لیزا دانلی: استفاده از طراحی‌ طنز آمیز برای ایجاد تغییر

متن سخنرانی :
(صدای خنده)
من از زن بودن می‌‌ترسیدم. نه این که حالا نمی‌‌ترسم، ولی‌ یاد گرفتم که چطور وانمود کنم که نمی‌ترسم. یاد گرفتم که انعطاف پذیر باشم. در واقع من یه سری ابزار جالب ایجاد کردم که بهم کمک کنه با این ترس کنار بیام. در واقع من یه سری ابزار جالب ایجاد کردم که بهم کمک کنه با این ترس کنار بیام. بذارین توضیح بدم. بر می‌‌گردیم به دهه های ۵۰ و ۶۰ وقتی‌ من تازه داشتم بزرگ می‌‌شدم، دختر کوچولو‌ها باید مهربان،با ملاحظه،زیبا و نرم و آرام بودند. دختر کوچولو‌ها باید مهربان،با ملاحظه،زیبا و نرم و آرام بودند. و از ما انتظار می‌‌رفت که خوب تو این نقشهامون که یه جورایی سایه مانند و نا معلوم بود جا بگیریم. و از ما انتظار می‌‌رفت که خوب تو این نقشهامون که یه جورایی سایه مانند و نا معلوم بود جا بگیریم. کاملا واضح نبود که ما چه‌جوری باید باشیم.
(صدای خنده)
تعداد زیادی نقش‌های مختلف اطراف ما وجود داشت. مثل مادر‌هامون،خاله‌هامون،دختر خاله‌هامون،خواهر‌هامون، و البته رسانه‌های همیشه در صحنه که ما رو با کلمات و تصاویر بمباران می‌‌کردند و به ما می‌‌گفتند که باید چه طوری باشیم. که ما رو با کلمات و تصاویر بمباران می‌‌کردند و به ما می‌‌گفتند که باید چه طوری باشیم. حالا مادر من یه جور دیگه بود. او یک زن خانه دار بود، من و او هیچ وقت با هم بیرون نمی‌‌رفتیم و کار‌های مادر و دخترانه انجام نمی‌‌دادیم. او هیچ وقت برای من لباس‌های صورتی‌ نمی‌‌خرید. ولی به جاش می‌‌دونست که من چی‌ می‌‌خواستم،او برام یه کتاب کارتونی خرید. و من اون کتاب رو زیر و رو کردم. کشیدم و طراحی کردم، و از وقتی‌ فهمیدم که طنز تو خانواده من پذیرفته شده هست، می‌ تونستم طراحی کنم ، کارهایی رو که می‌‌خوام انجام بدم، دیگه مجبور نبودم نقش بازی کنم،صحبت کنم -- آخه خیلی‌ کمرو بودم -- و هنوز می‌تونستم تشویق بشم. من به عنوانه یک کارتونیست شروع به کار کرده بودم . حالا وقتی‌ جوان هستیم، همیشه نمی‌‌دونیم که-- یعنی‌ می‌‌دونیم قوانین وجود داره، ولی‌ همیشه نمی‌‌دونیم که -- اونا رو درست اجرا نمی‌‌کنیم، حتا اگه از بدو تولد این چیزا تو مخ ما هک شده باشه، حتا اگه از بدو تولد این چیزا تو مخ ما هک شده باشه، و یا به ما گفته شده باشه که مهمترین رنگ تو دنیا چیه. و یا به ما گفته شده باشه که مهمترین رنگ تو دنیا چیه. یا اینکه انداممون باید چطوری باشه. (صدای خنده) به ما گفت باشن چی‌ باید بپوشیم-- (صدای خنده) و یا موهامون چه مدلی‌ باشه-- (صدای خنده) یا چطور رفتار کنیم.
حالا قوانینی که من دارم در موردشون صحبت می‌‌کنم دائماً داره به وسیله فرهنگ نظارت می‌‌شه. ما داریم اصلاح می‌‌شیم. پلیس‌های اولیه زنان هستند، چون که ما حامل سنت‌ها هستیم. ما این رو از نسلی به نسل دیگه منتقل می‌‌کنیم. نه فقط اون بلکه این مفهوم مبهم همیشه با ما هست که یک چیزهایی از ما انتظار می‌‌ره‌. و در بالای همه این قوانین، اونا همش تغییر می‌‌کنن . (صدای خنده) نصف زمان رو ما اصلا نمی‌‌دونیم چه خبره، بنابر‌این این ما رو تو یک تنگنا قرار می‌‌ده‌.
(صدای خنده)
حالا اگه شما این قوانین رو دوست ندارین، که خیلی‌ از ماها نداریم -- حالا اگه شما این قوانین رو دوست ندارین، که خیلی‌ از ماها نداریم -- می‌ دونم که من دوست نداشتم و هنوزم ندارم، با اینکه خودم هم بعضی‌ وقت‌ها اینا رو رعایت می‌‌کنم ، البته نه کاملا آگاهانه -- چه چیزی از این بهتر که جای اینا رو با طنز عوض کنیم؟ طنز به سنت‌های یک جامعه متکیه. چیزایی که ما می‌‌دونیم رو می‌‌گیره و به هم می‌‌پیچه. قوانین رفتاری و پوشیدن رو می‌‌گیره. و غیر منتظرش می‌‌کنه، و این چیزیه که باعث خنده می‌‌شه. حالا چی‌ می‌‌شه اگه زن‌ها و طنز رو کنار هم قرار بدیم؟ من فکر می‌‌کنم می‌‌تونی تغییر کنی‌. چون که خانم‌ها تو طبقه اول هستند، و ما رسم و رسومات رو خوب می‌‌دونیم، و ما میتونیم حرف جدیدی برای گفتن داشته باشیم.
حالا من وسط این همه بی‌ نظمی شروع به طراحی کردم. حالا من وسط این همه بی‌ نظمی شروع به طراحی کردم. من ، نه خیلی‌ دور از اینجا ، تو واشنگتون دی سی بزرگ شدم. در زمانهای جنبش حقوق مدنی،ترور‌ها، جلسات واتر گیت و بعد جنبش فمینیستی زنان. در زمانهای جنبش حقوق مدنی،ترور‌ها، جلسات واتر گیت و بعد جنبش فمینیستی زنان. و فکر می‌کنم دلیل اینکه طراحی می‌‌کردم این بود که بفهمم اطرافم چه خبره. و فکر می‌کنم دلیل اینکه طراحی می‌‌کردم این بود که بفهمم اطرافم چه خبره. خانواده‌ام هم از هم پاشیده بود. و من طراحی می‌‌کردم تا خانواده‌ام رو دور هم جمع کنم -- (صدای خنده) --تا خانواده‌ام رو با خندیدن دور هم جمع کنم. ولی‌ فایده نداشت. پدر مادرم از هم جدا شدند و خواهرم دستگیر شد. اما من جایگاه خودم رو پیدا کردم. مجبور نبودم کفش پاشنه دار بپوشم، مجبور نبودم لباس صورتی‌ بپوشم، و می‌تونستم احساسی‌ که می‌خواستم رو داشته باشم.
حالا زمانی‌ که یه کم بزرگتر شده بودم،یعنی‌ حدود بیست و چند ساله گیم، فهمیدم تعداد زنهایی که کار کارتونی می‌کنن زیاد نیست. و من با خودم فکر کردم،"خوب، شاید من بتونم این سقف پوشالی طراحی کارتونی رو بشکنم ." و من با خودم فکر کردم،"خوب، شاید من بتونم این سقف پوشالی طراحی کارتونی رو بشکنم ." و این کار رو کردم؛ و کارتونیست شدم. و بعد وقتی‌ چهل و چند سالم بود با خودم فکر کردم، خوب، چرا یه کاری نکنم ؟ من همیشه عاشق کارتون‌های سیاسی بودم، چرا یه تغییراتی تو محتوی کارتون‌هام ندم تا مردم رو و‌ا دارم تا به قوانین احمقانه ای که ازشون پیروی می‌‌کنیم فکر کنن همینطور که می‌‌خندن؟ تا مردم رو و‌ا دارم تا به قوانین احمقانه ای که ازشون پیروی می‌‌کنیم فکر کنن همینطور که می‌‌خندن؟
حالا چشم انداز من منحصرا-- (صدای خنده) --چشم انداز من منحصرا یه چشم انداز آمریکایی هست. من کاری نمی‌‌تونم بکنم . من دارم اینجا زندگی‌ می‌‌کنم . با اینکه زیاد مسافرت کردم، هنوز مثل یه زن آمریکایی‌ فکر می‌‌کنم . ولی‌ مطمئنم که قوانینی که من دارم در موردش صحبت می‌‌کنم جهانی‌ هستن، البته که هر فرهنگی‌ قوانین رفتاری و لباس پوشیدن و سنت‌های خودش رو داره، البته که هر فرهنگی‌ قوانین رفتاری و لباس پوشیدن و سنت‌های خودش رو داره، و هر زنی‌ باید همین چیزا‌یی که ما اینجا تو U.S می‌‌پذیریم رو بپذیره. و هر زنی‌ باید همین چیزا‌یی که ما اینجا تو U.S می‌‌پذیریم رو بپذیره. در نتیجه ما زنها رو داریم،که روی زمینن و رسم و رسومات رو می‌‌دونن-- در نتیجه ما زنها رو داریم،که روی زمینن و رسم و رسومات رو می‌‌دونن-- بنابرین ما یک آنتن خیلی‌ خوب داریم.
حالا اخیرا همکار‌های من می‌‌خواستن در زمینه بین‌المللی با هم همکاری کنن، حالا اخیرا همکار‌های من می‌‌خواستن در زمینه بین‌المللی با هم همکاری کنن، چیزی که من خیلی‌ بهش علاقه دارم. و این منو مصمم تر می‌‌کنه که توانائی کارتونها رو بالا تر ببرم و این منو مصمم تر می‌‌کنه که توانائی کارتونها رو بالا تر ببرم برای رسیدن به حقایق، و برای دریافت خیلی‌ سریعتر مسائل. و نه فقط به این شکل، نه‌فقط از لحاظ عقلانی بلکه از لحاظ احساسی‌ هم به تماشاگر‌ها کمک می‌‌کنه. و نه فقط به این شکل، نه‌فقط از لحاظ عقلانی بلکه از لحاظ احساسی‌ هم به تماشاگر‌ها کمک می‌‌کنه. کار من همچنین به من این اجازه رو داده که با زنهای کارتونیست همه جای دنیا همکاری کنم -- کار من همچنین به من این اجازه رو داده که با زنهای کارتونیست همه جای دنیا همکاری کنم -- کشورهایی مثل عربستان صعودی، ایران،ترکیه، آرژانتین،فرانسه-- و ما با هم نشستیم و خندیدیم و صحبت کردیم و مشکلاتمون رو برای هم گفتیم. و این زنها تو یه شرایط سخت دارن تلاش می‌‌کنن که حرفهاشون رو به گوش همه برسونن. و این زنها تو یه شرایط سخت دارن تلاش می‌‌کنن که حرفهاشون رو به گوش همه برسونن. ولی‌ من از اینکه بتونم با اونا کار کنم احساس رضایت می‌کنم .
و ما درباره اینکه چطور زنها می‌تونن یک همچین درک قوی داشته باشن صحبت می‌کنیم، و ما درباره اینکه چطور زنها می‌تونن یک همچین درک قوی داشته باشن صحبت می‌کنیم، به خاطره همین شرایط حساسمون هست که که یه پتانسیل خوبی‌ داریم برای اینکه نمایندگان تغیرات باشیم. به خاطره همین شرایط حساسمون هست که که یه پتانسیل خوبی‌ داریم برای اینکه نمایندگان تغیرات باشیم. به خاطره همین شرایط حساسمون هست که که یه پتانسیل خوبی‌ داریم برای اینکه نمایندگان تغیرات باشیم. به خاطره همین شرایط حساسمون هست که که یه پتانسیل خوبی‌ داریم برای اینکه نمایندگان تغیرات باشیم. و من حقیقتا فکر می‌کنم که، یه زمانی‌ ما این مساله رو تبدیل به یه خنده می‌کنیم. یه زمانی‌ ما این مساله رو تبدیل به یه خنده می‌کنیم.
متشکرم.
(صدای تشویق)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *