ملیندا گیتس: بیایید کنترل زاد و ولد را به دستور کار برگردانیم
متن سخنرانی :
امروز مایلم درباره چیزی با شما صحبت کنم که باید موضوعی کاملا بدور از جاروجنجال باشه. اما متاسفانه، بطور باورنکردنی بحث آفرین شده. امسال، اگر بهش فکر کنید، بیش از یک میلیارد زوجبا هم رابطه جنسی خواهند داشت. زوجهای مثل این، و این یکی، و این یکی، و بله، حتی این یکی.(خنده)
و ایدهام این است-- همه این زنان و مردان باید بای تصمیمگیری درباره این که خواه بچهداشته باشند یا نه آزاد باشند. و باید قادر به استفاده از این روشهای کنترل زاد و ولد به اختیار خودشان باشند. فکر کنم الان شما با دشواری در یافتن آدمهای زیادی باشید که با این ایده مشکل دارند. بیش از یک میلیارد انسان از روشهای پیشگیریبی هیچ درنگی استفاده میکنند. آنها خواستار داشتن قدرت برای برنامهریزی زندگیشان هستند و داشتن خانوادههایی سالمتر، موفقتر و با تحصیلات بهتر. اما برای ایدهای که بطور وسیعیدر محافل خصوصی پذیرفته است، کنترل جمعیت به یقین مخالفت زیادیرا در انظار دامن زده اند. برخی فکر میکنندوقتی حرف از پيشگيري از آبستني است نشان از سقط جنین است که اینطور نیست. برخی مردم-- بیایید صادق باشیم-- با این موضوع راحت نیستند چوندرباره سکس هست. برخی نگرانند که هدف واقعی برنامهریزی خانوادهکنترل جمعیت است. اینها همه موارد جانبی هستند که خود را به این ایده اصلیکه مردان و زنان باید قادر به تصمیم گیری دربار بچه داشتن باشند، پیوند زدهاند. و در نتیجه، کنترل زاد و ولدتقریبا بطور کامل و جامع از دستورجلسه جهانی محو شده.
قربانیان این از کار افتادگیمردم آفریقای سیاه و آسیای جنوبی هستند. اینجا در آلمان، نسبتی از مردم که از روشهای پیشگیری استفاده میکنند حدود ۶۶ درصد است. همان چیزی که انتظارش را داشتید. در السالوادور، هم مشابه است، ۶۶ درصد. تایلند ۶۴ درصد. اما بیایید با سایر جاها مقایسه کنیم، مثل اوتار پرادش،یکی از بزرگرین ایالات هند. در واقع، اوتار پرادش اگر کشور خودش بود، پنجمین کشو پرجمعیت دنیا میبود. نرخ پیشگیری در آن ۲۹ درصد است. نیجریه؛ پرجمعیتترین کشور آفریقا، ۱۰ درصد. چاد ۲ درصد. بیایید یک کشور را در افریقا در نظر بگیریم،سنگال. نرخ ۱۲ درصد است.
اما چرا انقدر پایین است؟ یک دلیل آن کمیاب بودن محبوبترینروشهای پیشگیری است. زنان در آفریقا برایتانبکرات خواهند گفت امروز روش تزریقی را ترجیح میدهند. که به بازویشان تزریق میشود--و چهار بار در سال آن را انجام میدهند، هر سه ماه یکبار باید این کار را انجام دهند--واکسن شوند. زنان در آفریقا بیشتر این کار را میکنند چون امکان مخفی نگه داشتن آن از شوهرانشان که بعضا بچه زیاد میخواهند هست. مشکل این است که هربار زنیبه کلینیک در سنگال میرود آن آمپول تمام شده. ۱۵۰ روز سال موجود نیست. پس شرایط قابل تجسم است-- همه این راه را پای پیاده برای تزریق این آمپول میرود. مزرعه و گاهی هم بچههایش را رها میکند و دست از پا درازتر بر میگردد. و نمیداند که دوباره کی موجود خواهد بود. این قصه تکراری امروزی در سرتاسر قاره آفریقاست.
و خب اینطوریست که ما دنیایی را خلق کردهایمکه تبدیل به بحران مرگ و زندگی شده. ۱۰۰٫۰۰۰ زن در جهان هست [در سال]که میگویند قصد باردار شدن ندارند و سر زا میمیرند--۱۰۰٫۰۰۰ زن در یک سال. ۶۰۰٫۰۰۰ زن دیگر هم هست [در سال] که میگویند نمیخواهند از همان ابتدا حامله شوند، و بچه به دنیا میاورند و بچه در ماه اول زندگیشمیمیرد. میدانم که همه قصد نجات دادن این مادران و بچههایشان را دارند. اما جایی در این مسیر،با مکالمه خودمان گیج میشویم. و دست از نجات دادن این جانها میکشیم.
پس اگر قصد پیشرفت در اینمساله را داریم، باید واقعا درباره این که دستور جلسهچه باشد شفاف باشیم. درباره سقط جنین حرف نمیزنم. درباره کنترل جمعیت حرف نمیزنم. صحبت من درباره قدرت دادن به زنانبرای نجات جانشان است، نجات جان فرزندانشان و فراهم کردن بهترین آینده محتمل برای خانوادههایشان.
اکنون، بعنوان یک جهان، کلی چیز هست که باید در سطحجامعه سلامت جهانی انجام دهیم البته گر قصدایجاد دنیای بهتردر جهان را داریم-- چیزهایی مثل مبارزه با بیماریها. کودکان خیلی زیادی بخاطر اسهال میمیرند،همانطور که از قبل شنیدهای و ذات الریه. آنها سالانه قاتل میلیونها کودکبه معنای واقعی هستند. همچین باید به کشاوزان خرد کمک کنیم-- کشاورزانی که کرتهایکوچک زمین را در آفریقا شخم میزنند-- تا بتوانند غذای کافی برای تغذیهفرزندانشان کشت کنند. و باید مطمئن شویم که آن بچهها در کل دنیا از تحصیلات برخوردار شوند. اما یکی از سادهترین و مهمترین تغییراتی که میتوانیم انجام دهیم فراهم کردن امکان دسترسی بهروشهای کنترل زاد و ولد است که تقریبا اکثر آلمانها و همه آمریکاییها و تا یکجایی هم آنها از این ابزار در طولحیاتشان استفاده میکنند. و فکر میکنم تا مادامیکه درباره موضوعدستورجلسهمان شفاف باشیم باید منظر وقوع جنبش جهانی ماند و آماده پیشروی به ورایاین ایده غیرقابل بحث میشویم،
در بچگی،در خانهای کاتولیک بزرگ شدم. هنوز هم خود را پیرو کاتولیک میدانم. دایی مادر بزرگم کشیش یسوعی بود. خاله مادرم یک راهبه دومنیکی بود. تمام عمرش مدیر و معلم مدرسه بود. درواقع، او کسی بود که به من در کودکیخواندن یاد داد. خیلی به او نزدیک بودم. و تمام دوران کودکیم را به مدرسه کاتولیکها رفتم تا این که خانه را برای دانشگاه ترک کردم. در دبیرستان،آکادمی اورسلین، راهبهها خدمات و عدالت اجتماعیرا در مدرسه اجباری کردند. امروز، در خیرییه گیتس، متعقدم که آموزهایم در مدرسه رابکار میگیرم.
خب طبق سنت عالمان کاتولیک، راهبهها به ما آموختند که آموزهایدریافتیمان را زیر سوال نیز ببریم. و یکی از این اموزهها که ما دخترها وهمسنهایمان سوال میکردیم این بود که کنترل زاد و ولد واقعا گناه است؟ چون فکر میکنم یکی از دلایلی که هنگام صحبت از پیشگیری انقدر زیاد احساس ناراحتی میکنیم این نگرانی فزاینده است که اگر سکس را از تولید مثل جدا کنیم،بی بند وباری در روابط جنسی را ترویج خواهیم کرد. و فکر کنم پرسش وجهای است که درباره پیشگیری مطرح میشود-- تاثیر آن بر اخلاقگرایی جنسی چیست؟
اما مثل اکثر زنها، تصمیم درباره کنترل زاد و ولد ربطیبه تعدد روابط جنسی نداشت. برای آیندهام نقشه داشتم.میخواستم کالج برم. در کالج سخت درس خواندم، و از این که یکی از معدود فارغالتحصیلانمونث علوم کامپیوتری بودم در دانشگاهم بودم بخودم میبالیدم. میخواستم شغلی داشته باشم، پس به مدرسه کسب و کار رفتم و یکی از جوانترین مدیران زن در مایکروسافت شدم. هنوز یاد هست وقتی منزل والدینم را ترک کردم تا به طرف دیگر کشور برای شروع کردنکار جدیدم در مایکروسافت بروم، برای این که بتوانم از ۵ سال تحصیلاتبالاتر برخوردار باشم چیزهای زیادی را فدا کرده بودند. اما موقع ترک خانه به من گفتند-- و من پایین پلههای ایوان خانه ایستاده بودم-- گفتند که، "حتی با این که این تحصیلات عالیه راداری، به محضی که تصمیم گرفتی ازداوج کنی و زود هم بچهدار شی، برای ما قابل قبول هست." آنها خواستار چیزی برایم بودند که خیلی خوشحالم کند. در انتخاب این که چه باشد آزاد بودم. احساس بینظیری بود.
در واقع، میخواستم بچهدار شوم-- اما فقط زمانی کهآمادگیش را داشتم. و الان بیل و من سه تا بچه داریم. و وقتی دختر بزرگمان بدنیا آمدد، باید بگم که مطمئن نبودیم چطور والدین عالی باشیم. شاید برخی از شما این حس را بشناسید. و خب برای بچه دوممان کمی بیشتر صبر کردیم. و این تصادفی نیست که سه تا بچه داریم با اختلاف سنی سه سال. حالا، بعنوان یک مادر، بیشتر از همه برای فرزندان چه میخواهم؟ میخواهم حس من را داشته باشند-- این که در زندگی هر کاری که بخواهندرا میتوانند انجام دهند. و خب انچه بیش از همه هنگام سفرهایم در دهه اخیر برای بنیاد به دور دنیا من را تحت تاثیر قرار داده این است که همه زنها همین را میخواهند.
سال پیش،در نایروبی بودم، در زاغهها، درجایی که به اصطلاح کوروگچو نام داشت-- که معنی لغوی آن میشود،"شانه به شانه ایستادن." و من با این گروه از زنان صحبت کردمکه در اینجا به تصویر کشیده شده. و زنان به صراحت درباره زندگیخانوادهشان در زاغهها حرف میزدند، که چطور بود. و صمیمانه به صحبت دربارهکنترل زاد و ولد پرداختند. ماریان، در وسط پرده با بلوز قرمز، کل آن مکالمه دو ساعتی را در یک عبارت جمع بندی کرد که هرگز فراموش نخواهم کرد. او گفت، " میخواهم بهترینها را برای این بچه فراهم کنم، قبل از داشتن یک دیگر." و فکر کردم-- همین هست. موضوعی جهانی. همه ما میخواهیم بهترین را برایفرزاندانمان فراهم کنیم.
اما انچه جهانی نیست توانایی ما برایفراهم کردن چیزهای خوب است. خب زنهای زیادی ازخشونت خانگی رنج میبرند. و حتی نمیتوانند دربارهموضوع پیشگیری از آبستنی جیک بزنند، حتی در داخل ازدواج خودشان. زنان زیادی فاقد تحصیلات ابتدایی هستند. حتی خیلی از زنانیکه دانش و قدرت دارند به ابزار پیشگیری دسترسی ندارند.
برای ۲۵۰ سال، والدین در سرتاسر جهان تصمیم به داشتن خانوادههای کوچکتر گرفتهاند. این روند بمدت یک ثلث هزارهثابت بوده است، در میان فرهنگها و جغرافیهایی به استثنای قابل توجهآفریقای سیاه و جنوب آسیا. فرانسویها شروع به کوچک کردن سایز خانوادهدر دهه ۱۷۰۰ کردند. و طی ۱۵۰ سال بعد،این روند در کل اروپا گسترش یافت. نکته شگفتاور برای من، همانطور که از تاریخ آموختم، نه تنها گسترش در راستای خطوط وابسته به اقتصاد اجتماعی بودبلکه در راستای خطوط فرهنگی بود. مردمان هم زبان آن تغییر را گروهی کردند. همان انتخاب را برای خانوادهشان انجام دادند، خواه دارا بودند خواه فقیر. دلیل گسترش تمایل برای داشتن خانوادههای کوچکتر این بود که تمام این مسیر در پی یک ایده بود--- ایدهای که زوجها میتوانند به تمرینکنترل آگاهانه درباره تعداد بچههایی که میخواهند داشته باشند. این یک ایده بسیر نیرومند است. این به ان معناست که والدینتوانایی اثرگذاری بر آینده را دارند، نه فقط پذیرفتن این که اینطور است.
در فرانسه، سایز خانواه متوسط هر دهه بمدت ۱۵۰ سال متوالی کاهش یافته تا این که تثبیت شد. آنموقع خیلی طول کشید چونابزار پیشگیری چندان خوب نبود. در آلمان، این سنت در دهه ۱۸۸۰ شروع شدو فقط ۵۰ سال زمان برد تا سایز خانواده در این کشور تثبیت بیابد. و در آسیا و آمریکای لاتین این تحول در دهه ۱۹۶۰ شروع شد و بخاطر ابزار پیشگیری نوینسریعتر اتفاق افتاد.
فکر کنم همینطور که در تاریخ پیش میرویممهم است که برای لحظهای مکث کنیم و بیاد بیاوریم چرا این نکته بهچنان مساله دنبالهداری تبدیل شد. بخاطر این که برخی از برنامههای طراحی خانواده محرکهای نامناسب و سیاستهای اجباری را اتخاذ کردند. برای مثال، در دهه ۱۹۶۰، هندوستان اهداف عددی خیلی معینی را در نظر گرفت و آنها به زنان برای کار گذاشتن آیودیدر بدنشان مبلغی را پرداخت کردند. خب زنان هندی در این شرایط هوشمندانهعمل کردند. با گذاشتن آیودی در بدنشان۶ روپیه میگرفتند. و خب بعد چکار میکردند؟ چند ساعت یا چند روزی منتظر میمانند، و به مرکز ارائه خدمات دیگری میرفتندو آیودی را در ازای یک روپیه درمیاوردند. برای دهها سال در ایالات متحده زنان آفریقایی تبار بدون رضایتعقیم میشدند. پروسه چنان رایج بود که تحت عنوان آپاندکتومیمیسی سیپی معروف شد-- فصلی تراژیک در تاریخ کشور من و همین اواخر در دهه ۱۹۹۰ در پرو، به زنانی از ناحیه آند بیهوشی داده و بدون اطلاعشان آنها را عقیم میکردند.
تعجبآمیزترین نکته آن این هست که سیاستهای اجباریحتی لازم هم نبودند. در جاهایی اجرا شدند که والدین در همان زمان تمایل به کوچک کردن خانوادهشان داشتند. زیرا در این مناطق و به تکرار والدین خواستار کوچک کردنخانوادهشان بودند. دلیلی بر این باور نیست که زنان آفریقاییذاتا تمایلات متفاوتی داشتند. با این گزینه که آنهابچههای کمتری خواهند داشت. پرسش این است: آیا اکنون به همه زنهادر داشتن آنچه میخواهند کمک خواهیم کرد؟ یا آنها را محکوم به کشمشی با قدمت چند قرن خواهیم کرد، جوریکه انگار هنوز انقلاب فرانسه است و بهترین شیوه نزدیکی منقطع است؟(از روشهای نخستین پیشگیری از بارداریست که در آن مرد آلت تناسلی را پیش از انزال از واژن زن خارج میکند.)
قدرت دادن به والدین--به توجیه نیاز ندارد. چون نکته اینجاست-- تمایل مابرای فراهم کردن بهترینها برای فرزندانمان اجبار خوبی در کل جهان محسوب میشود. همان چیزی است که جوامع روبه جلو میبرد. در همان زاغه در نایروبی،زن تاجر جوانی را دیدم که در منزلش کوله پشتی میدوخت. او و کودکانش به تولیدهای محلی پوشاک جین میرفتند و تکههای باقیمانده راجمعآوری میکردند. او این کولهها را درست میکرد و میفروخت. و وقتی با او حرف میزدمسه فرزند داشت، و از او درباره خانوادهاشسوال کردم. و او گفت که او و شوهرشتصمیم گرفته بودند بعد از سومی دیگر بچهدار نشوند. و وقتی از او دلیلش را پرسیدم،بسادگی گفت، "خب، چون اگر بچه دیگهای داشته باشم،بکارم نمیرسم." و توضیح داد که مختصر درآمدیکه از کارش داشت کمک میکرد تا بتواند خرج تحصیلاتهر سه فرزندش را بدهد. بشدت درباره آینده خانوادهاش خوشبین بود. این همان چرتکه ذهنی است که صدها میلیون مرد و زن با آن درگیرند. و شواهد ثابت کردهکه چقدر برحق هستند. آنها از طریق داشتن امکان برای پیشگیری از آبستنی قاردند به فرزندانشانفرصتهای بهتری بدهند.
در بنگلادش، منطقهای به اسم مطلب هست. جایی که محققان دادهها را از بیش از ۱۸۰٫۰۰۰ساکنین آنجا از ۱۹۶۳ جمعآوری کردهاند. درجامعه سلامت جهانی، دوست داریم دوست داریم مدعی شویمکه از طولانیترین تحقیقات انجام شده است. آمار سلامتی بسیار زیادی داریم. در یکی از بررسیها، آنها چه کردند؟ نصف روستاییهابرای انتخاب از ابزار پیشگیری انتخاب شدند. از آموزش و دسترسی لازم برخوردار شدند. بیست سال بعد،در بازگشت به آن روستاها پی بردیم که آنها در مقایسه با همسایگانشاناز زندگی بهتری برخوردار بودند. خانوادهها سالمتر بودند. احتمال مرگ زنان سر زا کمتر بود. احتمال مرگ بچههایشان در سی روز اولتولدشان کمتر بود. بچه تغذیه بهتری داشتند. خانوادههل همینطور مرفهتر بودند. درآمد زنان بزرگسال بالاتر بود. خانوارها داراییهای بیشتر داشتند--چیزهایی از قبیل احشام یا زمین و پسانداز. سرانجام، پسران و دخترانشاناز تحصیلات بیشتری برخوردار بودند. پس وقتی انواع تاثیرات مختلف آن رابر میلیونها خانواده چند برابر کنید، محصول میتواند توسعه اقتصادیدر مقیاس بزرگ باشد. مردم درباره معجزه اقتصادی آسیا دردهه۱۹۸۰ حرف میزنند-- اما راستش معجزه نبود. یکی از دلایل برجسته رشداقتصادی در منطقه گرایش فرهنگ به سمتخانوادههای کوچکتر بود.
تغییرات کلیدی در سطحخانواده شروع میشود-- خانواده درباره این که بهترینها برای فرزندانشان چیست تصمیم میگیرند. آنچه که باعث آن تغییر و تصمیم میشود، آنها گرایشات ملی و منطقهایاثر بخش میشوند. وقتی به خانوادهها در آفریقای سیاهفرصت داده میشود تا این تصمیمها را خودشان بگیرند، به اعتقاد من به اخگرچرخه پرخاصیت توسعه در سطح جوامع این قاره کمک خواهد کرد. میتوانیم به خانوادههای فقیربرای ساخت آینده بهتر کمک کنیم. میتوانیم پافشاری کنیمکه همه مردم از فرصت یادگیری درباره ابزار پیشگیری برخوردار و به انواع مختلف آن دسترسی داشته باشند.
فکر میکنم که هدف کاملا واضح است: دستیابی جهانی به کنترل زاد و ولد که زنان میخواهند. و برای اینکه اتفاق بیفتد، باید دولتها فقیر و غنی پیشگیری از ابستنی را الویت قرار دهند. ما میتوانیم سهم خود را انجام دهیم،در این سالن و بطور جهانی، با صحبت درباره صدها میلیون خانواده که امروزه به ابزار پیشگیری دسترسی ندارند و چه اتفاقی در زندگیشان میفتاداگر به آنها دسترسی داشتند.
فکر میکنم اگر ماریانو دیگر اعضای گروه زنان او بتوانند در این باره آشکاراصحبت کنند و آن را در جمع خودشانو در انظار به بحث بگذارند، ما هم میتوانیم. و باید دست بکار شویم. چون مثل ماریان، ما همگی مایلیم آینده خوبی را برای فرزندان رقم بخورد. و این چه چیزی بحث کردنی دارد؟ متشکرم.
(تشویق)
کریس اندرسن: ازت ممنونم. چندتایی سوال از تو دارم.
(ادامه تشویق)
متشکرم بخاطر شهامتت و چیزهای دیگر.
خب ملیندا در این چند سال اخیر از خیلی از آدمهای باهوش شنیدم که این حرف را میزنند، " دیگر لازم نیست نگران مساله جمعیت باشیم. اندازه خانوادهها بطور طبیعی در کل دنیادر حال کوچک شدن است. در نهایت نه یا ۱۰ میلیارد میشویم. و همهاش همین قدر." اشتباه میکنند؟
ملیندا گیتس: اگر الان نگاهی به آماردر آفریقا بیندازید، متوجه اشتباهشان میشوید. و فکر میکنم لازم است به آن از زاویهدیگری نگاه کنیم. باید نگاهمان رو به بالا باشد. فکر کنم یکی از دلایلی است کهخودمان را درباره مساله پیشگیری زیاد به دردسر میاندازیم. فکر کنم از بالا به پایین به آن نگاه کرده و میگوییم میخواهبیم در طی زمان ارقامی جمعیتی متفاوت داشته باشیم. بله، ما به زمین اهمیت میدهیم.بله، لازم است که انتخابهای درست داشته باشیم. اما این انتخابها باید در سطح خانواده باشد. و این تنها یا فراهم کردن انتخاب دسترسیو اجازه دادن به آنها در انجام تصمیماتی میسر است که شما را به آن تغییرات اثرگذار کهدر سطح جهان شاهد بودیم برساند-- به استثنای افریقای سیاه و آن جاها در افغانستان و جنوب آسیا.
ک ا: بعضی افراد جناح راستی در آمریکا و خیلی از فرهنگهای محافظهکار در دنیا شاید حرفی مثل این بزنند، "صحبت از نجات جان انسانها و قدرتبخشیبه زنها و غیره خیلی خوب است. اما سکس مقدس است. آنجه شما پیشنهاد میکنید احتمال بروزروابط جنسی بیرون از ازدواج را افزایش خواهد داد. و این اشتباه است." چه جوابی برایشان داری؟
م گ: در جواب میگمسکس مطلقا مقدس است. هم در آلمان و هم در ایالات متحده مقدس است، و همینطور در فرانسه وخیلی جاهای دیگر دنیا. و این واقعیت که ۹۸ درصد از زنان در کشورم که سابقه رابطه جنسی را دارند مدعیاند که استفاده از ابزار پیشگیریاز تقدس سکس برایشان چیزی کم نکرده. فقط به این معناست که آنها از حق انتخابدر زندگیشان برخوردارند. و فکر میکنم در آن انتخاب، ما همچنین تقدس خانواده را نیز گرامی میداریم و همنیطور تقدس زندگی مادر و زندگی بچهها را با نجات جانشان. برای من، این موضوع بشدت مقدس است.
ک ا: پس بنیاد شما برای ترویجاین مساله چکاری انجام میدهد؟ و همینطور کسانی در اینجا حضور دارندو آنهایی که از طریق وب بینندهاند--- از دست انها چه کاری برمیاد؟
م گ: ازشون میخوام--به مکالمه ملحق شوید. وب سایت را در اینجا فهرست کردیم.به مکالمه ملحق شوید. داستان خود را درباره این که پیشگیری چطور زندگی شما یا کس دیگری را که میشناسید تغییر داده، بگویید. و بگویید که از آن حمایت میکنید. ما نیازمند افکار عمومی هستیم که بگوید،" این کار بامعناست. باید به همه زنان این امکان را بدهیم--فارغ از این که کجا زندگی میکنند." و یکی از کارهاییکه میخواهیم انجام دهیم برگزاری مراسمی بزرگ در لندن استبه تاریخ ۱۱ ژوییه، با میزبانی کلی از کشورها و ملل آفریقایی، تا به آنها بگوییم قصد برگرداندن آن رابه دستور کار بهداشت جهانی را داریم. میخواهیم منابع را به آن تخصیص دهیم و قصد این برنامه ریزی را به کمک دولتها داریم که طبق آن زنان آموزش ببینند-- پس اگر این ابزار را خواستند،در اختیرشان گذاته شود، و کلی گزینه دراختیار داشته باشند چه از طریق بهیاران بومی یا کلینیکهای روستایی جامعه محلی.
ک ا: ملیندا، حدس میزنم بعضیاز آن راهبههایی که در مدرسه معلمت بودند این گفتگوی TED تو را در جایی ببینند. آیا وحشتزده خواهند شد یا مشعوف؟
م گ: مطمئنم که این گفتگوی TED رامیببینند چون میدانند که من این کار را میکنم و برایشان هم آن را میفرستم. و میدانید راهبههایی که به من درس دادندبطرز باور نکردنی مترقی بودند. امیدوارم که بهم افتخار کنند بخاطر ادامه دادن آنچه به مادرباره خدمات و عدالت اجتماعی آموختند. به این احساس پرشورباورنکردنیدرباره این مساله رسیدهام چون شاهد آن در جهاندر حال توسعه بودهام. و برای من، این موضوع بسیار شخصی شده چون این زنان را میبینید و آنها اغلب خیلی بیصدا هستند. و نباید اینطور باشند-- باید صدایی داشته باشند، و بنابراین امیدوارم احساس کنند که من ادامه دهنده چیزی هستمکه از انها آموختهام و از دهها سال کاری کهدر این خیریه انجام ددادهام.
ک ا: پس، تو و تیمت امروز گروه جالبیاز سخنرانان را گرد آوردهاید که ما سپاسگزارشان هستیم. چیزی یاد گرفتی؟
(خنده)
م گ: خدای من، چیزهای خیلی زیادی گرفتم.کلی هم در ادامه برام سوال پیش آمده. بیشتر به این کاربعنوان سفر فکر میکنم. بحث درباره سفر از طریق انرژی را شنیدید، یا سفر از طریق طراحی اجتماعی، یا سفر از طریق آمدن و گفتن این که، " چرا هیچ زنی در این سکو نیست؟؟ و فکر میکردم بر ای تمامی ماهایی که روی مساله مربوط به توسطه مشغول کاریم، باید صحبت کردن با بقیه را یاد بگیریم. شما از طریق انجام دادن یاد میگیرید.از طریق آزمون و خطا. و این سوالی است که تو پرسیدی. گاهی سوالی که میپرسی دررسیدن به جواب کمک میکند، نفر بعدی که برای رسیدن به جواب یاری میکند. پس از امروز کلی سوال برایپنلیستها دارم. و من فکر میکنم روز فوقالعادهای بود.
ک ا: ملیندا، متشکرم از این که ما را برای این همسفر شدن دعوت کردی.
بسیار سپاسگزارم.م گ: عالی بود، ممنونم کریس.