گذار به دنیای بدون نفت
متن سخنرانی :
به عنوان یک فرهنگ، ما داستان های بسیاری به خودمان می گوییم درباره آینده و درباره جاییکه ممکن است از این نقطه به آن حرکت کنیم تعدادی از آن داستان ها از این قرارند که یک نفر همه چیز را برای ما مرتب می کند داستان های دیگر ازاین قرارند که همه مشکلات در مرز حل شدن استاما امروز، من می خوام داستان متفاوتی را به شما بگم مثل همه داستان ها، این داستان هم سرآغازی دارد کار من برای مدت طولانی درگیر آموزش بوده است آموزش مهارت های عملی به مردم برای پایدار پذیری (ابقا) آموزش افراد، اینکه چگونه مسئولیت بپذیرند برای پروراندن قسمتی از غذای مورد نیازشان آموزش اینکه چگونه با استفاده از مصالح بومی ساختمان هایی بسازند چگونه انرژی مورد نیازشان را تولید کنند و مسایلی از این قبیل.
من در ایرلند زندگی کردم، اولین خانه های پوشالی را در آنجا ساختم و تعدادی خانه از چوب ذرت ساختم و مواردی از این دست. اما همه کارهای من برای سالیان طولانی متمرکز بود در حیطه ی ایده ای که پایدار پذیری (ابقا) به طور ساده به معنی نظاره کردن الگوی رشد اقتصاد جهانی و متعادل کردن ورودی ها از یک طرف و متعادل کردن خروجی ها از طرف دیگر. و پس از آن با نحوه ی نگریستن به مسائل روبرو شدم که در واقع این مسئله را عمیقا دگرگون کرد
و برای معرفی کردن آن به شما اینجا چیزی دارم که می خواهم آن را نشان دهم، که یکی از شگفتی های بزرگ عصر جدید است. و چیزی بسیار شگرف آور و مبهوت کننده است به طوریکه فکر می کنم ممکن است وقتی که من این پارچه را بر دارم دهان وا مانده از حیرت بهترین واکنش باشد. اگر شما بتوانید با همراهیتون مرا کمک کنید عالی میشه (خنده) این یک لیتر نفت است
این بطری نفت حاصل میلیونها سال زمین شناسی است. پرتوهای قدیمی خورشید، حاوی انرژیی معادل حدود پنج هفته کار کارگری سخت بشر -- معادل با این است که ۳۵ نفرآدم نیرومند بیایند و برای شما کار کنند. می توانیم آن را به انواع خیره کننده ای از مواد تبدیل کنیم دارو، لباس های جدید لپ تاپ، و گستره ی کاملی از چیزهای مختلف این ماده انرژیی را به ما برگشت می دهد که به لحاظ تاریخی غیر قابل تصور است. ما طراحی زیستگاهمان را بر مبنای این ماده قرار داده ایم، مدل های کسب و کارمان، برنامه های حمل ونقل مان حتی ایده رونق اقتصادی، تعدادی استدلال می آورند، بر اساس این فرض که ما این ماده را برای همیشه خواهیم داشت.
با این حال، وقتی ما یک قدم به عقب می گردیم و به گستره ی تاریخ نگاه می کنیم، در بازه ای که ممکن است آن را بازه نفت بنامیم یک بازه ی کوتاه در تاریخ است جایی که ما این ماده فوق العاده را پیدا کردیم و کل سبک زندگی مان را بر پایه آن بنا نهادیم. اما در این مرحله که ما بر فراز این قله ی انرژی، سوار هستیم، ما در حال گذر از روزگاری که کامیابی اقتصادی، احساس فردی دلاوری و تندرستی مان به طور مستقیم ارتباط دارد با اینکه چه مقدار از این ماده را مصرف می کنیم به روزگاری هستیم که، در واقع درجه وابستگی مان به نفت درجه آسیب پذیر بودمان است.
و به طور فزاینده ای مشخص است که ما نخواهیم توانست بر این واقعیت تکیه کنیم که ما این ماده را برای همیشه در اختیار خواهیم داشت برای هر چهار بشکه از نفت که ما مصرف می کنیم فقط یک بشکه کشف می کنیم و این فاصله در جهت بیشتر شدن پیش می رود همچنین این واقعیت هم وجود دارد که میزان انرژی که ما به دست می آوریم از نفتی که کشف می کنیم در حال کاهش است. در دهه ی ۱۹۳۰، ما ۱۰۰ واحد انرژی دریافت کردیم به ازای هر واحد که مصرف کردیم تا آن را استخراج کنیم به لحاظ تاریخی، کاملا بی سابقه بوده است. از مدت ها قبل این میزان به حدود ۱۱ واحد کاهش یافته است. و به همین دلیل است که در حال حاضر پیشرفت های غیر منتظره جدید، مرزهای جدید در زمینه ی استخراج نفت در حوالی آلبرتا تقلا می کنند، یا در اعماق اقیانوس ها.
کشورهای تولید کننده نفت در دنیا ۹۸ تا هستند. اما از اینها، ۶۵ کشور قبلا از حداکثر توان تولیدی خود عبور کرده اند. ان لحظه که جهان به طور میانگین از این میزان حداکثر تولید عبور کند، مردم در عجب هستند که این واقعه کی رخ می دهد. و اینجا مسئله ای در حال پدیدار شدن وجود دارد که شاید این همان چیزی است که در جولای قبلی اتفاق افتاد هنگامی که قیمت نفت بسیار بالا بود.
اما، آیا ما فرض را بر این می گذاریم که همان نیروی استعداد و زیرکی و خلاقیت و سازگارپذیری که در ابتدا ما را به بالای قله انرژی رساند به طریق اسرار آمیزی بر باد خواهد رفت چه هنگامی که ما باید یک راه خلاقانه بازگشت به طرف دیگر را طراحی کنیم؟ نه. اما تفکری که ما باید به آن برسیم باید بر اساس یک ارزیابی واقعی از جایی که ما هستیم، باشد.
بعلاوه مسئله تغییر اقلیم هم حضور دارد، که مورد دیگری است که این رویکرد گذار را تقویت می کند. اما چیزی که من متوجه شدم وقتی که با متخصصان آب و هوا صحبت می کردم، نگاه وحشت رو به افزایش موجود در دیدگاهشان بود، همان طور که داده ها به دست می آیند، که به مراتب جلوتر از آنچه است که مجمع بینالمللی تغییرات آبوهوایی در مورد آن صحبت می کند بنا به گفته مجمع بینالمللی تغییرات آبوهوایی روی موضوع تغییر اقلیم ما ممکن است شاهد آب شدن میزان چشمگیری از یخ های قطبی در سال ۲۱۰۰ در بدترین حالت باشیم. در واقع اگر روند کنونی ادامه یابد، کل این واقعه می تواند در یک دوره ی ۵ یا ۱۰ ساله رخ دهد. اگر فقط سه درصد کربن به تله افتاده در لایه منجمد اعماق زمین در قطب به عنوان عامل گرمای زمین آزاد شود، معادل با میزانی از کربن است که ما نیاز داریم ذخیره کنیم، در طی ۴۰ سال آینده، تا از رخداد تغییر اقلیمی در حال وقوع جلوگیری کنیم. ما هیچ انتخاب دیگری به جز کربن گیری گسترده و فوری نخواهیم داشت
با این حال من همیشه خیلی علاقه مندم به فکر کردن درباره ی اینکه داستان ها احتمالا چه خواهند بود که نسل های بعد از ما در طول تاریخ بعد از ما در مورد ما خواهند گفت. "نسلی که در بالای قله ها زندگی کردند، به شدت غرق در عیاشی و خوشی بودند و از میراث شان سو استفاده های بسیار کردند". و یکی از روشهایی که من دوست دارم که از آن راه این کار را انجام دهم این است که به داستان هایی که مردم از روی عادت می گویند برگردم قبل از آنکه ما نفت ارزان داشته باشیم، قبل از اینکه ما سوخت های فسیلی داشته باشیم، مردم تکیه می کردند به زور ماهیچه ای خود و انرژی ماهیچه ای حیوانات یا مقدار کمی نیروی باد، یا مقدار کمی نیروی آب.
ما داستان هایی مثل "پوتین های هفت لیگی" داشتیم: غولی که این پوتین ها را داشت، جایی که، وقتی که شما آنها را می پوشیدید، با هر گام بلندی، می توانستید هفت لیگ یا ۲۱ مایل را بپیمایید، یک نوع سفر کاملا غیر قابل تصور تا مردمی، بدون در اختیار داشتن چنان شکلی از انرژی
داستان هایی مانند قوری شوربای جادویی جایی که شما یک قوری داشتید و اگر کلمات جادویی را می دانستید این قوری به اندازه ای که شما می خواستید برایتان غذا مهیا می کرد بدون اینکه شما هیچ کاری انجام بدهید. به شرطی که می توانستید کلمات جادویی دیگر رابه خاطر بیاورید تا ساختن شوربا را متوقف شود، در غیر این صورت شما کل شهر را با شوربای گرم سیل باران می کرد.
یک داستانی به نام "پریان و کفاش"وجود دارد. افرادی که کفش درست می کنند به خواب می روند، صبح بیدار می شوند و کل کفش ها به طرز جادویی برای آنها ساخته شد. این چیزی است که برای مردم آن زمان غیر قابل تصور بود
اکنون ما پوتین های هفت لیگ را داریم به شکل شرکت های هواپیمایی EasyjetوRyanair ما قوری جادویی شوربا را داریم به شکل شرکت های خوار و بار فروشی Walmart و Tesco و جن ها را به شکل کشور چین داریم. اما قدر نمی دانیم که چقدر اینها شگفت آور بوده اند.
و اینکه داستان هایی که اکنون ما به خود می گوییم چه هستند همان طور که به آینده، درباره اینکه کجا می خواهیم برویم نظر می افکنیم و من دلیل می آورم که 4 حالت وجود دارند. یکی ایده ی کسب و کار رایج است، اینکه آینده مثل زمان حال خواهد بود، فقط بیشتر از این. اما همان طور که در طول سال گذشته دیدیم، به نظر بنده این ایده ای است که به طور فزاینده ای مورد پرسش واقع می شود. و از جنبه ی تغییرات اقلیمی چیزی است که در واقع امکان پذیر نیست.
یکایده ی به بن بست رسیدن نیز وجود دارد، اینکه در حقیقت به یک طریقی همه چیز بسیار شکننده است به طوریکه ممکن است همه چیز یک جا آشکار و نابود شود این یک داستان رایج در بعضی مناطق است. داستان سوم، این ایده است که تکنولوژی می تواند همه چیز را حل کند. اینکه تکنولوژی می تواند به یک طریقی ما را از این شرایط کاملا عبور دهد.
و به نظر بنده این ایده ای است که در این سخنرانی های TED رایج است. این ایده که ما می توانیم راهی برای خروج از بحران عمیق اقتصادی و انرژی پیدا کنیم، اینکه یک حرکت به سوی علم اقتصاد به یک جوری می تواند محدودیت های انرژی را به طور مناسبی کنار بزند، ایده ای که منابع جدید شگفت آوری از انرژی را کشف خواهیم کرد که بدین معنی خواهد بود که می توانیم رفع کنیم همه نگرانی ها را درباره ی امنیت انرژی از یک طرف، ایده ای که ما به طور مناسبی می توانیم قدم بگذاریم به یک جهان کاملا قابل تجدید.
اما این جهان یک زندگی ثانویه نیست. ما نمی توانیم زمین های جدید و مجموعه های جدید انرژی را با یک کلیک ماوس ایجاد کنیم. و همانطور که ما نشستیم، تبادل نظر با یکدیگر می کنیم، هنوز افرادی در حال کندن معادن زغال هستند تا توان سرورها را فراهم کنند، استخراج کردن کانی ها تا همه ی آن چیزها را بسازند. صبحانه ای که می خوریم هنگامی که می نشینیم تا ایمیل هایمان را در صبح بررسی کنیم مسافت های درازی را طی کرده است، معمولا به لحاظ هزینه محلی، مجموعه های غذایی با حالت ارتجاعی بیشتر که در گذشته آن را تامین می کردند، چیزی که به شکل موثری آن را بی ارزش و گسیخته کردیم
ما می توانیم به شکل حیرت آوری خلاق و مخترع باشیم. اما همچنین ما در جهانی با محدودیت ها و تقاضاهای بسیار واقعی زندگی می کنیم. انرژی و تکنولوژی یکسان نیستند. آنچه که من درگیر ان هستم پاسخ گذار است و در واقع این روبه رو شدن با چالش های قله نفت و تغییر اقلیم به صورت مستقیم می باشد، و پاسخ دادن با یک خلاقیت و یک سازگاری و یک تصور پویایی که ما به وقع به ان نیاز داریم. این چیزی است که به شکل باور نکردنی سریع پخش شده است و چیزیست که چندین خاصیت ویژه دارد.
مثل ویروس است، به نظر می رسد به دور از چشم ما بسیار سریع منتشر می شود. به صورت آزاد است، این یک چیزی است که تمام کسانی که درگیر ان هستند همزمان که با آن کار می کنند آن را توسعه می دهند و منتقل می کنند خود سازمانده است. هیچ سازمان مرکزی بزرگی وجود ندارد که این را به جلو پیش ببرد، افراد صرفا یک نظر را انتخاب می کنند به حالت اجرا در می آورند و در جایی که هستند ان را پیاده می کنند. روی جواب متمرکز است. به طور عمده نظاره کردن آنچه است که مردم می توانند انجام دهند جایی که هستند تا به این پاسخ دهند. به مکان و مقیاس بسیار حساس می باشد.
گذرا بودن یک چیز کاملا متفاوت است. گروه های گذار در شیلی، گروه های گذار در ایالات متحده، گروه های گذار در اینجا آنچه آنها انجام می دهند در هر جایی که قدم می گذارید بسیار متفاوت به نظر می رسد. از اشتباهاتش به مقدار زیادی درس می گیرد. و حس تاریخی می دهد. سعی بر ایجاد این حس دارد که این یک فرصت تاریخی است تا چیزی خارق العاده انجام دهیم. و این فرآیندی است که واقعا فرح بخش است افراد، شادی زیادی را در انجام دادن این کار دارند، ارتباط مجدد با افراد دیگر، در حالیکه که این کار را انجام می دهند. یکی از چیزهایی که این را اساس می نهد ایده ی ارتجاع است.
و من فکر می کنم به طرق بسیاری، ایده ی ارتجاع مفهوم مفیدتری از ایده ی پایدار پذیری است. ایده ی ارتجاع از مطالعه ی بوم شناسی می آید و این موضوع در واقع درباره ی این است که چگونه سیستم ها زیستگاه ها، شوک های از بیرون را تاب می آورند، این که وقتی با شوکی از بیرون مواجه می شوند سریعا آشکار و تکه تکه نمی شوند. و من فکر می کنم که این مفهوم مفیدتری از پایدار پذیری است، همان طور که گفتم
زمانی که سوپرمارکت هایمان فقط به اندازه ی ۲ تا ۳ روز ارزش غذایی در خود دارند در هر زمانی، اغلب پایدار پذیری متمایل است به تمرکز بر روی بازده انرژی فریزرها و روی بسته بندی هایی که کاهوها در آن قرار گرفته اند. با نگاه کردن از لنزهای ارتجاع ما واقعا از خودمان می پرسیم که چطور به خودمان اجازه دادیم که به موقعیتی بیافتیم که اینقدر آسیب پذیر است. حالت ارتجاعی، خیلی عمیق تر از اینها می رود: درباره ی این است که واحدهای اندازه گیری را در درون آنچه که انجام می دهیم بسازیم، ایجاد کردن موج شکن هایی در میان اینکه ما چگونه چیزهای ساده را سازماندهی می کنیم که ما را تقویت کنند.
این یک عکس از شهر بریستول و منطقه ی انجمن باغبان های بازار در سال ۱۸۹۷ است. این در زمانی است که شهر بریستول که به اینجا خیلی نزدیک است به وسیله باغهای تجاری بازار احاطه شده بود که مقدار قابل ملاحظه ای از غذا فراهم می کرد که این غذا در شهر مصرف می شد و همچنین تعداد زیادی فرصت های کاری برای مردم ایجاد کرده بود. در آن زمان درجه ای از ارتجاع وجود داشت شاید شما دوست داشته باشید، که اکنون فقط می توانیم به آن گذشته نگاه کنیم و غبطه بخوریم
به هر شکل, این ایده ی گذار چگونه کار می کند؟ پس به طور ساده، شما گروهی از مردم را دارید که به وسیله ی این ایده برانگیخته شده اند آنها تعدادی از ابزاری که ما توسعه دادیم بر می دارند آنها شروع به راه اندازی برنامه ی بالا بردن آگاهی می کنند و با نگاه به اینکه چگونه این در عمل ممکن است در شهر اجرایی شود. آنها فیلم هایی نمایش می دهند، گفتگوهایی ارائه می کنند و غیره. این، فرآیندی است که فرح بخش و خلاقانه است و آگاهی بخش است. سپس آنها شروع به تشکیل گروه های کاری می کنند، با نگاه به جنبه های مختلف این و سپس از آن، پروژه های بسیاری شکل می گیرند که پس از آن پروژه ی گذار خودش شروع به پا گرفتن می کند و فعال می شود.
بنابراین این موضوع با بخشی از کارهایی که بنده در ایرلند درگیر آن بودم شروع شد، جایی که مشغول تدریس بودم، و از آن زمان تاکنون گسترده شده است. اکنون بیش از ۲۰۰ پروژه گذار رسمی وجود دارند. و هزاران پروژه دیگر وجود دارند که در حالتی هستند که ما آنها را مرحله ی ژرف اندیشی می نامیم. آنها در حال ژرف اندیشی هستند که آیا قصد خواهند کرد آن را جلوتر ببرند. و در حقیقت، بسیاری از آنها کارهای عظیمی انجام می دهند. به هر حال، اینها در واقعیت چه کارهایی انجام می دهند؟ همانطور که می دانید این یک ایده ی جالب است. اما آنها واقعا در میدان عمل چه می کنند؟
خب، فکر می کنم که واقعا اهمیت دارد که نکته ای را بیان کنیم که حقیقتا می دانید که این چیزی نیست که همه چیز را خودش انجام دهد ما نیاز به قوانین بین المللی از کپنهاگ و غیره داریم. ما به واکنش های در سطح ملی نیاز داریم. اما همه این چیزها، بسیار آسان تر می شود اگر ما انجمن هایی داشته باشیم که پویا باشند و به ایده هایی برسند و از آن جبهه رهبری کنند، سیاست های غیر قابل انتخاب را قابل انتخاب کنند، در طی ۵ تا ۱۰ سال آینده.
بعضی از چیزهایی که از آن حاصل می شود پروژه های غذایی بومی هستند، مثل طرح های کشاورزی جامعه بنیان، محصولات بومی شهری، ایجاد فهرستی از غذاهای بومی، و مواردی از این قبیل. نقاط بسیاری اکنون شروع به بر پا کردن شرکت های انرژی خود هستند، شرکت های انرژی با مالکیت اجتماع، جایی که جوامع می توانند ثروت خود را در خود سرمایه گذاری کنند تا شروع کنند به قرار دادن نوع خاصی از زیر بنای انرژی تجدید پذیر که ما به آن نیاز داریم. مکان های بسیاری با مدارس محلی شان همکاری می کنند. شهر نیونت در جنگل دین: یک مکان مصنوعی تونل مانند برای پرورش سبزیجات و غیره که آنها برای مدرسه ساخت. کودکان در حال فراگیری این هستند که چگونه غذا پرورش دهند. در حال ارتقای بازیابی هستند، چیزهایی مثل سیستم باغداری مشترک که افرادی را که باغچه ندارند را با هم جفت می کند. افرادی که مایلند غذا بپرورانند، با افرادی که باغهایی دارند که از آنها دیگر استفاده ای نمی کنند. کاشت درختان سودمند در سراسر فضاهای شهری. و همچنین شروع کردند به انجام بازی ایده ارزهای جایگزین.
این لیویس در شهر ساسکس هست که اخیرا پوند لیویس را به راه انداخت ارزی که شما می توانید فقط توی خود شهر خرج کنید، به عنوان راهی برای شروع به گردش در آوردن پول درون یک اقتصاد محلی. این ارز را به هر جای دیگری ببرید، هیچ ارزشی نخواهد داشت. اما در واقع در درون شهر، شما شروع به ایجاد فضایی می کنید که این اقتصاد به مراتب موثر تر به چرخش در می آید.
مسئله ی دیگری که آنها انجام می دهند چیزیست که ما آن را طرح آینده ی انرژی می نامیم. که به شکل ساده، ایجاد یک طرح ثانویه برای شهر است. بسیاری از مسئولین محلی ما، هنگامی که جمع می شوند تا طرح ریزی کنند برای ۵، ۱۰، ۱۵، ۲۰ سال آینده ی جامعه هنوز با این فرض شروع می کنند که انرژی بیشتری وجود خواهد داشت ماشین های بیشتر، خانه های بیشتر شغل های بیشتر، رشد بیشتر، و غیره اگر مسئله این جوری نباشد چگونه خواهد بود؟ و چطوری می توانیم آن را بپذیریم و در واقع چیزی را پیدا کنیم که حقیقتا با احتمال بیشتری همه را حفظ کند؟ همانطور که یکی از دوستان من میگه: "زندگی مجموعه ای از چیزهایی است که شما برای آنها کاملا آماده نیستید" و این یقیناً تجربه ی من با گذار بوده است. از سه سال پیش، این فقط یک ایده بوده است این چیزی شد که به شکل یک ویروس در همه دنیا گسترش یافت ما اکنون توجه زیادی را از طرف دولت دریافت می کنیم. اد میلیباند از وزیر نیرو در این کشور، دعوت شده بود تا به کنفرانس اخیر ما بیاید به عنوان مستعمع اصلی. که ایشان هم آمد-- (خنده) (تشویق) -- و از آن زمان تاکنون حامی بزرگ کل این ایده شده است.
اکنون ۲ تا مسئول محلی در این کشور وجود دارند که خودشان را مسئولین محلی گذار معرفی کرده اند، لیسسترشیر و سومرست. و در استراود، گروه های گذار در آنجا، به شکل موثر، طرح غذایی دولت محلی را به تحریر در آوردند. و رئیس مجلس گفت " اگر ما گذار استراود را نداشتیم، می بایستی همه ی آن زیر بناهای جامعه را برای اولین بار می ساختیم." همانطور که گسترش آن را می بینیم، نظاره می کنیم که مراکز ملی هم پدیدار می شوند.
در اسکاتلند، بودجه تغییر اقلیم دولت اسکاتلندی گذار اسکاتلند را تامین بودجه کرده است به عنوان یک سازمان ملی حامی گسترش این شده است. و د اکنون در سراسر نقاط دیگر هم این را می بینیم. اما موضوع اصلی در گذار این اس،ت که فکر نکنیم که ما باید همه چیز را هم اکنون تغییر دهیم بلکه آن چیزهایی که از قبل به شکل ناگزیری در حال تغییر هستند و چیزی که ما نیاز داریم انجام دهیم این است که با آن به شکل خلاقانه رفتار کنیم، بر مبنای پرسیدن سوالات درست
فکر کنم در انتها دوست دارم برگردم به ایده ی داستان ها. چون فکر می کنم که داستان ها اینجا نقش حیاتی دارند و در واقع داستان هایی که ما به خودمان می گوییم، ما قحطی بسیاری داریم در زمینه ی داستان هایی درباره ی اینکه چگونه از اینجا به شکل خلاقانه جلو برویم. و یکی از چیزهای کلیدی که گذار انجام می دهد این است که آن داستان ها را از آنچه مردم در حال انجام آن هستند بیرون می کشد. داستان هایی درباره ی جوامعی که تولید کردند ارز پوندی خود را در قرن ۲۱، برای مثال آن مدرسه که محل پارک اتومبیل هایش را به باغچه غذایی تبدیل کرد. آن جامعه که شرکت تامین نیروی خود را بنا نهاد. و برای من، یکی از داستان های بسیار جالب اخیر این بود که اوباما زمین گلف جنوبی کاخ سفید را شخم زد تا یک باغچه سبزیجات درست کند. چون آخرین باری که این کار انجام شد، زمانی بود که الینور رزولت آن را انجام داد. این مسئله منجر به ایجاد ۲۰ میلیون باغچه سبزیجات در سراسر ایالات متحده شد.
بنابراین سوالی که دوست دارم با آن شما را ترک کنم واقعا این است که-- برای تمامی جوانبی از چیزهایی که جامعه شما نیاز دارد به منظور اینکه رونق یابد چگونه این کار می تواند انجام شود به چنان روشی که به طور قابل ملاحظه ای میزان انتشار کربن خود را کاهش دهد، در حالیکه ارتجاع همچنان ایجاد شود؟
به شخصه، بسیار سپاسگذارم که در عصر نفت ارزان زندگی کرده ام. من به شکل شگفت اوری خوش شانس بودم، ما به شکل شگفت اوری خوش شانس بودیم. اما اجازه دهید احترام بگذاریم به آنچه که برایمان آورده شده است، و از این نقطه به جلو برویم. چون که اگر به آن بچسبیم و به این فرضیه ادامه دهیم که این می تواند انتخاب هایمان را اساس نهد، آینده ای که این به ما نشان می دهد آینده ای است که واقعا غیر قابل مدیریت است. و با دوست داشتن و رها کردن تمام آنچه که نفت برای ما انجام داده است، و آنچه که عصر نفت برای ما انجام داده است، ما قادر خواهیم بود که در ادامه شروع به ایجاد دنیایی کنیم که حالت ارتجاعی بیشتری دارد، بیشتر مغذی است. و در آن، ما خود را سازگارتر و ماهرتر می یابیم و همینطور در ارتباط بیشتر با یکدیگر. با تشکر فراوان از شما. (تشویق)