چرا دورههای آموزشی عمومی اینترنتی (هنوز) مهم هستند
متن سخنرانی :
من میخواهم تحصیل را، از نو طراحی کنم. پارسال، شاهد ابداع کلمهی چهارحرفی جدیدی بودیم. آن کلمه با حرف M شروع میشود. MOOC: دورههای آموزشی عمومی اینترنتی. مؤسسات زیادی دورههای آموزشی اینترنتی را به طور رایگان، به دانشآموزان سراسر جهان ارائه میکنند. هر کسی که به اینترنت خوبی دسترسی داشته باشد و تمایل به یادگیری داشته باشد، میتواند این درسهای فوقالعاده را از بهترین دانشگاهها فرا بگیرد و در پایان، مدرکی بابت گذراندن این درس هم دریافت کند. اما در بحث امروز، من میخواهم دربارهی جنبهی دیگری از MOOC صحبت کنم. ما داریم چیزهایی را که یاد میگیریم و تکنولوژیهایی را که در ابعاد گسترده استفاده میکنیم، جمع میکنیم و در ابعاد کوچکی خلاصه میکنیم، تا مدلی ترکیبی از تحصیلات بسازیم و در نتیجه کاری را که در کلاس درس انجام میدهیم بازسازی کنیم.بهتر است کلاسهای ما تغییر کنند. اینجا یک کلاس درسی است، کلاسی درسی در یک مؤسسهی سه حرفی در شمال شرقی آمریکا، دانشگاه MIT. این تصویر مربوط به ۵۰ یا ۶۰ سال پیش است، و این تصویر امروزهی آن کلاس است. چه چیزی تغییر کرده است؟ صندلیها رنگی شدهاند. وای خدا! الگوی تحصیلات در ۵۰۰ سال گذشته تغییر چندانی نداشتهاند. آخرین نوآوری بزرگی که در آموزش ارائه شد اختراع صنعت چاپ برای کتابهای درسی بود. همه چیز در اطراف ما تغییر کرده است. راستش، از بهداشت تا صنعت حمل و نقل، همه چیز فرق کرده است،ولی وضع تحصیلات ما به همان صورت باقی مانده است.
حتی نحوهی دسترسی مردم به تحصیلات هم هنوز یکی از دغدغههای اصلی ماست. این تصویر از یک کنسرت موسیقی راک نیست. و کسی که در طرف دیگر بر روی صحنه ایستاده است مَدونا نیست (خوانندهی معروف سبک پاپ). اینجا یک کلاس درسی در دانشگاه "اُبافِمی آوولووو" در نیجریهی آفریقاست. همگی ما دربارهی تحصیلات از راه دور شنیدهایم، اما به گمانم دانشجویانی که در ردیفهای آخر نشستهاند، و در فاصلهی ۶۰ متری استاد قرار دارند، دارند از راه دورتری تحصیل میکنند. من عمیقاً معتقدم که ما میتوانیم به کمک تکنولوژی هم از لحاظ کیفیت و هم از لحاظ در دسترس بودن الگوی تحصیلات را دگرگون کنیم. به طور مثال، ما در سازمان edX، تلاش میکنیم تا تحصیلات را از طریق تکنولوژیهای اینترنتی انتقال دهیم. نظام تحصیلات در ۵۰۰ سال گذشته در میان مردم پایههای محکمی یافته است، و ما نمیتوانیم جزئیات آن را تغییر دهیم، یا آن را تصحیح کنیم. ما باید آن را تماماً از پایه بازسازی کنیم. این مثل پیشرفت از درشکه تا هواپیماست. حتی زیربناهای آن هم باید تغییر کنند. همه چیز باید تغییر کند. ما باید تحصیلات را از درسهایی که روی تخته سیاه نوشته میشوند، به صورت تمرینها، و کلیپهای ویدئوییکه بر روی اینترنت قرار داده میشوند تغییر دهیم. ما باید آزمایشگاههای مجازی بسازیمکه دانشجوها بتوانند در آنها به صورت تعاملی کار کنند، و درس را به قالب بازی درآوریم. ما باید سیستم نمرهدهی را اینترنتی کنیم و گروههایی را برای بحث و تبادل نظر اینترنتی راهاندازی کنیم. همه چیز باید از پایه تغییر کند.
در حال حاضر ما داریم چنین تکنولوژیهایی را،از طریق دورههای آموزشی اینترنتی مربوط به سایت edX و چند سازمان دیگر، در تحصیلات اِعمال میکنیم تا بتوانیم دسترسی مردم به تحصیلات را افزایش دهیم. حتماً خبر اولین درسی که بر روی اینترنت قرار دادیم، به گوشتان خورده است -- این درس مربوط به درس مدارها و اجزاء الکترونیک بود که در دانشگاه MIT ارائه شده بود -- حدود یک سال و نیم پیش، نزدیک به ۱۵۵٫۰۰۰ دانشجو از ۱۶۲ کشور جهان در این دوره شرکت کردند. در حالی که ما هیچگونه سودآوری در این کار در نظر نگرفته بودیم. اما ۱۵۵٫۰۰۰ نفر، تعداد واقعاً زیادی هستند. این تعداد بیشتر از تعداد کل فارغالتحصیلان دانشگاه MIT در تاریخ ۱۵۰ سالهی آن است. با این که امتحان آن درس واقعاً سخت بود، حدود ۷٫۲۰۰ نفر از دانشجویان در آن قبول شدند. اما ۷٫۲۰۰ نفر هم تعداد زیادی هستند. اگر من هر ساله در دانشگاه MIT، دو ترم تدریس میکردم، باید به مدت ۴۰ سال یکسره درس میدادم، تا بتوانم این تعداد دانشجو داشته باشم.
این تعداد کثیر تنها بخشی از این داستان هستند. امروز، میخواهم دربارهی جنبهی متفاوتی از دورههای آموزشی اینترنتی صحبت کنم، و از دیدگاهی متفاوت. ما داریم چیزهایی را که در ابعاد گسترده استفاده میکنیم و یاد میگیریم گردآوری میکنیم و در ابعاد کوچک برای کلاسها خلاصه میکنیم، تا مدلی ترکیبی از یادگیری ایجاد کنیم.
اما پیش از آن که به این مبحث بپردازم، اجازه بدهید داستانی را تعریف کنم. وقتی دخترم ۱۳ ساله شد، و وارد دورهی نوجوانی شد، دیگر به زبان انگلیسی خودمان حرف نمیزد، و شروع به حرف زدن به زبان جدیدی کرد. من به آن زبان نوجوانی میگویم. این زبان، یک جور زبان دیجیتالی است. این زبان تنها دو آوا دارد: "هوم" و سکوت.
"عزیزم، بیا شام بخوریم."
"هوم."
"شنیدی چی گفتم؟"
سکوت. (خندهی حاضرین)
"میشنوی الآن چی میگم؟"
"هوم"؛
در نتیجه ما در برقراری ارتباطاتمان دچار مشکلات جدی شدیم، و ارتباطات ما تقریباً قطع شده بود، تا این که این ابداع به ذهنم رسید. من به او پیامک دادم. (خندهی حاضرین) همان لحظه به من جواب داد. با خودم گفتم، نه، حتماً اتفاقی بوده. حتماً فکر کرده، میدونید، یکی از دوستانش به اون پیامک داده. پس دوباره به او پیامک دادم. خیلی سریع جواب بعدی آمد. با خودم گفتم، این واقعاً عالی است. از آن زمان، زندگی ما دگرگون شده است. من به او پیامک میدهم، و او جواب میدهد. واقعاً عالی است. (تشویق حاضرین)
نسل هزارهی جدید ما، کمی متفاوتتر است. من پیرتر از این حرفها هستم،و شاید تیپ نسبتاً جوانم ظاهراً نشان دهد که جوانم، اما من متعلق به نسل هزارهی جدید نیستم. اما فرزندان ما واقعاً متفاوت هستند. نسل هزارهی جدید با تکنولوژیهای اینترنتی احساس راحتی کامل میکند. پس چرا ما با استفاده از آن سر کلاس درس مبارزه میکنیم؟ بیایید با آن مبارزه نکنیم. بیایید آن را بپذیریم. راستش من معتقدم -- البته شستهای دستم خیلی بزرگ هستند، و نمیتوانم درست پیامک بنویسم -- اما قول میدهم که با این سیر تکاملی، فرزندان و نوههای ما، شستهای خیلی خیلی کوچولو موچولویی پیدا خواهند کرد تا بتوانند بهتر پیامک بدهند، تکامل، همه چیز را درست خواهد کرد. اما اگر ما تکنولوژی، و تمایلات طبیعی نسل هزارهی جدید را بپذیریم، و دربارهی ایجاد این گونه تکنولوژیهای اینترنتی فکر کنیم، و آنها را با زندگی خودمان ادغام کنیم، خیلی بهتر میشود. اما چه کاری از دست ما برمیآید؟ به جای این که بچههایمان را به زور به کلاس درس بفرستیم، و آنها را ساعت ۸ صبح به زور از خانه بیرون ببریم -- وقتی بچه بودم از این که ساعت ۸ صبح به کلاس بروم متنفر بودم، پس چرا داریم بچهها را مجبور میکنیم این کار را انجام دهند؟ در عوض میتوانیم کاری کنیم که بچهها در خوابگاهشان، اتاق خوابشان، در اتاق ناهار خوریشان، در دست شوییشان، و در هر جایی که بیشترین میزان خلاقیت را دارند، در آرامش کامل کلیپهای ویدئویی آموزشی ببینند و تمرینهای تعاملی انجام دهند. بعد از آن میتوانند برای تعامل حضوری بین خودشان به کلاس درس بیایند. میتوانند با همدیگر به مباحثه بپردازند. میتوانند مشکلاتشان را با هم حل کنند. میتوانند به استادشان دسترسی پیدا کنند و سؤالاتشان را از استادشان بپرسند. در حقیقت، وقتی داشتیم اولین درسمان در زمینهی مدارها و اجزاء الکترونیک را در سایت edX برای سراسر جهان ارائه میدادیم، اصلاً فکرش را هم نمیکردیم که چنین اتفاقی بیفتد. دو معلم از دبیرستان "سَنت" در کشور مغولستان، کلاسهای خودشان را تعطیل کردند، و شروع به استفاده از تدریسهای اینترنتی و تمرینهای تعاملی ما کردند، که در نتیجهی آن دانشآموزان دبیرستان، که تنها ۱۵ سال داشتند، درسشان را در خانههایشان یاد میگرفتند و بعد سر کلاس میآمدند، و همان طور که در این تصویر میبینید، آنها در حال تعامل با یکدیگر و انجام کارهای آزمایشگاهی فیزیکی هستند. آن مدرسه در این باره یک وبلاگ زده بود و ما به طور اتفاقی آن وبلاگ را پیدا کرده بودیم و از این طریق از این موضوع آگاه شدیم.
البته ما برنامههای دیگری را نیز به اجرا در آوردیم. ما با همکاری دانشگاه "ایالت سَن خوزه" در کالیفرنیا، درسهایی را به صورت ترکیبی از حالت مجازی و حضوری ارائه دادیم، و مجدداً درس مدارها و اجزاء الکترونیک نیز ارائه شد. شما نام این درس را بسیار خواهید شنید. این درس برای ما مثل موش آزمایشگاهی در مبحث یادگیری شده بود. در آنجا نیز، دانشآموزان و معلمها کلاسها را تعطیل کردند، و درس را به صورت ترکیبی از اینترنتی و حضوری در آوردند، و نتیجهی آن شگفتآور بود. ولی هنوز برای قضاوت در مورد نتایج آن زود است. کمی صبر کنید تا در مورد آزمایشهای بعدی در این زمینه برایتان بگویم، اما نتایج اولیه شگفتآور بودند. مثل همیشه، در هر ترم، در چند سال گذشته، هر ترم، حدود ۴۰ تا ۴۱ درصد دانشجویان، در این درس، که مجدداً امتحان سختی داشت، رد میشدند. اما با این کلاس ترکیبی که در سال گذشته برگزار کردیم، میزان رد شدن دانشجویان در این درس به نُه درصد کاهش پیدا کرد. نتایج خیلی خیلی بهتر شده بودند.
پیش از آن که بیش از حد وارد این قضیه بشویم، میخواهم کمی از وقتتان را بگیرم تا در مورد چند ایدهی اساسی صحبت کنم. ایدههای اساسی که کلیت این کار را تشکیل میدهند شامل چه چیزهایی میشوند؟
اولین ایده یادگیری مؤثر است. ایدهای که ارائه شد، این بود که دانشجویان، به جای این که به کلاس بیایند و به حرفهای استاد گوش کنند، بهتر است به سراغ مفهوم جایگزینی بروند که به آن درس میگوییم. در درسها بخشهای اضافی شامل کلیپهای ویدئویی و تمرینها متعامل گنجانده شدهاند. بنابراین یک دانشجو میتواند یک کلیپ ویدئویی پنج تا هفت دقیقهای را تماشا کند و این یادگیری را با تمرینهای متعامل ادامه دهد. شاید بتوان این را نزدیکترین حالت تحصیلی به افکار سقراطی نامید. شما در آن با پرسیدن سؤالات مختلف آموزش میدهید. و این نوعی از آموختن است که به آن یادگیری مؤثر میگویند، و این مبحث در سال ۱۹۷۲، توسط "کریک" و "لاکهارت"، در قالب مقالهای ارائه شد، و در آن مقاله آنها گفته بودند که یادگیری و ماندگاری آن در حافظه تا حد زیادی به عمق اعمال ذهنی بستگی دارد. دانشجوها وقتی با وسایل مختلف کار میکنند خیلی بهتر یاد میگیرند.
دومین ایده همگامی است. وقتی من در دوران دانشجویی به سخنرانی استادم میرفتم، فکر کنم شما هم مثل من بودید، که در عرض ۵ دقیقه حواسم از حرفهای استاد پرت میشد. من خیلی هم باهوش نبودم، خیلی تلاش میکردم، حرفهای استاد را مینوشتم، ولی در بقیهی ساعت کلاس دیگر حواسم به استاد نبود. در عوض، بهتر نیست که از تکنولوژیهای اینترنتی استفاده کنیم، که در آنها کلیپهای ویدئویی و تمرینهای تعاملی در اختیار دانشجویان قرار میگیرد؟ آنها میتوانند هر جا نیاز داشتند آن کلیپ ویدئویی را متوقف کنند. آنها میتوانند استادشان را به عقب برگردانند. وای، آنها حتی میتوانند صدای استادشان را قطع کنند. این نوع همگامی میتواند تا حد زیادی به یادگیری کمک کند.
ایدهی سوم ما این است که بازخورد آنی دریافت کنیم. با دریافت بازخوردهای آنی، کامپیوتر تمرینها را تصحیح میکند. راه دیگری برای درس دادن به ۱۵۰٫۰۰۰ دانشجو نیست. کامپیوتر شما تمامی تمرینها را تصحیح میکند. همگی ما تمرین انجام میدادیم، و نمرات آن دو هفتهی بعد دستمان میرسید، و تا آن زمان دیگر موضوع تمرین هم یادمان رفته بود. فکر کنم چند تایی از تمرینهای دوران دانشآموزیم هنوز تصحیح نشده باشند. نمرهی بعضی از آنها هیچوقت داده نشد. اما با دریافت بازخورد آنی، دانشآموزان میتوانند جوابهایشان را چک کنند. اگر تمرینی را اشتباه انجام دادند، بازخورد آن را به صورت آنی دریافت میکنند. آنها میتوانند این تمرین را بارها و بارها انجام دهند، و این نحوهی کار کردن خیلی مؤثرتر است. آنها به صورت آنی بازخورد دریافت میکنند، و این تیک کوچک سبز رنگ که در اینجا میبینید تبدیل به نوعی نماد قراردادی در سایت edX شده است. دانشآموزان به ما میگویند که وقتی شب به رخت خواب میروند خواب تیک سبز رنگ میبینند. راستش، یکی از دانشآموزان ما که پارسال درس مدارها و اجزاء الکترونیک را گرفته بود، بعد از آن در پایان سال درس طراحی نرمافزار را از دانشگاه "بِرکِلی" گرفت، و وقتی این دوره را شروع کرد در صفحهی بحث و گفتگوی سایت دربارهی تیک سبز رنگ چنین چیزی نوشت: "وای خدا؛ واقعاً دلم برات تنگ شده بود ...." آخرین باری که دانشآموزانتان چنین نظراتی را در مورد تمرینهایشان داشتند چند وقت پیش بود؟ همکار من، "اِد بِرتشینگِر"، که یکی از سرشناسترین استادهای بخش فیزیک دانشگاه MIT است، دربارهی دریافت بازخورد آنی این طور گفت: او گفت که دریافت بازخورد آنی ساعات تدریس را به ساعات یادگیری تبدیل میکنند.
ایدهی بزرگ بعدی بازیسازی درس بود. میدانید، تمامی دانشآموزانم واقعاً به کلیپهای ویدئویی متعامل و سایر چیزهای این سیستم علاقمند بودند. میدانید، آنها میخواستند تمام روز بنشینند و به سفینههای فضایی شلیک کنند تا بتوانند آن را شکست دهند. پس ما این تکنیکهای بازی را در قالب تدریس گنجاندیم، و توانستیم این آزمایشگاههای مجازی را بسازیم. شما چطور میتوانید خلاقیت را آموزش دهید؟شما چطور میتوانید طراحی را آموزش دهید؟ ما میتوانیم این کار را از طریق آزمایشگاههای اینترنتی انجام دهیم و از توان کامپیوترها برای ساختن این آزمایشگاههای مجازی استفاده کنیم. همان طور که این کلیپ ویدئویی کوتاه در اینجا نشان میدهد، شما میتوانید کاری کنید که درس برای دانشآموزانتان شبیه به طراحی با قطعات لگو به نظر برسد. در این کلیپ ویدئویی، دانشآموزان دارند مداری را به راحتی ساختن یک سازه با قطعات لگو، طراحی میکنند. و در این آزمایشگاه هم عملکرد دانشآموزان میتواند توسط کامپیوتر نمرهدهی شود.
پنجمین ایده بحث و تبادل نظر است. در اینجا، ما برای پرت کردن حواس دانشآموزان از صفحات بحث و تبادل نظر و محیط تعاملی شبیه به قالب سایت فیسبوک استفاده نکردیم، بلکه واقعاً میخواستیم به دانشآموزان کمک کنیم تا یاد بگیرند. اجازه بدهید داستانی را برایتان تعریف کنم. وقتی ما درس مدارها و اجزاء الکترونیک را برای ۱۵۵٫۰۰۰ دانشآموز ارائه دادیم، من سه شب تمام نخوابیدم تا این دوره به طور شایستهای ارائه شود. من به دستیارهایم در تدریس گفتم، که ما باید شبانه روز و در تمامی هفته صحفات بحث و تبادل نظر را تحت نظر داشته باشیم، و به سؤالات پاسخ دهیم. آنها به پرسشهای ۱۰۰ دانشآموز پاسخ دادند. اما شما چطور میتوانید چنین کاری را برای ۱۵۰٫۰۰۰ دانشآموز انجام دهید؟ یک شب حوالی ساعت ۲ صبح، بیدار نشسته بودم و پای سایت بودم و گمانم دانشآموزی از پاکستان بود که سؤالی پرسید، او سؤالی پرسید و من گفتم، خیلی خب، اجازه بده جوابت را تایپ کنم و برایت بگذارم، سرعت تایپ من خیلی بالا نیست، و شروع به نوشتن جواب کردم، و پیش از آن که آن را تمام کنم، دانشآموز دیگری از مصر جواب آن سؤال را در سایت گذاشت، جواب او کاملاً درست نبود، پس شروع کردم به تصحیح جوابش، و پیش از آن که بتوانم کار تصحیح را تمام کنم، دانشآموزی از آمریکا جواب متفاوتی با قبلی را در سایت نوشت. و من با شگفتی تمام دست از کار کشیدم. به طرز خارقالعادهای دانشآموزان شروع به بحث و تعامل با هم کردند، و تا ساعت ۴ صبح من شگفتزده نشسته بودم، و به این ابداع فکر میکردم، و تا ساعت ۴ صبح، آنها جواب درست را پیدا کرده بودند. و تمام کاری که میتوانستم انجام دهم این بود که بروم و تأیید کنم، "جواب درسته." این واقعاً شگفتانگیز بود، که دانشآموزان از یکدیگر یاد میگرفتند، و داشتند به نحوی به ما میگفتند که از طریق یاد دادن، یاد میگیرند.
چیزهایی که میگویم مربوط به آینده نیستند. ما امروزه به چنین چیزی دسترسی داریم. ما داریم چنین برنامههای آموزشی ترکیبی را در چند تا از دانشگاهها و دبیرستانهای سراسر دنیا، از دانشگاه "چینگوآ" در چین تا "دانشگاه ملی مغولستان" در مغولستان تا دانشگاه "بِرکِلی در کالیفرنیا -- و در سراسر جهان اجرا میکنیم. و تمامی این تکنولوژیها، و مدل ترکیبی آموزشی واقعاً کمک میکنند تا انقلابی در تحصیلات ایجاد شود. این کار همچنین میتواند یکی از مشکلات اصلی دورههای MOOC، یعنی جنبهی اقتصادی آن را حل کند. ما همین طور میتوانیم برای کسانی که در دورههای MOOC شرکت میکنند مدرک صادر کنیم تا به دانشگاههای دیگر ارائه دهند، و دانشگاههایی که دورههای MOOC را به وسیلهی استادی ارائه میدهند، میتوانند از این دورههای اینترنتی به عنوان کتابهای آموزشی برای نسل آینده استفاده کنند. آنها میتوانند هر چقدر خواستند از این منابع استفاده کنند و آن را به عنوان یک ابزار آموزشی کمکی نزد خود داشته باشند.
در پایان، از شما میخواهم رؤیایی را با من تصور کنید. میخواهم با من تحصیل را از نو طراحی کنید. ما باید از کلاسهای درسی به فضاهای اینترنتی برویم. ما باید از دنیای کتابها به تَبلِتها برویم تَبلِتهایی مثل "اَکاش" در هند یا "رَزبِری پای"، به قیمت ۲۰ دلار. (یک نوع کامپیوتر شخصی ارزان و کوچک) اَکاش ۴۰ دلار بیشتر نیست. ما باید از مدارس آجری آسیبپذیر به خوابگاههای دیجیتالی برویم.
اما به نظر من در نهایت، ما هنوز به یک کلاس درسی در دانشگاههایمان نیاز داریم. در غیر این صورت، چطور میتوانیم به نوههایمان بگوییم که پدربزرگها و مادربزرگهایتان در این اتاق مثل دانههای ذرت در ردیفهای موازی مینشستند و به این استاد در اول کلاس نگاه میکردند که در مورد درس صحبت میکرد، و میدانید، شما حتی یک دکمهی برگرداندن به عقب هم نداشتید؟
متشکرم.
(تشویق حاضرین)
متشکرم. متشکرم. (تشویق حاضرین)