه بشه و مهلتِ زمانی به اِتمام برسه، افرادی که هوشِ هیجانیِ بالایی دارن نمیتونن راجع بهش فکر کنن. اونا میدونن که چطور به همه چیز توجه کنن و به جلو حرکت کنن. نکته اینه، هوشِ هیجانی بیش از حد برای رهبران و سازمان هاشون، ارزشمنده. افرادی که دارای هوش هیجانی هستن، دارای مهارت های نامحسوس هستن که به اونا امکان میده تا کارایی بسیار موثرتری در سطح بالاتری برای تأثیرگذاری، ارتباط، مشارکت و انگیزه بخشیدن به افراد داشته باشن. تحقیقات نشون میده که هوشِ هیجانی، تفاوتی پنهانی بینِ افراد در سازمانه. دربارش فکر کنید. شرکت ها بر اساس مهارت های ملموس و کاربردی افراد رو استخدام می کنن، اما به خاطرِ فقدان مهارت، و کمبودِ هوش هیجانی، اونا رو اِخراج میکنن. یک ضرورتِ رهبری ست. اینجا یه خبرِ خوب هست. یا هوشِ هیجانی، EQ درحالیکه آی کیو تون نسبتا پایدار باقی میمونه، میتونید هوش هیجانی تون رو افزایش بدین. به این معنیه که میتونید کارهایی رو همین الان انجام بدین تا به توسعه ی مهارتهای رهبری تون کمک کنید. من سه پیشنهاد واستون دارم. بیشتر خودآگاه باشید. برای افزایشِ هوش هیجانی تون، مُدام خود آگاهی تون رو افزایش بدین. خودآگاهی، بهتون کمک میکنه که بفهمید چطور احساسات و روحیه تون بر تصمیم گرفتن و واکنش نشون دادن نسبت به دیگران تاثیر میزاره. حقیقت اینه که، شخصیتِ شما، رویکرد و اعتقادات، این رو نشون میده که افراد چه فکری راجع به شما میکنن. با دونستنِ این، شما تلاشتون رو میکنید تا روی دیگران تاثیر بزارید. واکنش هاتون رو مدیریت کنید. کنترل ضربه ای رو تمرین کنید، بنابراین، دیگران شما رو آرامش بخش، آروم و انعطاف پذیر میبینن. زبانِ بدن تون، و تُنِ صحبت کردن رو یادتون باشه. فردی باشید که میتونه دیدگاه ها رو ببینه و با وجودِ موانع و مشکلات، اهدافش رو دنبال کنه. به تعاملات تون اهمیت بدین. کار رو برای دیگران آسون کنید. زمانِ ایجادِ ایده های جدید رو بدونید. به نظرات و دیدگاه های دیگران توجه کنید، راه هایی رو برای برقراری ارتباط با افراد پیدا کنید. یک راه اینه که توجه کنید و سعی کنید پاسخ های عاطفی رو بخوانید، که به شما اجازه میده براساس اون وفق بدین و ارتباطاتِ موثرتری داشته باشید. هوشی هیجانی، مهمه. ارزشش نمیتونه بیش از حد باشه. پس، اگه هدفتون اینه که یه تغییرِ موفقیت آمیز از مدیر به رهبر داشته باشید، هوشِ هیجانی، اصلی ترین چیزیه که نیاز دارید.