موارد تاثیرگزار در انتخاب نامزد انتخاباتی

متن سخنرانی :

 

انتخابات

می‌خواهم درباره‌ی انتخابات صحبت کنم. برای اولین بار در آمریکا،گروه عمده‌ای از رای دهندگان سفید پوست به یک کاندید آفریقایی-آمریکایی رای دادند. و در واقع عملکرد او کاملا خوب بود. او ۳۷۵ رای هیات انتخاب کنندگان را به دست آورد. و حدودا ۷۰ میلیون از رای توده مردم را کسب کرد بیش از سایر کاندیدهای ریاست جمهوری– از هر نژاد، حزب– در کل تاریخ. اگر عملکرد اوباما را با عملکرد جان کریدر چهار سال قبل مقایسه کنید دموکرات ها واقعا دوست دارند این تحول را مشاهده کنند، جایی که تقریبا هر ایالتی آبی تر می‌شود،بیشتر دموکرات می‌شود حتی ایالاتی که اوباما در آن پیروز نشد،مثل غرب دور این ایالت‌ها بیشتر آبی شدند.

در جنوب، در شمال شرقی، تقریبا در همه جا، به جز چند استثنا، این‌جا و آن‌جا. یکی از استثناها ماساچوست است. ایالت مادری جان کری. تعجبی نداشت، او هم نتوانست بهتر از کری عمل کند. یا در آریزونا، شهر مادری جان مک‌کین، اوباما پیشرفتی نداشت. اما این قسمت هم هست،یک جاهایی این منطقه‌ی میانی. تقریبا آرکانزاس، تنسی، اوکلاهاما و وست ویرجینیا. حالا اگر به سال ۹۶ نگاه کنید،بیل کلینتون… آخرین دموکراتی که پیروز شد…عملکردش در سال ۹۶ چگونه بود، اختلافات زیادی را در این بخش از کشورهمین‌جا می‌بینید، کوه‌های آپالیشین، اوزارک، منطقه‌ی های‌لند، که من آن را با بیست یا سی درجه، چرخشی می نامم، با مقایسه‌ی عملکرد کلینتون در سال ۹۶با عملکرد اوباما در سال ۲۰۰۸.

 

بیل کلینتون

بله بیل کلینتون اهل آرکانزاس بود، اما تفاوت‌های بسیار عمیقی وجود دارد. بنابراین، وقتی درباره ی بخشی از جامعه مانند آرکانزاس فکرمی‌کنیم، می‌دونی. یک کتابی هست به نام “مشکل کانزاس چیه؟”. اما واقعا سوال اینجا است…اوباما در کانزاس نسبتا خوب عمل کرد بدجور باخت اما همه‌ی دموکرات‌ها همین جورن. بدتر از خیلی ها نباخت. آما آره واقعا “مشکل آرکانزاس چیه؟” (خنده حاضرین) و وقتی به آرکانزاس فکر کنیم، تمایل داریم یاد چیزهای منفی بیفتیم. یاد یه دسته از ردنک‌های به اصطلاحبا اسلحه می‌افتیم. فکر می‌کنیم آدم های این شکلی نمی‌خواهند رای بدهند. برای کسانی که این طوری هستند، و اسمشان باراک اوباماست. فکر می‌کنیم که مساله‌، نژاد است. منصفانه است؟

و آیا یه جورایی داریم به مردم آرکانزاس و این ناحیه از کشور، انگ می‌زنیم؟ و جواب اینه: حداقل تا حدی عادلانه است. می‌دونیم نژاد یک عامل بود، دلیلاین که می‌دانیم این است که ما از آن افراد پرسیدیم. در واقع نپرسیدیم، اما وقتی در ایالاتنظرسنجی بعد از رای‌گیری انجام دادیم، در۳۷ ایالت از ۵۰ ایالت، آن ها یک سوال درباره‌ی نژاد پرسیدند،که تقریبا صریح بود.

 

نژاد یک عامل بود

این سوال را پرسیدند: در تصمیم امروزتان برای انتخاب رئیس‌جمهور نژاد کاندیدا یک عامل بود؟ دنبال افرادی می‌گردیم که بگویند: «بله،نژاد یک عامل بود؛ علاوه بر آن یک عامل مهم در تصمیم‌گیری من بود». و کسانی که به جان مک‌کین رای دادند، به خاطر همین عامل، یا به همراه سایر عوامل، یا شاید هم فقط همین عامل. دنبال چنین رفتاری،بین رای‌دهندگان سفیدپوست می‌گردیم یا، درواقع، بین رای‌دهندگان غیر سیاه‌پوست. پس تفاوت های بزرگی بین بخش‌های مختلف کشور، در باره‌ی این سوال می‌بینید. در لوئیزیانا، نزدیک یک پنجم رای دهندگان سفید‌پوست، گفته اند: «بله، یکی از بزرگ‌ترین دلایلی که چراعلیه اوباما رای دادم این بود که او آفرقایی-آمریکایی بود.

اگر این افراد به اوباما رای می‌دادند، حتی نصف تعدادشان، اوباما با خیال راحت لوئیزیانا را می‌برد. فکر کنم ایالت‌هایی هم که بالایفهرست می‌بینید، همین وضعیت را دارند. در حالی که، کالفرنیا، نیویورک، می‌توانیم بگوییم:«اوه، ما روشن فکریم.» اما می‌دونید،مطمئنا درصد پایین تری از ایناتفاق باید اعتراف کنیم، فکر کنم، ظهور رای دادن براساس نژاد است. داده های مشابه را روی نقشه مشاهدهمی‌کنید. یه جورایی رابطه‌ای بین ایالت‌های قرمزتر، جاهایی که افراد بیشتریجواب دادند و گفتند: «بله، نژاد باراک اوباما برای من یک مشکل بود».

می‌بینید که، در مقایسه با نقشه‌ی سال ۹۶، یک همپوشانی مشاهده می‌کنید. درواقع توضیح می‌دهد که چرا عملکرد اوباما در این بخش از کشور بدتر بود. پس باید بپرسیم چرا. آیا نژادپرستی به نحوی قابل پیش‌بینی است؟ چیزی وجود دارد که این را هدایت کند؟ آیا فقط اتفاقات عجیبی است که در آرکانزاس وکنتاکی می‌افتد و ما آن را نمی‌فهمیم؟ یا عوامل سیستماتیکی بیشتری در کار است؟ پس می‌توانیم به گروهی از این متغیرها نگاه کنیم.

 

عوامل متغیر

متغیرهایی که اقتصاددانان یا دانشمندان علوم سیاسی همیشه در نظر می گیرند. مثل درآمد، مذهب و تحصیلات. کدام یک از این متغیرها در بروز نژادپرستی در این آزمون بزرگ ملی که در۴ نوامبر داشتیم، تاثیر می گذارند. و یک سری از این متغیرها هست که رابطه های قابل پیش بینی قدرتمندی دارند یکی از آن ها، تحصیلات است. ایالت هایی که کم ترین سال های تحصیل رابه ازای هر بزرگسال داشته اند، به رنگ قرمز هستند و می بینید که این بخش از کشور، حدود منظقه ی آپالاشیا، تحصیلات کم تری دارند، فقط یک واقعیت است. و رابطه را در این جا با الگوی رای دادن براساس نژاد مشاهده می کنید.

متغیر دیگری که مهم است، منطقه ای است که در آن زندگی می کنید. ایالاتی که بیشتر روستایی هستند، حتی تا حدودی ایالاتی مثل نیوهمپشایر وماین — یک ذره از رای دادن براساس نژاد را علیه باراک اوباما نشان می دهند. پس ترکیب این دو متغیر، تحصیلات و همسایه هایی که دارید،تا چند لحظه دیگر بیشتر در موردش صحبت می کنیم. و مساله ی ایالاتی مانند آرکانزاس و تنسی این است که هر دو بسیار روستایی هستند.

 

نژادپرستی قابل پیش بینی است

و از نظر تحصیلات فقیر هستند. پس بله، نژادپرستی قابل پیش بینی است. این‌ متغیرها شاید در میان سایر آنان، اما به‌نظر می‌رسد آن را پیش‌بینیمی‌کنند. حالا می‌خواهیم بیشتربه عمق مساله‌ای به نام نظرسنجی عمومی اجتماعیوارد شویم. که توسط «دانشگاه شیکاگو» سالانه انجام می‌شود. و سوالات واقعا جالبی می‌پرسند. سال ۲۰۰۰، سوالات جالبی درباره‌ی عقاید نژادی پرسیدند.

یکی از سوالات این بود که، «آیا کسی ازنژادی غیر از نژاد شما در محله‌تان زندگی می‌کند»؟ می‌توانیم در گروه‌های مختلف ببینیم که نتایج تا حدودی متفاوت هستند. در شهرها، حدود ۸۰ درصد مردم همسایه ای را دارند که او را از نژاد دیگری می‌دانند اما در مناطق روستایی، این عدد فقط۳۰ درصد است. احتمالا به خاطر این که وقتی در یک مزرعهزندگی می‌کنید، همسایه‌های زیادی ندارید.

اما با این حال، با آدم‌هایی که شبیهتان نیستند، ارتباط زیادی ندارید. پس کاری که می‌خواهیم انجام بدهیم، این استکه افراد سفید پوست در نظرسنجی را برداریم و بین افرادی که همسایه‌های سیاه‌پوستیا درواقع همسایه ای از نژاد دیگر دارند،با کسانی که فقط همسایه‌ی سفیدپوست دارند، تقسیمشان کنیم. و در بعضی از متغیرها می‌بینیم که، از نظر دیدگاه‌ سیاسی، خیلی با هم متفاوت نیستند. این آمار مال ۸ سال قبل است، مردمبیشتر جمهوری‌خواه بودند. اما می‌بینید دموکرات‌ها برابرجمهوری‌خواهان، براساس نوع همسایه‌هایشان، خیلی متفاوت نیستند.

 

تبعیض مثبت

و حتی سوالاتی درباره‌ی نژاد،برای مثال اقدامات تبعیض مثبت، که یک جور موضوع سیاسیاست، اصلا موضوع خط مشی درباره‌ی نژاد، خیلی متفاوت نیست. رک بگویم، تبعیض مثبت خیلی بینرای دهندگان سفیدپوست، محبوب نیست. اما افراد با همسایه‌های سیاه‌پوست و افراد با همسایه‌های تک‌ نژادی، در مورد این مساله حس متفاوتی نداشتند. اگر کمی عمیق‌تر کنکاش کنید و کمیشخصی‌تر برخورد کنید، «از قانونی که ازدواج بین نژادی راممنوع کند، طرفداری می‌کنید»؟ تفاوت بزرگی وجود دارد.

افرادی که همسایه‌های با نژاد متفاوت نداشتند، دو برابر بیشتر احتمال دارد که نسبت به سایر مخالفان، مخالف ازدواجبین نژادی باشند. فقط براساس این که چه کسی در همسایگیبی‌واسطه‌ی شما زندگی می‌کند. و به همین ترتیب نه در سال ۲۰۰۰،اما در نظرسنجی مشابهی در ۱۹۹۶، پرسیدند: «آیا به یک رئیس‌جمهور سیاه‌پوست شایسته،رای نمی‌دهید»؟ می‌بینید افرادی که همسایه های آفرقایی- آمریکایی نداشتند، احتمال بیشتری داشت که بگویند:«برای من مشکل ایجاد می‌کند» پس واقعا درباره‌ی روستایی در برابر شهری نیست.

 

سایر نژادها

درمورد این است که باچه کسی زندگی می‌کنید. نژادپرستی قابل پیش‌بینی است، و با ارتباط یا عدم ارتباط با کسانی که شبیهتان نیستند، افرادی از سایر نژادها انجام می‌شود پس اگر بخواهیم به آن اشاره کنیم، هدف این است که ارتباط با سایر نژادها راتسهیل کنیم. من یک سری راه‌حل های مشخص، فکر می‌کنم مشخص، برای این که چه طور به این هدف برسیم، دارم. من هوادار بزرگ شهرها هستم. مخصوصا اگر شهرهایی داشته باشیم که متنوع و پایدار هستند، و از افرادی با قومیت های مختلف ودرآمدهای متفاوت پشتیبانی می‌کنند.

فکر می‌کنم که شهرها نوعی از شبکه را تسهیل می‌کنند، رابطه‌ی گاه‌به‌گاهی که روزانه با دیگرانبرقرار می‌کنید. اما همه هم نمی‌خواهند که در شهر زندگیکنند، مطمئنا در شهری مثل نیویورک. پس به چیزهایی مثل خیابان‌های توری شکلبیشتر فکر می‌کنیم. محله‌ای که درآن بزرگ شدم،لنسینگ شرقی، میشیگان. جامعه‌ای سنتی در غرب میانه است،یعنی شبکه‌ای واقعی دارید.

محله‌ها، درخت‌ها و خیابان‌های واقعی داریدکه می‌توانید روی آن قدم بردارید. با همسایه‌هایتان رابطه‌ی زیادی دارید. آن‌هایی که دوست دارید، آن‌ها‌ییکه نمی‌شناسید. و در نتیجه، جامعه‌ی اهل مدارایی است، که، فکر می‌کنم، از چیزی مثل این، که شمبورگ واقع در ایلینوی است. جایی که هر گروهی از خانه‌ها، بن‌بست خودشانرا دارد، و سفارش از داخل ماشینِ استارباکس و چیزهایی مثل این.

فکر می‌کنم این نوعی از طراحی شهری است که که در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، بیشترمتداول شد… و فکر می‌کنم رابطه‌ای بین آن وبیشتر
محافظه‌کار و سنتی شدن کشور در زمانریگان وجود دارد. اما یک نظر دیگر هم داریم که تبادل بین دانشگاهی نام دارد که در آن دانشجویانی دارید که از نیویورک خارج می‌شوند.

 

گروه نژادی

اما رک بگویم که تغییرات به قدر کافی در داخل کشور داریم، که یک سری بچه را از نیویورک برداری و بگذاری برای یک ترم بروند در دانشگاه آرکانزاس، و بالعکس. این کار رادر سطح دبیرستانانجام بدهید. عینا افرادی هستند که ممکن است درآرکانزاس یا تنسی تحصیل کنند و هیچ وقت به صورت مثبت و تبعیض مثبتبا کسی که از قسمت دیگر کشور یا از گروه نژادی دیگر است،ارتباط برقرار نکنند.

فکر میکنم بخشی از متغیر تحصیلی که درموردش صحبت کردیم، تجربه‌ی شبکه‌ای است که در زمان دانشگاهبه دست می‌آورید، جایی که گروه مختلطی دارید که در حالتعادی، با آن‌ها ارتباط برقرار نمی‌کنید. اما نکته این است، این‌هاخبرهای خوبی است. چون وقتی چیزی قابل پیش بینی است، چیزی است که من آن را قابل طراحی می‌نامم. می‌توانید فکر کردن به راه‌حل‌های مشکلرا آغاز کنید. حتی اگر مشکل به اندازه ی نژادپرستینابودکننده و غیرقابل کنترل باشد. اگر ریشه‌ای که باعثاین رفتار می‌شود، بیابیم، و جایی که بروز پیدا می کند و نمی‎کند،را بفهمیم، می‌توانیم طراحی راه‌حل را آغاز کنیم. خب، این همه‌ی حرفم بود، ممنون. (تشویق حاضرین)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *