دیوید مک کندلس :زیباییِ به تصویر کشیدن داده ها
متن سخنرانی :
انگار همه ی ما رنج می بریم از زیادی اطلاعات و اشباع داده ها و خبر خوش این است که ممکن است یک راه حل ساده برای آن وجود داشته باشد، و آن این است که از چشمهایمان بیشتر استفاده کنیم. بنابراین، با تصویر کشیدن اطلاعات می توانیم ببینیم الگوها و ارتباطاتی که مهم هستند و سپس، آن اطلاعات را طراحی کنیم طوری که قابل فهم تر بشوند یا یک داستانی را بگویند، یا به ما اجازه دهند که متمرکز شویم بر روی اطلاعاتی که مهم هستند. و حتی اگر نشد، به تصویر کشیدن اطلاعات به خودیِ خود، واقعا می تواند جالب به نظر آید.پس بگذارید ببینیم. این نمودارِ توضیع یک میلیارد دلار است، و این تصویر به وجود آمد به خاطر ناامیدی که داشتم از گزارش مقدار یک میلیارد دلار در مطبوعات. به بیانی دیگر ، آنها بدون در نظر گرفتن موقعیتی که نمودار در آن بیان شده بی معنی هستند. 500 میلیارد برای این لوله کشی. 20 میلیارد برای یک جنگ. هیچ معنی ندارد، پس تنها راهی که می شود آن را فهمید به صورت تصویری و نسبی است. پس یک مجموعه از شکلهای گزارش شده را جدا کردم از خبرگزاری رسانه های مختلف و بعد مستطیلها را بر اساس مقدارشان مقیاس کردم. و رنگها در اینجا، انگیزه برای پولِ خرج شده را نشان می هد. پس بنفش دعوا کردن است، و قرمز بخشیدن پول است، و سبز احتکار کردن است. و اولین چیزی که میبینید این است که شروع کنید به داشتن یک ارتباط متفاوت با اعداد. شما عینا می توانید آنها را ببینید. ولی مهمتر اینکه شما شروع می کنید به دیدن الگوها و ارتباطات بین اعدادی که در غیر این صورت در سراسر گزارشهای خبری متعدد پراکنده هستند.
اجازه بدهید به بعضی موارد که واقعا دوست دارم اشاره کنم. این درآمد اپک است، این مستطیلِ سبز در اینجا 780 میلیارد در هر سال. و این پیکسل کوچک در این گوشه،--3 میلیارد-- این سرمایه تغییرات آب و هوایی آنها است. آمریکاییها، مردمی بسیار بخشنده -- بیش از 300 میلیارد در سال، اهدا شده به خیریه ها در هر سال، در مقایسه با میزان کمکهای خارجی که توسط بالاترین 17 کشور صنعتی داده می شود به مقدار 120 میلیارد. و سپس البته، جنگ عراق، پیش بینی شده بود که فقط 60 میلیارد هزینه داشته باشد در سال 2003 و کمی به سرعت رشد کرد. افغانستان به سرعت رشد کرد به 3000 میلیارد. پس الان بسیار عالی است چون اکنون این شالوده را داریم، وهمچنین می توانیم اعداد را به آن اضافه کنیم. بنابراین می توانستیم بگوییم، خوب، یک شکل جید بیرون می آید... بگذارید بدهی آفریقا را ببینیم. فکر می کنید چه اندازه از این نمودار ممکن است گرفته شود توسط بدهی که آفریقا به غرب دارد؟ بگذارید یک نگاهی بیندازیم. پس آنجا، این است. 227 میلیارد، مقداری است که آفریقا بدهی دارد. و بحران اقتصادی اخیر-- چه اندازه از این نمودار ممکن است گرفته شود؟ چه مقدار هزینه برای جهان داشته است؟ بگذارید یک نگاهی به آن بیندازیم. "اوفف" ، فکر می کنم صدای مناسبی باشد برای این مقدار پول. 11900 میلیارد. بنابراین با به تصویر کشیدن این اطلاعات، ما آن را به یک چشم اندازی تبدیل کردیم که می توانید با چشمهایتان کاوش کنید، در واقع نوعی نقشه، یک نوع نقشه ی اطلاعات. و هنگامی که در اطلاعات گم می شوید، این نقشه اطلاعات یک جورهایی پرکاربدر است.
اکنون، یک چشم انداز دیگر را به شما نشان می دهم. ما نیاز داریم که تصور کنیم چه چشم اندازی از ترسهای جهانی که ممکن است به نظر بیاید. بگذارید یک نگاهی بیندازیم. این کوهها بیرون آمده از تپه های کوچک است، یک جدول زمانی از وحشت رسانه های جهانی است. (خنده حضار) خوب، در یک ثانیه این را برای شما برچسب گذاری می کنم. ولی ارتفاع در اینجا، من می خواهم اشاره کنم که شدت ترسهای به خصوص یی است، که در رسانه ها گزارش می شود. اجازه بدهید که به آنها اشاره کنم. خوب این، آنفولانزای خوکی-- صورتی. آنفولانزای مرغی. سارس -- اینجا به رنگ قهوه ای. آن را یادتان می آید. اشکال هزاره (اشکال درسیستمهای کامپیوتری در سال 2000 (مترجم) )-- بلایای وحشتناک. این قله های کوچک سبز برخورد شهابسنگها هستند. (خنده حضار) و در تابستان، اینجا، زنبورهای قاتل.
(خنده حضار)
بنابراین اینها هستند چیزهایی که ترسهای ما شبیه شان می باشند طی گذشت زمان در رسانه های ما. ولی چیزی که من عاشقش هستم-- و من یک روزنامه نگار هستم-- و چیزی که من عاشقش هستم پیداکردن الگوهای پنهان است؛ من عاشق این هستم که یک کارگاهِ داده ها باشم. و یک الگوی پنهان شده ی خیلی جالب و عجیب در این داه ها وجود دارد که فقط وقتی شما آن را به تصویر می کشید می توانید آن را ببینید. اجازه دهید این را برای شما روشن کنم. این خط را نگاه کنید. این یک چشم انداز برای بازی های ویدیویی خشن است. همان طور که می بینید، یک الگوی عجیب و منظم در این داده ها وجود دارد، دو قله در هر سال. اگر دقیق تر نگاه کنید، می بینید که این قله ها اتفاق می افتند در همان ماه هر سال. چرا؟ خوب، نوامبر، بازیهای ویدیویی کریسمس بیرون می آید، و ممکن است خوب، یک صعود ناگهانی در نگرانی ناشی از محتوای آنها وجود داشته باشد. ولی آپریل یک ماه ویژه بزرگ نیست برای بازیهای ویدیویی. چرا آپریل؟ خوب، در آپریل 1999، حادثه ی تیراندازی Columbine بود، و از آن موقع، آن ترس توسط رسانه ها یادآوری شده است و به تدریج در طول سال، توسط یک ذهنیت گروهی انعکاس داده می شود. شما مرور آثار، سالگردها را دارید، موارد دادگاهی، حتی تیراندازی های تقلیدی، همه ی اینها، این ترس را در دستور کار سوق می دهند. و یک الگوی دیگر در اینجا نیز وجود دارد. می توانید آن را پیدا کنید؟ این فاصله را در آنجا دیدید؟ این یک فاصله است، و این همه ی داستانهای دیگر را تحت تاثیر می دهد. چرا این فاصله آنجا وجود دارد؟ ببینید از کجا شروع می شود؟ سپتامبر 2001، ( اشاره به واقعه ی 11 سپتامبر - مترجم ) وقتی یک چیز خیلی محسوس را داشتیم که درباره اش بترسیم.
من به عنوان گزارشگر داده برای حدود یک سال کار کرده ام، و من دائم یک عبارت را می شنوم همیشه، که این است: " داده ها یک سوختِ جدید هستند." و داده ها یک نوعی از منابع در همه جا حاضر و فراگیرهستند که می توانیم شکل بدهیم تا نوآوری های جدید و بینش های جدید را فراهم کند، و همه در اطراف ما هستند، و خیلی ساده می توانند استخراج شوند. و این واقعا استعاره ی خیلی خوبی در این زمانه نیست، به خصوص اگر شما اطراف خلیج مکزیک زندگی می کنید. ولی من، شاید، اندکی این استعاره را مطابقت می دادم، و می گفتم که داده ها یک خاک جدید هستند. چون برای من، این جور احساس می شود که یک بستر حاصلخیز و خلاقانه هستند. شما می دانید، در طول سالها، آنلاین، پی ریز کرده ایم یک انبوهی از داده ها و اطلاعات، و آن را آبیاری کرده ایم با شبکه ها و اتصال، و پیشرفت کرده و با کارگران بی مزد و دولتها جان گرفته است. و، بسیار خوب، من یک مقداری دارم استعاره را زیادی استفاده می کنم ولی این واقعا یک بستر حاصلخیز است. و این احساس می شود مانند به تصویر کشیدن، گرافیک اطلاعات، به تصویر کشیدن داد ها، آنها مانند گلهایی شکوفه می کنند از این بستر. اما اگر مستقیم به آن نگاه کنید، آن فقط انبوهی از اعداد و حقایق غیرمرتبط هستند. ولی اگر شروع کنید به کارکردن با آن و بازی کردن با آن به طریقِ خاصی چیزهای جالبی می تواند پدیدار شود و الگوهای مختلفی می تواند ظاهر شوند.
اجازه دهید این را به شما نشان دهم. می توانید حدس بزنید که این داده ها چه می گویند؟ چیزی که سالی دو بار بالا می رود، یکبار در عید پاک ( عید مسیحیان-مترجم) و سپس دو هفته قبل از کریسمس، یک قله هر دوشنبه دارد و سپس در طول تابستان نمودار مسطح می شود. من جواب را می گیرم. (حضار: شکلات.) دیوید مک کندلس: شکلات. شما ممکن است مقداری شکلات بگیرید. حدس دیگر؟ (حضار: خرید) دیوید مک کندلس: خرید. بله، درمان خرد فروشی ممکن است کمک کند. (حضار: مرخصی استعلاجی.) دیوید مک کندلس: مرخصی استعلاجی. بله، حتما می خواهید زمانی را مرخصی بگیرید. ببینیم؟
(خنده حضار)
(تشویق)
خوب، اطلاعات اینجا، لی بایرون و من، ما 10000 وضعیت به روز رسانی افراد در فیس بوک را در آوردیم برای عبارات "شکستن رابطه" و " شکسته شدن" و این الگویی است که پیدا کردیم-- مردم برای تعطیلات بهار جا خالی می کنند، (خنده حضار) بیرون آمدن از یک آخر هفته ی بد در روز دوشنبه، مجرد بودن در طول تابستان. و کمترین روز در سال، البته، روز کریسمس. چه کسی این را انجام می دهد؟ بنابراین، در حال حاضر، انبوه زیادی از داده ها بیرون وجود دارد، بی مانند. ولی اگر شما نوع درست سوالی را بپرسید، یا کاری را به نوع درست آن انجام دهید، چیزهای جالبی می تواند ظاهر شود.
پس اطلاعات زیبا هستند، داده ها زیبا هستند. نمی دانم که می توانم زندگیم را زیبا کنم. و این رزومه تصویری من است. ( بخشی از رزومه - مترجم ) و مطمئن نیستم که موفق شده ام. تا حدودی قالب دار. رنگها آنقدر عالی نیستند. ولی من می خواهم چیزی را به شما منتقل کنم. من به عنوان یک برنامه نویس شروع کردم، و سپس به عنوان یک نویسنده کار کردم به مدت سالهای زیاد، حدود 20 سال، چاپی، آن لاین و سپس در تبلیغات، و تنها به تازگی به عنوان طراح شروع کرده ام. و من هیچ گاه در مدرسه طراحی نبوده ام. هیچ گاه در هنر و یا چیز مشابه ای تحصیل نکرده ام. من فقط با انجام دادن یاد گرفتم. و وقتی که شروع کردم طراحی را چیز عجیبی درباره خودم کشف کردم. من قبلا می دانستم چگونه طراحی کنم، ولی این طور نبود که به طور شگفت انگیزی با استعداد باشم در آن ولی بیشتر شبیه با این بود که حساس هستم به ایده های شبکه ها و فضا و هم ترازی و فن چاپ. این تقریبا مثل این است که، بودن در معرض تمام این رسانه ها در طول سالها نوع سواد طراحی خفته در من القا شده کرده. و من احساس نمی کردم که من انسانِ خاصی هستم.
من احساس می کنم که، هر روز، همه ی ما در حال تخریب شدن بوسیله ی طراحی اطلاعات هستیم. توسط اینترنت در چشمانمان ریخته می شود، و همه ی ما اکنون به تصویر کشنده هستیم؛ همه ی ما خواستار بعد تصویری هستیم برای اطلاعاتمان. و یک چیز تقریبا منحصر به فرد جادویی درباره اطلاعات تصویری وجود دارد. آن نیاز به زحمت ندارد، به معنای واقعی کلمه ریخته می شود داخل (مانند یک مایع - مترجم ). و اگر شما در حال پیمایش جنگل انبوهی از اطلاعات باشید، به یک نمودارِ زیبا بر می خوردن یا به یک داده به تصویر کشیده ی دوست داشتنی، این یک آسودگی است، مثل این است که به یک پاکسازی در جنگل برخورد کرده ایم. ومن درباره این کنجکاو بودم، پس مرا سوق داد به سمت کار یک فیزیکدان دانمارکی به نام "تور نورتراندرس"، و او پهنای باند حس ها را به اصطلاحات کامپیوتری تبدیل کرد.
پس شروع می کنیم. این حسهای شما هستند، ریخته می شوند در حسهای شما در هر ثانیه. حس دیداری شما سریعترین حس است. آن پهنای باند مشابهی نسبت به یک شبکه کامپیوتری دارد. سپس حس لامسه دارید، که آن درباره سرعت یک پورتِ USB است. و سپس حس شنوایی و بویایی دارید، که توان عملیاتی hard disk را دارد. و سپس حس ضعیف و قدیمی چشایی را دارید، که به سختی شبیه توان عملیاتی یک ماشین حساب جیبی است. و مربع کوچک در گوشه، 0.7 درصد، مقداری است که ما در واقع از آن آگاه هستیم. بنابراین مقدار زیادی از بینایی-- بخش عمده ای از آن تصاویری است، و در داخل آن ریخته می شود. ناخودآگاه است. و چشم کاملا حساس است به الگوهایی که در رنگها، شکلها و الگوها متغییر هستند. عاشق آنها است، و آنها را زیبا می نامد. این زبانِ چشم است. و اگر شما زبانِ چشم را با زبان ذهن ترکیب کنید، که درباره ی کلمات، اعداد و مفاهیم است، شما شروع به صحبت به دو زبان کرده اید به صورت همزمان، هر کدام دیگری را ارتقا می دهد. پس، شما بینایی را را دارید، و سپس مفاهیم را مطرح می کنید. و تمام قضیه، آن دو زبان است که در دو در یک زمان کار می کنند.
پس می توانیم از این نوع جدید زبان استفاده کنیم، اگر شما دوست داشته باشید، تا چشم اندازمان را عوض کنیم یا دیدمان را تغییر دهیم. اجازه بدهید که یک سوال ساده از شما بپرسم با یک جواب بسیار ساده. چه کسی بزرگترین بودجه ی نظامی را دارد؟ باید آمریکا باشد، درست است؟ کلان. 609 میلیارد در سال 2008-- 607، ترجیحاً. بسیار کلان، در حقیقت، می تواند شامل شود همه ی بقیه ی بودجه های نظامی در جهان را. صدای بوقلمون♪ اکنون، می توانید همه ی بدهی آفریقا را در اینجا ببینید و کسری بودجه انگلیس را برای ارجاع. بنابراین، آن ممکن است که تطبیق کند با این دید شما که آمریکا یک نوعی از جنگ افروزی، ماشین نظامی، برای غالب شدن بر جهان است با آن صنایع نظامی پیچیده و عظیم. ولی آیا این درست است که آمریکا دارای بزرگترین بودجه نظامی است؟ به این دلیل که بهغایت کشورِ غنی ای است. در حقیقت، آنقدر غنی است که می تواند چهارتای دیگر از بالاترین ملیتهای اقتصاد صنعتی را درخود شامل شود، به صورت بسیار گسترده ای غنی است. بنابراین، بودجه نظامی آن میباید که بسیار زیاد باشد. پس، برای اینکه عادل باشیم و دیدگاه خود را عوض کنیم، باید مجموعه ی دیگری از داده ها را بیاوریم، و آن مجموعه داده GDP یا درآمدهای کشور است. چه کسی بیشترین سهمِ بودجه را از GDP دارد؟ اجازه دهید نگاهی بیاندازیم. آن ، دید را به طور قابل ملاحظه ای عوض می کند. دیگر کشورها به چشم می آیند که شما، شاید، ملاحظه نکردید، و آمریکا به رتبه ی هشتم سقوط می کند.
حالا می توانید این را با سربازان انجام دهید. چه کسی بیشترین سربازان را دارد؟ باید چین باشد. البته، 2.1 میلیون. دوباره، با دید شما صدا می کند که چین یک رژیم نظامی است آماده، می دانید، نیروهای عضیمش را بسیج می کند. ولی البته، چین جمعیت عظیمی دارد. پس اگر همان کار را انجام دهیم، تصویر اساسا متفاوتی می بینیم. چین به رتبه ی 124 سقوط می کند. در واقع یک ارتش بسیار کوچک دارد وقتی که شما داده های دیگر را نیز مورد بررسی قرار می دهید. پس، تصاویر مستقل، مانند بودجه نظامی، در یک دنیای به هم مرتبط، یک تصویر کاملی به شما نمی دهند. آنها آن طور درست نیستند که می توانند باشد.
ما به تصاویر مرتبطی نیاز داریم که به داده های دیگر ارتباط داشته باشند تا بتوانیم تصویری کاملتر را ببینیم، و بنابراین آن می تواند ما را به سمت عوض کردن دیدگاهمان سوق دهد. همان طور که هنس روسلینگ، استاد، استاد من، گفت، "اجازه بده که مجموعه داده ها، مجموعه ذهنیت تو را عوض کند." و اگر می تواند این کار را انجام بدهد، شاید بتواند رفتار تو را نیز عوض کند.
یک نگاهی به این یکی بیاندازید. من یک مقداری دیوانه ی سلامتی هستم. عاشق این هستم که مکمل مصرف کنم و تندرست باشم، ولی هیچ وقت درک نکردم که شواهد بیانگر چه هستند. همیشه تناقضی در بین شواهد وجود دارد. آیا باید ویتامین C مصرف کنم؟ آیا باید گندم سبزه مصرف کنم؟ این یک تجسمی از تمام شواهد است برای مکملهای غذایی. این نوع از نمودار را "مسابقه ی بادکنکها" می نامند. بنابراین، هرچه تصویر بالاتر باشد، شواهد بیشتری برای هر یک از مکملها وجود دارد. و حبابها بیانگر محبوبیت کالا از طریقِ تعدادِ بازدیدهای گوگل. بنابراین می توانید بلافاصله درک کنید ارتباط بین محبوبیت وتاثیرگذاری، اما به علاوه، می توانید، اگر ارزش بدهید به شواهد، یک جوری خط "ارزش گذاری" را انجام دهید. و پس مکملهای بالای بالای این خط ارزش در نظر گرفته شدن را دارند، ولی فقط تجتِ شرایط زیر، و مکملهای زیر این خط شاید ارزش در نظر گرفتن را نداشته باشند.
حالا این تصویرمقدار زیادی کار برده است. حدود 1000 مطالعه از PubMed را در نظر گرفتیم، پایگاه داده بیوپزشکی، و همه را جمع آوری و درجه بندی کردیم. و به طور باور نکردنی برای من خسته کننده بود برای اینکه یک کتاب از 250 تصویری داشتم که برای انجام دادن کتابم بود. و من یک ماه برای انجام دادن این کار وقت صرف کردم، و فقط دو صفحه پر کردم. ولی این بیانگر این است که به تصویر کشیدن اطلاعات مانند این یک فرم از فشرده سازی دانش است. این روشی برای فشرده کردن مقدار انبوهی از اطلاعات و مفاهیم در یک فضای محدود است. و هنگامی که آن داده ها را فشرده می کنید، و هنگامی که آن داده ها را پاکسازی می کنید، و هنگامی که این کار را می کنید ، می توانید کارهای جالبی مانند این انجام دهید.
بنابراین من این را به یک برنامه کاربردی تعاملی تبدیل کردم، بنابراین من می توانم این برنامه کاربردی آن لاین را تولید کنم-- این یک تصویر سازی آن لاین است-- و می توانم بگویم، "بله، عالیست." پس خودش را تولید می کند. و سپس می توانم بگویم، " خوب، فقط به من چیزها را نشان بده که سلامتی قلب را تحت تاثیر قرار می دهد." پس بگذارید آن را فیلتر کنیم. خوب، قلب فیلتر شده است، بنابراین اگر درباره آن کنجکاو باشم. من فکر می کنم، "نه، نه. نمی خواهم از خوراکیهای مصنوعی استفاده کنم. فقط می خواهم گیاهان را ببینم و-- فقط به من سبزیجات و گیاهان را نشان بده. همه ی محتویات طبیعی را در اختیار دارم." حالا این برنامه کاربردی خودش تولید می کند از داده ها. همه ی داده ها در Google doc ذخیره شده است، و به معنای واقعی کلمه خودش در حال تولید کردن از آن داده ها است. بنابراین داده ها اکنون زنده هستند؛ این یک تصویر زنده است، و می توانم در یک ثانیه آن را به روز کنم. مدارک جدید بیرون می آید--من فقط یک سطر را در صفحه گسترده عوض می کنم. اوف! دوباره، تصویر خودش را می سازد. جالب است. یک جورهایی زنده است.
ولی می تواند فراتر از داده ها برود، و می تواند فراتر از اعداد برود. و من دوست دارم که به تصویر کشیدن اطلاعات را به کار ببرم برای ایده ها و مفاهیم. این یک تصویرسازی از طیف سیاسی است، برای من که تلاش کنم وبفهمم که چگونه کار می کند و چگونه ایده ها نفوذ می کنند از دولت به سمت جامعه و فرهنگ، به سمت خانواده ها، به سمت افراد، به سمت باورهایشان و دوباره در یک چرخه بر می گردند. چیزی که من راجع به این تصویر دوست دارم این است که از مفاهیم ساخته شده است، دید جهانی ما را کاوش می کند و به ما کمک می کند-- در هر حال به من کمک می کند-- چیزهایی که دیگران فکر می کنند را ببینم، ببینم آنها از کجا می آیند، واحساس می شود که به طور باور نکردنی فقط جالب است که آن را انجام دهید.
و چیزی که برای من از همه جالب تر بود در طراحیِ این این بود که، وقتی در حال طراحی این تصویر بودم، به شدت این سمت را می خواستم، سمت چپ را، که بهتر از سمت راست شود-- به عنوان یک روزنامه نگار --یک فرد متمایل به سمت چپ-- ولی نمی توانستم، به خاطر اینکه می ساختم یک نمودار ناعادلانه و متمایل به یک طرف، پس،واقعا برای ساختن یک تصویر کامل، مجبور بودم که به دیدگاه های متمایل به راست احترام بگذارم و همزمان، به صورت ناراحت کننده ای تشخیص دادم چه قدر از آن مقدارها در واقع در من وجود داشت، که خیلی، خیلی ناراحت کننده و رنج آور بود. (خنده حضار) ولی نه بیش از اندازه ناراحت کننده، به این دلیل که چیز تهیده کننده ای وجود نداشت درباره "دیدن" یک دیدگاه سیاسی، در مقایسه با شنیدن آن از طریق شخص دیگر یا به زور شنیدن آن. در واقع -- شما توانا هستید که نقطه نظرات متضاد را نگه دارید شادمانه، وقتی که می توانید آنها را ببینید. حتی برای شما سرگرمی است که با آنها مشغول شوید. به خاطر اینکه آنها تصویری هستند. این دلیلِ هیجان آور بودنِ موضوع برای من است، دیدن اینکه چگونه داده ها می توانند دیدگاهم را عوض کنند و جریان ذهنی ام را عوض کنند-- داده های زیبا و دوست داشتنی.
خوب، در جمع بندی، من خواستم بگویم که من احساس می کنم که طراحی یعنی حل کردن مشکلات و فراهم کردن راه حلهای ظریف و طراحی اطلاعات یعنی حل کردن مشکلات اطلاعات. و این طور احساس می شود که ما مشکلات اطلاعات زیادی داریم در جامعه مان در این لحظه، از اشباع شدگی و زیادی تا از بین رفتنِ اعتماد و اطمینان و تردید و عدم شفافیت، یا حتی فقط جذاب نبودن. منظورم این است،من اطلاعات را خیلی جالب می یابم. یک خاصیت آهن ربایی دارد که من را به سوی خودش می کشد.
بنابراین، به تصویر کشیدن اطلاعات می تواند به ما یک راه حل سریع به آن دسته از مشکلات بدهد. و حتی وقتی که اطلاعات افتضاح هستند، تصویر می تواند بسیار زیبا باشد. و اغلب می توانیم به نظم و ترتیب برسیم یا جواب بدهیم یک سوال ساده را، مانند این یکی، آتشفشان اخیر ایسلند. کدام یک بیشترین CO2 را منتشر کرد؟ آیا آن هواپیماها بود یا آتشفشان بود، هواپیماهای غیر فعال یا آتشفشان؟ پس می توانیم نگاهی بیاندازیم. به داده ها نگاهی می اندازیم و می بینیم، بله، آتشفشان 15000 تن (گاز) انتشار داد؛ و هواپیماهای غیر فعال انتشار خواهد داد 345000، اگر آنها در آسمان باشند. پس اساسا، اولین کربن-خنثی آتشفشان را داشتیم.
(خنده حضار)
(تشویق)
و این زیبا است. متشکرم.
(تشویق)