ملیندا گیتس: بیایید کنترل زاد و ولد را به دستور کار برگردانیم

متن سخنرانی :
امروز مایلم درباره چیزی با شما صحبت کنم که باید موضوعی کاملا بدور از جاروجنجال باشه. اما متاسفانه، بطور باورنکردنی بحث آفرین شده. امسال، اگر بهش فکر کنید، بیش از یک میلیارد زوجبا هم رابطه جنسی خواهند داشت. زوجهای مثل این، و این یکی، و این یکی، و بله، حتی این یکی.
(خنده)
و ایده‎ام این است-- همه این زنان و مردان باید بای تصمیم‎گیری درباره این که خواه بچهداشته باشند یا نه آزاد باشند. و باید قادر به استفاده از این روشهای کنترل زاد و ولد به اختیار خودشان باشند. فکر کنم الان شما با دشواری در یافتن آدمهای زیادی باشید که با این ایده مشکل دارند. بیش از یک میلیارد انسان از روشهای پیشگیریبی هیچ درنگی استفاده می‎کنند. آنها خواستار داشتن قدرت برای برنامه‎ریزی زندگیشان هستند و داشتن خانواده‎هایی سالمتر، موفقتر و با تحصیلات بهتر. اما برای ایده‎ای که بطور وسیعیدر محافل خصوصی پذیرفته است، کنترل جمعیت به یقین مخالفت زیادیرا در انظار دامن زده اند. برخی فکر می‎کنندوقتی حرف از پيشگيري از آبستني است نشان از سقط جنین است که اینطور نیست. برخی مردم-- بیایید صادق باشیم-- با این موضوع راحت نیستند چوندرباره سکس هست. برخی نگرانند که هدف واقعی برنامه‎ریزی خانوادهکنترل جمعیت است. اینها همه موارد جانبی هستند که خود را به این ایده اصلیکه مردان و زنان باید قادر به تصمیم گیری دربار بچه داشتن باشند، پیوند زده‎اند. و در نتیجه، کنترل زاد و ولدتقریبا بطور کامل و جامع از دستور‎جلسه جهانی محو شده.
قربانیان این از کار افتادگیمردم آفریقای سیاه و آسیای جنوبی هستند. اینجا در آلمان، نسبتی از مردم که از روشهای پیشگیری استفاده می‎کنند حدود ۶۶ درصد است. همان چیزی که انتظارش را داشتید. در السالوادور، هم مشابه است، ۶۶ درصد. تایلند ۶۴ درصد. اما بیایید با سایر جاها مقایسه کنیم، مثل اوتار پرادش،یکی از بزرگرین ایالات هند. در واقع، اوتار پرادش اگر کشور خودش بود، پنجمین کشو پرجمعیت دنیا می‎بود. نرخ پیشگیری در آن ۲۹ درصد است. نیجریه؛ پرجمعیت‎ترین کشور آفریقا، ۱۰ درصد. چاد ۲ درصد. بیایید یک کشور را در افریقا در نظر بگیریم،سنگال. نرخ ۱۲ درصد است.
اما چرا انقدر پایین است؟ یک دلیل آن کمیاب بودن محبوب‎ترینروشهای پیشگیری است. زنان در آفریقا برایتانبکرات خواهند گفت امروز روش تزریقی را ترجیح می‎دهند. که به بازویشان تزریق می‎شود--و چهار بار در سال آن را انجام می‎دهند، هر سه ماه یکبار باید این کار را انجام دهند--واکسن شوند. زنان در آفریقا بیشتر این کار را می‎کنند چون امکان مخفی نگه داشتن آن از شوهران‌شان که بعضا بچه زیاد میخواهند هست. مشکل این است که هربار زنیبه کلینیک در سنگال می‎رود آن آمپول تمام شده. ۱۵۰ روز سال موجود نیست. پس شرایط قابل تجسم است-- همه این راه را پای پیاده برای تزریق این آمپول می‎رود. مزرعه و گاهی هم بچه‎هایش را رها می‎کند و دست از پا درازتر بر می‎گردد. و نمی‎داند که دوباره کی موجود خواهد بود. این قصه تکراری امروزی در سرتاسر قاره آفریقاست.
و خب اینطوریست که ما دنیایی را خلق کرده‎ایمکه تبدیل به بحران مرگ و زندگی شده. ۱۰۰٫۰۰۰ زن در جهان هست [در سال]که می‎گویند قصد باردار شدن ندارند و سر زا میمیرند--۱۰۰٫۰۰۰ زن در یک سال. ۶۰۰٫۰۰۰ زن دیگر هم هست [در سال] که می‎گویند نمی‎خواهند از همان ابتدا حامله شوند، و بچه به دنیا میاورند و بچه در ماه اول زندگیشمیمیرد. می‎دانم که همه قصد نجات دادن این مادران و بچه‎هایشان را دارند. اما جایی در این مسیر،با مکالمه خودمان گیج می‎شویم. و دست از نجات دادن این جانها می‎کشیم.
پس اگر قصد پیشرفت در اینمساله را داریم، باید واقعا درباره این که دستور جلسهچه باشد شفاف باشیم. درباره سقط جنین حرف نمی‎زنم. درباره کنترل جمعیت حرف نمی‎زنم. صحبت من درباره قدرت دادن به زنانبرای نجات جانشان است، نجات جان فرزندانشان و فراهم کردن بهترین آینده محتمل برای خانواده‎هایشان.
اکنون، بعنوان یک جهان، کلی چیز هست که باید در سطحجامعه سلامت جهانی انجام دهیم البته گر قصدایجاد دنیای بهتردر جهان را داریم-- چیزهایی مثل مبارزه با بیماریها. کودکان خیلی زیادی بخاطر اسهال میمیرند،همانطور که از قبل شنیده‎ای و ذات الریه. آنها سالانه قاتل میلیونها کودکبه معنای واقعی هستند. همچین باید به کشاوزان خرد کمک کنیم-- کشاورزانی که کرتهایکوچک زمین را در آفریقا شخم می‎زنند-- تا بتوانند غذای کافی برای تغذیه‎فرزندانشان کشت کنند. و باید مطمئن شویم که آن بچه‎ها در کل دنیا از تحصیلات برخوردار شوند. اما یکی از ساده‎ترین و مهمترین تغییراتی که میتوانیم انجام دهیم فراهم کردن امکان دسترسی بهروشهای کنترل زاد و ولد است که تقریبا اکثر آلمانها و همه آمریکاییها و تا یکجایی هم آنها از این ابزار در طولحیاتشان استفاده می‎کنند. و فکر می‎کنم تا مادامیکه درباره موضوعدستورجلسه‎مان شفاف باشیم باید منظر وقوع جنبش جهانی ماند و آماده پیشروی به ورایاین ایده غیرقابل بحث می‎شویم،
در بچگی،در خانه‎ای کاتولیک بزرگ شدم. هنوز هم خود را پیرو کاتولیک می‎دانم. دایی مادر بزرگم کشیش یسوعی بود. خاله مادرم یک راهبه دومنیکی بود. تمام عمرش مدیر و معلم مدرسه بود. درواقع، او کسی بود که به من در کودکیخواندن یاد داد. خیلی به او نزدیک بودم. و تمام دوران کودکیم را به مدرسه کاتولیکها رفتم تا این که خانه را برای دانشگاه ترک کردم. در دبیرستان،آکادمی اورسلین، راهبه‎ها خدمات و عدالت اجتماعیرا در مدرسه اجباری کردند. امروز، در خیرییه گیتس، متعقدم که آموزهایم در مدرسه رابکار می‎گیرم.
خب طبق سنت عالمان کاتولیک، راهبه‎ها به ما آموختند که آموزهایدریافتیمان را زیر سوال نیز ببریم. و یکی از این اموزه‎ها که ما دخترها وهمسن‎هایمان سوال می‎کردیم این بود که کنترل زاد و ولد واقعا گناه است؟ چون فکر می‎کنم یکی از دلایلی که هنگام صحبت از پیشگیری انقدر زیاد احساس ناراحتی می‎کنیم این نگرانی فزاینده است که اگر سکس را از تولید مثل جدا کنیم،بی بند وباری در روابط جنسی را ترویج خواهیم کرد. و فکر کنم پرسش وجه‎ای است که درباره پیشگیری مطرح می‎شود-- تاثیر آن بر اخلاق‎گرایی جنسی چیست؟
اما مثل اکثر زنها، تصمیم درباره کنترل زاد و ولد ربطیبه تعدد روابط جنسی نداشت. برای آینده‎ام نقشه داشتم.میخواستم کالج برم. در کالج سخت درس خواندم، و از این که یکی از معدود فارغ‎التحصیلانمونث علوم کامپیوتری بودم در دانشگاهم بودم بخودم می‎بالیدم. میخواستم شغلی داشته باشم، پس به مدرسه کسب و کار رفتم و یکی از جوانترین مدیران زن در مایکروسافت شدم. هنوز یاد هست وقتی منزل والدینم را ترک کردم تا به طرف دیگر کشور برای شروع کردنکار جدیدم در مایکروسافت بروم، برای این که بتوانم از ۵ سال تحصیلاتبالاتر برخوردار باشم چیزهای زیادی را فدا کرده بودند. اما موقع ترک خانه به من گفتند-- و من پایین پله‎های ایوان خانه ایستاده بودم-- گفتند که، "حتی با این که این تحصیلات عالیه راداری، به محضی که تصمیم گرفتی ازداوج کنی و زود هم بچه‎دار شی، برای ما قابل قبول هست." آنها خواستار چیزی برایم بودند که خیلی خوشحالم کند. در انتخاب این که چه باشد آزاد بودم. احساس بی‎نظیری بود.
در واقع، میخواستم بچه‎دار شوم-- اما فقط زمانی کهآمادگیش را داشتم. و الان بیل و من سه تا بچه داریم. و وقتی دختر بزرگمان بدنیا آمدد، باید بگم که مطمئن نبودیم چطور والدین عالی باشیم. شاید برخی از شما این حس را بشناسید. و خب برای بچه دوممان کمی بیشتر صبر کردیم. و این تصادفی نیست که سه تا بچه داریم با اختلاف سنی سه سال. حالا، بعنوان یک مادر، بیشتر از همه برای فرزندان چه میخواهم؟ میخواهم حس من را داشته باشند-- این که در زندگی هر کاری که بخواهندرا می‎توانند انجام دهند. و خب انچه بیش از همه هنگام سفرهایم در دهه اخیر برای بنیاد به دور دنیا من را تحت تاثیر قرار داده این است که همه زنها همین را می‎خواهند.
سال پیش،در نایروبی بودم، در زاغه‎ها، درجایی که به اصطلاح کوروگچو نام داشت-- که معنی لغوی آن می‎شود،"شانه به شانه ایستادن." و من با این گروه از زنان صحبت کردمکه در اینجا به تصویر کشیده شده. و زنان به صراحت درباره زندگیخانواده‎شان در زاغه‎ها حرف می‎زدند، که چطور بود. و صمیمانه به صحبت دربارهکنترل زاد و ولد پرداختند. ماریان، در وسط پرده با بلوز قرمز، کل آن مکالمه دو ساعتی را در یک عبارت جمع بندی کرد که هرگز فراموش نخواهم کرد. او گفت، " می‎‎خواهم بهترینها را برای این بچه فراهم کنم، قبل از داشتن یک دیگر." و فکر کردم-- همین هست. موضوعی جهانی. همه ما می‎خواهیم بهترین را برایفرزاندانمان فراهم کنیم.
اما انچه جهانی نیست توانایی ما برایفراهم کردن چیزهای خوب است. خب زنهای زیادی ازخشونت خانگی رنج می‎برند. و حتی نمی‎توانند دربارهموضوع پیشگیری از آبستنی جیک بزنند، حتی در داخل ازدواج خودشان. زنان زیادی فاقد تحصیلات ابتدایی هستند. حتی خیلی از زنانیکه دانش و قدرت دارند به ابزار پیشگیری دسترسی ندارند.
برای ۲۵۰ سال، والدین در سرتاسر جهان تصمیم به داشتن خانواده‎های کوچکتر گرفته‎اند. این روند بمدت یک ثلث هزارهثابت بوده است، در میان فرهنگها و جغرافیهایی به استثنای قابل توجهآفریقای سیاه و جنوب آسیا. فرانسویها شروع به کوچک کردن سایز خانوادهدر دهه ۱۷۰۰ کردند. و طی ۱۵۰ سال بعد،این روند در کل اروپا گسترش یافت. نکته شگفت‎اور برای من، همانطور که از تاریخ آموختم، نه تنها گسترش در راستای خطوط وابسته به اقتصاد اجتماعی بودبلکه در راستای خطوط فرهنگی بود. مردمان هم زبان آن تغییر را گروهی کردند. همان انتخاب را برای خانواده‎شان انجام دادند، خواه دارا بودند خواه فقیر. دلیل گسترش تمایل برای داشتن خانواده‎های کوچکتر این بود که تمام این مسیر در پی یک ایده بود--- ایده‎ای که زوجها می‎توانند به تمرینکنترل آگاهانه درباره تعداد بچه‎هایی که می‎خواهند داشته باشند. این یک ایده بسیر نیرومند است. این به ان معناست که والدینتوانایی اثرگذاری بر آینده را دارند، نه فقط پذیرفتن این که اینطور است.
در فرانسه، سایز خانواه متوسط هر دهه بمدت ۱۵۰ سال متوالی کاهش یافته تا این که تثبیت شد. آنموقع خیلی طول کشید چونابزار پیشگیری چندان خوب نبود. در آلمان، این سنت در دهه ۱۸۸۰ شروع شدو فقط ۵۰ سال زمان برد تا سایز خانواده در این کشور تثبیت بیابد. و در آسیا و آمریکای لاتین این تحول در دهه ۱۹۶۰ شروع شد و بخاطر ابزار پیشگیری نوینسریعتر اتفاق افتاد.
فکر کنم همینطور که در تاریخ پیش می‎رویممهم است که برای لحظه‎ای مکث کنیم و بیاد بیاوریم چرا این نکته بهچنان مساله دنباله‎داری تبدیل شد. بخاطر این که برخی از برنامه‎های طراحی خانواده محرکهای نامناسب و سیاستهای اجباری را اتخاذ کردند. برای مثال، در دهه ۱۹۶۰، هندوستان اهداف عددی خیلی معینی را در نظر گرفت و آنها به زنان برای کار گذاشتن آیودیدر بدنشان مبلغی را پرداخت کردند. خب زنان هندی در این شرایط هوشمندانهعمل کردند. با گذاشتن آیودی در بدنشان۶ روپیه می‎گرفتند. و خب بعد چکار می‎کردند؟ چند ساعت یا چند روزی منتظر میمانند، و به مرکز ارائه خدمات دیگری می‎رفتندو آیودی را در ازای یک روپیه درمیاوردند. برای دهها سال در ایالات متحده زنان آفریقایی تبار بدون رضایتعقیم می‎شدند. پروسه چنان رایج بود که تحت عنوان آپاندکتومیمیسی سی‎پی معروف شد-- فصلی تراژیک در تاریخ کشور من و همین اواخر در دهه ۱۹۹۰ در پرو، به زنانی از ناحیه آند بیهوشی داده و بدون اطلاعشان آنها را عقیم می‎کردند.
تعجب‎آمیزترین نکته آن این هست که سیاستهای اجباریحتی لازم هم نبودند. در جاهایی اجرا شدند که والدین در همان زمان تمایل به کوچک کردن خانواده‎شان داشتند. زیرا در این مناطق و به تکرار والدین خواستار کوچک کردنخانواده‎شان بودند. دلیلی بر این باور نیست که زنان آفریقاییذاتا تمایلات متفاوتی داشتند. با این گزینه که آنهابچه‎های کمتری خواهند داشت. پرسش این است: آیا اکنون به همه زنهادر داشتن آنچه می‎خواهند کمک خواهیم کرد؟ یا آنها را محکوم به کشمشی با قدمت چند قرن خواهیم کرد، جوریکه انگار هنوز انقلاب فرانسه است و بهترین شیوه نزدیکی منقطع است؟(از روش‌های نخستین پیشگیری از بارداریست که در آن مرد آلت تناسلی را پیش از انزال از واژن زن خارج می‌کند.)
قدرت دادن به والدین--به توجیه نیاز ندارد. چون نکته اینجاست-- تمایل مابرای فراهم کردن بهترینها برای فرزندانمان اجبار خوبی در کل جهان محسوب می‎شود. همان چیزی است که جوامع روبه جلو می‎برد. در همان زاغه در نایروبی،زن تاجر جوانی را دیدم که در منزلش کوله پشتی می‎دوخت. او و کودکانش به تولیدهای محلی پوشاک جین می‎رفتند و تکه‎های باقیمانده راجمع‎آوری می‎کردند. او این کوله‎ها را درست می‎کرد و می‎فروخت. و وقتی با او حرف می‎زدمسه فرزند داشت، و از او درباره خانواده‎اشسوال کردم. و او گفت که او و شوهرشتصمیم گرفته بودند بعد از سومی دیگر بچه‎دار نشوند. و وقتی از او دلیلش را پرسیدم،بسادگی گفت، "خب، چون اگر بچه دیگه‎ای داشته باشم،بکارم نمی‎رسم." و توضیح داد که مختصر درآمدیکه از کارش داشت کمک می‎کرد تا بتواند خرج تحصیلاتهر سه فرزندش را بدهد. بشدت درباره آینده خانواده‎اش خوش‎بین بود. این همان چرتکه ذهنی است که صدها میلیون مرد و زن با آن درگیرند. و شواهد ثابت کردهکه چقدر برحق هستند. آنها از طریق داشتن امکان برای پیشگیری از آبستنی قاردند به فرزندانشانفرصتهای بهتری بدهند.
در بنگلادش، منطقه‎ای به اسم مطلب هست. جایی که محققان داده‎ها را از بیش از ۱۸۰٫۰۰۰ساکنین آنجا از ۱۹۶۳ جمع‎آوری کرده‎اند. درجامعه سلامت جهانی، دوست داریم دوست داریم مدعی شویمکه از طولانی‎ترین تحقیقات انجام شده است. آمار سلامتی بسیار زیادی داریم. در یکی از بررسیها، آنها چه کردند؟ نصف روستاییهابرای انتخاب از ابزار پیشگیری انتخاب شدند. از آموزش و دسترسی لازم برخوردار شدند. بیست سال بعد،در بازگشت به آن روستاها پی بردیم که آنها در مقایسه با همسایگانشاناز زندگی بهتری برخوردار بودند. خانواده‎ها سالمتر بودند. احتمال مرگ زنان سر زا کمتر بود. احتمال مرگ بچه‎هایشان در سی روز اولتولدشان کمتر بود. بچه تغذیه بهتری داشتند. خانواده‎هل همینطور مرفه‎تر بودند. درآمد زنان بزرگسال بالاتر بود. خانوارها داراییهای بیشتر داشتند--چیزهایی از قبیل احشام یا زمین و پس‌انداز. سرانجام، پسران و دخترانشاناز تحصیلات بیشتری برخوردار بودند. پس وقتی انواع تاثیرات مختلف آن رابر میلیونها خانواده چند برابر کنید، محصول می‎تواند توسعه اقتصادیدر مقیاس بزرگ باشد. مردم درباره معجزه اقتصادی آسیا دردهه۱۹۸۰ حرف می‎زنند-- اما راستش معجزه نبود. یکی از دلایل برجسته رشداقتصادی در منطقه گرایش فرهنگ به سمتخانواده‎های کوچکتر بود.
تغییرات کلیدی در سطحخانواده شروع می‎شود-- خانواده درباره این که بهترینها برای فرزندانشان چیست تصمیم می‎گیرند. آنچه که باعث آن تغییر و تصمیم می‎شود، آنها گرایشات ملی و منطقه‎ایاثر بخش می‎شوند. وقتی به خانواده‎ها در آفریقای سیاهفرصت داده می‎شود تا این تصمیمها را خودشان بگیرند، به اعتقاد من به اخگرچرخه پرخاصیت توسعه در سطح جوامع این قاره کمک خواهد کرد. می‎توانیم به خانواده‎های فقیربرای ساخت آینده بهتر کمک کنیم. می‎توانیم پافشاری کنیمکه همه مردم از فرصت یادگیری درباره ابزار پیشگیری برخوردار و به انواع مختلف آن دسترسی داشته باشند.
فکر می‎کنم که هدف کاملا واضح است: دستیابی جهانی به کنترل زاد و ولد که زنان می‎خواهند. و برای اینکه اتفاق بیفتد، باید دولتها فقیر و غنی پیشگیری از ابستنی را الویت قرار دهند. ما می‎توانیم سهم خود را انجام دهیم،در این سالن و بطور جهانی، با صحبت درباره صدها میلیون خانواده که امروزه به ابزار پیشگیری دسترسی ندارند و چه اتفاقی در زندگیشان میفتاداگر به آنها دسترسی داشتند.
فکر می‎کنم اگر ماریانو دیگر اعضای گروه زنان او بتوانند در این باره آشکاراصحبت کنند و آن را در جمع خودشانو در انظار به بحث بگذارند، ما هم می‎توانیم. و باید دست بکار شویم. چون مثل ماریان، ما همگی مایلیم آینده خوبی را برای فرزندان رقم بخورد. و این چه چیزی بحث کردنی دارد؟ متشکرم.
(تشویق)
کریس اندرسن: ازت ممنونم. چندتایی سوال از تو دارم.
(ادامه تشویق)
متشکرم بخاطر شهامتت و چیزهای دیگر.
خب ملیندا در این چند سال اخیر از خیلی از آدمهای باهوش شنیدم که این حرف را می‎زنند، " دیگر لازم نیست نگران مساله جمعیت باشیم. اندازه خانواده‎ها بطور طبیعی در کل دنیادر حال کوچک شدن است. در نهایت نه یا ۱۰ میلیارد می‎شویم. و همه‎اش همین قدر." اشتباه می‎کنند؟
ملیندا گیتس: اگر الان نگاهی به آماردر آفریقا بیندازید، متوجه اشتباه‎شان می‎شوید. و فکر می‎کنم لازم است به آن از زاویهدیگری نگاه کنیم. باید نگاهمان رو به بالا باشد. فکر کنم یکی از دلایلی است کهخودمان را درباره مساله پیشگیری زیاد به دردسر میاندازیم. فکر کنم از بالا به پایین به آن نگاه کرده و می‎گوییم می‎خواهبیم در طی زمان ارقامی جمعیتی متفاوت داشته باشیم. بله، ما به زمین اهمیت می‎دهیم.بله، لازم است که انتخابهای درست داشته باشیم. اما این انتخابها باید در سطح خانواده باشد. و این تنها یا فراهم کردن انتخاب دسترسیو اجازه دادن به آنها در انجام تصمیماتی میسر است که شما را به آن تغییرات اثرگذار کهدر سطح جهان شاهد بودیم برساند-- به استثنای افریقای سیاه و آن جاها در افغانستان و جنوب آسیا.
ک ا: بعضی افراد جناح راستی در آمریکا و خیلی از فرهنگهای محافظه‎کار در دنیا شاید حرفی مثل این بزنند، "صحبت از نجات جان انسانها و قدرت‎بخشیبه زنها و غیره خیلی خوب است. اما سکس مقدس است. آنجه شما پیشنهاد می‎کنید احتمال بروزروابط جنسی بیرون از ازدواج را افزایش خواهد داد. و این اشتباه است." چه جوابی برایشان داری؟
م گ: در جواب میگمسکس مطلقا مقدس است. هم در آلمان و هم در ایالات متحده مقدس است، و همینطور در فرانسه وخیلی جاهای دیگر دنیا. و این واقعیت که ۹۸ درصد از زنان در کشورم که سابقه رابطه جنسی را دارند مدعی‎اند که استفاده از ابزار پیشگیریاز تقدس سکس برایشان چیزی کم نکرده. فقط به این معناست که آنها از حق انتخابدر زندگیشان برخوردارند. و فکر می‎کنم در آن انتخاب، ما همچنین تقدس خانواده را نیز گرامی می‎داریم و همنیطور تقدس زندگی مادر و زندگی بچه‎ها را با نجات جانشان. برای من، این موضوع بشدت مقدس است.
ک ا: پس بنیاد شما برای ترویجاین مساله چکاری انجام می‎دهد؟ و همینطور کسانی در اینجا حضور دارندو آنهایی که از طریق وب بیننده‎اند--- از دست انها چه کاری برمیاد؟
م گ: ازشون میخوام--به مکالمه ملحق شوید. وب سایت را در اینجا فهرست کردیم.به مکالمه ملحق شوید. داستان خود را درباره این که پیشگیری چطور زندگی شما یا کس دیگری را که می‎شناسید تغییر داده، بگویید. و بگویید که از آن حمایت می‎کنید. ما نیازمند افکار عمومی هستیم که بگوید،" این کار بامعناست. باید به همه زنان این امکان را بدهیم--فارغ از این که کجا زندگی می‎کنند." و یکی از کارهاییکه می‎خواهیم انجام دهیم برگزاری مراسمی بزرگ در لندن استبه تاریخ ۱۱ ژوییه، با میزبانی کلی از کشورها و ملل آفریقایی، تا به آنها بگوییم قصد برگرداندن آن رابه دستور کار بهداشت جهانی را داریم. میخواهیم منابع را به آن تخصیص دهیم و قصد این برنامه ریزی را به کمک دولتها داریم که طبق آن زنان آموزش ببینند-- پس اگر این ابزار را خواستند،در اختیرشان گذاته شود، و کلی گزینه دراختیار داشته باشند چه از طریق بهیاران بومی یا کلینیک‎های روستایی جامعه محلی.
ک ا: ملیندا، حدس می‎زنم بعضیاز آن راهبه‎هایی که در مدرسه معلمت بودند این گفتگوی TED تو را در جایی ببینند. آیا وحشت‎زده خواهند شد یا مشعوف؟
م گ: مطمئنم که این گفتگوی TED رامی‎ببینند چون می‎دانند که من این کار را می‎کنم و برایشان هم آن را می‎فرستم. و می‎دانید راهبه‎هایی که به من درس دادندبطرز باور نکردنی مترقی بودند. امیدوارم که بهم افتخار کنند بخاطر ادامه دادن آنچه به مادرباره خدمات و عدالت اجتماعی آموختند. به این احساس پرشورباورنکردنیدرباره این مساله رسیده‎ام چون شاهد آن در جهاندر حال توسعه بوده‎ام. و برای من، این موضوع بسیار شخصی شده چون این زنان را می‎بینید و آنها اغلب خیلی بی‎صدا هستند. و نباید اینطور باشند-- باید صدایی داشته باشند، و بنابراین امیدوارم احساس کنند که من ادامه دهنده چیزی هستمکه از انها آموخته‎ام و از دهها سال کاری کهدر این خیریه انجام دداده‎ام.
ک ا: پس، تو و تیمت امروز گروه جالبیاز سخنرانان را گرد آورده‎اید که ما سپاس‌گزارشان هستیم. چیزی یاد گرفتی؟
(خنده)
م گ: خدای من، چیزهای خیلی زیادی گرفتم.کلی هم در ادامه برام سوال پیش آمده. بیشتر به این کاربعنوان سفر فکر می‎کنم. بحث درباره سفر از طریق انرژی را شنیدید، یا سفر از طریق طراحی اجتماعی، یا سفر از طریق آمدن و گفتن این که، " چرا هیچ زنی در این سکو نیست؟؟ و فکر می‎کردم بر ای تمامی ماهایی که روی مساله مربوط به توسطه مشغول کاریم، باید صحبت کردن با بقیه را یاد بگیریم. شما از طریق انجام دادن یاد می‎گیرید.از طریق آزمون و خطا. و این سوالی است که تو پرسیدی. گاهی سوالی که می‎پرسی دررسیدن به جواب کمک می‎کند، نفر بعدی که برای رسیدن به جواب یاری می‎کند. پس از امروز کلی سوال برایپنلیستها دارم. و من فکر می‎کنم روز فوق‎العاده‎ای بود.
ک ا: ملیندا، متشکرم از این که ما را برای این همسفر شدن دعوت کردی.
بسیار سپاسگزارم.م گ: عالی بود، ممنونم کریس.

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *