«از آن به بعد» / « مرا میکشد»
متن سخنرانی :
(پیانو)(آواز) انجام شد
وقتی نیایش اتفاق افتاد، فرزند.
آذرخش به نرمی ما رااز شب طلاییمان بیدار کرد.
غافلگیرانه،
توانستم برگردم تا چشمان باز تو را ببینم
و بدانم که زندهای.
آن لبخند را میشناسم
و دیگر هیچ.
سپس،
بیدار شدن از خواب تو بود
و عاشق تو
تنها سیمایی است که میبینی
ما بعد از آن هستیم
همیشه تا ابد
خنده خواهد بود
بعد از آن
در جنگ
هیچکس هرگز حتی نپرسید برای چه
بالای سر
هیچ چیز مهم نیست جز آنها که دوستشان داری
پس با من بیرون بزن
حالا که با من کافی شدهای،
فقط خودمان دوتا، خواهی دید،
و دیگر هیچ
سپس
بیدار شدن از خواب تو بود
و عاشق تو
تنها سیمایی است که میبینی
ما بعد از آن هستیم
همیشه تا ابد
خنده خواهد بود، بعد از آن
اوه، ما بعد از آن
همیشه تا ابد
خنده خواهد بود
بعد از آن
اوه
اوه
اوه
اوه
متشکرم.
(تشویق)
خیلی متشکرم.
(تشویق)
متشکرم.
آهنگ غمگین دوست دارم ...
(خنده)
میدانید؟ ۱۵ سال است که دارم آنها را مینویسم، و راستش را بخواهید، در این مدت، به نوعی به این باور رسیدهامکه آنها اصلا هم غمگین نیستند. در واقع، به نظر من آنها به نوعیمهمترین آهنگهایی هستند که داریم. ترانههایی که از اندوه، حزن، فراق، و روی تاریک عشق، و روی زیرین زنده بودن میسرایند، اینها ترانههایی هستندکه هرگز از شنیدنشان و از نوشتنشان خسته نمیشوم، چون باعث میشوند کمتر احساس تنهایی کنم. آنها درباره بخش خیلی واقعیانسان بودن حرف میزنند که معمولا ممکن است در ترس و شرم پنهان شود و چنان فرو نهفته شود که بماند و بگندد.
اما من فکر میکنمگوش دادن به این آهنگها -- واقعا گوش سپردن -- به ما اجازه میدهداین عواطف سخت را دوباره حس کنیم، اما به صورتی صاف کننده و التیام دهنده. به نحوی که به ما یادآوری کند، همین طور کهگوش میدهیم، که ما در تاریکی تنها نیستیم.
یک جمله ژاپنی هستکه میگوید «مونو نو اور،» که ترجمه آن تقریبا میشود،«زنندگی تلخ و شیرین چیزها،» یا ترحم برانگیزانندگییا «آه برآورندگی» چیزها. این یک آگاهی ارزشمند از نپایندگی است، که هم به گونهای آرام است،اندوه گذران عبور از کنار چیزها در زندگی، اما همچین اندوهی عمیقتر که به نرمی در نپایندگی واقعیت درنگ میکند.
«مونو نو اور» میتواند بیانیهای باشددر بسیاری از داستانهای زندگی و لحظهها و ترانهها. نمونهای از آن در فرهنگ ژاپنیجشن شکوفه گیلاس است. شکوفه گیلاس به خودی خود چیزی تاثیرگذارتر از شکوفه سیب یا پرتقال ندارد، اما چیزی که آن رامتمایز میکند ایجاز آن است. شکوفههای گیلاس در یک هفته میریزند -- میتوانند با نسیمی آرام به هم بخورند -- و این است که آن را زیباتر میکند. کاملا شکننده است، و شکنندگی اندوه زندگی را پدید میآورد.
خوب،از آنجا کهمن یک مرد گیلاسی هستم، هیچ چیز بیشتر از اینبا من صحبت نمیکند، و --
(خنده)
میدانید، فکر میکنم این برای سالهاجوهر ترانهسرایی من بوده است، که چه حرکتهایی را بنویسم، چیزی که به من الهام میدهد که بخوانم. زیرا درد و رنج و شک، وقتی به بیانیهای در موسیقی،در ترانه بدل شود -- وقتی در شعر و نقاشی زیبا شود، میتواند یک جامعه و یک مهربانی بسازد با این آگاهی که در تاریکی،ما هیچکداممان به تنهایی نیستیم.
ترانه بعدی همان استکه اسمش را «مرا میکشد» گذاشتم، و همان طور که از اسم پیداست، آهنگی مخصوص صحنه رقص نیست.
(خنده)
اما بینوا هم نیست. سرشار از عشق و امید است. و گمان میکنم مثالی باشد برای هرآنچه گفتم. و این اولین آهنگی استکه از نقطه نظر کس دیگری نوشتم، به طور خاص مادربزرگم، وقتی که به زندگیبدون پدربزرگم ادامه میدهد، وقتی چیزهای جدیدی در زندگی تجربه میکند -- ازدواج نوههایش، بچهدار شدنشان، در TED سخنرانی کردنشان -- تمام مدتی که او بدون او زندگی میکند، و تمام مدتی که شریک زندگیش رااز دست داده است.
متشکرم.
(پیانو)
(آواز) عزیزم امروز بیدار میشوی؟
قول میدهم ایمانم را بشناسی
میخواهم نشانت بدهم چطور در اینجا رشد کردم
در اینجا تنها نیستم
و میدانم که خوب خواهم بود
اما همیشه سختتر استوقتی زمستان میآيد که بماند
و نمیتوانم جلوی یادآوریکلماتی که هرگز نگفتم را بگیرم
و اینکه اینجا با من نیستی دارد مرا میکشد
زندگی شادی دارم
اما احساس گناه میکنم
و باور نخواهی کردشگفتیهایی که میبینم را
این دنیا دارد مرا عوض میکند
اما وفادارانه تو را دوست خواهم داشت.
(پیانو)
اوه، این روزها همه چیز بلندتر است
شاید احساس میکنم کوچک شدهامو زمان به سرعت میگذرد
چقدر چیزهایی که میتوانستمنشانت بدهم زیاد است
چطور همه نتیجهها
میخندند مثل وقتی که ما جوان بودیم
من هم میخندم مثل وقتی که جوان بودیم
اوه، اینکه تو اینجا کنارم نیستیدارد مرا میکشد
زندگی شادی دارم
اما احساس گناه میکنم
اوه، باور نخواهی کرد
این دنیا دارد مرا عوض میکنم
تو را وفادارانه دوست خواهم داشت
اوه اوه
اوه اوه
اوه، دارد مرا میکشد
که اینجا کنارم نیستی
زندگی شادی دارم
اما احساس گناه میکنم
اوه، باور نمیکنیچه شگفتیهایی میتوانم ببینم
این دنیا دارد مرا عوض میکند
تو را وفادارانه دوست خواهم داشت
اوه، دارد مرا میکشد
که تو اینجا کنارم نیستی
زندگی شادی دارم
اما احساس گناه میکنم
اوه، باور نمیکنیچه شگفتیهایی میتوانم ببینم
این دنیا دارد مرا عوض میکند
اما تو را وفادارانه دوست خواهم داشت
خیلی متشکرم.
(تشویق و هلهله)