دیوید بایرن: تاثیر معماری در تکامل و پیشرفت موسیقی

متن سخنرانی :
اینجا، محلی است که من، به عنوان یک آهنگساز جوان برخی از آهنگهایی که نوشتم، برای اولین بار در آنجا اجرا گردیدند این محل، به طور قابل ملاحظه ای صداها را خوب از کار در می آورد با وجود تمام ناصافی ها و اضافات در گوشه و کنارش اون واقعا صداها را خوب درمی آورد این آهنگی است که آنجا ضبط شده است (موزیک) این Talking Heads نیست در تصویر (Music: "A Clean Break (Let's Work)" by Talking Heads بنابراین، ساختار و طبیعت اتاق به گونه ای بود که کلمات براحتی قابل فهم بودند متن ترانه ی آهنگها براحتی فهمیده میشدند سیستم صدا رضایتبخش بود و طنین های اضافی در اتاق ایجاد نمی شد بنابراین، ریتم ها می توانستند بی عیب و نقص بمانند کاملا دقیق جاهای دیگری در کشور، سالنهای مشابهی وجود داشت این سالن ارکید Tootsie در Nashville است موزیک، از برخی جهات متفاوت بود ولی از جهت فرم و ساختار بسیار مشابه بود و رفتار مخاطبان نیز بسیار مشابه بود بنابراین ، این گروهها در Tootsie یا در CBGB می بایست بلند می نواختند صدا می بایست به اندازه ی کافی بلند میبود تا بر صدای فریاد مردم و هر کار دیگری که میکردند فائق شده و به خوبی شنیده شود
از آن به بعد، من در جاهای دیگری نواخته ام که بسیار بهتر بوده اند من، اینجا، در سالن دیزنی نواخته ام و همینطور در سالن " کارنگی" و امثال آنها و آنها برای من واقعا هیجان انگیز بوده اند اما بعضی اوقات، من متوجه میشدم آهنگی که من نوشته بودم یا در همان زمان داشتم مینوشتم صدایش آنقدرها خوب از کار در نمیامد در بعضی از آن سالنها ما از پسش بر می آمدیم اما گاهی به نظر می آمد که آن سالنها کاملا مناسب آهنگی که داشت نوشته میشد یا نوشته شده بود، نبود بنابراین، من از خودم پرسیدم آیا من این چیزها را برای سالنها و فضاهای خاصی دارم مینویسم؟ آیا من فضا و محل خاصی را در ذهن دارم وقتی که دارم آهنگی مینویسم؟ آیا این مدلی از خلاقیت است؟ آیا همه ی ما خلاقیتها و آفرینشها را بر بستری از زمینه ای که در پس ذهنمان داریم، به وجود میآوریم؟
بسیار خوب، آفریقا (Music: "Wenlenga" / Various artists) اغلب موزیکهای محبوبی که ما اکنون میشناسیم از غرب آفریقا ریشه گرفته است و موزیک رایج در آنجا میخواهم بگویم، آلات موسیقی ریتمهای پیچیده نحوه ی نواخته شدنشان، تنظیم و پس زمینه شان همگی عالی اند. همگی فوق العاده با هم کار میکنند آهنگ به طرز خارق العاده ای در آن تنظیمات جواب میدهد فضا و اتاق بزرگی در کار نیست تا طنین خاصی ایجاد کرده و ریتمها را قاطی کند خود آلات موسیقی به حد کافی صدای بلندی دارند که بدون نیاز به تقویت کننده شنیده شوند و غیره و غیره این امر تصادفی نیست این امر برای این پس زمینه و بستر خاص، عالی بوده اما آن یک چیز افتضاحی میشد در یک جایی مثل این. این، یک کلیسای جامع گوتیک است (Music: "Spem In Alium" by Thomas Tallis در یک کلیسای گوتیک، این نوع از موسیقی عالی از آب در می آید آن، گام را عوض نمی کند، نتها طولانی اند و تقریبا ریتمی وجود ندارد اصلا و فضا موزیک را به نحوی یاری می کند و در حقیقت آن را بهبود میبخشد این اتاقی است که باخ برخی از آهنگهایش را در آن نوشته است. این" ارگان" است آن به بزرگی یک کلیسای گوتیک نیست بنابراین او میتوانست آهنگهایی با پیچیدگی بیشتری بنویسد او می تواند، به طرز نوآورانه ای در حقیقت گامها را تغییر دهد بدون هیچ ریسکی در اختلال اصوات (Music: "Fantasia On Jesu, Mein Freunde" by Johann S. Bach)
این کمی بعد از آن است. این از آن دسته اتاقهایی است که موتزارت در آن آهنگ می نوشته است فکر می کنم حوالی سال 1770 هستیم اتاقها کوچکترند و حتی دارای انعکاس بیشتر بنابراین او می تواند آهنگهایی با جزئیات بسیار ریز بنویسد که بسیار پیجیده است و خوب هم از کار در می آید (Music: "Sonata in F," KV 13, by Wolfgang A. Mozart) این آهنگ واقعا مناسب این فضا است این La Scala است حول و حوش همان سالها فکر میکنم در سال 1776 ساخته شده باشد مردم در این سالنهای اپرا، در آن زمان که آنها ساخته شده اند عادت داشتند که با فریاد با یکدیگر صحبت کنند عادت داشتند که بخورند و بیاشامند و با آنها که روی صحنه هستند با فریاد صحبت کنند دقیقا مثل آنچه که درCBGB و جاهایی نظیر آن اتفاق می افتد اگر از آوازی خوششان بیاید سر وصدا راه انداخته و درخواست میکردند که آن قطعه دوباره اجرا شود البته نه در انتهای برنامه، بلکه در همان لحظه ( خنده ی حضار) و خوب، این یک تجربه ی اپرا در آن زمان بود این سالن اپرایی هست که واگنر برای خودش ساخته بود و اندازه ی اتاق آنقدرهم بزرگ نیست کوچکتر از این سالن است. اما واگنر در آن بدعتی گماشت. او گروه بزرگتری میخواست. اوکمی هجویات بیشتری میخواست بنابراین او اندازه ی محل اجرای ارکستر را افزایش داد و در نتیجه توانست تعداد بیشتری آلات ساده تر در آنجا داشته باشد (Music: "Lohengrin / Prelude to Act III" by Richard Wagner)
بسیار خوب این سالن کارنگی است بدیهی است که این قبیل جاها محبوبیت زیادی پیدا می کنند سالنها بزرگترند. سالن کارنگی واقعا اندازه ی خوبی دارد آن بزرگتر از بعضی دیگر از سالنهای سمفونی است و دارای طنین و انعکاس بیشتر از سالن La Scala در همان زمان بنا به گفته ی Alex Ross که در New Yorker مینویسد قانونی به عرصه ی ظهور رسید که مخاطبان و تماشاچیان می باید کاملا ساکت باشند دیگر خوردن و آشامیدن، فریاد زدن یا سخن چینی با دیگری در خلال برنامه قابل قبول نبود آنها میبایست بسیار ساکت می بودند بنابراین ترکیب این دو تغییر باعث به وجود آمدن نوع دیگری از موسیقی شد که در این سالنها بهتر از آب در میامد به این معنی که دیگر دینامیک بیشتری میتوانست وجود داشته باشد که قبلا در این موسیقی یا برخی دیگر از آنها وجود نداشت قسمتهای صامت، شنیده میشد که قبلا در صدای همهمه و فریاد حضار گم شده وقابل شنیدن نبود اما به خاطر انعکاسات در آن سالنها مثل سالن کارنگی موسیقی میبایست مقداری کمتر حالت ریتمیک میداشت و در عوض بافت بیشتری را طلب میکرد (Music: "Symphony No. 8 in E Flat Major" by Gustav Mahler) این Mahler است کمی شبیه باب دیلان به نظر میاید، اما او Mahler است آن آخرین آهنگ باب بود، بله
( خنده ی حضار)
موزیک پاپ در همان زمان به صحنه می آید این یک گروه جز است بنا به گفته ی Scott Joplin ، این گروهها در قایقهای رودخانه ای و کلاب ها می نواخته اند و دوباره، این بسیار پر سر و صداست. آنها برای رقصندگان می نوازند قسمتهای خاصی از آهنگ هست که-- هر آهنگی از قسمتهای مختلفی تشکیل شده رقصندگان آنها را بسیار بیشتر دوست دارند و آنها میگویند: آن قسمت را دوباره بنوازید و خوب، تعداد دفعات زیادی است که شما می تونید پشت سر هم تکرار کنید برای خوشایند رقصندگان بنابراین گروهها شروع کردند به بداهه نوازی برخی ملودی ها و از این طریق فرم جدیدی از موسیقی پدید آمد (Music: "Royal Garden Blues" by W.C. Handy / Ethel Waters) اینها غالبا در اتاقهای کوچک نواخته میشوند با مردمی که میرقصند، قریاد میزنند و مینوشند بنابراین صدای موزیک باید به اندازه ی کافی بلند باشد تا در میان این همه سر و صدا شنیده شود این برای آغاز قرن بیستم بود ولی چنین چیزی برای کل موزیک پاپ قرن بیستم صدق میکند چه راک، چه لاتین و یا هر چیز دیگری {موسیقی زنده} آنقدرها هم تغییری نمی کند
در جقیقت، آن تنها حدود یک سوم مسیرش تا قرن بیستم را تغییر می کند هنگامی که این مکان یکی از مکانهای اصلی اجرای موسیقی شد و این راهی بود که موسیقی به آنجا راه پیدا کرد میکروفن ها خواننده ها را وبطور خاص موزیسین ها و آهنگسازها را قادر ساختند تا به کلی سبک موزیکی که می ساختند را تغییر دهند تا به اکنون، اکثر چیزهایی که از رادیو پخش میشده موزیک زنده بوده است اما خواننده هایی مثل فرانک سیناترا توانستند از میکروفن استفاده کنند و کارهایی بکنند که بدون داشتن میکروفن نمیتوانستند انجام دهند خواننده های بعد از او در این زمینه حتی از او هم پیشی گرفتند (Music: "My Funny Valentine" by Chet Baker) این Chet Baker است و این جور کارها بدون داشتن میکروفن غیرممکن است و بدون موزیک ضبط شده هم غیرممکن می بود انگار او مستقیما در گوش شما میخواند و در گوش شما زمزمه میکند این افکتها تنها افکتهای الکتریکی هستند مثل این است که کسی کنار شما نشسته باشد و کسی نمیداند که چه در گوش شما نجوا می کند
و اینگونه بود که موسیقی دو انشعاب یافت یکی موزیک زنده و دیگری موزیک ضبط شده در استودیو و آنها دیگر شبیه به هم نبودند حالا محلهایی هست مثل دیسکوتک و jukebox ها در بارها که لازم نیست حتی هیچ گروهی در کار باشد هیچ احتیاجی به اجرای زنده ی موزیسین ها نیست و با اینحال صداها کاملا خوب از کار در می آیند عده ای شروع کردند به ساختن آهنگهایی مختص به دیسکوها و مناسب آن نوع سیستم صداها و همانند jazz رقصندگان در دیسکوها، قسمتهای خاصی را بیشتر از بقیه دوست داشتند بنابراین اولین هیپ-هاپ کارها، همان قطعات مشخص را حلقه وار تکرار میکردند (Music: "Rapper's Delight" by The Sugarhill Gang) MC فی البداهه ترانه را میسازد به همان طریقی که "جز" نوازان ملودی ها را فی البداهه میسازند و بدین شکل گونه ی جدید دیگری از موزیک پدید آمد.
اجراهای زنده، وقتی خیلی موفقیت آمیزبود که در جاهایی اجرا میشدند که شاید از نظر آکوستیک بدترین جاهای ممکن روی زمین هستند استادیوم های ورزشی باشگاههای بسکتبال و هاکی موزیسین هایی که در آنجاها اجرا داشتند، بهترین کارهایشان را ارائه دادند آنها آهنگهایی ساختند که هم اکنون به نام" آرنا راک" شناخته میشوند و تصنیفهای با گامهای متوسط هستند Music: "I Still Haven't Found What I'm Looking For" by U2 آنها بهترین کاری را که می توانستند انجام دادند از آنجا که این چیزی است که آنها برای آن آهنگ را نوشته اند تمپو ها متوسط هستند. بزرک به نظر میرسند آین بیشتر یک موقعیت اجتماعی است تا یک موقعیت موزیکال و از بعضی جهات، موسیقی ای که آنها برای آن محل نوشتند بسیار خوب از کار درآمد
سپس مکانهای جدید بیشتری پیدا شدند یکی از این مکانهای جدید، اتومبیل است من با یک رادیو در ماشین بزرگ شدم اما آن الان به چیز تکامل یافته ی کاملا متفاوتی تبدیل شده است حالا ماشینها کاملا مثل صحنه ی اجرا شده اند (Music: "Who U Wit" by Lil' Jon & the East Side Boyz آهنگهایی که برای سیستم های پخش ماشینها نوشته می شوند به نحو عالی در ماشین از کار در میآید شاید اون چیزی نباشد که دوست داشته باشید در منزل گوش بدهید اما در ماشین عالی است طیف فرکانسی وسیع دارد میدانید، باس ووابزارهای با کیفیت وگرانقیمت و صدا به نحوی در میانه میماند موزیک اتومبیل، شما میتوانید آنرا با دوستانتان سهیم شوید
یک نوع جدید دیگر از محلهای اجرای موسیقی دستگاههای "ام پی تری" شخصی هستند احتمالا، این فقط برای موزیکهای کلیسایی است خنده ی حضار و به نحوی شبیه به سالن کارنگی نیز هست یا وقتی که تماشاچیان می بایست ساکت می نشستند برای اینکه شما الان می توانید همه ی جزئیات را بشنوید از جهات دیگر، شبیه به موسیقی غرب آفریقاست چون اگر که آهنگی در " ام پی تری پلیر" خیلی آرام باشد شما بلندش میکنید ، و یک دقیقه ی بعد گوشهای شما از صدای بلند منفجر میشوند. پس این واقعا کار نمیکند. من فکر میکنم موزیک پاپ، به خصوص آنها که امروزه ساخته می شوند تا حدودی، برای اینگونه پلیرها ساخته شده اند برای اینگونه تجربه های شخصی که شما می توانید جزئیات را کامل بشنوید اما دینامیک صدا آنقدرها تغییر نمیکند
پس من از خودم پرسیدم: خیلی خوب، آیا این گونه ای از آفرینش است این تطابقی که ما بکار میبریم؟ و آیا در جاهای دیگر هم این اتفاق می افتد؟ خوب، مطابق گفته ی دیوید آتنبوروو برخی دیگر پرندگان نیز همین کار را میکنند پرندگان در بالای درختان جاییکه شاخ و برگها متراکم ترند صداهایی که تولید می کنند جیغ مانند، کوتاه و تکراری اند و پرندگان روی زمین صداهای بم تری تولید می کنند و بدین ترتیب این صداها دچار اختلال و انحراف نمی شوند وقتی که به سطح زمین در جنگل برخورد کرده و منعکس می شود. پرندگانی نظیر این گنجشک دشتی آنها بیشتر دوست دارند که صداهایی شبیه وز وز (Sound clip: Savannah sparrow song) تولید کنند و حالا معلوم شده است که صدایی شبیه به این کاربردی ترین و به صرفه ترین راه از نظر صرف انرژی برای انتقال پیامشان در بین دشت ها و مزارع می باشد پرندپان دیگر مثل این تنجر با گونه های مشابه سازگاری یافته اند تنجر ها در سواحل شرقی ایالات متحده که جنگلها کمی متراکمتر هستند یک جور صدایی تولید می کنند در حالیکه تنجرها در سمت دیگر، در غرب (Sound clip: Scarlet tanager song) جور دیگری صدا تولید می کنند (Sound clip: Scarlet tanager song) پس پرندگان نیز از قاعده پیروی می کنند
و من فکر کردم که بسیار خوب، اگر این یک الگو در آفرینش است آیا ما موزیک که میسازیم حداقل فرم آن را در درجه ی اول با این زمینه ها تطبیق می دهیم و آیا ما آثار هنری را به گونه ای خلق می کنیم که متناسب با دیوار گالریها یا موزه ها باشد و آیا ما نرم افزارها را به گونه ای می سازیم که متناسب سیستم عاملهای موجود باشد آیا اینگونه است؟ بله، من فکر میکنم آن تکامل می یابد و تطبیق پذیر است اما احساسات و لذت و عشق هنوز سر جایش است از دید رمانتیک سنتی این یک نگرش وارونه به پدیده هاست دید رمانتیک می گوید که ابتدا لذت مقدم است و بعد احساسات بیرون ریخته می شوند و در مرحله ی بعد، به نحوی شکل چیزی را میگیرد و من می گویم بسیار خوب، لذت هنوز همانجاست اما ظرف و مجرایی که قرار است به آن تزریق شود یا در آن ریخته شود بطور غریزی و حسی از قبل وجود دارد ما از قبل می دانیم که آن لذت و خوشی کجا خواهد رفت اما این اختلاف آرا، به نحوی جالب به نظر می رسند
نویسنده ای به نام توماس فرانک میگوید این ممکن است توضیحی باشد برای اینکه چرا برخی از رای دهندگان خلاف منافعشان رای می دهند که رای دهندگانی مثل اکثر ما اگر که چیزی شبیه به صداقت از آنها بشنوند که از عمق وجوشان با احساسات شدید بیان می شود این بسیار قابل اعتمادتر است و آنها به این رای خواهند داد بنابراین، اگر کسی بتواند تظاهر کند به صدق و راستی احساسات و تعصبات شدید شانس بیشتری برای انتخاب شدن خواهد داشت که این کمی خطرناک به نظر می رسد من میخواهم این نکته را بگویم که لذت و عشق لزوما دوچیزجدا و منحصر بفرد نیستند
شاید چیزیکه که الان دنیا نیاز دارد این باشد که ما بفهمیم که ما هم مثل پرندگان سازگار میشویم آواز می خوانیم و مثل پرندگان هنوز هم لذت میبریم اگرچه آن را متناسب با زمینه ی موجود تغییر داده ایم
بسیار ممنونم.
(تشویق حضار)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *