کلان‌شهرها چگونه نقشه جهان را تغییر می‌دهند؟

متن سخنرانی :
می‌خواهم مجدداً نظم زندگیبر روی زمین را تصور کنید سیاره زمین را مانند بدن انسان فرض کنید. استخوان‌بندی آن، جاده‌هاو خطوط راه‌آهن هستند، پل‌ها و تونل‌ها، فرودگاه‌ها و بنادر که امکان جابجایی ما رابین قاره‌ها فراهم می‌کنند. شریان‌هایی که قدرت بدن را تامین می‌کنند، همان لوله‌های نفت و گازو شبکه‌های برق هستند که انرژی را توزیع می‌کنند. و سیستم عصبی آن برای ارتباطات همان کابل‌های اینترنت، ماهواره‌هاو شبکه‌های تلفن هستند. و مراکز داده که به ما امکاناشتراک اطلاعات را می‌دهند. این ماتریس زیرساخت‌هاکه همواره در حال رشد است، هم‌اکنون ۶۴ میلیون کیلومتر جاده، ۴ میلیون کیلومتر راه‌آهن، ۲ میلیون کیلومتر خط لوله و یک میلیون کیلومتر کابلاینترنت را در بر می‌گیرد. پس مرز‌های بین‌المللی چه می‌شوند؟ کمتر از ۵۰۰ هزار مرز در جهان وجود دارد. اجازه دهید نقشه بهتری از جهان رسم کنیم. می‌توانیم با غلبه بر چنداسطوره باستانی شروع کنیم. چیزی که می‌گویم برایتمامی دانشجویان تاریخ آشناست: جغرافیا، سرنوشت است.[جبر جغرافیایی] معنی سنگینی دارد، اینطور نیست؟ این یک ضرب‌المثل جبری است. می‌گوید کشور‌های محصور در خشکی،محکوم به فقیر بودن هستند، که کشور‌های کوچک نمی‌تواننداز همسایه‌های بزرگتر خود فرار کنند، که نمی‌توان فاصله‌های زیاد را طی کرد. اما به هر گوشه‌ی جهان که سفر می‌کنم، نیروی قوی‌تری را می‌بینمکه در سیاره ما وجود دارد. اتصال. انقلاب جهانی اتصالدر تمامی جنبه‌های آن -- حمل و نقل، انرژی و ارتباطات -- توانسته پویایی مردم جهان را متحول کند، همچنین پویایی کالاها، منابع و دانش، به گونه‌ای که دیگر نمی‌توان آن‌هارا با جغرافیا متمایز کرد. در واقع، من دو نیرو را می‌بینمکه با یکدیگر ترکیب شده‌اند من آن را کانکتوگرافی(تماس جغرافیایی) می‌نامم. کانکتوگرافی، نشان‌دهنده یک تحول در پویایی مردم، منابع و ایده‌ها است، اما یک تکامل است، تکامل جهان از جغرافیای سیاسی، که در واقع چگونگی تقسیمجهان از نظر قانونی است، به جغرافیای کاربردی، که در واقع چگونگی استفاده از جهان است، از ملت‌ها و مرزها،به زیرساخت‌ها و زنجیره‌های تأمین نظام جهانی ما در حال تکامل است از امپراتوری‌های عمودییکپارچه در قرن نوزدهم، به ملت‌های مستقل افقی در قرن بیستم، به یک تمدن شبکه جهانی در قرن بیست و یکم. اتصال، نه حاکمیت، به اصل نظم‌دهی نژاد بشر تبدیل شده است. (صدای تشویق) ما در حال تبدیل شدنبه تمدن شبکه جهانی هستیم چون به معنای واقعی کلمهدر حال ساختن آن هستیم. مجموع تمام بودجه‌های دفاعیو مخارج نظامی درجهان کمتر از دو تریلیون دلار در سال است. در حالی که پیش‌بینی می‌شودمخارج ما در زیرساخت‌ها به ۹ تریلیون دلار در سال افزایش یابد در دهه آینده. و البته باید چنین شود. ما با زیرساخت‌هایی زندگی می‌کنیم که برای جمعیت سه میلیاردنفری جهان کافی هستند، در حالی که جمعیت جهان از۷ میلیارد و ۸ میلیارد و نهایتاً ۹ میلیارد نفرو بیشتر فراتر می‌رود. به عنوان یک قاعده کلی، ما بایدبه میزان ۳ تریلیون دلار برای زیرساخت‌های اولیه موردنیاز به ازاییک میلیارد جمعیت در جهان خرج کنیم. جای تعجب نیست که آسیادر رتبه اول قرار دارد. در سال ۲۰۱۵، چین تأسیس بانک سرمایه‌گذاری آسیا را اعلام کرد، که به همراه مجموعه‌ای از سازمان‌های دیگر، ساخت خط آهن در جاده ابریشم را دنبال می‌کند که شانگ‌های را به لیسبون متصل می‌کند. و با آشکار شدن تمام جنبه‌هایاین مهندسی توپوگرافی، می‌توان انتظار داشت که مخارج مادر زیرساخت‌ها در ۴۰ سال آینده افزایش یابد، ما در ۴۰ سال آینده زیرساخت‌هایبیشتری خواهیم ساخت از آنچه در ۴ هزار سال گذشته ساخته‌ایم. حالا اجازه دهید لحظه‌ای به آن فکر کنیم. مخارج بیشتر بر روی ساختنبنیان‌های جامعه جهانی نسبت به مخارج ابزار‌های تخریب آن می‌تواند پیامد‌های عمیقی داشته باشد. متصل بودن، روش بهینه‌سازی توزیع جمعیت و منابع در جهان است. با متصل بودن، بشر چیزی بیش ازحاصل جمع بخش‌های خود خواهد بود. من بر این باورم که این در حال رخ دادن است. اتصال، با یک روند کلان دیگردر قرن بیست و یکم همراه شده است. شهرنشینی جهانی. شهرها، زیرساخت‌هایی هستند کهبیش از هر چیز ما را تعریف می‌کنند. تا سال ۲۰۳۰، بیش از دو سوم جمعیت جهان در شهرها زندگی خواهند کرد. و آن‌ها دیگر تنها نقطه‌های کوچکیبر روی نقشه نخواهند بود، بلکه مجمع‌الجزایر عظیمی هستندکه صدها کیلومتر امتداد یافته‌اند. ما در حال حاضر در ونکوور هستیم، در ابتدای کریدور کسکیدیا که از جنوب مرز ایالات متحدهتا سیاتل کشیده شده است. نیروگاه فناوری سیلیکون ولی که از شما سان‌فرانسیسکو تا سن‌خوزه و در طول خلیج تا اوکلند امتداد می‌یابد. پهنه لوس‌آنجلس اکنون از سن‌دیگو فراتر رفته از مرز مکزیک عبور کردهو به تیهوانا رسیده است. سن‌دیگو و تیهوانا حالا یکپایانه فرودگاهی مشترک دارند که می‌توان از آن به هر یکاز دو کشور خارج شد. در نهایت، یک شبکه راه‌آهن پرسرعت، می‌تواندستون فقرات اقیانوس آرام را متصل کند. اَبَرشهر شمال شرق آمریکا که ازبوستون شروع می‌شود و تا نیویورک و فیلادلفیا و واشنگتن امتداد می‌یابد. جمعیت این منطقه بیش از ۵۰ میلیون نفر است و برنامه‌هایی برای ایجاد شبکهریلی پرسرعت در آن وجود دارد. اما در آسیا می‌توان واقعاً به هم پیوستنکلان‌شهرها را مشاهده کرد. این نوار پیوسته‌ی نورانی که از «توکیو»تا «ناگویا» و «اوزاکا» امتداد یافته بیش از ۸۰ میلیون نفر را در خود جای داده و بیشتر اقتصاد ژاپن را تشکیل می‌دهد. این بزرگترین کلان‌شهر در دنیاست. در حال حاضر. ولی در چین، خوشه‌هایی ازکلان‌شهرها به هم می‌پیوندند با جمعیت‌هایی که به ۱۰۰میلیون نفر هم می‌رسند. «کمربند بوهای» اطراف پکن، «دلتای رود یانگ تسه» اطراف شانگهای و «دلتای رود پرل»، که از هنگ‌کنگ تا گوانگژو کشیده شده است. و در میانه، خوشه کلان‌شهر «چونگ چینگ چنگدو» که مقیاس جغرافیایی آن تقریباً برابر با کشور اتریش است. و هر کدام از این خوشه‌های کلان‌شهر تولید ناخالص داخلی نزدیکبه ۲ تریلیون دلار دارند -- که تقریباً برابر است باتولید ناخالص داخلی هند. پس تصور کنید اگر نهادهایدیپلماتیک جهانی نظیر جی‌۲۰ اساس عضویت در خود رامقیاس اقتصادی تعریف می‌کردند، به جای نمایندگی از یک ملت. برخی از کلان‌شهر‌های چینی در آن عضو بودند، در حالی که برخی از کشورها مانندآرژانتین و اندونزی در آن جایی نداشتند. به هند برویم که جمعیت آنبه زودی از چین فراتر می‌رود، این کشور هم دارای تعدادی خوشه کلان‌شهر است مانند منطقه دهلی و بمبئی. در خاورمیانه، تهران بزرگ یک سوم جمعیتایران را در خود جای داده است. بیشتر جعیت ۸۰ میلیونی مصر در کریدور قاهره و اسکندریه زندگی می‌کنند. و در خلیج فارس، گردنبندی از شهرهاو ایالت‌ها در حال شکل‌گیری است، از بحرین و قطر، تا امارات متحده عربی و مسقط در عمان. و بعد لاگوس را داریم، بزرگترین شهر آفریقا و قطب تجاری نیجریه. برنامه‌هایی برای ایجاد یک شبکه ریلی دارد که آن را به لنگرگاه کریدور ساحلیگسترده اقیانوس اطلس تبدیل می‌کند، که از بنین، توگو و غنا، تا آبیجان، پایتخت ساحل عاج امتداد می‌یابد. ولی این کشورها، مانند حومه لاگوس هستند. در جهان کلان‌شهرها، کشورها می‌توانند حومه شهرها باشند. تا سال ۲۰۳۰، ما بیش از ۵۰خوشه کلان‌شهر در جهان خواهیم داشت. پس کدام نقشه اطلاعات بیشتری به شما می‌دهد؟ نقشه سنتی از ۲۰۰ ملت مجزا که بر روی بیشتر دیوارها نصب شده، یا این نقشه از ۵۰ خوشه کلان‌شهر؟ و با این وجود، هنوز هم این نقشه کامل نیست چون نمی‌توانید هر کدام ازکلان‌شهرها را به تنهایی درک کنید بدون درک ارتباطاتآن با دیگر کلان‌شهرها. افراد به شهرها مهاجرتمی‌کنند تا متصل باشند، و متصل بودن، دلیل پیشرفت این شهرها است. هر کدام از آن‌ها، مانندسائوپائولو یا استانبول یا مسکو، دارای تولید ناخالص داخلینزدیک یا بیش از یک سوم کل تولید ناخالص داخلی کشور خود هستند. ولی این موضوع هم مهم است که نمی‌توانید ارزش هر یکاز آن‌ها را محاسبه کنید بدون درک نقش جریان مردم، جریان مالی، جریان فناوری که امکان پیشرفت را به آن‌ها می‌دهد. استان گائوتنگ در آفریقای جنوبیرا در نظر بگیرید، که ژوهانسبورگ و پرتوریا (پایتخت)را در بر گرفته است. این استان هم یک سوم تولید ناخالص داخلیآفریقای جنوبی را به خود اختصاص داده است. ولی این هم مهم است که این استان مکان دفاتر تقریباً تمام شرکت‌های چندملیتی است که سرمایه‌گذاری مستقیمدر آفریقای جنوبی و البته در تمام قاره آفریقا انجام می‌دهند. شهرها می‌خواهند بخشی اززنجیره‌های تأمین جهانی باشند. آن‌ها می‌خواهند عضوی ازتقسیم‌بندی جهانی نیروی کار باشند. شهرها این‌گونه فکر می‌کنند. هیچ‌گاه شهرداری را ندیدم که بگوید: «من می‌خواهم شهرم جدا باشد.» آن‌ها می‌دانند که شهرهایشانهمان اندازه عضوی از تمدن شبکه جهانی هستند که بهکشور‌های خودشان تعلق دارند. برای بسیاری از مردم، شهرنشینییک ترس بزرگ به همراه دارد. آن‌ها فکر می‌کنند شهرها،زمین را نابود می‌کنند. اما هم‌اکنون، بیش از ۲۰۰ شبکه یادگیریبین‌شهری در حال رشد هستند. که برابر با تعداد سازمان‌هایبین‌دولتی هستند. و تمام این شبکه‌های بین‌شهری،یک هدف را دنبال می‌کنند. اولویت نخست بشر در قرن بیست و یکم: شهرنشینی پایدار. آیا مؤثر است؟ تغییرات آب‌وهوایی را در نظر بگیرید. می‌دانیم که اجلاس‌های متعدددر نیویورک و پاریس قرار نیست موجب کاهشانتشار گاز‌های گلخانه‌ای شوند. اما می‌توان دید که انتقال فناوری و دانش و سیاست‌ها بین شهرها موجب آغاز کاهش شدت کربندر اقتصادها شده است. شهرها در حال یادگیری از یکدیگر هستند. این که چگونه ساختمان‌هایبدون آلایندگی بسازند. چگونه سیستم‌های اشتراکخودرو‌های الکتریکی را گسترش دهند. شهر‌های بزرگ در چین، تعداد خودرو‌های در حالحرکت سهمیه‌بندی شده‌اند. در بسیاری از شهر‌های غربی، جوانان دیگر حتی نمی‌خواهند رانندگی کنند. شهرها قبلاً بخشی از مشکل بودند، حالا بخشی از راه‌حل هستند. نابرابری، چالش مهم دیگر درتحقق شهرنشینی پایدار است. وقتی من در کلان‌شهرها سفر می‌کنم،از یک سو به سوی دیگر -- ساعت‌ها و روزها طول می‌کشد -- تراژدی اختلاف طبقاتی را تجربه می‌کنم در همان منطقه جغرافیایی. و با این وجود، ذخایر جهانیدارایی‌های مالی ما هیچ‌گاه بزرگ‌تر نبوده‌اند، و به ۳۰۰ تریلیون دلار می‌رسند. این تقریباً چهار برابر تولیدناخالص داخلی جهان است. ما پس از بحران مالی،وام‌های بسیار بزرگی گرفته‌ایم اما آیا آن‌ها را در رشد همگانیسرمایه‌گذاری کرده‌ایم؟ نه، هنوز نه. تنها زمانی که ما مسکن عمومیکافی و مقرون به صرفه بسازیم، زمانی که در شبکه‌های حمل‌ونقلپابرجا سرمایه‌گذاری کنیم، تا به مردم این امکان را دهیم که به صورتفیزیکی و دیجیتال به یکدیگر متصل شوند، آن زمان، شهرها و جوامع جداشده‌ی ما دوباره احساس می‌کننداعضای یک بدن هستند. (صدای تشویق) و به این دلیل است که زیرساخت، اخیراً به اهداف توسعه پایدارسازمان ملل افزوده شده است، چون تحقق سایر اهدافرا هم امکان‌پذیر می‌کند. رهبران سیاسی و اقتصادی ما یاد می‌گیرند که متصل بودن، نیکوکاری نیست، فرصت است. و به همین دلیل جامعه مالی ما باید درک کند که متصل بودن مهم‌ترین نوع داراییدر قرن بیست و یکم است. اکنون، شهرها می‌تواننددنیا را پایدارتر کنند، آن‌ها می‌توانند جهان را عادلانه‌تر کنند، من همچنین بر این باورم که متصل بودن شهرها می‌تواند جهان را صلح‌آمیزتر کند. اگر به مناطقی در جهان نگاه کنیم کهروابط تنگاتنگی با مناطق دیگر دارند می‌توانیم تجارت بیشتر، سرمایه‌گذاری بیشتر و پایداری بیشتر را در آن‌ها ببینیم. همه ما داستان اروپا را پس ازجنگ جهانی دوم می‌دانیم، فرآیند ادغام صنعتی در آن آغاز شده بود که منجر به ایجاد اتحادیهاروپای آرام امروزی شد. و ضمناً می‌توانید ببینید که روسیه، بین قدرت‌های برتر نظام جهانی،کمترین ارتباط را با دیگران دارد. و می‌توان با استفاده از آن، تنش‌هایامروزه را به خوبی توضیح داد. کشور‌هایی که سهم کمتری از سیستم دارند، چیز کمتری هم برای از دست دادندر صورت مختل شدن سیستم دارند. در آمریکای شمالی، مهم‌ترین خطوط روی نقشه مرز‌های آمریکا با کانادا و مکزیک نیستند، بلکه شبکه‌های متراکم جاده‌ها،خطوط راه‌آهن و خط لوله‌ها و شبکه‌های برق و حتی کانال‌های آب هستند که در حال شکل دادن یکاتحادیه آمریکای شمالی هستند. آمریکای شمالی به دیوار‌های بیشتر نیازندارد، نیازمند ارتباطات بیشتر است. (صدای تشویق) اما نوید واقعی متصل بودن،جهان پسا استعماری است. تمام مناطقی که در آن‌ها مرزهابه طور خودسرانه تعیین می‌شدند و نسل‌هایی از رهبران روابطی خصمانه با یکدیگر داشتند. اما اکنون گروه جدیدی ازرهبران به قدرت رسیده‌اند و در حال برقراری صلح هستند. جنوب شرقی آسیا را در نظر بگیریدکه شبکه‌های ریلی پرسرعت برای اتصال بانکوک بهسنگاپور برنامه‌ریزی شده‌اند و کریدور‌های تجاری از ویتنام تا میانمار. حالا این منطقه با ۶۰۰میلیون جمعیت، منابع کشاورزی و تولیدات صنعتی خود را مدیریت می‌کند. این منطقه در حال تکامل است به چیزی که من«پاکس آسیا» می‌نامم، [پاکس: الهه صلح] صلحی میان ملت‌های جنوب شرق آسیا. پدیده مشابهی در شرق آفریقادر حال رخ دادن است، جایی که شش کشور در حال سرمایه‌گذاری بر روی راه‌آهنو کریدور‌های چندمنظوره هستند تا کشور‌های محصور در خشکی بتوانندکالا‌های خود را به بازار عرضه کنند. اکنون این کشورها، خدمات و سیاست‌های سرمایه‌گذاریخود را مدیریت می‌کنند. آن‌ها نیز در حال تکاملبه «پاکس آفریقا» هستند. یکی از مناطق به خصوصی کهمی‌تواند از این نوع تفکر استفاده کند، خاورمیانه است. با سقوط فجیع کشور‌های عربی، چه چیزی به جز شهرهایباستانی باقی مانده است؟ شهر‌هایی مانند قاهره، بیروت و بغداد. در واقع، جمعیت حدوداً ۴۰۰میلیون نفری جهان عرب تقریباً به طور کامل شهرنشین شده‌اند. مانند جوامع، مانند شهرها، آن‌ها پر آب یا کم آب هستند، منابع انرژی دارند یابا کمبود انرژی مواجه‌اند. و تنها راه اصلاح این ناسازگاری‌ها جنگ‌های بیشتر و گسترش مرزها نیست، بلکه اتصال بیشتر خطوط لولهو کانال‌های آب است. متأسفانه، این نقشه هنوزدر خاورمیانه وجود ندارد. ولی باید به وجود بیاید، یک «پاکس عربی» متصل، با یکپارچگی داخلی و با ارتباط سازنده با همسایگانش:اروپا، آسیا و آفریقا. ممکن است به نظر برسد که اتصالچیزی نیست که هم‌اکنون می‌خواهیم در ناآرام‌ترین منطقه جهان. ولی می‌توان از تاریخ فهمیدکه اتصال بیشتر، تنها راه ایجاد ثبات در بلندمدت است. چرا که می‌دانیم در مناطق مختلف، اتصال، واقعیت جدید است. شهرها و کشورها یادمی‌گیرند که یکپارچه شوند در تمامیت‌های صلح‌آمیزتر و شکوفاتر. اما آزمون واقعی، آسیا خواهد بود. آیا اتصال می‌تواند برالگو‌های رقابت غلبه کند؟ در میان قدرت‌های بزرگ شرق دور؟ در نهایت،‌ انتظار می‌رود جنگجهانی سوم از این‌جا آغاز شود. از زمان پایان جنگ سرد در ربع قرن پیش، حداقل شش جنگ بزرگ در اینمنطقه پیش‌بینی شده است. اما هیچ کدام رخ نداده‌اند. چین و تایوان را در نظر بگیرید. در دهه ۱۹۹۰، این سناریوی اصلیهر کسی برای جنگ جهانی سوم بود. اما از آن زمان، میزان تجارت و سرمایه‌گذاری میاناین دو به میزانی افزایش یافت که در نوامبر گذشته، رهبران دو طرف یک اجلاس تاریخی برگزار کردند تا در مورد اتحاد صلح‌آمیزنهایی مذاکره کنند. و حتی پیروزی حزب ناسیونالیستدر انتخابات تایوان در اوایل سال جاری که طرفدار جدایی است، این تغییر اساسی را تضعیف نمی‌کند. چین و ژاپن تاریخچه‌ایطولانی‌تر از رقابت دارند و نیرو‌های هوایی و دریاییخود را برای نشان دادن قدرت خود در جزایرمورد مناقشه مستقر کرده‌اند. اما در سال‌های اخیر، ژاپن بیشترین سرمایه‌گذاری خارجیرا در چین انجام داده است. خودرو‌های ژاپنی به طور بی‌سابقه‌ایدر چین به فروش می‌رسند. و حدس بزنید بیشترین اتباع خارجی ساکن در ژاپن از کدام کشور هستند؟ حدس زدید: چین. چین و هند جنگ بزرگی را پشت سر گذاشته‌اند و سه اختلاف مرزی مهم دارند، اما امروزه هند، دومین سهام‌دار بزرگ در بانک سرمایه‌گذاری آسیا است. آن‌ها در حال ساختن یک کریدورتجاری از شمال شرقی هند به میانمار و بنگلادش تاجنوب شرق آسیا هستند. حجم تجارت آن‌ها از ۲۰میلیارد دلار در یک دهه پیش به ۸۰ میلیارد دلار رسیده است. هند و پاکستان مجهز به سلاح اتمی،سه جنگ را پشت سر گذاشته‌اند و همچنان بر سر کشمیر اختلاف دارند، اما در عین حال، در مورد یک قرارداد تجاریکشور دوست بهره‌مند مذاکره می‌کنند و می‌خواهند خط لوله‌ای را تکمیل کنند که ایران را به پاکستان و هند متصل می‌کند. و اجازه دهید در مورد ایران صحبت کنیم. همین دو سال پیش نبود که جنگ با ایراناجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسید؟ پس چرا امروزه تمام قدرت‌های بزرگ برایسرمایه‌گذاری در این کشور عجله دارند؟ خانم‌ها و آقایان، من نمی‌توانم تضمین دهم که جنگجهانی سوم به وقوع نخواهد پیوست. ولی قطعاً می‌توانیم ببینیم که چراهنوز این جنگ رخ نداده است. با وجود این که آسیا شاهدسریع‌ترین رشد ارتش‌ها است، همان کشورها در حالسرمایه‌گذاری میلیاردها دلار در زیرساخت‌ها و زنجیره‌هایتأمین یکدیگر هستند. آن‌ها بیشتر به جغرافیای کاربردیهمدیگر علاقه دارند تا به جغرافیای سیاسی یکدیگر. و به این دلیل است که رهبران آنها مجدداًفکر می‌کنند، یک گام به عقب بر می‌دارند، و تصمیم می‌گیرند که به جای تنش‌های ارضی،بر روی روابط اقتصادی تمرکز کنند. گاهی به نظر می‌رسد دنیادر حال فروپاشی است، اما با ایجاد اتصال بیشتر می‌توان دوباره آن را یکپارچه کرد، خیلی بهتر از آنچه قبلاً بود. و با بسته‌بندی جهان در این اتصالات یکپارچه فیزیکی و دیجیتال، ما به جهانی تکامل می‌یابیم که در آن مردم می‌توانند بدون توجهبه محدودیت‌های جغرافیایی رشد کنند. ما سلول‌ها و رگ‌هایی هستیم که از طریق این شبکه‌های اتصالجهانی در حال تپیدن هستیم. هر روز، صدها میلیون نفر آنلاین می‌شوند و با افرادی که هرگز ملاقاتنکرده‌اند، کار می‌کنند. هر ساله، بیش از یک میلیاردنفر از مرزها عبور می‌کنند، و انتظار می‌رود این رقم در دهه آتیبه ۳ میلیارد نفر افزایش یابد. ما تنها اتصال برقرار نمی‌کنیم، ما آن را مجسم می‌کنیم. ما تمدن شبکه جهانی هستیم، و این نقشه ماست. نقشه‌ای از جهان که دیگر در آنجغرافیا سرنوشت را تعیین نمی‌کند. به جای آن، شعار جدید و پرامیدتریبرای آینده وجود دارد: اتصال، سرنوشت است. سپاسگزارم. (صدای تشویق)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *