وین مک گرگور: پردازش بلادرنگِ خلاقانه‌ی یک رقص‌آرا

متن سخنرانی :
همون‌طور که ممکنه تصور کرده‌ باشید، من در مورد رقص شور و هیجان بسیاری دارم. برای درست کردنش هیجان دارم، برای تماشا کردنش، برای اینکه دیگران را تشویق کنم تا در آن شرکت کنند، برای تماشا کردنش، برای اینکه دیگران را تشویق کنم تا در آن شرکت کنند، و شور و هیجان زیادی هم برای خلاقیت دارم. خلاقیت برای من، چیزی کاملا حیاتیه، و فکر می‌کنم این چیزیه که شما می‌تونید اون را آموزش بدید. من فکر می‌کنم فن خلاقیت می‌تواند آموزش داده شود و با دیگران تقسیم شود، و فکر کنم می‌تونید چیزهایی درباره‌ی اثر جسمانی شخصی خودتون بفهمید، عادت‌های فکری خودتون را بشناسید، و از آن به عنوان نقطه‌ی پرش برای بدرفتاری‌های قشنگ استفاده کنید.
من در دهه‌ی ۱۹۷۰ به دنیا آمدم و جان تراولتا آن زمان خیلی مهم بود: "'گریس"، "تب شب شنبه"، و او الگوی مرد فوق‌العاده‌ای برای من بود تا رقص را شروع کنم. پدر و مادرم خیلی دوست داشتند من رقص را شروع کنم. آنها خیلی من را تشویق کردند تا ریسک کنم، تا بروم، تا تلاش کنم، تلاش کنم. من فرصتی داشتم، به یک استودیوی رقص محلی دسترسی داشتم، و مربی روشنفکری داشتم که به من اجازه داد تا رقص‌های خودم را بسازم و ابداع کنم، و مربی روشنفکری داشتم که به من اجازه داد تا رقص‌های خودم را بسازم و ابداع کنم، خوب کاری که او کرد این بود که گذاشت من رقص‌های بالروم و آمریکای لاتین خودم را درست کنم و به هم کلاسی‌هام یاد بدم. من رقص‌های بالروم و آمریکای لاتین خودم را درست کنم و به هم کلاسی‌هام یاد بدم. و این اولین باری بود که من فرصتی یافتم تا احساس کنم می‌تونم صدایم را به گوش دیگران برسانم، و این اولین باری بود که من فرصتی یافتم تا احساس کنم می‌تونم صدایم را به گوش دیگران برسانم، و این چیزی‌ست که به من انرژی داده، تا بعدها، یک رقص‌آرا (طراح رقص) بشوم احساس می‌کردم چیزی برای گفتن و تقسیم کردن با دیگران دارم.
و حدس می‌زنم چیزی که جالبه اینه که من الان به تکنولوژی بدن علاقه‌ی وسواس‌گونه دارم. و حدس می‌زنم چیزی که جالبه اینه که من الان به تکنولوژی بدن علاقه‌ی وسواس‌گونه دارم. فکر کنم این از نظر فن‌آوری ادیبانه‌ترین چیزیه که ما داریم، و من کاملاً وسواس دارم که راهی پیدا کنم تا ایده‌ها را از طریق بدن به تماشاگران منتقل کنم و من کاملاً وسواس دارم که راهی پیدا کنم تا ایده‌ها را از طریق بدن به تماشاگران منتقل کنم که ممکنه آنها را تکان بده، لمسشون کنه، به آنها کمک کنه در مورد چیزها متفاوت فکر کنند.
پس برای من، رقص‌آرایی فرآیندی از فکر کردن جسمانی است. این فرایند بیشتر در ذهن است، همانقدر که در بدن است، و فرآیندی تشریکی است. این فرایند بیشتر در ذهن است، همانقدر که در بدن است، و فرآیندی تشریکی است. این کاری است که من مجبورم با دیگران انجام دهم. می‌دونید، به نحوی، این یک فرآیند فکری پخش شده است. من اغلب با طراح‌ها و هنرمندان بصری، و البته با رقصنده‌ها و دیگر رقص‌آراها کار می‌کنم، من اغلب با طراح‌ها و هنرمندان بصری، و البته با رقصنده‌ها و دیگر رقص‌آراها کار می‌کنم، اما بیشتر و بیشتر با اقتصاددان‌ها، انسان‌شناس‌ها، عصب‌شناس‌ها و دانشمندان علوم شناختی هم کار می‌کنم، اما بیشتر و بیشتر با اقتصاددان‌ها، انسان‌شناس‌ها، عصب‌شناس‌ها و دانشمندان علوم شناختی هم کار می‌کنم، کسانی که واقعاً از حیطه‌های خیلی متفاوتی از تخصص‌ها می‌آیند که آنها هوششان را می‌آورند تا بر نوع متفاوتی از خلاقیت تأثیر داشته باشد. که آنها هوششان را می‌آورند تا بر نوع متفاوتی از خلاقیت تأثیر داشته باشد.
آنچه من فکر کردم ما امروز انجام بدیم اینه که کمی این ایده‌ی تفکر جسمانی را کاوش کنیم، آنچه من فکر کردم ما امروز انجام بدیم اینه که کمی این ایده‌ی تفکر جسمانی را کاوش کنیم، و همه‌ی ما متخصص فکرکردن جسمانی هستیم. آره، همه‌ی شما بدن دارید، درسته؟ و همه‌ی ما می‌دونیم که این بدن در دنیای واقعی چطوری است، پس یکی از جنبه‌های تفکر جسمانی که ما خیلی بهش فکر می‌کنیم، ادراک داخل پیکری است، پس یکی از جنبه‌های تفکر جسمانی که ما خیلی بهش فکر می‌کنیم، ادراک داخل پیکری است، احساس بدن من در فضا در دنیای واقعی. پس، ما همه می‌فهمیم چه حسی داره بدونیم سر انگشت‌هایمان کجا هستند پس، ما همه می‌فهمیم چه حسی داره بدونیم سر انگشت‌هایمان کجا هستند وقتی دستتان را باز می‌کنید، آره؟ شما قطعاً می‌دونید وقتی می‌خواهید یک لیوان را بردارید، یا آن لیوان حرکت کنه و شما باید دوباره پیداش کنید. پس ما همین الان هم متخصص تفکر جسمانی هستیم. فقط در مورد بدنمان آنقدر فکر نمی‌کنیم. فقط وقتی به بدنمان فکر می‌کنیم که مشکلی داشته باشد، پس، وقتی دستمان شکسته یا وقتی حمله‌ی قلبی به شما دست می‌ده، آنوقت شما خیلی نسبت به بدنتان هوشیار می‌شوید. پس چطوریه که ما می تونیم شروع کنیم از طرز فکر رقص‌آرایی، هوش حرکتی استفاده کنیم پس چطوریه که ما می تونیم شروع کنیم از طرز فکر رقص‌آرایی، هوش حرکتی استفاده کنیم تا به طور کلی روش‌هایی را که در مورد چیزها فکر می‌کنیم را مسلح کنیم؟
کاری که من فکر کردم انجام بدم اینه که یک نمایش در TED اجرا کنم. مطمئن نیستم که خوب خواهد بود یا نه. فقط انجامش می‌دم. من فکر کردم که از سه شکل مختلف تفکر جسمانی استفاده کنم تا چیزی بسازم. من فکر کردم که از سه شکل مختلف تفکر جسمانی استفاده کنم تا چیزی بسازم.
بگذارید به شما معرفی کنم. این پائولوست. این کاتاریناست.
(تشویق تماشاگران)
اونا هیچ ایده‌ای ندارند که ما قراره چه کار کنیم. خوب این از آن نوع رقص‌آرایی‌هایی نیست که من از قبل در ذهنم دارم که چی می‌خواهم بسازم، خوب این از آن نوع رقص‌آرایی‌هایی نیست که من از قبل در ذهنم دارم که چی می‌خواهم بسازم، که روتین را در ذهنم محکم کرده‌ام و فقط به آنها یاد می‌دهم، که روتین را در ذهنم محکم کرده‌ام و فقط به آنها یاد می‌دهم، و این به قول معروف گِل‌های سفالگری فقط آن را یاد می‌گیرند. این به هیچ وجه روشی نیست که ما به کار می‌بریم. اما چیزی که اهمیت داره اینه که آنها چطور اطلاعات را به دست می‌آورند، چطور اطلاعات را می‌گیرند، اما چیزی که اهمیت داره اینه که آنها چطور اطلاعات را به دست می‌آورند، چطور اطلاعات را می‌گیرند، چطور از آن استفاده می‌کنند و چطور با آن فکر می‌کنند.
خیلی خیلی ساده شروع می‌کنم. معمولاً رقص یک یا چندین محرک داره، و من فکر کردم که چیز ساده‌ای مثل علامت TED که همه‌ی ما می‌تونیم ببینیم را در نظر بگیریم، کار کردن با آن خیلی ساده‌ ست، و من کار ساده‌ای می‌کنم، که شما ایده‌ای از یک جسم می‌گیرید، که از اتفاق بدن من است و آن را به بدن یک نفر دیگه منتقل می‌کنید، که از اتفاق بدن من است و آن را به بدن یک نفر دیگه منتقل می‌کنید، پس این یک انتقال مستقیم است، انتقال انرژی.
و من این را تصور می‌کنم، شما هم می‌تونید همین کار را انجام بدید اگر دوست دارید، که من حرف "T" را می‌گیرم و آن را در ذهنم مجسم می‌کنم و آن را بیرون قرار می‌دهم، در دنیای واقعی. که من حرف "T" را می‌گیرم و آن را در ذهنم مجسم می‌کنم و آن را بیرون قرار می‌دهم، در دنیای واقعی. پس من قطعاً حرف T را روبروم می‌بینم. آره؟ قطعاً اینجاست. واقعاً می‌تونم اطرافش راه برم وقتی می‌بینمش، آره؟ این نوعی دستور زبان داره. من می‌دونم با آن چه کار خواهم کرد، و می‌تونم توصیفش کنم، پس می‌تونم خیلی ساده توصیفش کنم. می‌تونم درون دستهام توصیفش کنم، درسته؟ پس همه‌ی کاری که کردم دستم را برداشتم و حرکت دادم. می‌تونم توصیفش کنم وای، توی سرم، می‌دونید؟ وای. خوب. می‌تونم شانه‌هام را هم تکون بدم. آره؟ به من کاری برای انجام دادن می‌‌ده، چیزی که به سمتش حرکت کنم. اگر من قرار بود که حرف "T" را بردارم و روی زمین بخوابونم، اینجا، شاید کمی بالاتر از زمین، ناگهان می‌تونستم با زانوهام هم کاری انجام بدم، آره؟ وای. پس اگر زانو و دست‌هام را روی هم بگذارم، چیزی جسمانی دارم، آره؟ و می‌تونم شروع به ساختن چیزی کنم. پس کاری که برای حدود یک و نیم دقیقه انجام خواهم داد اینه که آن مفهوم را بگیرم، چیزی بسازم، و این رقصنده‌های پشت سر من آن را برداشت می‌کنند، ازش عکس برمی‌دارند، جنبه‌هایی از آن را می‌گیرند، و تقریباً مثل اینه که من دارم از حافظه‌ام داده‌ها را منتقل می‌کنم و آنها دارند حفظ می‌کنند؟ آره؟ و تقریباً مثل اینه که من دارم از حافظه‌ام داده‌ها را منتقل می‌کنم و آنها دارند حفظ می‌کنند؟ آره؟ و خواهیم دید که چی درست می‌کنیم. پس یک کمی تماشا کنید که چطور دارند به این دست پیدا می‌کنند و چه کار می‌کنند، پس یک کمی تماشا کنید که چطور دارند به این دست پیدا می‌کنند و چه کار می‌کنند، و من این حرف "T" ، حرف "E" و حرف "D" را می‌گیرم تا چیزی بسازم. خوب. ایناهاش. و من این حرف "T" ، حرف "E" و حرف "D" را می‌گیرم تا چیزی بسازم. خوب. ایناهاش.
پس باید خودم را در محیطش قرار بدم. درسته.
کمی باید دستم را تا کنم.
پس، دارم فضای این "T" را کاوش می‌کنم و با حرکت‌های تند از توش رد می‌شم. یادم نیست چه کار دارم می‌کنم. فقط دارم کارم را انجام ‌می‌دم. کارم این ‌"T" است. از کنار تماشاش می‌کنم، وای. لحظه‌ی اصابت. خودشه.
پس ما شروع به ساختن یک جمله می‌کنیم.
پس کاری که دارند می‌کنند، بگذارید ببینم، چیزی شبیه این، پس آنها دارند جنبه‌هایی ار آن حرکت را می گیرند و به یک جمله تبدیل می‌کنند. پس آنها دارند جنبه‌هایی ار آن حرکت را می گیرند و به یک جمله تبدیل می‌کنند. می‌ةونید ببینید که سرعتش بسیار بالاست، آره؟ من از آنها نخواستم که دقیقاً حرکت را کپی کنند. آنها اطلاعاتی را که دریافت کردند استفاده می‌کنند تا شروع یک جمله را ایجاد کنند. آنها اطلاعاتی را که دریافت کردند استفاده می‌کنند تا شروع یک جمله را ایجاد کنند. می‌تونم آن را ببینم و آن می‌تواند چیزی در مورد اینکه آنها چطور دارند حرکت می‌کنند به من می‌گوید. می‌تونم آن را ببینم و آن می‌تواند چیزی در مورد اینکه آنها چطور دارند حرکت می‌کنند به من می‌گوید. آره، فوق‌العاده سریع‌اند، درسته؟
پس من این جنبه از TED را گرفتم و به چیزی جسمانی ترجمه‌اش کردم. پس من این جنبه از TED را گرفتم و به چیزی جسمانی ترجمه‌اش کردم. بعضی از رقصنده‌ها، وقتی دارند حرکت را تماشا می‌کنند، شکل کلی حرکت، قوس حرکت، حس جنبشی آن حرکت را می‌گیرند، و برای حافظه استفاده می‌کنند. بعضی‌ها با جزئیات خیلی دقیق کار می‌:کنند. آنها با واحدهای کوچک شروع می‌کنند و می‌سازندش. خوب، چیزی دارید؟ یک چیز دیگه.
پس آنها دارند این مشکل را برای من حل می‌کنند، با یک کمی - آنها دارند جمله را می‌سازند. آنها چیزی دارند و آن را حفظ خواهند کرد، آره؟ راهی برای ساختن. این شروع نمایش من برای جهان خواهد بود.
خوب. از آنجا کار خیلی متفاوتی خواهم کرد. پس اساساً یک رقص دونفره درست می‌کنم. می‌خواهم به آنها به چشم اشیاء معماری نگاه کنید، پس آنها خطوط خالص هستند. دیگه آدم نیستند، فقط خطوط خالص هستند، و من با آنها طوری کار خواهم کرد که انگار اشیایی برای فکر کردن هستند، باشه؟ پس من دارم فکر می‌کنم که چند تا کشش از بدن را همین طور که حرکت می‌کنم بگیرم، و آنها را حرکت می‌دم و با پیشنهاد کردن به آنها این کار را انجام می‌دهم: اگر، آنگاه؛ اگر، آنگاه. خوب، پس می‌ریم.
فقط دستش رو بگیر. می‌تونی بگذاریش روی زمین؟ آره، روی زمین. می‌تونی بری زیر؟ آره، کَت، می‌تونی پات رو ببری به اون طرف؟ آره. می‌تونی بچرخی؟ وووم، درست برگرد به اولش. بریم، آماده‌اید؟ و ... بم، بک... (صدای میزانه‌شمار در می‌آورد.) عالیه. خوب، از آنجا، هر دوتون بلند می‌شید. هر دوتون بلند بشید. بریم. خوبه، حالا؟ اونا.
(تشویق تماشاگران)
خوب از آنجا، از آنجا، هر دومون بلند می‌شیم، هر دومون بلند می‌شیم، به این سمت می‌ریم، می‌ریم زیر. وای وای زیر. وای، زیر، ووووم. آره؟ زیر، بپّر. زیر. بپّر. پائولو، لگد بزن. مهم نیست کجا. لگد بزن. لگد بزن، پات رو عوض کن. لگد بزن، پات رو عوض کن. آره؟ باشه؟ کت، نزدیک سرش بزن. نزدیک سرش بزن. واای. درست بعد از اون، شاید. واای، واای، اوه. کمرش را بگیر، برگرد بالا همان جا، وووم، بچرخ، بچرخونش، وووااه. (دست می‌زند) عالیه. خوب، بگذارید اولش را اجرا کنیم. فقط بگذارید اینجا سرعتم را کم کنم. فکر کنید ۸ ساعت - (خنده‌ی تماشاگران)
فکر کنید ۸ ساعت در روز با من داشته باشید. خوب، شاید زیادی باشه. خوب، بریم، آماده، و (صدای میزانه‌شمار در می‌آورد.)
(صدای میزانه‌شمار در می‌آورد.)
خوبه، کارتون خوب بود. آره؟ خوبه. (تشویق تماشاگران) خوبه، بد نیست. (تشویق تماشاگران) یکمی بیشتر؟ آره. فقط یکم بیشتر، بریم، از اینجا. جدا شید. رو به جلو بایستید. جدا شید. رو به جلو بایستید. تصور کنید که یک دایره جلوتون هست، آره؟ ازش دوری کنید. ازش دوری کنید. با لگد از سر راه برش دارید. با لگد از سر راه برش دارید. بندازیدش وسط تماشاگرها. وووم. دوباره بندازیدش وسط تماشاگرها. ما معماری ذهنی داریم، آن را تقسیم می‌کنیم، پس یک مسئله را حل می‌کنیم. آنها نمایشش می‌دهند. بگذارید یکمی ببینمش. آماده، و برید.
(صدای میزانه‌شمار در می‌آورد.)
خوب، عالیه. خوب، بریم. از اول، می‌تونیم اول جمله‌هامون را انجام بدیم؟ و بعد اون رو؟ و ما حالا چیزی می‌سازیم، جمله‌ها را منظم می‌کنیم، بریم. آروم و خوب؟ آماده و برو ... اوم.
(صدای میزانه‌شمار در می‌آورد.) دونفره شروع می‌شه. (صدای میزانه‌شمار در می‌آورد.) (صدای میزانه‌شمار در می‌آورد.) خوب آره، خوب، خوبه. خوب، خوبه، خیلی خوبه. (تشویق تماشاگران)
خیلی خوبه. خیلی - (تشویق تماشاگران) خوب. پس این - (تشویق تماشاگران) آفرین. (تشویق تماشاگران)
این دومین راه برای کار کردن بود. اولی، انتقال از بدن به بدن، آره، با یک معماری ذهنی بیرونی که من با آن کار کردم و آنها با آن به حافظه سپردند. دومی، که استفاده از آنها به عنوان اشیاء برای فکر کردن بود، با اشیاء معماری آنها، من یک سری تحریک درست می‌کنم، می‌گم، "اگر این اتفاق افتاد، آنگاه شما این کار را انجام بدید. اگر این، اگر آن اتفاق افتاد - "من خیلی روش مثل این دارم، اما خیلی خیلی سریعه، و این هم سومین روش. آنها همین الان هم شروعش کرده‌اند، این روش کار- محور است، که آنها آناتومی لازم برای گرفتن تمام تصمیم‌ها را دارند. که آنها آناتومی لازم برای گرفتن تمام تصمیم‌ها را دارند.
پس من فقط می‌خوام که ما، ما فقط یکمی رقص ذهنی می‌کنیم، کمی در این یک دقیقه، خوب من دوست دارم شما تصور کنید، می‌تونید این کار را با چشمان بسته انجام بدید، یا باز، و اگر نمی‌خواهید این کار را انجام بدید، فقط آنها را تماشا کنید، انتخاب با شماست. فقط برای یک ثانیه، به کلمه‌ی "TED" روبروتون فکر کنید، پس این در ذهنه، و آنجا درست مقابل ذهن شماست. کاری که من می‌]خوام شما انجام بدید اینه که آن را به بیرون، به دنیای واقعی پیوند بزنید پس فقط کلمه‌ی "TED" را در دنیای واقعی تصور کنید. پس فقط کلمه‌ی "TED" را در دنیای واقعی تصور کنید. کاری که می‌خوام بکنید اینه که جنبه‌ای از آن را بگیرید. حالا من روی E دقیق می‌شم و آن را اندازه می‌گیرم. خیلی بزرگه، حالا من روی E دقیق می‌شم و آن را اندازه می‌گیرم. خیلی بزرگه، دارم E را اندازه می‌گیرم و خیلی بزرگه، و بعد به آن بُعد می‌دم. به آن در فضای سه بُعدی فکر می‌کنم. پس حالا، به جای اینکه فقط یک حرف روبروی من باشه، فضایی است که بدن من می‌تونه به داخلش بره. حالا من تصمیم می‌گیرم در این فضا کجا خواهم بود، پس من این زیر در این قسمت کوچک دندانه‌ی پایینی E هستم، و دارم بش فکر می‌کنم و این فضایی که خیلی بالاست را تصورش می‌کنم. اگر از شما بخوام دستتان را بلند کنید - لازم نیست واقعاً انجامش بدید، بلکه در ذهنتان - دستتون رو به سمت بالای E بلند کنید، کجا را دست می‌زنید؟ اگر با انگشتتان لمس کنید، کجا خواهد بود؟ اگر با آرنجتان لمس کنید، کجا خواهد بود؟ اگر در مورد این فضایی که شما در آن هستید گفته بودم که بیایید با رنگ قرمز مخلوطش کنیم، این کار چه کار با بدن می‌کنه؟ اگر من بعد به شما گفتم که چی می‌شه اگر تمام دیواره‌ی E فروبریزه و شما مجبور باشید از وزنتون استفاده کنید تا دوباره بالا ببریدش، تمام دیواره‌ی E فروبریزه و شما مجبور باشید از وزنتون استفاده کنید تا دوباره بالا ببریدش، با آن چه کار می‌تونستید بکنید؟
پس این یک تصویر ذهنیه، من دارم یک تصویر ذهنی واضح را توصیف می‌کنم که به رقصنده‌ها امکان می‌دهد برای خودشان تصمیم بگیرند چه می‌خواهند بسازند. که به رقصنده‌ها امکان می‌دهد برای خودشان تصمیم بگیرند چه می‌خواهند بسازند.
خوب، می‌تونید چشم‌هاتان را باز کنید اگر بسته بودید.
خوب رقصنده‌ها هم داشتند روی آن کار می‌کردند. پس من فقط برای یک ثانیه‌ی کوتاه روی آن کار می‌کنم. خوب آنها اینجا روی آن معماری‌های ذهنی کار می‌:کردند. می دونم، فکر کنم ما باید آنها را به عنوان یک غافلگیری نگه داریم.
خوب ایناهاش، نمایش رقص جهانی. آره؟ بریم. رقص تد. خوب. ایناهاش. من سریع منظمش می‌کنم. پس، شما اول اون رقص تکی را که درست کردیم انجام می‌دید، آره بلا بلا بلا، میریم توی دو نفره، آره، بلا بلا بلا. تکی بعدی، بلا بلا بلا، آره، و هر دو همزمان، شما خودتون آخرین راه حل‌ها را انجام بدید.
باشه؟ خوب. خانم‌ها و آقایان، نمایش جهانی، رقص تد، سه شیوه از تفکر جسمانی. (تشویق تماشاگران) خوب، بعدش دست بزنید، اول بگذارید ببینیم خوب هست، باشه؟ (خنده‌ی تماشاگران) خوب آره، بیایید بعدش دست بزنیم. بریم. کاتارینا، لحظه‌ی بزرگ، بریم، یک.
(صدای میزانه‌شمار در می‌آورد.) حالا کت میاد. (صدای میزانه‌شمار در می‌آورد.) پائولو برو. (صدای میزانه‌شمار در می‌آورد.) آخرین رقص تکی. اونی که خودتون درست کردید. (صدای میزانه‌شمار در می‌آورد.) (صدای میزانه‌شمار در می‌آورد.) آفرین. خوب، خوبه. محشره. پس --
(تشویق تماشاگران) پس - (تشویق تماشاگران) ممنونم. (تشویق تماشاگران) پس - سه سه شیوه. (تشویق تماشاگران) اوه. (می‌خندد) (تشویق تماشاگران) سه شیوه تفکر جسمانی، آره؟ سه شیوه تفکر جسمانی. امیدوارم امروز کاری که شما می کنید این باشه که برید و برای خودتون یک رقص بسازید، کاری که شما می کنید این باشه که برید و برای خودتون یک رقص بسازید، و اگر نه، حداقل بدرفتاری‌های قشنگتر و بیشتری از خودتون نشون بدید.
خیلی ممنونم. (تشویق تماشاگران) ممنونم. ممنونم. (تشویق تماشاگران) بفرمایید. (تشویق تماشاگران) (تشویق تماشاگران)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *