دبرا گوردن به کاوش مورچه ها می پردازد

متن سخنرانی :
من درباره ی مورچه ها مطالعه می کنم، به دلیل اینکه علاقمند هستم بدانم سازمان ها چگونه کار می کنند. بخصوص در این مورد که چگونه بر هم کنش اجزاء ساده یک سازمان منجر به رفتار پیچیده کل سازمان می شود. و کلونی مورچه ها مثال بسیار خوبی برای این قبیل سازمان ها است، بسیاری سازمان های دیگر نیز وجود دارند. اینترنت یکی از آنهاست. سیستم های زیستی فراوانی مشابه این وجود دارد -- مغز ، سلول های بدن ، و جنین در حال رشد.
چیزی در حدود ده هزار گونه ی متفاوت از مورچه ها وجود دارد. که همگی در گروه هایی زندگی می کنند که شامل یک یا چند مورچه ی ملکه اند، و تمامی مورچه هایی که شما در خارج از لانه می بینید در واقع مورچه های کارگر ماده ی نازا هستند. نکته ای که در مورد همه انواع کلونی مورچه مشترک است این است که آنها هیچ نوع سیستم کنترل مرکزی ندارند. هیچ مورچه ای به دیگری نمی گوید که چه کاری انجام دهد. مورچه ی ملکه فقط تخم گذاری می کند. هیچ گونه سیستم مدیریتی در کار نیست. هیچ مورچه ای به رفتار مورچه ی دیگر نظارت نمی کند. و تلاش من این است که پی ببرم این سیستم چگونه کار می کند. برای این منظور در بیست سال گذشته روی اجتماعی از مورچه های دانه خوار در جنوب شرق آریزنا به مطالعه پرداخته ام.
و این مقر مطالعاتم است. این عکسی واقعی از مورچه هاست، و خرگوش هم کاملا اتفاقی در عکس افتاده است. این گونه از مورچه ها را دروگر می نامند چرا که دانه می خورند. این آشیانه یک کولونی بالغ است، و اینجا درب ورودی لانه. آنها شاید تا فاصله ی بیست متری لانه به دنبال غذا می گردند، دانه ها را جمع آوری کرده، به داخل لانه می آورند، و آنها را ذخیره می کنند. من هر سال به آنجا می روم و از ناحیه مورد مطالعه ام یک نقشه تهیه می کنم. این فقط یک مسیر را نشان می دهد که خیلی هم بزرگ نیست، طولی حدود 250 متر در یک طرف، و 400 متر در طرف دیگر دارد. و هر کلونی با یک شماره نام گذاری شده. که روی یک سنگ نوشته شده است. من هر سال به آنجا می روم و به دنبال تمامی لانه هایی که سال قبل فعال بوده اند می گردم، و بررسی می کنم که کدام یک از بین رفته اند، و همینطور لانه های جدید را به نقشه اضافه می کنم. و با این کار می دانم هر کدام چند سال دارند. و به کمک آن، توانسته ام نحوه تغییر رفتار آنها را همزمان با بزرگتر و مسن تر شدن کلونی مورد مطالعه قرار دهم.
لذا در اینجا می خواهم در رابطه با چرخه ی زندگی یک کلونی صحبت کنم. مورچه ها هیچ وقت مورچه های بیشتری تولید نمی کنند، بلکه این کلونی ها هستند که کلونی های بیشتری تولید می کنند. و برای انجام این کار هر ساله مورچه های مولد -- یا همان مورچه های بالدار-- را در یک پرواز برای جفت گیری از لانه بیرون می فرستند. و این چرخه هر سال در همان زمان به خصوص تکرار می شود-- و چگونگی آن یک معماست -- هر کلونی باکره های خود، ملکه های مجرد بال دار، و نر ها را به بیرون می فرستد، که همگی به یک نقطه ی معین پرواز می کنند. و جفت گیری می کنند. این عکس یک ملکه ی اخیرا باکره را با بال هایش نشان می دهد. و در حال جفت گیری با این مورچه ی نر است، و یک نر دیگر در بالا منتظر نوبتش است. ملکه ها اغلب بیشتر از یک بار جفت گیری می کنند. و بعد از جفت گیری، تمامی مورچه های نر می میرند. و این سهم آنها است.
( خنده ی حضار )
بعد از جفت گیری ملکه های تازه باردار شده به جایی پرواز می کنند، بال هایشان را می اندازند، حفره ای ایجاد می کنند، داخل آن می روند و شروع به تخم گذاری می کنند. و آنها 15 تا 20 سال زنده خواهند بود و با استفاده از اسپرم های همان جفت گیری اولیه به تخم گذاری ادامه می دهند. به این ترتیب ملکه پایین می رود. تخم می گذارد، لاروها را تغذیه می کند -- لذا یک مورچه با تخم شکل می گیرد ، سپس به لارو تبدیل می شود. ملکه لاروها را با قی کردن ذخایر چربی بدنش تغذیه می کند. زمانی که مورچه ها -- اولین گروه مورچه ها -- از تخم بیرون می آیند، به شکل لارو هستند. سپس تبدیل به شفیره می شوند، و بعد به مورچه های بالغ. بیرون می روند، غذا تهیه می کنند ، لانه را حفر می کنند، و ملکه دیگر هرگز از لانه بیرون نمی آید.
این تصویر یک کلونی یک ساله است -- به شماره ی 536. این ورودی لانه است، و یک مداد برای قیاس اندازه. این کلونی ای است که تابستان گذشته توسط یک ملکه بنیان گذاشته شده. این یکی، یک کلونی سه ساله است. این ورودی لانه، و این هم مدادی برای مقایسه ی اندازه ها. آنها تپه ای کوچکی از فضولات ایجاد می کنند -- عمدتا از پوسته ی دانه هایی که می خورند. این یک کلونی پنج ساله است. این ورودی لانه است، به اضافه ی مدادی برای اندازه گیری. این مقداری است که آنها وسعت پیدا می کنند. در حدود یک متر. و این نمودار نحوه ای که اندازه ی کلونی و تعداد مورچه های آن تغییر می کنند را نشان می دهد-- پس این حدود 10000 مورچه کارگر است -- به صورت تابعی از سن کلونی، بر حسب سال، تغییر می کند. لذا در ابتدا با صفر مورچه، غیر از ملکه بنیان گذار، شروع می شود، و زمانی که کلونی پنج ساله می شود تعداد مورچه ها به چیزی حدود 10 تا 12 هزار عدد می رسد. واین تعداد تا زمان مرگ ملکه ثابت می ماند و وقتی که ملکه در حدود 15 یا 20ساله می شود، هیچ کس برای تولید مورچه بیشتر وجود ندارد. و این زمانی است که کلونی به این اندازه ی ثابت، از لحاظ تعداد مورچه ها، می رسد، که شروع به تولید مجدد می کند. این به معنای بیرون فرستادن ملکه های بال دار و مورچه های نر به پرواز جفت گیری آن سال است. من به ارتباط تغییر اندازه ی کلونی با توجه به سن آن پی برده ام، چرا که به حفاری کلونی هایی که سنشان مشخص شده پرداخته ام و تعداد همه ی مورچه ها را در آنها شمارش کرده ام. که البته این سرگرم کننده ترین بخش این تحقیق به شمار نمی آید، اگرچه که جالب است.
( خنده ی حضار )
در واقع سوالی که در رابطه با این مورچه ها ذهن مرا مشغول می کند چیزی است که من آن را تخصیص فعالیت می نامم. که نه تنها در بر گیرنده ی این نکته است که کلونی مورچه ها چگونه سازماندهی می شود، بلکه حتی نمایانگر این است که چگونه کاری که انجام می دهد را تغییر می دهد؟ چگونه یک کلونی قادر است تعداد مورچه های کارگر برای انجام هر کار را با تغییر شرایط تنظیم کند؟ چرا که اتفاقات زیادی برای کلونی مورچه ها رخ می دهد. بارندگی در فصل تابستان سبب ایجاد سیل در بیابان می شود. که سبب خسارات زیادی به لانه می شود، که مورچه های بیشتری نیاز است تا به لانه سر و سامان دهند. و یا زمانی که آذوقه ی بیشتری در دسترس است -- و این چیزی است که همه راجع به پیک نیک می دانند -- آن وقت است که مورچه های بیشتری برای جمع آوری آذوقه در نظر گرفته می شوند. در نتیجه، چگونه است که بدون اینکه مورچه ای به دیگری فرمانی دهد که چه کاری انجام دهد، کلونی تعداد مورچه های کارگر برای به انجام رساندن هر کار را با توجه به شرایط تنظیم می کند؟ و این فرایندی است که من آنرا تخصیص فعالیت در کلونی می نامم.
و در مورچه های دروگر، من مسئولیت مورچه هایی را که فقط خارج از لانه دیده ام به این چهار دسته تقسیم می کنم: دسته ی اول مورچه هایی اند که به دنبال آذوقه می روند، که در جستجوی آذوقه و یا وارد کردن آن به لانه به دنبال یکدیگر حرکت می کنند. مورچه های نگهبان -- این قرار است یک ذره بین باشد -- دسته ی جالبی هستند که صبح خیلی زود قبل از مورچه های آذوقه جمع کن، بیرون می روند. و به نوعی مسیر حرکت را برای دسته ای که به دنبال آذوقه می روند تعیین می کنند، و با برگشت از یک مسیر -- صرفا با برگشتن -- به آذوقه جمع کن ها اعلام می کنند که شرایط برای خارج شدن مساعد است. دسته ی بعدی مورچه های تعمیرکاراند که داخل لانه فعال اند، باید اضافه کنم که لانه شباهت زیادی به خانه ی بیل لیشمن دارد. به این معنی که، اتاقک هایی در داخل لانه وجود دارند، آنها دیواره ی داخلی این اتاقک ها را با خاک مرطوب می پوشانند و و سطح داخلی آنها به صورت لایه ای شبیه خشت خشک می شود. این ساختار شباهت زیادی به ساختارهای غارنشینی سرخ پوستان بومی این منطقه (ایالت آریزنا) دارد. مورچه های تعمیرکار داخل لانه این کار را انجام می دهند، و در مرحله ی بعدی از لانه خارج می شوند و ذرات خاک خشک شده را با کمک آرواره هایشان از لانه خارج می کنند. می بینید که این دسته از مورچه ها با اندکی شن از لانه خارج می شوند، آن را روی زمین می گذارند، دور می زنند، و مجددا به لانه برمی گردند. و در نهایت، مورچه های رفتگر نوعی ماده ی شیمیایی به منظور مشخص نمودن قلمرو شان روی آشغال ها ترشح می کنند. همان طور که شاهد هستید مورچه های رفتگر توده ای از فضولات می سازند. توده ایی که یک روز، در یک نقطه است، و روز بعد آن را به نقطه ایی دیگر منتقل می کنند، و مجددا توده را به جای اول بر می گردانند. و این کاری است که مورچه های رفتگر مسئول انجام آنند. و این چهار دسته فقط مورچه هایی اند که خارج از لانه فعالیت می کنند. که در واقع چیزی حدود 25 در صد کلونی را تشکیل می دهند، و مسن ترین مورچه های کلونی هستند.
پس، هر مورچه از نقطه ای نزدیک به ملکه آغاز به شکل گیری می کند. و زمانی که به کاوش در لانه می پردازیم در می یابیم که عمق و عرض کلونی تقریبا با هم برابرند، بنابر این در کلونی های بزرگ و بالغ عمق به چیزی حدود یک متر می رسد. بخش دیگری در لانه ی مورچه ها وجود دارد که تونلی است دراز با یک اتاقک، جایی که اغلب اوقات ملکه را می یابیم، بعد از هشت ساعت کلنگ زدن در صخره ها به آن رسیدیم. گمان نمی کنم که این اتاقک به دلیل تحقیقات من و ماشین خاک برداری ام و دانشجویانم با کلنگ هایشان به وجود آمده باشد، بلکه به دلیل وقوع سیل، گاهی اوقات کلونی به ناچار به عمق خود می افزاید. بنابراین تمام این شبکه از اتاق ها در یک لانه وجود دارد. و ملکه جایی این داخل است، و فقط تخم گذاری می کند. و همین طور لاروها هستند، که بیشتر غذا را مصرف می کنند. و یک نکته که در ارتباط با بیشتر گونه ها صادق است -- این است که مورچه های خارج از لانه غذای چندانی نمی خورند. بلکه غذا را به لانه آورده و لاروها را با آن تغذیه می کنند. زمانی که مورچه های آذوقه جمع کن با غذا وارد لانه می شوند، آن را در اتاقک بالایی می اندازند، و دسته ای دیگر از مورچه ها از طبقات زیرین بالا آمده، و غذا را جمع آوری می کنند، آن را می آورند، پوست دانه ها را جدا کرده، و سپس انبارشان می کنند. مورچه های تعمیرکار هم هستند که داخل لانه کار می کنند. و نکته ای سوال برانگیز، و در عین حال جالب این جاست که به نظر می رسد در هر زمان گویی نیمی از اعضای کلونی هیچ کاری انجام نمی دهند. و بر خلاف گفته ی انجیل، که می گوید "به مورچه بنگر، تو ای انسان تنبل،" در واقع، می توانید به این دسته به عنوان مورچه های ذخیره نگاه کنید. به این معنا که اگر مشکلی رخ دهد -- که من هرگز به چنین موردی بر نخورده ام، اما خب من فقط بیست سال است که روی آنها مطالعه می کنم -- اگر مشکلی ایجاد شود، در صورت لزوم تمامی آنها از لانه خارج می شوند. اما غیر از این در واقع، اینها بیشتر اوقات داخل لانه پرسه می زنند.
و به نظرم سوال جالبی که مطرح است این است که -- چه نکته ای در نحوه ی سازمان دهی یک کلونی وجود دارد که به مورچه هایی که بیشتر اوقات کاری انجام نمی دهند وظایفی می دهد؟ و اینها به صورت نوعی سپر بین مورچه هایی که داخل و خارج از لانه فعال اند عمل کنند. و اگر مورچه هایی را که خارج از لانه کار می کنند علامت گذاری کنید، کلونی را کاوش کنید، هرگز آنها را در عمق لانه نمی بینید. چیزی که رخ می دهد این است که مورچه ها تا زمانی که جوان ترند داخل لانه کار می کنند. به نوعی تبدیل به مورچه های ذخیره می شوند. و سر انجام برای پیوستن به مورچه های خارج از لانه به کار گرفته می شوند. و زمانی که به مورچه هایی که بیرون کار می کنند، تعلق پیدا کردند، دیگر هرگز به داخل لانه باز نمی گردند. حال اینکه -- بیشتر مورچه ها، که شامل این مورچه ها نیز می شوند، قدرت بینایی زیادی ندارند. چشم دارند، قادر به تشخیص نور و تاریکی هستند، اما بیشتر به حس بویایی خود متکی اند. در نتیجه در اینجا لازم به تاکید است که باوری که ممکن است درباره ی مورچه ی ملکه داشته باشید نادرست است -- چرا که حتی اگر مورچه ی ملکه از هوشی برخوردار بود که می توانست پیامهای شیمیایی را به سرتاسر این شبکه انتقال دهد و به مورچه های خارج از لانه فرمان صادر کند، امکان نداشت که چنین پیامهایی با چنان سرعتی منتقل شوند که تغییر تخصیص فعالیت مورچه های کارگر در خارج از لانه آنچنان که ما شاهدش هستیم رخ دهد. و این یکی از راه هایی که است که ما در می یابیم ملکه سرپرستی رفتار سایر مورچه های کلونی را بر عهده ندارد.
و زمانی که در ابتدا تحقیق در مورد تخصیص فعالیت در مورچه ها را آغاز کردم، اولین سوالی که برایم مطرح بود این بود که، "چه رابطه ایی بین مورچه هایی که مسئولیت های مختلف بر عهده دارند وجود دارد؟ آیا برای آذوقه جمع کن ها مهم است که مورچه های تعمیرکار چه فعالیتی انجام می دهند؟ یا اینکه آیا برای مورچه های رفتگر مهم است که مورچه های نگهبان چه می کنند؟" و در حین تحقیق روی کلونی مورچه هایی بودم که در آن که هر مورچه به نوعی از زمان تولد، خود را وقف مسئولیتی می کرد که به او واگذار شده بود و به نوعی آن را به شکلی مستقل از دیگران انجام می داد، در عین حال جایگاه خود را در کل مجموعه می شناخت. اما در عوض می خواستم به این سوال پاسخ دهم که، "چطور گروه ها با فعالیت های مختلف به یکدیگر وابسته اند؟"
بنابراین آزمایش هایی کردم که در آنها فقط یک چیز را تغییر می دادم. برای مثال، با قرار دادن توده ایی از خلال دندان نزدیک در ورودی لانه، برای مورچه هایی که مسئول نگهداری و تعمیر لانه هستند و فعالیتشان را صبح خیلی زود آغاز می کنند، بار کاری بیشتری ایجاد کردم. و این منظره ای است که بعد از بیست دقیقه شاهد آن بودم. و یکی بعد از چهل دقیقه. آنها تمامی خلال دندان ها را جمع کرده و به پشت لانه انتقال دادند و همانجا رها کردند. و نکته ای که من مایل بودم بدانم این بود که، "بسیار خب، به عنوان مثال این یکی از شرایطی بود که مورچه های تعمیرکار اضافی فرا خوانده شدند -- و سوال من این بود که آیا چنین شرایطی تاثیری روی مورچه های دیگر که مسئول فعالیتی متفاوت اند خواهد داشت؟ بعد از این تجربه ما چنین مشاهده ای را با نشانه گذاری تمامی مورچه ها تکرار کردیم. مثلا اینجا مورچه های مسئول تعمیر و نگهداری لانه را با رنگ آبی می بینیم. و زمانی که تبحر بیشتری پیدا کردیم سیستمی با سه رنگ متفاوت ایجاد کردیم. که در آن می توان مورچه ها را به طور مستقل نشانه گذاری کرد در نتیجه می دانیم هر مورچه به کدام دسته تعلق دارد. در ابتدا رنگی که در ساختن مدل های هواپیما استفاده می شود به کار می بردیم و بعد این ماژیک های ژاپنی فوق العاده را برای نشانه گذاری پیدا کردیم، که واقعا برای این کار عالی هستند. و فقط برای جمع بندی باید بگویم، که بله، فعالیت های مختلف به هم وابسته اند. و بنابراین اگر، تعداد مورچه هایی که مشغول انجام یک فعالیت هستند را تغییر دهم، تعداد مورچه هایی که مشغول فعالیت دیگری هستند نیز تغییر می کند. برای مثال اگر نوعی به هم ریختگی در لانه ایجاد کنم که مورچه های تعمیرکار مجبور به جمع آوری آن شوند، نتیجه این می شود که تعداد کمتری از مورچه هایی که به جمع آوری آذوقه می پردازند را می بینم. و این برای هر دو فعالیت دلخواه درست بود.
و نتیجه ی دوم، که بسیاری را متعجب کرد، این بود که مورچه ها مسئولیت هایشان را جا بجا می کنند. به این معنا که یک مورچه یک فعالیت را تا پایان عمر تکرار نمی کند. برای مثال، اگر من غذای اضافی در اطراف لانه قرار دهم، مورچه های رفتگر فعالیت خود را متوقف کرده و شروع به جمع آوری غذا می کنند، و تبدیل به مورچه های آذوقه جمع کن می شوند. مورچه های تعمیرکار به جمع آوری غذا می پردازند. مورچه های نگهبان هم آذوقه جمع می کنند. اما تمامی این جا به جایی ها ممکن نیست. و این نمودار چگونگی چنین تغییر مسئولیت را نشان می دهد. همان طور که قبلا گفتم، اگر مقدار بیشتری غذا برای جمع آوری وجود داشته باشد، مورچه های نگهبان، مورچه های رفتگر، و مورچه های تعمیرکار همگی به جمع آوری آذوقه می پردازند. اگر نگهبانی بیشتری لازم باشد -- که برای مشاهده ی چنین عکس العملی، من نوعی اختلال ایجاد کردم ، تا شرایطی ایجاد کنم که مورچه های نگهبان بیشتری نیاز بود -- و در این مورد مورچه های تعمیرکار تبدیل به مورچه های نگهبان می شوند. ولی در صورتی که به تعداد بیشتری مورچه ی تعمیرکار نیاز باشد -- برای مثال ، اگر دسته ای خلال دندان بیرون از لانه قرار دهم -- در چنین موردی هیچ مورچه ای فعالیتش را به کار تعمیر و نگهداری تغییر نمی دهد، در این شرایط لازم است از مورچه های تعمیرکار داخل لانه استفاده کنند. پس در نتیجه جمع آوری آذوقه مانند چاهک عمل می کند (مورچه ها را از فعالیت های دیگر جذب می کند)، و مورچه های داخل لانه به عنوان یک منبع عمل می کنند. و در نهایت، به نظر می رسد هر مورچه در هر لحظه تصمیم می گیرد که آیا فعال باشد یا نه.
برای مثال، زمانی که کار تعمیرات و نگهداری لانه زیاد است، به این معنا نیست که مورچه های آذوقه جمع کن تبدیل به مورچه های تعمیرکار می شوند. این نکته را می دانم. اما به هر دلیل تصمیم می گیرند که از لانه خارج نشوند. و این نمودار جذاب ترین نتیجه ی این تحقیق است: تخصیص فعالیت. این فرایند با تغییر سن کلونی تغییر می کند، و تغییرش بدین گونه است. زمانی که من این مشاهدات را با کلونی های مسن تر انجام می دهم -- مثلا آنهایی که پنج سال یا بیشتر از شکل گیری شان می گذرد -- در می یابم که مورچه ها در چنین کلونی هایی پایدارترند. و همچنین شرایط تعادل داخلی خودشان را بهتر حفظ می کنند. هر چه شرایط سختتر شود، و من دردسر بیشتری برایشان ایجاد کنم، بیشتر شبیه کلونی های متمرکز رفتار می کنند. در حالی که کلونی های کوچک تر و جوان تر -- مثلا آنهایی که دو سال از شکل گیری شان می گذرد و فقط از دو هزار مورچه تشکیل شده اند -- خیلی متغیر تر اند. نکته ی شگفت انگیز این جاست که عمر یک مورچه تنها به یک سال می رسد. ممکن است این سال فرا رسد، یا سال دیگر. و در واقع مورچه هایی که در کلونی های پیرتر زندگی می کنند، که به نظر پایدارتر می آیند، از آنهایی که در کلونی های جوان ترند، پیرتر نیستند. پس به خاطر تجربه مورچه های پیرتر و داناتر نیست. در مقابل، این چیزی در مورد سازماندهی کلونی است که باید با بلوغ کلونی تغییر می کند. و قابل ملاحظه ترین نکته که در حال تغییر است اندازه ی کلونی است.
از زمانی که این نتایج را به دست آوردم، زمان زیادی را وقف این مورد کردم تا در یابم چه قوانین تصمیم گیری -- عوامل بسیار ساده، محلی، شاید حس بویایی مورچه ها، و تبادلات شیمیایی، عواملی که یک مورچه می تواند به کار برد، چرا که هیچ مورچه ای توان ارزیابی وضعیت کلی را ندارد-- منجر به ایجاد نتایجی می شود که من می بینم. وهمین عوامل قابل پیش بینی در این که هر مورچه چه فعالیتی انجام دهد. و این با تغییر سن کلونی تغییر خواهد کرد. نکته ای که به آن پی برده ام این است که مورچه ها از طریق یک شبکه ی شاخکی با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. و اگر به مورچه ها دقت کرده باشید حتما شاهد این نکته بوده اید که آنها شاخک هایشان را با یکدیگر تماس می دهند. با شاخک هایشان بو می کنند. زمانی که مورچه ای دیگری را لمس می کند، در واقع او را بو می کند. و از این طریق، می تواند تشخیص دهد که به عنوان مثال مورچه ی مقابلش از لانه ی خودش است یا نه، چرا که مورچه ها در حین تمیز کردن خود، بدن شان را با لایه ای از چربی می پوشانند که بوی مخصوص هر کلونی را با خود همراه دارد. و چیزی که می فهمیم این است که یک مورچه از الگوی برخورد شاخک هایش، میزان برخوردش با مورچه هایی با فعالیت های دیگر، استفاده می کند تا تصمیم بگیرد چه کاری انجام دهد. و چیزی که ما تبادل پیام می نامیم در واقع پیام نیست بلکه، نوعی الگو است. الگویی که خود پیام به شمار می رود. و در این مورد بیشتر توضیح خواهم داد.
اما اول نکته ای که ممکن است برایتان سوال برانگیز باشد این است که، چگونه یک مورچه می تواند تشخیص دهد-- که مثلا من مسئول جمع آوری آذوقه ام. انتظار دارم بیشتر مورچه ای که مسئول جمع آوری آذوقه است را ببینم. اما اگر به جای آن به تعداد بیشتری مورچه های تعمیرکار برخورد کنم، احتمال اینکه آذوقه جمع کنم، کمتر است. برای همین لازم است که یک مورچه توان تشخیص میان مورچه های مسئول آذوقه و تعمیرکار را داشته باشد. و ما فهمیده ایم که، در این گونه -- که فکر می کنم در مورد تمام گونه های دیگر مورچه ها نیز صادق باشد -- این هیدروکربن ها، این لایه چربی که خارج بدن مورچه ها را می پوشاند، با توجه به نوع فعالیتشان متفاوت است. و آزمایش هایی انجام داده ایم که نشان می دهد که دلیلش این است که هر چه مورچه ای مدت زمان طولانی تری خارج از لانه باشد، ترکیبات هیدروکربن ساده ی سطح بدنش بیشتر تغییر می یابد، و با انجام فعالیت های مختلف بویی متفاوت نیز از خود ساطع می کنند. در نتیجه مورچه ها قادراند از ترکیب هیدروکربن روی پوست با بوی مشخص که نمایان گر فعالیتی مشخص است استفاده کنند -- و می توانند از این بو در تماس کوتاه مدتی که با شاخک های خود با مورچه ای دیگر دارند استفاده کنند تا حسابی از اینکه با چه نرخی به مورچه های مربوط به هر فعالیت برخورد می کنند، نگه دارند. و ما اخیرا این نکته را با قرار دادن عصاره ی این هیدروکربن ها روی مهره های شیشه ای، و به آرامی انداختن این مهره ها داخل ورودی لانه، اثبات کرده ایم. و به نظر می رسد که مورچه ها نسبت به میزان مشخصی از تماس با مهره های شیشه ای آغشته به هیدروکربن واکنش نشان می دهند، انگار که دارند با مورچه های واقعی ارتباط برقرار می کنند.
من در اینجا می خواهم قسمت هایی از یک فیلم را برایتان نمایش دهم -- فیلمی که در آغاز با در ورودی لانه شروع می شود. و بر این نکته دلالت دارد که مورچه ها از این نقطه وارد و خارج می شوند. آنها برای انجام فعالیت های مختلف از لانه خارج شده اند، و نرخ برخوردشان با هم هنگام ورود و خروج از لانه تصمیم هر مورچه را مبنی بر اینکه آیا بیرون رود و چه کاری انجام دهد، تعیین می کند یا تحت تاثیر قرار می دهد. این تصویری است که توسط یک میکروسکوپ نوری گرفته شده. اینجا آن پایین داخل لانه است. در آغاز فقط مورچه ها را می بینید که توجه شان به میکروسکوپ جلب شده. اما نکته این جاست که مورچه ها داخل لانه اند، و هر مورچه نوعی جریان به خصوص از مورچه هایی که از کنارش عبور می کند را احساس می کند -- موجی از ارتباطات میان مورچه های مختلف. و الگویی که در اثر چنین تماس هایی ایجاد می شود مشخص کننده ی این نکته است که آیا مورچه دوباره از لانه خارج می شود یا نه، و اینکه اگر از لانه خارج شود چه فعالیتی انجام می دهد. می توانید این را در مورد مورچه های خارج از در ورودی مثل اینها ببینید. هر مورچه، زمانی که مجددا به داخل لانه باز می گردد، با مورچه های دیگر تماس بر قرار می کند. و مورچه هایی که در ورودی لانه منتظراند بر اساس تماس شان با مورچه هایی که وارد لانه می شوند، تصمیم می گیرند که آیا در سفر بعدی خود از لانه خارج شوند یا نه.
و نکته ی جالب در ارتباط با چنین سیستمی به هم ریختگی آن است. متغیر است و پر سروصدا. به ویژه از دو جهت. نکته ی اول اینکه تجربه ی مورچه --هر مورچه -- خیلی قابل پیش بینی نیست. چرا که سرعت بازگشت مورچه ها به همه ی اتفاقات کوچکی که برای یک مورچه هنگام انجام هر کار خارج لانه رخ می دهد، وابسته است. و نکته ی دوم این است که توانایی هر مورچه در ارزیابی این الگو باید بسیار خام باشد، چرا که هیچ مورچه ای نمی تواند محاسبات پیچیده ای انجام دهد. ما مقدار زیادی شبیه سازی و مدلسازی و همین طور آزمایش انجام می دهیم، تا سعی کنیم بفهمیم این دو نوع اختلال چگونه ترکیب می شوند، جمع شده و سبب ایجاد رفتارهای قابل پیش بینی در یک کلونی می شوند.
مجددا نمی خواهم بگویم که چنین الگوهای تصادفی که بر اثر برخورد مورچه ها با یکدیگر ایجاد می شوند همچون کارخانه ای است که با بازدهی و دقتی فراوان کار می کند. در حقیقت، اگر اصلا به مورچه ها توجه کنید، نهایتا سعی می کنید بهشان کمک کنید، چرا که به نظر می رسد آنها هرگز به آن شکلی که شما انتطار دارید کاری انجام نمی دهند. پس این طور نیست که از چنین تماس های اتفاقی، یک سیستم بی نقص در بیاید. ولی خیلی خوب کار می کند. میلیون ها سال است که از عمر مورچه ها روی زمین می گذرد. و در تمامی نقاط زمین به جز قطب جنوب زندگی می کنند. کاری که مورچه ها می کنند به وضوح به اندازه ی کافی موفقیت آمیز است که الگوی چنین برخوردهای تصادفی، در مجموع، چیزی می سازد که به مورچه ها توان تولید مورچه های بیشتر را می دهد. و یکی از نکاتی که ما مشغول بررسی آنیم این است که انتخاب طبیعی چگونه می تواند در شکل دهی استفاده از الگوهای برخورد بین مورچه ها موثر باشد -- این شبکه از الگوها که از چنین تماس هایی ایجاد می شوند -- طوری که شاید سبب افزایش بازده جمع آوری آذوقه در کلونی مورچه ها شود.
نکته ای که مایلم شما به خاطر بسپارید، این است که این الگوی تماس ها چیزی هستند که ممکن است شما انتظار داشته باشید که ارتباطی نزدیک با اندازه ی کلونی داشته باشند. ساده ترین ایده این است که وقتی یک مورچه در یک کلونی کوچک است -- و مورچه ای در یک کلونی بزرگ می تواند از همین قانون پیروی کند، مانند اینکه "من انتظار دارم که هر سه ثانیه یک مورچه ی جمع آورنده ی آذوقه را ببینم." اما در یک کلونی کوچک، احتمالا با مورچه های جمع آورنده ی آذوقه کمتری برخورد می کنم، فقط به این دلیل که تعداد مورچه های جمع آورنده ی آذوقه کمتر است. و این در واقع یک قانون است که، هر چه یک کلونی رشد می کند و بزرگ تر می شود، نقش های رفتاری متفاوتی نیز به نسبت کلونی های کوچک تر و جوان تر ایجاد می شود.
متشکرم.
( تشویق حضار )

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *