گوردون براون در اخلاق جهانی در مقابل منافع ملی

متن سخنرانی :
کریس اندرسون: با تشکر از شما، نخست وزیر برای من بسیار جذاب و الهام بخش بود شما خواستار ایجاد یک چهارچوب اخلاقی جهانی (Global Ethic) شدید. ممکن است توضیح بدهید که اخلاق جهانی چیست؟ آیا آن را در رابطه با شهروندی جهانی تعریف کره اید؟ آیا این ایده ای است که آن را باور دارید؟ چگونه آن را تعریف می کنید؟
گوردون براون: من فکرمی کنم این در رابطه با شهروند این جهان بودن است. این به معنی شناختن مسئولیت هایی است که نسبت به دیگران داریم. کارهای بسیاری وجود دارد که باید ظرف چند سال آینده انجام دهیم و برای بسیاری از ما کاملا روشن است که برای ساختن یک دنیای بهتر حس ها مشترک بسیاری وجود دارد از کاری هائی که لازم است انجام دهیم، و این امری حیاتی است که ما گرد هم آئیم. اما لزوما این به معنی نیست که لزوما این کار را می کنیم.
پس در این راه چالش هایئ هم خواهیم داشت. من اعتقاد دارم که مفهوم شهروند جهانی بسادگی با تبادل نظر انسان ها با یکدیگر در قاره های مختلف رشد خواهد کرد ولی، البته، وظیفه بعدی ما ایجاد نهادهایی است که آن جامعه جهانی بتواند کار کند. البته من فکر نمی کنم، باید تغییرات تکنولوژیک را دست کم بگیریم. پیشرفتهائی که ارتباط مردم سراسر جهان را امکان پذیر ساخته است.
اندرشون: ولی مردم در مورد این ایده شهروندی جهانی هیجان زده شده اند، اما آنها پس از آن که راجع به وطن پرستی و ناسیونالیسم وطنی فکر کردند، کمی آشفته و گیج شده اند، و اینکه چطور می توان ایندو مفهوم را با هم داشت. شما که بعنوان نخست وزیر کشور انگلستان انتخاب شده اید با سابقه مبارزه برای انگلستان. شما چگونه این دو مفهوم را با هم وفق خواهید داد ؟
گردان براون : خوب البته هویت ملی مهم خواهد ماند. اما نه به قیمتی که انسان ها مسئولیت های جهانی شان را فراموش کنند. و من فکر می کنم یکی از مسائل ناشی از رکود اقتصادی جهان اینست که ملت ها از تولیدات داخلی شان بیشتر حمایت می کنند، و به خودشان بیشتر نگاه می کنند و سعی در حفظ محصولات تولیدی خود می کنند، شاید به بهای فدای منافع ملت های دیگر. وقتی شما به موتور اقتصاد جهانی نگاه می کنید، می فهمید که اقتصاد جهانی نمی تواند به جلو رود، مگر اینکه قرارداد تجارت بین کشورهای مختلف داشته باشیم. و هر ملتی که بخواهد در سالهای آینده طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی باشد عملا شانس خود را ازدرگیر شدن دراقتصاد جهانی و بهره گیری از رشد در اقتصاد جهان محروم خواهد کرد.
خوب به این شکل، شما یک نوع حس سالم از میهن پرستی خواهید داشت، بطور قطع، این حس بسیارهم مهم است. اما شما باید درک کنید که این جهان اساسا تغییر کرده است، و مشکلاتی که الان در جهان هست نمی تواند به تنهائی و توسط یک ملت و یک کشورحل شود.
کریس انرسون: خوب، در واقع، شما چه کار خواهید کرد وقتی این دو موضوع در برابر هم باشد و شما مجبور باشید که تصمیم بگیرید بنفع بریتانیا، و بریتانیائی ها تصمیم بگیرید و یا بنفع شهروندان دیگر نقاط جهان
بروان: خوب من فکر می کنم می توانیم مردم را متقاعد کنیم که منافع دراز مدت مردم بریتانیا چیست، و منافع دراز مدت مردم آمریکا چه خواهد بود، و تعامل مناسب با سایر نقاط جهان کدام است، و در این مسیر ببینیم چه اقداماتی لازم است انجام دهیم.
یک داستان معروفی بوده، در مورد ریچارد نیکسون، سال ۱۹۵۹، غنا مستقل شد، یعنی در واقع کمی بیش از ۵۰ سال پیش. ریچارد نیکسون رفت و بعنوان نماینده کشور ایالات متحده آمریکا، در جشن استقلال غنا شرکت نمود. این یکی از اولین سفرهای خارجی اش بود که بعنوان معاون رئیس جمهور آمریکا به یک کشور آفریقایی می رفت. او دقیقا نمی دانست که چه کاری باید انجام دهد، لذا به درون مردم عادی رفت و شروع به صحبت با مردم در میان جمعیت کرد او در این مورد از مردم به شکل خاصی می پرسد، " آزادی چه احساسی به آدم می دهد ؟ " او در اطراف مردم چرخ می زد و می پرسید، " آزاد بودن چه احساسی به آدم می دهد؟" " آزاد بودن چه احساسی می دهد؟" سپس کسی جواب داد و گفت " من از کجا بدانم؟ من از آلاباما آمده ام ." ( خنده حضار) این مربوط به ۱۹۵۰ بود
آنچه در حال حاضر در آفریقا قابل توجه است حقوق مدنی است که در امریکا در دهه ۱۹۶۰ به دست آمده. اما آنچه بطور مشابه قابل توجه است حقوق اجتماعی اقتصادی در آفریقاست که باندازه کافی پیشرفت نداشته است حتی بعد از سالهای استعماری، و در حال حاضر نیز، آمریکا و آفریقا منافع مشترکی دارند. و ما تشخیص بدهیم که اگر ما این ارتباط را بوجود نیاوریم، بین کسانی که صدای معقول و صدای دمکراتیک در آفریقا هستند، برای همکاری با یکدیگر برای اهداف مشترک، آنگاه خطر القاعده و گروه های وابسته به آن، در آفریقا بطور گسترده پیش خواهد رفت.
پس، من باید بگویم که آنچه گاهی از اوقات نوعدوستی تلقی می شود، در رابطه با مردم آفریقا، و در رابطه با کشورهای در حال توسعه، بیشتر از آن چیزی که تصور می کنیم، آن نشان می دهد که منافع کشورهای مختلف کار کردن با همدیگر است، و آنچه من باید بگویم اینست که منافع ملی و یا بهتر بگویم، منافع جهانی برای مقابله با فقر و تغییرات آب و هوایی اینست که در دراز مدت باید گرد هم آئیم . و در کوتاه مدت، هر آنچه لازم است برای پیشگیری از تغییرات اقلیمی و برقراری امنیت عمومی، و ایجاد فرصت ها و کمک به ارتقا آموزش و پرورش افراد لازم است بپردازیم. این ها قیمت هائی است که ارزش پرداختن دارد. خوب به این ترتیب شما یک جامعه جهانی قوی تر خواهید ساخت. جامعه ای که در آن مردم احساس می کنند قادرند براحتی با یکدیگر ارتباط برقرار سازند به شکلی که شما بتوانید یک ارتباط قویترمیان کشورهای مختلف جهان ایجاد کنید.
اندرسون: من هنوز می خواهم روی این موضوع بحث کنیم. خوب، شما در تعطیلات هستید؛ در یک ساحل زیبا، و شنیده می شود که یک زلزله عظیم در راه است و یک سونامی بزرگ دارد به ساحل نزدیک می شود. در یک انتهای ساحل یک خانه است خانه ای که یک خانواده ۵ نفره نیجریه ای در آن هستند در سمت دیگر ساحل یک نفر انگلیسی هست. شما وقت دارید تا ( خنده حضار) باندازه ای وقت دارید که فقط یک خانه را خبر کنید. شما چکار می کنید؟ ( خنده حضار)
اندرسون: ارتباطات مدرن ( تشویق حاضرین) هر دو را خبر می کنم. ( کف زدن حاضرین) من با این موافقم که اولین مسئولیت من بعنوان نخست وزیر اینست که مطمئن باشم مردم کشورم در امنیت بسر می برند. و من امروز چیزی نخواهم گفت که نشان دهد که من کمترین قصوری در انجام مستولیتم داشته ام . مسئولیتی که رهبر هر کشوری در مقابل کشور و مردمش دارد.
اما من در تلاشم نشان دهم که اینک در جهان یک فرصت بزرگ وجود دارد فرصتی که قبل از این هرگز وجود نداشت. قدرت برقراری ارتباط در فرای مرزهای کشورها قدرتی که به ما اجازه می دهد تا جهان را به شکل متفاوتی سازماندهی کنیم. بعنوان مثال به سونامی نگاه کنید، یک نمونه کلاسیک. اولین سیستم های پیش هشدار دهنده کجا بودند؟ کجا همکاری ما انسان ها با هم شروع شد ؟ برای مقابله با مشکلات ناشی از  زمین لرزه های احتمالی، همچینین، تغییرات احتمالی آب و هوا. کی بشر شروع به همکاری کرد تا سیستم های پیش هشداردهنده بهتری داشته باشد، تا بتواند برخی از مشکلات مسیر را به مراتب بهترحل کند. من فقط فکر می کنم که ما در حال حاضر این فرصت پیش روی مان را نمی بینیم، فرصت امکان همکاری انسان ها با یکدیگر در دنیائی که قبل از این انسانها، یا از هم جدا بودند و یا اینکه اتحاد و همبستگی و همکاری بر اساس تفاهم خیلی محدود بود که در واقع هرگز به شما امکان مقابله با برخی مسائل اساسی مثل موضوعات فعلی را نمی داد.
اندرسون: اما من فکر می کنم این نا امید کننده است که شاید بسیاری از مردم، مانند آنهائی که اینجا مخاطب ما هستند، عشق می ورزند به نوع زبان و مفاهیمی که در رابطه با آن صحبت می کنند. این برای ما الهام بخش است. بسیاری از ما باور داریم که این آینده جهان است و تا اینجا، وقتی شرایط تغییر می کند، شما بطور ناگهانی می شنوید که سیاستمداران در موردی صحبت می کنند شما می دانید، مثلا گفته میشه زندگی یک سرباز آمریکایی معادل ارزش تعداد بیشماری از شهروندان عراقی است. وقتی می خواهید با سرعت جلو بروید، آرمان گرائی های می تواند ناپدید شود. من فقط نمی دانم، شما این تغیرات را در طول زمان در کجا ها می بینید، شما این تغییرات را در بریتانیا هم می بینید تغییر در نگرش مردم، مردمی که امروز بیشتر حمایت می کنند، از اخلاق جهانی (Global Ethic) که در مورد آن صحبت کردید
براون: من فکر می کنم هر دین و اعتقادی، البته من در اینجا در مورد معتقدان به عقیده و مذهب خاصی صحبت نمی کنم، من فکر می کنم که اخلاق جهانی (Global Ethic) در مرکز همه دین ها و اعتقاد هاست. صرف نظر از اینکه آن شخص یهودی و یا مسلمان یا هندو یا سیک است، اخلاق جهانی مشابهی در قلب هر یک از این مذاهب وجود دارد من فکر می کنم شما با موضوعاتی درگیر هستید،
که مردم بطور غریزی بعنوان بخشی از احساس اخلاقی شان حس می کنند. بنابراین شما چیزی را می خواهید بسازید که منافع شخصی خاص نیست شما در حال ایجاد ایده ها و ارزشهای مردم هستید. ایده ها و ارزشهایی که مردم احتمالا فقط در موارد خاص و موقعیت های خاص آنها را گرامی می داشته اند. اینها مجموعه ارزش ها یی هستند، که بنظر من، نمی توانند فراموش شوند
سپس سوال اساسی این خواهد بود، چطورمی خواهید این تغییرات ایجاد شود؟ چطور مردم را متقاعد می کنید که این بنفع آنهاست که بتوانیم این نهادها را بطور قوی بسازیم. بعد از جنگ جهانی اول، ما نهادهای زیادی را ساختیم، سازمان مل (The United Nations) صندوق بین المللی پول (IMF)، بانک جهانی (World Bank)، سازمان جهانی تجارت (World Trade Organization )، طرح مارشال (Marshall Plan). در آن زمان ها، مدت زیادی طول کشید تا مردم درباره ایجاد این نهادها خلاقانه فکر کنند، چون این نهادها در آن زمان خیلی جدید بودند. ولی امروزه این نهادها قدیمی و غیر کارآمد شده اند. این نهادها با مسائلی که برشمردیم درگیر نمی شوند. همانطور که گفتم، شما نمی توانید مسائل محیط زیستی را از طریق این نهادهای موجود حل کنید. شما نمی توانید مسائل امنیت عمومی را آنچنانکه لازم است توسط این نهادها پیگیری کنید. شما نمی توانید مسائل اقتصادی و مالی را با این نهادها حل کنید. پس در اینصورت ما نیاز به بازسازی نهادهای بین المللی خود داریم، یعنی آنها را به شکلی بسازیم که مناسب حل چالش های امروز دنیا باشند.
و من اعتقاد دارم بزرگترین مشکلی که امروزه با آن روبرو هستیم متقاعد کردن مردم به داشتن اعتماد است، اعتماد به اینکه ما قادر هستیم تا یک جامعه جهانی درست بسازیم با ایجاد نهادهائی به این شکل بنا و بر اساس این قوانین بنا گردند. خوب، من به نکته اول خود بر می گردم. گاهی اوقات شما فکر می کنید که بعضی چیزها غیر ممکن اند. ۵۰ سال پیش هیچکس نمی توانست بگوید که اثری از جدائی نژادی در ۱۹۹۰ نخواهد بود، یا دیوار برلین فرو خواهد ریخت در نقطه چرخش دهه ۸۰ به دهه ۹۰ . یا اینکه فلج اطفال بتواند ریشه کن شود، یا ۶۰ سال پیش هیچکس نمی توانست پیش بینی کند که یک انسان می تواند به کره ماه برود همه این ها اتفاق افتادند. با مقابله با غیر ممکن ها،شما غیرممکن را به ممکن ها تبدیل کردید.
انرسون: و ما حالا یک سخنران داریم که تقریبا بسیاری چیزها را گفته، و بعد از آن یک شمشیر را بلعیده است، که کار چشمگیری بوده است. ( خنده حضار)
بروان : دوستان شمشیر من را قورت خواهند داد.
CA: مطمنا یک اصل اخلاق جهانی می تواند این باشد، که یک انسان بگوید، " من اعتقاد دارم که زندگی هر انسانی در روی کره خاکی صرف نظر از ملیت و مذهب، ارزش برابر دارد، یعنی بطور یکسان ارزش دارد، صرف نظر از ملیت و مذهب، و سیاستمداران را داریم، شما را انتخاب کرده اند به شکلی که شما نمی توانید اینطور بیان کنید. حتی اگر، بعنوان یک انسان، شما اعتقاد داشته باشید، شما نمی توانید بگویید، شما برای حفظ منافع ملی بریتانیائی ها انتخاب شده اید.
بروان: ما مسئولیت داریم که از شهروندانمان حفاظت کنیم ۱۹۱۸ عهدنامه ورسای ( Treaty of Versailles)، و همه عهدنامه های قبلی را، عهدنامه وستفالیا (Treaty of Westphalia) و همه چیزهای دیگر را نگاه کنید، همه آنها در مورد حفاظت از حق حاکمیت کشور ها بود، برای اینکه حاکمیت ها، هر آنچه می خواهند انجام بدهند، انجام بدهند. از آن به بعد، جهان به جلو رفته است، بخشی از آن بخاطر جنایت های هلوکاست (The Holocaust)، و نگرانی مردم در مورد حقوق فردی انسان ها در داخل محدوده یک کشور در جاهایی از دنیا که نیاز به حفاظت و حمایت دارند، بخشی بخاطر آنچه ما در رواندا (Rwanda) شاهد بودیم، و بخشی دیگر بخاطر آنچه در بوسنی (Bosnia) دیدیم. ایده مسئولیت حفاظت از تمام افراد بشر، حمایت از افرادی که در موقعیت خاصی قرار گرفته اند و جانشان در معرض خطر قرار است در حال حاضر بعنوان اصلی که اکنون در اداره جهان بکار می رود، پذیرفته شده است.
پس من درحالی که بطور اتوماتیک نمی توانم بگویم که، بریتانیا به کمک هر شهروند هر کشوری که در معرض خطر قرار دارد می شتابد، ولی من می توانم بگویم که بریتانیا در موقعیتی قرار دارد که می تواند با کشورهای دیگر کار کند تا این ایده را جا بیندازد که همه ما مسئول هستیم تا از قربانیان نسل کشی و آنان که در معرض خطرهای انسانی هستند حفاظت کنیم، چیزی که توسط کل جامعه جهانی پذیرفته شده است.
حالا، در آخر، این امر شدنی است اگر نهادهای بین المللی شما بخوبی کار کنند تا قادرباشند تا کارهائی را که گفتیم بتوانند انجام دهند. و این بر می گردد به اینکه سازمان ملل متحد در آینده چگونه نقش خود را ایفا کند. و اینکه چه کاری می تواند واقعا انجام دهد. ولی مسئولیت حفاظت از انسان ها یک ایده جدید است، معنای جدیدی است، که از ایده زیر گرفته شده است، از مفهموم، حق تعیین سرنوشت به عنوان اصل حاکم بر جامعه بین المللی گرفته شده است.
اندرسون: ممکن است، برایمان روشن کنید، در سراسر زندگی یک سیاستمدار، شده است تا یک سیاستمدار برنامه ای ارائه دهد و از چهارچوب اخلاق جهانی یا شهروندی جهانی حمایت کند؟ و اساسا بگوید که "من باور دارم که همه مردم در سراسر کره خاکی باید بطور مساوی مورد توجه قرار گیرند، و بگوید که اگر ما در قدرت قرار گیریم، به این روش عمل می کنیم. و بگوید که ما اعتقاد داریم که مردم این کشور،  شهروندان جامعه جهانی نیز هستند و لذا از ایده " اخلاق جهانی" پشتیبانی خواهد کرد"
بروان: فکر نمی کنید این کاری است که ما در بحث های مربوط به تغییرات آب و هوای کره زمین انجام می دهیم؟ ما می گوییم که شما نمی توانید مسائل مربوط به تغییر آب و هوای کره زمین را توسط یک کشور حل کنید، شما باید همه کشورهای جهان را درگیر حل این مسئله کنید. شما باید بگویید که شما مسئول هستید و وظیفه دارید که به کشورهایی که نمی توانند بتنهائی با مشکلات  تغییر آب و هوای کره زمین روبرو شوند، کمک کنید.
شما می گویید که می خواهید یک معاهده بین تمام کشورهای مختلف جهان داشته باشید که در آن همه باهم کار کنند تا بتوانند انتشار کربن را کاهش دهند بنحوی که به نفع تمام جهان باشد.  ما هرگز پیش از نتوانسته ایم این امر را پیش ببریم،چون عهدنامه کیوتو کار نکرد.  اگر شما می توانید یک عهدنامه در کپنهاگ به امضا همه برسانید، که کشورها توافق کردند، اندرسون: برنامه دراز مدت کاهش انتشار کربن برای کشورها باشد،
بروان: شامل اقدامات و برنامه های کوتاه مدتی است که باید صورت پذیرد خوب پس این ها فقط یک خلاصه نبود، این در واقع نمایندگان کشورهائی بودند که اکنون تصمیم گیری کردند، و این تصمیم آنان، اکنون می تواند تغییر ایجاد نماید، و اگر بتوانید بعد از آن یک مکانیزم تامین مالی پیدا کنید بدان معنی است که فقیرترین کشورها که  بخاطر ناتوانی در مقابله با تغییرات آب و هوایی در طول سالها صدمه دیده اند،  کمک های خاص دریافت نمایند تا بتوانند از تکنولوژی های انرژی- کارآمد استفاده کنند. و در موقعیت مالی قرار گیرند که بتوانند برای دراز مدت خود در زمینه ای سرمایه گذاری کنند، که باعث کاهش انتشار کربن شود، به این شکل شما با کل جهان رفتاری برابر داشته اید، با توجه به هر قسمت از کره خاکی مان و نیازهایی که همه آنها دارند.
این به این معنی نیست که همه کشورها دقیقا عملکرد مشابهی داشته باشند، چون بهرحال ما باید نسبت به کشورهای فقیرتر، بلحاظ مالی تعهد بیشتری بدهیم و این به معنی توجه برابر به نیازهای همه شهروندان در تنها کره خاکی ماست.
اندرسون: بله. ولی بهر حال هنوز این نظریه وجود دارد که این مذاکرات توسط کشورهای مختلفی که حول محور منافع ملی متفاوتشان  مبارزه می کنند، تکه پاره می شود.
بروان: بله، ولی فکر می کنم که اروپا موضع خود را مشخص کرده است، که آنها اکنون ۲۷ کشور یکپارچه شده اند، منظورم اینست که بزرگترین مشکل شما با اروپا این بود که اگر شما در جایی بودید که ۲۷ نماینده باید صحبت می کردند، این زمان زیادی می برد، ولی ما با هم یک توافق جمعی در مورد تغییرات آب و هوا دست یافته ایم. آمریکا اولین موضعگیری خود را در این مورد ارائه نمود لایحه ای که باید در مورد آن به پرزیدنت اوباما بخاطر گرفتن مصوبه کنگره تبریک گفت. ژاپن نیز اطلاعیه ای در این مورد منتشر نمود. چین و هندوستان نیز شواهد علمی را تایید و امضا نمودند. و حالا ما در موقعیتی هستیم که باید برای پذیرش یک هدف دراز مدت،و اهداف کوتاه مدت مان توافق نمائیم. اما بیشتر پیشرفت های اساسی در هفته های گذشته بدست آمد، نتیجه کارهایی که در طی سالها انجام شده بود.
و من باور دارم که که احتمال قوی وجود دارد که اگر با هم همکاری کنیم، می توانیم توافقنامه را در کپنهاگ داشته باشیم. من قطعا در این مورد پیشنهادهایمان را ارائه خواهم نمود، پیشنهاداتی که امکان می دهد تا فقیرترین کشورهای جهان  احساس کنند که آنها نیز در نظر گرفته شده اند نیازهای مشخص آنان ملاحظه گردیده است. و ما باید کمک کنیم تا آنها بتوانند خود را تطبیق دهند. و ما به آنان کمک خواهیم کرد تا یک اقتصاد " انتشار کربن کم" بنا سازند.
من فکر می کنم که برای موفقیت در این امر، اصلاح نهادهای بین المللی امری حیاتی است. وقتی که صندوق بین المللی پول (IMF)، در ۱۹۴۰ بنیان گذاشته شد، آن با منابعی که پنج درصد یا بیشتر از تولید ناخالص داخلی جهان بود ساخته شد. منابع صندوق بین المللی پول (IMF)، در حال حاضر محدودتر و در حدود یک درصد است. این واقعا تفاوتی ایجاد نمی کند زمانی که ساختاری در دوره بحران ها ساخته شود. بنابراین، ما باید نهادهای بین المللی را بازسازی کنیم. و این یک کار بزرگ است، قانع کردن تمام کشورها با حق رای های مختلف به انجام این کار.
داستانی در مورد سه تن از رهبران روز جهان وجود دارد که می گوید  روزی آنها فرصت یافتند تا از خدا مشورت بگیرند. داستان می گوید که بیل کلینتون از خدا پرسید که چه زمانی ما یک اقتصاد برپایه انتشار کم کربن و و تغییرات آب و هوائی قابل کنترل خواهیم داشت. و خداوند سرش را تکان داد و گفت، " امسال نیست"، این دهه نیست، احتمالا در دوره عمرتان هم نخواهد بود." و بیل کلینتون اشک ریزان از محل خارج شد. چون او احساس کرد که در آنچه می خواسته است شکست خورده است.
و سپس داستان اینست که بعد نوبت براسو (Barroso)، پرزیدنت کمسیون اتحادیه اروپا بود که پیش خدا رفت، و پرسید، " چه زمانی ما بهبود رشد اقتصادی خواهیم داشت؟" و خداوند گفت، " امسال نخواهد بود، این دهه نیز نخواهد بود، شاید در طول عمر شما اتفاق نیفتد." بنابراین براسو نیز گریان محل را ترک کرد.
و نفر بعدی دبیر شورای امنیت سازمان ملل متحد بود نزد خداوند آمد تا با خدا صحبت کند، او پرسید: " چه زمانی نهاد بین المللی ما کارا خواهد شد؟" و این بار خداوند گریه کرد.
( خنده حاضران) این بسیار مهم است که تشخیص دهیم که اصلاح نهادهای بین المللی اولین قدم پس از توافق روی مواردی است که بطور روشن می توان روی آنها بنائی بسازیم.
اندرسون: نخست وزیر، من فکر می کنم بسیاری از مخاطبان واقعا سپاسگزار هستند از تلاش های شما در شرایط بحران مالی که ما را احاطه کرده است. و واقعا بسیاری مخاطبان هستند که که بخاطر پیشبرد ایده اخلاق جهانی (Global Ethic )، به شما افتخار خواهند کرد با تشکر از شما بخاطر حضورتان در برنامه TED
بروان: با تشکر از شما. ( تشویق حاضران)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *