فروش کاندوم در کنگوہ

متن سخنرانی :
من یک بازاریاب هستم و الان در توسعه بین الملل کار می کنم در ماه اکتبر مدتی را در کشور جمهوری دموکراتیک کنگو سپری کردم که( دومین) کشورپهناور در قاره آفریقاست درواقع اون به بزرگی اروپای غربی است اما اون تنها 300 مایل راه سنگفرش شده داره کنگو محل خطرناکیه. در 10 سال گذشته 5 میلیون نفردر اثر جنگ در شرق آن درگذشته اند. اما جنگ تنها دلیل آن نیست بلکه زندگی در کنگو مشکله.
همچنین تعدادی مباحث مربوط به بهداشت و سلامت هم وجود داره. درواقع نسبت شیوع ایدز در میان بزرگسالان 1.3 درصده. این ممکنه عددبزرگی بنظر نیاد اما در کشوری با 76 میلیون نفرجمعیت به این معناست که 930 هزار نفر مبتلا هستند. وبدلیل شالوده ضعیف آن تنها 25 درصد از آنها داروهای نجات دهنده زتدگی که نیاز دارندو میگیرند. که چرا دراین بخش آژانسهای کمک کننده کاندومها را با هزینه اندک یا حتی رایگان تهیه میکنند.
و مادام که من در کنگو بودم زمان زیادی را صرف صحبت با مردم در باره کاندوم میکردم شامل دامین. دامین یک هتل را خارج از کینشازا اداره میکنه. این هتلیه که فقط تا نیمه شب بازه وبنابراین اونجا محلی نیست که بتونی بمونی. ولی محلیه که خودفروشان ومشتریانشون میان. الان دامین همه چیزو درباره کاندوم میدونه ولی نمیفروشتشون. او میگه کاندوم مورد نیاز نیست. تعجب آور نیست چرا که فقط 3 درصد از جمعیت کنگو از کاندوم استفاده میکنند.
جوزف و کریستین گردانندگان یک داروخانه هستند جایی که تعداد زیادی از این کاندومها رو میفروشند، میگویند برخلاف این واقعیت که اژانسها کاندوم را با قیمتی نازل یا حتی رایگان ارایه میدهند، آنها نهضت فروشی را که به آنان همراه است ، را دارند که مشتریانشون انواع معروف تجاریش را نمیخرند. آنها نوع ژنریکش را دوست دارند
و بعنوان یک بازیاب من کانجکاو شدم شروع کردم ببینم که بازاریابی چگونه است این سه پیام اصلی را معلوم می کند که آزانسهای کمک کننده برای این کاندومها مورد استفاده قرار میدهند ترس، مسایل مالی و وفاداری . آنها کاندومهارو چیزی مثل" ویو" یعنی زندگی کردن مینامند. یا اعتماد. آنها را با یک ریون قرمز بسته بندی می کنند که ایدز رو بیادمون میاره و اونهارو در بسته هایی میگذارند که چه کسی بابتشون پول پرداخت کرده و تصاویری از زنتون یا شوهرتون رو نشون میدهند و بشما میگند که آنهارو محافظت کنید یا عاقلانه بپرسید.
الان اینها چیزهایی نیستند که کسی بهش فکر کنه درست قبل از انکه بروند یک کاندوم بخرند. خنده...... اون چیه که بهش فکر میکنید درست قبل از انکه کاندوم را بخرید؟ سکس! و شرکتهای خصوصی که در این محل ها کاندوم میفروشند اینو میدونند. بازار اونا یک کمی متفاوته اسمش ممکنه خیلی متفاوت نباشه اما تصوراتش یقینا هست. خب شرکتهای تجاری جاه طلب هستند و یقینا بسته بندی بطور باورنکردنی ای تحریک کننده اند.
واین باعث شد که فکر کردم که شاید آژانسهای اهدا کننده در یک جنبه کلیدی از بازاریابی دچار اشتباه شده اند: فهم آنکه چه کسی شنونده است. ومتاسفانه برای این آژانسها شنونده مایله که مردمی باشه که حتی در کشوری که اونا کار میکنند نباشه. این مردمیه که برمیگردند خونه یامردمی که از کارشون حمایت میکنند ویا شبیه این. اما اگه چیزی که ما داریم سعی میکنیم که انجام بدیم منع گسترش ایدز باشه ما نیاز به تفکر درباره مشتری داریم مردمی که رفتارشون نیاز به تغییر داره-- زوجها زنان و مردان جوان-- که زندگیشون وابسته به اونه.
و درنتیجه درس اینه: اینکه چی داری میفروشی واقعا اهمیتی نداره تو فقط باید به این فکر کنی که مشتریت کیه و پیامها چی هستند اون قراره که رفتارشون را عوض کنه. اون ممکنه که زندگیشونو نجات بده.
متشکرم.
(تشویق تماشاگران)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *