سام هاریس: دانش می تواند به پرسشهای اخلاقی پاسخ دهد

متن سخنرانی :
من قصد دارم امروز درباره روابط بین دانش و ارزش های انسانی صحبت کنم. خوب ، این به صورت عمومی درک شده و در جامعه جا افتاده است که سوال از معنویات، -پرسش از خوبی و بدی ، درستی و نادرستی- سوالاتی هستند که دانش درباره آنها هیچ نظری ندارد. این یک تفکر است که دانش می تواند به ما کمک کند تا به چیزهایی که با ارزش می دانیم، دست یابیم. اما این هیچگاه نتوانسته که به ما بگوید ما چه چیزی را باید با ارزش بدانیم. و در نتیجه، بیشتر مردم ، فکر می کنم بیشتر مردم شاید حتی اینجا، فکر می کنند که دانش هیچگاه به مهمترین پرسش ها در زندگی بشر پاسخ نخواهد داد: سوالاتی مانند : چه چیزی ارزش آن را دارد که برای آن زندگی کنیم؟ چه چیزی ارزش آنرا دارد که برایش بمیریم؟ چه چیزی بنای زندگی خوب را می گذارد؟
لذا من قصد دارم که استدلال و ثابت کنم که جدایی بین دانش و ارزش های انسانی یک خیال باطل است. و در حقیقت کاملا خطرناک است اگر از منظر تاریخچه بشری به آن نگاه کنیم. خوب، گاهی گفته می شود که دانش نمی تواند به ما یک شالوده برای موضوعات اخلاقی و ارزش های انسانی بدهد چرا که دانش با واقعیت ها سر و کار دارد. و واقعیت ها و ارزش ها ، به نظر می رسد که از دو قلمرو متفاوت هستند. گاهی به نظر می آید که هیچ شرحی و توضیحی برای اینکه جهان چگونه است تا بتواند که بگوید جهان باید چگونه باشد، وجود ندارد. اما من فکر می کنم که این عقیده کاملا غلط است. ارزش ها ، انواع مسلمی از واقعیت ها هستند. درباره رفاه موجودات دارای آگاهی واقعیت هایی وجود دارند.
چرا ما هیچ تعهد اخلاقی به صخره ها (به عنوان مثال یک موجود غیر زنده) نداریم ؟ چرا ما هیچ احساس دلسوزی برای صخره ها نداریم ؟ این به این دلیل است که ما تصور نمی کنیم که ممکن است صخره ها رنج ببینند. و اگر ما بیشتر دلواپس پستانداران هم رده خودمان هستیم تا اینکه نگران حشره ها باشیم، همانطوری که در واقعیت نیز اینگونه است، به این دلیل است که ما تصور می کنیم آنها بیشتر در معرض و تیررس شادی ها و رنج های بیشتری هستند. اکنون مساله بسیار مهمی که باید در نظر گرفته شود این است که آیا این ادعایی واقعی است : این چیزی است که ما می توانیم درباره آن اشتباه کنیم یا حق به جانب ما باشد.و اگر ما دچار یک سوتفاهم در رابطه بین پیچیدگی حیات و امکان رخداد تجربه ها شویم، بعد از آن ممکن است که ما دچار اشتباه درباره زندگی حشرات شویم.
و هیچ اندیشه ای وجود ندارد، هیچ نسخه ای از اخلاق انسانی و ارزش های انسانی که من تا کنون برخورده ام که از جهتی قابل تقلیل داده شدن به یک نگرانی در رابطه با تجربه وجدان باشد و این یک تغییر امکان پذیر است. حتی اگر شما ارزش هایی که دارید را از یک مذهب گرفته باشید، حتی اگر معتقد باشید که خوبی و بدی بی نهایت هستند در رابطه با شرایط پس از مرگ- --چه ابدی بودن رستگاری با خدا یا ابدی بودن عذاب جهنم-- شما همچنان به هوشیاری و تغیراتش اهمیت می دهید. و باید بگویم که تغیرات اینچنینی می تواند بعد از مرگ نیز به عنوان یک ادعای حقیقی باقی بماند که ، البته ، این می تواند درست یا نادرست باشد.
خوب، اکنون برای صحبت در باره شرایط رفاه در این زندگی و برای یک زندگی انسانی ، ما می دانیم که یک زنجیره ای از واقعیت ها وجود دارد. ما می دانیم که این امکان وجود دارد که به شکل یک شکست خورده زندگی کرد، در شرایطی که هر چیزی که می تواند نادرست باشد، نادرست بشود، در جایی که مادر نتواند به فرزندش غذا بدهد، در جایی که یک شخص غریب نتواند یک محیط مسالمت آمیز برای همکاری و کار مشترک بیابد ، در جایی که انسان ها یکسره و یکجا کشته می شوند. و این را می دانیم که این ممکن است که جلوتر از این زنجیره اتفاقات حرکت کرد، به سوی دست یافتن به جایی که کاملا بهتر و قابل تحمل تر است، به سوی داشتن جایی مانند این که در آن کنفرانس هایی مانند این کنفرانس برگزار می شود.
و ما می دانیم ، می دانیم که جواب های درست و غلطی وجود دارد به اینکه چگونه به یک اینچنین محیطی دست یابیم. آیا اضافه کردن عامل بیماری وبا به آب آشامیدنی ، ایده درست و خوبی است ؟ شاید نه. آیا این ایده خوبی است که هر کسی به چشم شور اعتقاد داشته باشد، و در نتیجه زمانی که اتفاق بدی برای آنها افتاد آنها به سرعت همسایه خود را سرزنش کنند؟ احتمالا نه. اینها واقعیتی هایی است که باید دانسته شود درباره اینکه چگونه اجتماع انسانی پیشرفت می کند، فارغ از اینکه ما این حقایق را بدانیم یا ندانیم. و اخلاق در ارتباط با این واقعیت ها است.
پس ، در زمان صحبت درباره ارزش ها ، ما درباره واقعیت ها صحبت می کنیم. اکنون، جایگاه ما در دنیا می تواند در چندین سطح دانسته شود، --گردامده از سطح ژن ها ، تا سطح سیستم اقتصادی و نظام سیاسی. اما اگر ما می خواهیم درباره رفاه انسان ها صحبت کنیم، باید که ، لزوما"، از مغز انسان ها سخن بگوییم. به دلیل اینکه ما می دانیم که تجربه ما از دنیا و خودمان در داخل مغزمان درک می شود.
--فارغ از هر اتفاقی که بعد از مرگ ما می افتد. حتی اگر یک بمب گذار انتحاری 72 به دختر باکره بعد از مرگش برسد، در این زندگی، شخصیت او --او یک شخصیت بدبختی دارد--- این محصول مغز اوست. لذا، --این نتیجه فرهنگ است-- اگر فرهنگ ما را عوض می کند- که البته اینکار را قطعا انجام می دهد؛ فرهنگ این تغییر را با تغییر در مغز و با تغییر تفکر ما انجام می دهد. و لذا هر دگرگونی فرهنگی که اینجا داریم که چگونه باعث رشد گونه انسانی می شود می تواند، حداقل در مبادی اصولی با کمک علم پیشرفته در زمینه مغز، درک شود. ---علومی مانند روان شنانسی و اعصاب و غیره --
لذا، چیزی که من درباره آن بحث می کنم این است که ارزش ها قابل استحاله کردن [تبدیل کردن] به واقعیت ها هستند و می شود ارزش ها را مساوی واقعیت ها قلمداد کرد. --به واقعیت های درباره تجربه وجدانی و آگاهی -- واقعیت های چون آگاه بودن. و در نتیجه ما می توانیم محیطی را متصور شویم که در آن امکان تجربه این تغییرات وجود دارد. و من به این تغییرات به چشم دورنمای اخلاقی نگاه می کنم، با فراز و نشیب هایی که ارتباط با تفاوت هایی از رفاه در تفکر موجودات ، وجود دارد، هم شخصی و هم اجتماعی. وشاید نکته ای که باید متذکر شد این است که انواع حالات رفاهی است که ما واقعا به آن دسترسی داریم، درر واقع تعداد کمی از انسان ها به آن دسترسی دارند. و اینها منتظر کشف شدن توسط ما هستند. و شاید تعدادی از این حالات به درستی عرفانی و یا روحانی خوانده شوند. شاید تعدادی از از حالات وجود داشته باشد که ما به آن دسترسی نداشته باشیم، چراکه مغز ما به این شکل ساختار یافته است اما مغزهای دیگر امکان دسترسی به آن حالات را داشته باشند.
اکنون، اجازه بدهید که به صورت شفاف بگویم من چه چیزی منظورم نیسـت، منظور من این نیست که علم تضمین می کند که این محیط را ترسیم کند، یا ما دانشمندانی خواهیم داشت که به تمام سوالات ما جواب های امکان پذیر و اخلاقی خواهند داد. من تصور نمی کنم، به عنوان مثال، که شما یک روز مجبور شوید که با یک کامپیوتر درباره داشتن فرزند دوم مشورت کنید، یا مثلا یک کامیپیوتر در باره بمباران مراکز اتمی ایران به ما پاسخ داد، یا اینکه می توانید در باب کسر قسمتی از هزینه هایی که صرف کنفرانس های تد می شود ، با کامپیوتر ها مشورت کنید! خنده حضار اما اگر سوال رفاه انسانی را تحت تاثیر قرار بدهد، آنگاه دانشمندان جواب آن را خواهند داشت، چه ما آن ها را بیابیم یا نه. و تنها تصدیق این، --- تنها تصدیق اینکه جواب غلط یا درست به این سوالات که چگونه انسان ها رشد می کنند-- این تصدیق باعث تغییر در اینکه چگونه با اخلاقیات برخورد کنیم ، خواهد شد؛ و در نتیجه تمام انتظارات ما را از همکاری انسان ها در آینده تغییر خواهد داد.
به عنوان مثال، بیست و یک ایالت در کشور(آمریکا) ما وجود دارد که تنبیه بدنی در انها در کلاس های درس قانونی است: بدین معنی که آموزگار حق دارد که با تخته چوبی کودکان را کتک بزند، بشدت کتک بزند، و می تواند که شدت تنبیه را بالا ببرد، تا جایی که بدن کودک تاول زند و پوست پاره شود، و علاوه بر آن ، صدها هزار کودک ، محکوم به تنبیه بر اساس قانون یاد شده هستند. فکر می کنم روشنگری در این باره، شما را شگفت زده نخواهد کرد، ما درباره ایالت کانکتیکت صحبت نمی کنیم،
و به صورت کاملا روشنی ، پایه و اساس قانون تنبیه کودکان در مدارس بر اساس ادیان بنا شده است. آفریدگار هستی خودش به ما گفته است که از کتک زدن مضایقه نکنید، (مبادا که ما به کودکان (رو) بدهیم): این از آیات 13 و 20 و 23 (انجیل) است. و اما ما می توانیم یک سوال بسیار واضح بپرسیم: به صورت کلی ، آیا این ایده خوبی است، که به بچه ها عذاب و خشونت و تحقیر در انظار بدهیم ؟ آن هم به عنوان یک روش سالم رای تشویق و توسعه احساسات آنها و تشویق آنها به رفتار خوب است؟ (خنده حضار) آیا هیچ شک و تردیدی وجود دارد که این سوال دارای جواب است ، و این مساله مهمی است ؟
و اکنون ، چند نفر از شما ممکن است که نگران باشید که تفکر رفاه واقعا تعریف نشده است و به صورت مداوم بر روی تعریف مجدد، باز است. و در نتیجه چگونه می تواند یک تعریف کاملا عینی از رفاه وجود داشته باشد؟ خوب، اگر قیاس را در نظر بگیریم، مفهوم سلامت جسمانی. مفهوم سلامت جسمانی نیز تعریف نشده است. همانطوری که ما از (مایکل سپکتور-دانشمند و خبرنگار مجلات علمی) شنیده ایم، این مفهوم در طی سالها عوض شده است. زمانی که این تندیس کنده کاری شده است (این مفهوم تعریف شده است) متوسط عمر بشر حدود سی سال بوده است. که اکنون حدود هشتاد سال در کشورهای پیشرفته است. و ممکن است زمانی باشد که ما با دستکاری ژن هایمان به روشی که اگر شخصی نتوانند در سن دویست سالگی در مسابقات دو ماراتن شرکت کنند، به عنوان یک آدم معلول شناخته شوند. و مردم برای شما به عنوان آدم های ناتوانی خواهند شناخت و برای شما کمک های خیریه خواهند فرستاد. (خنده حضار)
این را در نظر داشته باشید که واقعیت مفهوم سلامتی باز است و واقعا می شود در آن تجدید نظر کرد و تجدید نظر در آن ، آنرا پوچ نخواهد کرد. تفاوت قایل شدن بین یک فرد سالم و یک فرد مرده ، همانقدر که شفاف و مهم است که دیگر تصمیمات ما در حیطه علم. و نکته حائز توجه این است که قله های زیادی در محدوده اخلاق وجود دارد: ممکن است که روش های متعدد و برابری برای رسیدن به کامیابی وجود داشته باشد؛ ممکن است روش های برابر و متعددی برای نظم بخشی به جامعه انسانی نیز وجود داشته باشد که جامعه را به بیشترین حد تعالی برساند.
اکنون، چرا این موضوع (وجود راه های متعدد)، به صورت کاملا مشخصی بنیان اخلاقیات را به لرزه در می آورد ؟ خوب ، با تصور اینکه ما چگونه راجع به غذا فکر می کنیم: من هیچ وقت هوس این نخواهم کرد که با شما بحث کنم در رابطه با اینکه فقط یک غذا باید به عنوان غذای سالم وجود داشته باشد! به صورت کاملا مشخص بازه گسترده ای از مواد وجود دارد که می تواند به عنوان غذای سالم مورد استفاده قرار گیرد. اما با این وجود تفاوت زیادی و مرز مشخصی بین غذا و سم وجود دارد. این واقعیت که تعداد زیادی پاسخ صحیح وجود دارد به این سوال که : (غذا چیست؟) جواب سوال فوق، ما را به هوس این نخواهد انداخت که بگوییم هیچ حقیقتی درباره تغذیه نوع بشر کشف نشده است. بسیاری از مردم نگران هستند که اخلاقیات همه گیر نیاز به یک قانون و قاعده ای دارند که هیچ استثنایی را نپذیرد.
خوب، به عنوان مثال، دروغ گویی بسیار بد است، و دروغ گفتن همیشه باید کار اشتباهی باشد، و اگر شما بتوانید یک استثنا پیدا کنید، دیگر چنین چیزی به عنوان یک اخلاق حقیقی نخواهد بود. چرا ما چنین فکر می کنیم ؟ با در نظر گرفتن بازی شطرنج به عنوان یک مثال، خوب ، اگر شما قصد دارید که شطرنج بازی کنید، اصولی شبیه این:(وزیر نباید خورده شود)، چیز بسیار خوبی برای دنبال کردن است. ولی به صورت واضحی این یک استثنا را می پذیرد. زمانی وجود خواهد داشت که از دست دادن وزیر ، کار بسیار عالی خواهد بود. زمانی وجود خواهد داشت که از دست دادن وزیر تنها کار خوب موجود خواهد بود. و اکنون، شطرنج یک محدوده ای است که در آن بدون احساس تصمیم گیری خواهد شد. این واقعیت که استثناهایی در اینجا وجود دارد ، همه چیز را عوض نخواهد کرد.
خوب ، این ما را به سمت تغییراتی سوق خواهد داد که مردم تمایل دارند تا یک فضای اخلاقی به وجود بیاورند. با در نظر گرفتن تفاوت هایی که در بدن زنان است : در این رابطه ما چه باید بکنیم ؟ خوب یک کاری است که شما در این رابطه می توانید انجام دهید، شما می توانید این واقعیت را پنهان کنید. خوب، این یک حالت است، اما اگر به صورت کلی بخواهیم در نظر بگیریم، جامعه روشنفکری که ما شاید شباهتی به آنها نداشته باشیم، ممکن است که این کار را غلط بدانند در (بوستون) و(یا پالو آلتو) کسانی که ما آنها را افرادی خواهیم دانست که از تعلق خود به فرهنگی باستانی مفتخر هستند ، آنها به خاطر مجبور کردن همسران یا دخترانشان به پوشیدن چادر در اشتباه هستند. و کسانی که ما آنها را دارای اشتباه می خوانیم که حتی اگر زنان از پذیرش سکوت در مقابل آنها سر باز زنند با چوب یا کابل فلزی زنان را کتک می زنند، یا به صورت آنها اسید می پاشند.
خوب، ما چه کسانی را در اشتباه نخواهیم دانست؟ آیا ما کسانی هستیم که وانمود می کنیم که آنقدر فهم ما از رفاه کم است که که ما باید درباره رفتارهای اینچینی با زنان پیشداوری نکنیم؟ من درباره پوشیدن اختیاری و بر حسب علاقه چادر صحبت نمی کنم -- چه آنکه زنان باید مختار باشند چیزی را که می خواهند بپوشند، تا جایی که به من مربوط است.-- اما آیا پوشیدن به اختیار به معنای این در جامعه است که زمانی که دختری مورد تجاوز قرار گرفت، پدرش اول باید فورا" برای کشتن او به منظور پاک کردن لکه ننگ اقدام کند؟
اجازه بدهید که این واقعیت برای یک لحظه در مغز شما صدا کند که : دختر شما مورد تجاوز قرار گرفته است، و کاری که شما می خواهید انجام دهید، کشتن او است. این رفتار چه چیزی را از قله تکامل انسانی نمایندگی می کند ؟
اکنون، برای گفتن این نکته که ، و البته این نکته نه که ما بهترین راه حل برای ساختن جامعه انسانی داریم. به عنوان مثال، این مانند خبری است که همه جا در دنیای مدرن وجود دارد. اکنون، برای بسیاری از مردان نیاز به یک مدرک دانشگاهی فلسفه است تا بتوانند بفهمند که یک چیزی در این تصاویر اشتباه است! (خنده حضار) و اما اگر ما خوب فکر کنیم ، می توانیم بپرسیم، (( آیا این یک سیما و تجلی از تعادل روانشانسی است با توجه به وجود متغییر هایی مانند جوانی و یا زیبایی و یا بدن زنان؟)) منظور من این است که ، آیا این یک محیط بهینه است برای پرورش کودکانمان ؟ محتملا" نه، خوب، لذا ممکن است مکان هایی وجود داشته باشد در این طیف موجود بین این دو نقطه افراط و تفریط که برای ما نشان دهنده یک مکانی از تعادل بهتر است. (تشویق حضار) و البته تعداد زیادی مکان مانند این وجود دارد
-- مجددا"، با دادن شانس به فرهنگ انسان ها ممکن است که قله های زیادی در زمینه اخلاقیات وجود داشته باشد. اما نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این خواهد بود تعداد زیادی راه برای رسیدن به آن قله وجود نخواهد داشت. خوب، جالب توجه اینکه، از منظر من تنها اشخاصی با من همعقیده خواهند بود و تنها اشخاصی می پندارند جواب غلط و درست به اخلاقیات وجود دارد؛ افراد مذهبی هوچی گر یکی از آنها خواهند بود.
و البته آنها تصور خواهند کرد که خودشان جواب درست را به سوالات اخلاقی خواهند داشت چرا که انها این سوالات را از گردباد گرفته اند(منظور وحی است)، به به دلیل اینکه آنها یک سری محاسبات هوشمندانه راجع به به شرایط و دلایل رفاه برای انسان ها و حیوانات انجام داده اند. در حقیقت تحمل و پایداری مذاهب به عنوان یک ذره بینی که بسیاری از مردم سوالات اخلاقی را می بینند، بسیاری از مباحث اخلاقی را از زجر دادن به انسان ها و حیوانات جدا کرده است. و دلیل اینکه ما وقتمان را برای مباحثی چون ازدواج همجنس خواهان می گذاریم و به جای صحبت کردن در رابطه با نسل کشی و یا تکثیر سلاح های هسته ای و یا فقر یا مسایل اساسی دیگر ! اما هوچی گر های مذهبی راجع به یک چیز درست فکر می کنند، ما به به یک مفهموم جهانی برای ارزش های انسانی نیاز داریم.
اکنون، چه چیزی راه ما را سد کرده است؟ خوب، یک چیز که جلب توجه می کند این است که انجام کاری متفاوت با آنچه در رابطه با اخلاقیات صحبت می کنیم ---به خصوص کارهایی سکولار ، دانشگاهی و یا علمی. --- زمانی که ما در رابطه با اخلاقیات صحبت می کنیم ما به تفاوت دیدگاه ها ارزش می گذاریم به شکلی که ما در دیگر زمینه های زندگیمان این ارزش گذاری را انجام نمی دهیم. لذا، برای مثال ، (دالایی لاما) هر روز صبح بیدار می شود و شروع به مدیتیشن از روی شفقت و دلسوزی می کند، و او فکر می کند که این به دیگر انسانها به عنوان اجزای کاملی از شادی انسانی کمک می کند. از طرفی ما شخصی مانند (تد باندی) داریم: (تد باندی) بسیار علاقه به ربودن ، تجاوز و شکنجه و کشتن زنان داشت.
لذا، به صورت واضحی ما اینجا تفاوت دیدگاه درباره استفاده سودبخش از عمر و وقت خودمان داریم! خنده حضار بسیاری از روشنفکران غربی به این موقعیت به این شکل نگاه می کنند و می گویند:(خوب، واقعا هیچ دلیلی ندارد که کار (دالایی لاما) واقعا کار صحیحی باشد --واقعا صحیح باشد-- یا کار (تد باندی) واقعا غلط باشد بشکلی که با آن دلیل بشود وارد یک بحث واقعی شد بصورتی که واقعا آن بحث بتواند پایه های علم را به لرزه بیاندازد. او شکلات دوست دارد، او وانیل دوست دارد. هیچ چیزی وجود ندارد که یکی از آنها بتواند به دیگری بگوید و دیگری را وادار به تقلید ازخودش کند. با در نظر گرفتن این نکته که ما در علم چنین کاری نمی کنیم.
در سمت چپ شما (ادوارد ویتین) را دارید. او تئوریسین نظریه ریسمان است. اگر شما از باهوش ترین فیزیکدان بپرسید که چه کسی باهوش ترین فیزیکدان است، بر اساس تجربه من نیمی از آنها خواهند گفت (ادوارد ویتین). و نیمی دیگر به شما خواهند گفت که این سوال را دوست ندارند. (خنده حضار) لذا، چه اتفاقی در یک کنفرانس فیزیک خواهد افتاد اگر من در آنجا حاضر شوم و بگویم: "نظریه ریسمان نظریه ای قلابی است" این اعلام جعلی بودن نظریه ریسمان از من آدم مهمی نخواهد ساخت. مساله این نیست که من چگونه انتخاب می کنم که دنیا را در مقیاس کوچک ببینم. من یک ادم دارای طرفداران سینه چاک نخواهم شد! (خنده حضار) خوب، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد، چرا که من یک فیزیکدان نیستم، و من نظریه ریسمان را درک نمی کنم. من تد باندی [قاتل ذکر شد] در عرصه نظریه ریسمان هستم. خنده حضار من مایل نیستم که به هیچ کدام از باشگاه های نظریه ریسمان که ممکن است مرا به عنوان یک عضو بپذیرند، تعلق داشته باشم.
اما این فقط یک نکته است. چیزهایی که ما درباره آن صحبت می کنیم، حقیقت هایی هستند از دیدگاه های کاملا مطمئن که باید مستثنی شوند. که این چیزی که باید برایش حوزه افراد متخصص وجود داشته باشد. که در آن حیطه علم است که حساب می شود. ما چگونه خودمان را راضی می کنیم که در بازه اخلاقیات ، افراد متخصصی به عنوان متخصصین اخلاق وجود ندارند، یا افراد با استعدادی در زمیه اخلاقیات ، یا نابغه هایی در زمینه اخلاقیات ؟ ما چگونه خودمان را قانع می کنیم که هر دیدگاهی باید شمرده شده و به حساب اورده شود؟ چگونه خودمان را قانع می کنیم که هر فرهنگی دارای یک نقطه نظری درباره این موضوع (اخلاقیات) است که ارزش در نظر گرفته شدن را دارد؟ آیا طالبان درباره فیزیک نقطه نظری دارند که ارزش دیده شدن داشته باشد؟ نه. (خنده حضار) چگونه نادانی آنها درباره رفاه انسانی کمتر قابل دیده شدن از نادانی آنها در باره فیزیک است ؟ (تشویق حضار)
لذا، من تصور می کنم که چیزی که دنیا الان نیاز دارد. دنیا به اشخاصی چون ما نیاز دارد تا تصدیق کنند که جواب های درست و غلطی به سوال پیشرفت نوع بشر وجود دارد، و اخلاقیات در رابطه با یک سری واقعیت ها هستند. این ممکن است برای هر فرهنگی، حتی برای کل فرهنگ ها تا درباره چیزهای غلط نگران باشند: که این را باید گفت، این امکان برای فرهنگ ها وجود دارد که تا اعتقاد و اشتیاق داشته باشند، که انسان ها را به صورت مناسبی از آزار بی نیاز می کند. بجاست که تصدیق شود این باعث تغییر در مباحثه ما درباره اخلاقیات می شود. ما در دنیایی زندگی می کنیم که مرزبندی بین ملت ها در حال کاهش هر روزه است و در بالاخره یک روزی مرز بین کشورها حذف خواهد شد.
ما در دنیاییی زندگی می کنیم که پر شده از تکنولوژی برای نابود کردن است، و نمی شود جلوی این تکنولوژی ویرانگر را گرفت. خراب کردن همیشه بسیار راحت تر از درست کردن است. در نتیجه به نظرم این کاملا واضح است که ما بیشتر از این نمی توانیم احترام بگذاریم و گذشت کنیم از تفاوت بسیار زیادی که برای رفاه انسانی بین ملت های مختلف است، البته که ما می توانیم احترام بگذاریم به اختلاف فاحش بین اینکه چگونه ملت ها با قضیه گسترش بیماری ها برخورد می کنند، یا در رابطه با استانداردهای ایمنی ساختمانها یا هواپیماها. ما باید خیلی ساده به این نکته توجه کنیم که که چگونه ما به سوالات اساسی درباره زندگی بشر پاسخ می دهیم. و برای انجام این کار، ما باید تصدیق کنیم که برای این سوالات پاسخ وجود دارد. بسیار متشکرم. (تشویق حضار)
کریس اندرسون: خوب یک سری اطلاعات قابل توجه اینجا است. چه آدم هایی که در این سالن هستند و چه در سرتاسر دنیا که این سخنرانی را می شنوند، ممکن است با صدای بلند به شما بعد از شنیدن برخی از صحبت های شما اعتراض کند.
نحوه و لهجه صحبت بسیار مهم است. زمانی که شما درباره چادر صحبت می کنید، شما زنان محجبه را به کسانی که در کیسه هستند ، تشبیه می کنید، من در دنیای مسلمانان زندگی می کنم، با بسیاری از زنان مسلمان صحبت کرده ام. و بسیاری از آنان ممکن است چیز دیگری بگویند. آنها ممکن است بگویند، " نه ، می دانید، حجاب یک احترام به ویژه بودن زنان است، این به زنان کمک می کند و واقعیت این چیز دیگری است..." و یک بحث پیچیده از دیدگاه روانی وجود دارد، "که شهوت مردان قابل اعتماد نیست." منظور من این است که آیا شما می توانید وارد بحثی با این نوع زنان بدون دیدن این مولفه ها و واقعیت های بسیار اثر گذار فرهنگی شوید.
(سام هریس): خوب، من فکر می کنم که تلاش کرده ام این جمله اختلاف برانگیز مطرح کنم در زمانی که مشغول تماشای حرکت عقربه ساعت بودم، اما سوال این است که ، مفهوم داوطلبانه چیست و افراد کجا توقع دارند ، و شما تضمین می کنید که به روش خاصی با شما برخورد شود اگر شما خودتان را در چادر نپوشانید؟ و لذا، اگر کسی در این اتاق می خواهد که چادر بپوشد، یا یک کلاه خیلی مسخره، یا یک تاتو بر روی صورتش داشته باشد، من فکر می کنم که ما باید آزاد باشیم تا هرچه می خواهیم انجام دهیم، اما باید که درباره اجبار و فشاری که به این زنان وارد می شود ، صادق باشیم. و لذا من فکر می کنم که ما نباید زیاد مشتاق باشیم که این صحبت را را از این زنان جدی بگیریم و باور کنیم، خصوصا زمانی که هوای بیرون 50 درجه است و آنها باید حجاب کامل با روبنده داشته باشند.
(کریس اندرسون) : تعداد زیادی از مردم بر این اعتقادند که مفهوم اخلاقیات پیشرفت می کند و کامل می شود. آیا شما می توانید این پیشرفت را با عقیده خود تطبیق دهید؟ من فکر می کنم که شما را درک می کنم که ممکن است که تطبیق آن با دنیا تمام واقعیت ها را نشان نخواهد داد، در جایی که همه ما مجبوریم به یک شیوه فکر کنیم. تصور خودتان را از دنیای پنجاه سال بعد نقاشی کنید، همینطور از تصور خودتان در یکصد سال بعد، شما مایلید که چگونه تصوری از دنیا داشتته باشید، با تعادل بین اخلاقیات و ثروتمند بودن.
(سام هریسون) : خوب، من تصور می کنم شما با تصدیق اینکه ما به این سمت در حال حرکتیم که با درک کردن خودمان در سطوحی از مغز ، در برخی از جزییات مهم، سپس شما باید تصدیق کنید که ما قصد داریم همه کیفیت های مثبت و منفی خودمان را با جزییات بیشتر درک کنیم. لذا ، ما قصد داریم که هیجان مثبت جامعه را درک کنیم، احساساتی مانند دلسوزی و یکدلی، و ما قصد داریم فاکتورهایی را درک کنیم که آنها را تشویق می کند --- فارغ از اینکه ژنتیکی است ، یا چگونه مردم با هم صحبت می کنند، یا سیستم اقتصادی آنها چگونه است.-- تا جایی که ما شروع به روشنگری به نقطه ای که ناچار به صحبت در مورد آن هستیم.
لذا، همه چیز قرار نیست که برای ما حاضر باشد. شبیه این نیست که من دخترم را مجبور به پویشیدن چادر از لحظه تولد کنم بلکه باید به او آموزش دهم تا هم اعتماد به نفس بیابد و هم خوب این مفهوم را درک کند که با این مفهوم که مردان هستند که مشتاق زنان هستند. منظورم این است که من فکر نمی کنم که ما نیاز به یک مدرک دانشگاهی داشته باشیم تا بدانیم که حجاب اجباری ایده بدی است، اما از جهتی ما در آینده قادر خواهیم بود که به بررسی مغز تمام کسانی که درگیر این ماجرا هستند و و واقعا از آنها تحقیق کنیم. آیا آنها دختران خود را دوست دارند فقط به اندازه ای که در سیستم آنها ممکن است؟ و من فکر می کنم واقعا جواب مشخصی به آن وجود دارد.
(کریستین اندرسون):و اگر نتیجه یاد شده معلوم شود که معمولا میشود، آیا شما آماده هستید که قضاوت کنونی خودتان را در برخی از این موارد عوض کنید؟
(سام هریس): خوب ،بله ، مثلا در یک حقیقت واضح که شما ممکن است کسی را دوست داشته باشید، با وجود اینکه توسط یک نظام فریبنده گمراه شده باشید. لذا ، شما می توانید بگویید: به دلیل اینکه من می دانستم پسرم همجنس گرا است و در صورت یافتن دوست پسر به جهنم خواهد رفت، من خودم سر او را از تن جدا خواهم کرد و این دلسوزانه ترین کاری است که من می توانم انجام دهم. اگر شما همه این تکه ها را پیش هم بچینید، بله، فکر می کنم شما ممکن است بتوانید حس عشق را لمس کنید. ولی مجددا" ، باز نیز نیاز داریم که درباره رفاه در ابعاد و مفهوم بزرگتری بحث کنیم. اینکه همه ما یکجا جمع باشیم، یک نفر به تنهایی احساس وجد نخواهد کرد و و در وسط یک اتوبوس انفجار انتحاری نخواهد کرد.
(کریستین اندرسون): این مباحثه ای است که من مشتاقم آنرا برای ساعتها ادامه دهم. متاسفانه ما این زمان را نداریم، شاید وقتی دیگر. از حضور شما در (TED)بسیار متشکریم.
(سام هریس): این افتخار من بود، متشکرم. (تشویق حضار)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *