جودى مك‌‌دانلد جانستن: براى پايان خوب زندگى آماده شويد

متن سخنرانی :
يك پايان خوب براى زندگى چگونه خواهد بود؟ و من درباره آن انتها صحبت مى‌‌كنم. درباره مردن حرف مى‌‌زنم.
ما همه درباره چطور خوب زندگى كردن زياد حرف مى‌‌زنيم. مى‌‌خواهم درباره افزايش شانس‌‌هاى خوب مردن‌‌مان صحبت كنم. من متخصص امراض دوران پيرى نيستم. برنامه‌‌هاى مطالعه‌ی پيش‌‌دبستانى‌‌ها را طرح ريزى مى‌‌كنم. چيزى كه درباره اين موضوع مى‌‌دانم از مطالعه كيفى با نمونه‌ای دو نفر به‌ دست مى‌‌آيد. در چندين سال اخير، به دو دوست كمك كردم كه پايان زندگى‌ای را كه مى‌‌خواستند، داشته باشند. جيم و شرلى مودينى ٦٨ سال از ازدواج‌‌شان را در مرتعى ١٫٧٠٠ هكتارى فاقد منابع انرژى همگانى در كوه‌‌هاى سونوما كانتى زندگى كردند. آنها تنها به اندازه‌ی برآورده كردن نيازهاى روزانه‌‌شان از احشام نگهدارى مى‌‌كردند به‌طوری‌كه بخش عمده‌‌اى از مرتع‌‌شان به صورت پناهگاهى براى خرس‌ها و شيرها و خيلى چيزهاى ديگر كه آنجا زندگى مى‌‌كردند، مى ماند. اين روياى آنها بود.
من جيم و شرلى را در دهه ٨٠ زندگی‌شان ملاقات كردم. آنها هر دو تك فرزندانى بودند كه بچه نداشتن را انتخاب كرده بودند. موقعی‌ كه دوست شديم، امين آنها شدم و حامى پزشكى‌‌شان، اما مهم‌‌تر از همه، كسى شدم كه تجربه‌‌هاى پايان زندگى‌‌شان را اداره مى‌‌كرد. و چيزهاى اندكى را درباره اینکه چگونه پايانى خوب داشته باشیم، آموختیم.
در سالهاى واپسين‌‌شان، جيم و شرلى با سرطان‌‌ها، شكستگى‌‌ها، عفونت‌‌ها و امراض عصبى مواجه شدند. واقعيت دارد. سر آخر، فعاليت‌هاى جسمى و استقلال رو به زوال مى‌‌رود. چيزى كه ما پيدا كرديم اين است: با يك نقشه و افراد مناسب، كيفيت زندگى را مى‌‌توان بالا نگه داشت. ماشه‌ی شروعِ یک پايان با یک رویداد آگاهی از میرایی كشيده مى‌‌شود و در طى اين دوره، جيم و شرلى شكارگاه طبيعت اِی.سی.آر را جهت نگهدارى از مرتع‌شان براى بعد از مرگ انتخاب كردند. اين به آنها قبل از مردن آرامش خاطر داد. این مى‌‌تواند يك تشخيص باشد، يا ممكن است بصيرت شما باشد. اما روزى مى‌‌رسد كه بگوييد: «بالاخره نوبت من هم مى‌‌شه.» جيم و شرلى اين زمان را با دوستان سپرى كردند و به آنها خبر دادند كه پايان‌‌شان نزديك است و مشكلى باهاش ندارند.
مردن از سرطان و مردن از بيمارى‌‌هاى عصبى فرق دارد. در هر دو مورد، مهم‌ترین چیز اطمینان قلبی با آرامش است. جيم اول مرد. تا لحظه آخر هوشيار بود، اما در آخرين روز نتوانست صحبت كند. از طريق چشمانش، ما مى‌‌دانستيم كه مجدداً نياز به شنيدن اين دارد كه: «ترتيب همه چيز داده شده، جيم. ما از شرلى همين جا در مرتع مراقبت خواهيم كرد، و اِی.سی.آر از حيات وحش شما براى هميشه مراقبت می‌کند.»
مى‌‌خواهم از اين تجربه پنج نكته كاربردى را به اشتراك بگذارم. من اوراق مربوطه را آنلاين گذاشته‌‌ام، بنابراين اگر دوست داشته باشيد، مى‌‌توانيد عاقبت خود را برنامه‌‌ريزى كنيد.
با يك نقشه شروع مى‌‌شود. بيشتر مردم مى‌‌گويند :«من مى‌‌خواهم در خانه بميرم.» هشتاد درصد آمريكاييها در بيمارستان يا آسايشگاه می‌ميرند. گفتن اين كه مى‌‌خواهيم توى خانه بميريم، يك نقشه نيست. خيلى از مردم مى‌‌گويند :«اگر فلان طور شدم، فقط بهم شليك كن.» اين هم يك نقشه نيست؛ غيرقانونى است. (خنده) يك نقشه مستلزم پاسخ دهى مستقيم به سوالاتى درباره پايانى است كه مى‌‌خواهيد. كجا مى‌‌خواهيد باشيد وقتى كه ديگر مستقل نيستيد؟ از لحاظ مداخلات پزشكى خواستار چه شرايطى هستيد؟ و چه كسى پيگير اجرا شدن قطعى اين نقشه خواهد بود؟
احتياج به وكيل خواهيد داشت. داشتن بيش از يكى، احتمال داشتن عاقبتى را كه مى‌‌خواهيد افزايش مى‌‌دهد. فكر نكنيد كه انتخاب طبيعى همسر يا فرزند شماست. كسى را مى‌‌خواهيد كه وقت و نزديكى لازم براى انجام اين كار را داشته باشد، و كسى را مى‌‌خواهيد كه بتواند با آدم‌ها در زير فشارِ شرايطِ تغییر مداوم کار کند.
آمادگى بيمارستان ضرورى است. احتمال دارد نياز فورى به اورژانس پيدا كنيد، و مى‌خواهيد اين كار به موقع انجام شود. شرح حال يك صفحه‌‌اى از سابقه پزشكى خود، داروها و اطلاعات پزشك خود را آماده كنيد. آن را در یک پاكت واقعاً متمايز همراه با كپى‌‌هايى از كارت‌هاى بيمه، وكالت‌نامه‌‌های حقوقى، و فرمان عدم اِحيای پزشکی قرار دهيد. از وكلايتان بخواهيد يك نسخه از آن را در ماشين‌‌شان داشته باشند. يك نسخه را به يخچال‌‌تان بچسبانيد. وقتى به اورژانس مى‌‌رويد، با همراه داشتن اين پاكت، پذيرش شما به روشى اصولى انجام مى‌‌شود.
شما به مددكار نياز داريد. افرادى لازم هستند که موقعيت مالى و شخصيتى شما را ارزيابى كنند تا تعيين کنند که آيا يك مركز نگهدارى از سالمند يا ماندن در خانه بهترين گزينه براى شماست، در هر مورد، از پا ننشینید. ما مجبور شدیم با چند گروه مددکاری نه چندان مناسب سر و کله بزنیم تا سرانجام تیم بی عیب و نقصی را پیدا کردیم که مارشا رهبری‌شان می‌کرد، كسى كه صرف اينكه در حال مردن هستيد نمى‌‌گذارد تخم مرغ شانسى براتان تصمیم بگیرد؛ بلکه می‌ره بیرون و برای شما از مرتع‌تان فیلم می‌گیرد وقتی شما نمی‌تونید به آنجا برید، و كتلين ، كسى كه به شما اجازه نمى‌‌دهد از زير تمرينات صبحگاهى‌تان در بريد؛ اما مى‌‌داند كى احتياج به شنيدن اين موضوع داريد كه از همسرتان به خوبی مراقبت می‌شه.
سرانجام، حرف آخر. آخرِ آخرش مى‌‌خواين چه چيزى بشنويد، و از چه كسى دوست داريد آن را بشنويد؟ بنا به تجربه‌‌ام، شما مى‌‌خواهيد بشنويد كه هر آنچه نگرانتان مى كند، درست خواهد شد. وقتى شما باور کنید كه وقت رفتن‌ست، اين كار را خواهيد كرد.
خب، اين موضوعى است كه قاعدتاً بخش ترس و انكار به همراه میاره. چيزى كه ياد گرفته‌‌ام اين است كه اگر ما كمى وقت براى برنامه‌‌ريزى پايان زندگى‌‌مان بگذاريم، بهترين شانس را براى نگهدارى كيفيت زندگى‌‌مان داريم. اين جيم و شرلى هستند درست بعد از اين كه تصميم گرفتند چه كسى از مرتع‌‌شان مراقبت خواهد كرد. اين جيم است، درست چند هفته قبل از مرگش، روز تولدى را جشن مى‌‌گيرد كه انتظار ديدنش را نداشت. و اين شرلى است فقط چند روز قبل از مردنش كه یکی داره مقاله‌‌اى درباره اهميت پناهگاه طبيعت وحش در مرتع مودينى را براش می‌خواند. كه یکی داره مقاله‌‌اى درباره اهميت پناهگاه طبيعت وحش در مرتع مودينى را براش می‌خواند. كه یکی داره مقاله‌‌اى درباره اهميت پناهگاه طبيعت وحش در مرتع مودينى را براش می‌خواند.
جيم و شرلى پايان خوبى داشتند، و با به اشتراك گذاشتن داستان‌‌شان با شما، اميدوارم شانس‌‌مان را براى انجام كارهاى مشابه افزايش دهيم.
متشكرم.
(تشويق)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *