سهیر حماد :شعرهای جنگ، صلح، زن ، قدرت
متن سخنرانی :
من چه خواهم کرد؟من با طبل جنگ تو ، نخواهم رقصید. من روحم را و استخوانم را به طبل جنگ توبه عاریت نخواهم داد. نخواهم رقصید تا بر آن کوبم می شناسم من آن ضربه را حیاتی در آن نیست من به خوبی می شناسم، آن پوستی را که تو در حال کوبیدنش هستی او زمانی زنده بود شکار شد ، دزدیده شد کشیده شد تا پهن تر شود من نخواهم رقصید، بر جنگ اغوا گر تو. من تکانی نخواهم خورد، نخواهم چرخید، نخواهم شکست برای تو. من برای تو، بیزارنخواهم بود. یا حتی از تو نیز تنفر نخواهم داشت. من برای تو ، نخواهم کشت. و مخصوصا، برای تو نخواهم مرد. نه مویه خواهم کرد و نه بر خودکشی ، نه برمرده یک قتل. با تو همراهی یا رقص نخواهم کرد تا بمب ها. چراکه هرکسی دارد می رقصد. هرکسی می تواند اشتباه کند. زندگی یک حق است ، نه وثیقه یا اتفاقی. فراموش نخواهم کرد ، که از کجا می آیم. من طبل خویش را با دست خویش، خواهم ساخت. معشوق را دربر می گیرم، و سرودمان رقیصدن خواهد بود. زمزمه هامان ، بر طبل کوبیدن خواهد بود. من بازیگر نخواهم بود. نه نامم را و نه آهنگم را بر طبل تو عاریه نخواهم داد خواهم رقصید وایستادگی خواهم کرد و خواهم رقصید و پافشاری خواهم کرد و خواهم رقصید. این طپش قلب رساتر از مرگ است. صدای طبل جنگ تو، بلندتر نیست از این تنفس. ها ا ا ا ا.
( خطاب به حظار) چه خبرتونه حاضرین تد ، بگذارید صداتونو بشنوم که در می آرید
( تشویق حاضرین)
گروهی صلح طلب. صلح طلبانی خجول و مشتاق. می فهمم.
پیش از این ، من خیلی در اشتباه بودم. مثل خیلی ها. بنابراین ، نمی تونستم مشخص کنم که امروز چی بخونم. منظورم اینه داشتم می گفتم که داشتم آماده می شدم. یعنی اینکه تازه دارم بساطم را پهن می کنم، (خنده حضار) انتخابهایی برای آماده شدن، سعی می کنم دریابم از پشت چه چیزی خواهم آمد و پیشاپیش چه خواهم رفت. شعر اینو انجام می ده. تو رو آماده می کنه. بهت هدف می ده.
به همین خاطر، می خوام یک شعر بخونم. این همین حالا انتخاب شده. اما بشما نیاز خواهم داشت. فقط حدود 10 دقیقه بنشینید و زنی را در نظر داشته باشید که اینجا نیست. هم اکنون بگیریدش با خودتون. نیازی نیست اسمشو با صدای بلند بگویید ، شما میتونید تنها مد نظر نگهشدارید. آیا داریدش؟
این " شکست خوشه " است.
همه تاریخ مقدس ممنوع شد. کتاب های نا نوشته آینده را پیش گویی می کنند ، گذشته را روشن می کنند. اما ذهنم باز است اطرافم آنچه را که بی حدو حصر به نظر می رسد، خشونتی که مرد خلق می کند. پسر که باید باشد این؟ کدام کودک مذکر در روز جدید هلاک خواهد شد؟ مرگ پسرانمان ما را برانگیخته میکند. اجساد را گرامی می داریم. ما برای زنان اشک می ریزیم ، بغرنج است. هر روز زنان منکوب می شوند. سودها برده می شود ، رسولان نادیده گرفته می شوند. جنگ و دندان، لعاب می گذارند بر لیموی شور کودکی ها. همه رنگها می روند ، هیچ یک از ما مقاوم نیست. به سایه پشت سرم ناگاه نکن . من آنرا با خود می برم. با گردش نور و تاریکی زندگی می کنم. نیمی از آهنگ خاموش است. کنون می بینم ، هرگز نه یکی بودم نه آن دیگری. بیماری ، سلامت ، خشونت ترد. کنون می اندیشم ، هرگز خالص نبودم. قبل از پروردن ، توفان بودم. کور ، جاهل --- هنوز هستم. بشر خودش را به کوری مبتلا کرده است ، بدخیم. من هرگز پاک نبودم. دختر فاسد است ، فبل از بلوغ . گفتار نمی تواند مرا حساب کند. من بصورت نمایی تجربه می کنم. همه چیز ، همه چیز است. زنی ١٥ ویا شاید ٢۰عضو خانواده اش را از دست می دهد. زنی ٦ نفر را از دست می دهد. زنی سرش را از دست می دهد. زنی خرده سنگ ها را جستجو می کند. زنی از زباله ها تغذیه می کند. زنی به صورت خویش شلیک می کند. زنی به همسرش شلیک می کند. زنی خودش را می بندد. زنی به کودکی زندگی می دهد زنی به مرزها زندگی می دهد. زنی دیگر باور ندارد عشق او را خواهد یافت. زنی هرگز باورنداشت. دلهای آواره کجا می روند؟ شکسته ، دشنام خورده، سکنی گزیده به جایی که به آن تعلق ندارند، نمیخواهند که فراموش شوند. مواجه با نیستی. برای هرکدام اشک می ریزیم یا درکل هیچ منظوری نداریم. ستون فقراتم درهم می پیچد. پرتگاه در حال دویدن است بسوی انسانها و از انسانها. بمب های خوشه جا مانده است. مین های که وجود دارند. یک درد سوزان. درو کن تنباکوی آلوده را. دروکن بمب ها را. درو کن دندان های طفل را. درو کن نخل ها را ، بسوزانش. درو کن شاهد را ، بسوزان. قطعنامه ها ، بسوزان نجات ، بسوزان رستگاری ، بسوزان تنفس کن. نترس از چیزی که منفجر شده است. اگر بایسته است، ازآنچه منجر نشده هراسان باش.
سپاسگزارم.
(تشویق حضار)