برای بازماندگان ابولا، بحران تمام نشده است.
متن سخنرانی :
سیزده ژوئن، ۲۰۱۴، یک روز جمعه عادی در بیمارستان ریدامپشن مونرویاپایتخت لیبریا شروع شد. ریدامپشن بزرگترین بیمارستان رایگان عمومی در این شهر است. برای خدمت به صدها هزار نفر فرا خوانده میشویم. در بهترین زمانها،منابع ما تحت فشار قرار میگیرند. تدارکات ماهانه ظرف چند هفته تمام میشوند، و مریضهای بدون تختروی صندلی نشانده میشوند. تابستان آن سال پرستاری داشتیم که مدتی بیمار شده بود. به حدی بیمار که در بیمارستان ما بستری شد. اما به نظر نمیرسید کهکه مداوای ما به او کمکی کند. علائم او بدتر میشد. اسهال، درد شدید شکم، تب و بی حالی. در آن جمعه خاص، اودچار اختلال تنفسی شدید شد، و چشمانش به طرز خطرناکی قرمز بودند.یکی از همکاران پزشک من که جراح عمومی بود به وضعیت او مشکوک شد. او گفت نشانهها ابولا را نشان میدهد. او را از نزدیک تحت نظر گرفتیم،سعی کردیم کمکش کنیم. او را برای مالاریا، حصبهو التهاب روده ومعده درمان میکردیم. از آن بیخبر بودیم، دیگر خیلی دیر شده بود. صبح روز بعد من رفتمکه بیمارم را معاینه کنم. میتوانستم وحشت را در چشمانش ببینم. به او دوباره اطمینان دادم،اما مدت کوتاهی بعد به خاطر ابولا مرد.
برای من مرگ او بسیار شخصی بود. اما این تازه شروعی داستان بود. بمب مجازی بیولوژیکی منفجر شده بود. اما اخبار سریع تر از ویروس منتشر شدندو وحشت سراسر بیمارستان را فرا گرفت. همه بیماران فرار کردند. پس از آن، همه پرستارانو دکترها فرار کردند. این سرآغاز سونامی پزشکی ما بود -- ویروس ویرانگر ابولا که یک اثر پاکنشدنی رادر تاریخ کشور ما به وجود آورد.
من برای این آموزش ندیده بودم. دوسال قبل از مدرسهپزشکی فارغ التحصیل شده بودم. در این زمان، کل اطلاعات من درباره ابولا از مقاله یک صفحهای میامد که در مدرسه پزشکی خوانده بودم. من این بیماری را بسیار خطرناک درک کردم، این یک صفحه در اصل متقاعدمکرده بود که از بیمارستان فرار کنم، به محض شنیدن در مورد ابولا. زمانی که این اتفاق افتاد و تصمیم گرفتم بمانم و کمک کنم. چندین متخصص مراقبتهای بهداشتی شجاع نیز ماندند. اما بهای سنگینی پرداختیم.
افراد زیادی و متخصصین سلامت با خطر بالای ابتلا روبرو بودند. این به این معنی است که ۲۱ روز بهطور بالقوه با بیماری یا مرگ روبرو هستید. سیستمهای بهداشتی ما آسیب پذیربودند، و کارکنان سلامت مافاقد مهارت و آموزش بودند. بنابراین در هفتهها و ماههای پیشرو کارکنان گروه درمان، نامتناسبتحت تاثیر بیماری ابولا قرار گرفتند. و بیشتر از چهارصد پرستار، دکتر و دیگر متخصصین درمانی به بیماری آلوده شدند. متاسفانه دوست جراح عمومیام که به طور صحیح علايم بیماری را شناسایی کرده بود، یکی از قربانیان اولیه بود.
در بیست و هفتم جولای رییس جمهور لیبریا، قرنطینه را در بدترینمناطق آسیب دیده اعمال کرد. او همه مدارس و دانشگاهها را بست و خیلی از مراسمهای عمومی را تعطیل کرد. چهار روز بعد، سپاه حافظ صلح ایالات متحده بخاطر ابولا از لیبریا، سیرالئون و گینه خارج شدند.
در ماه اوت، شش هفته بعد از مرگ آن پرستار؟ صدها تن هر هفته به علت بیماری میمردند. مردم در خیابانها میمردند. طی ماههای بعدی، غرب آفریقا هزاران نفر را به علت بیماری ابولا از دست میداد. در اوت، من به تیمی برای طرح درمان ابولا ملحق شدم. در بیمارستان کندی در مونروویا من مسئول اجرای مرحله دوم درمانابولا در شهر شدم. واحد ما امید رابرای هزاران نفر از بیماران خانوادهها و جوامع فراهم کرد. من فقط مراقبت را فراهم نکردم،من با ابولا رو در رو شدم. زندگی روزمره در حین تماسپرخطر بیماری ویروس ابولا در طول بدترین دوره شیوع یکی از بدترین تجربیات من بود. شمارش معکوس ۲۱ روزه را شروع کردم. هر لحظه انتظار داشتم که علايم بیماری در من نمایان شود. چندین بار دمای بدنم را اندازه گرفتم. با آب کلر زده شده دوش میگرفتم، با غلظتی بیشتر از حد توصیه شده، تلفنها، شلوارها، دستانمو ماشینم را ضدعفونی میکردم. لباسهایم رنگ رو رفته شده بودند. در آن روزها شما تنها بودید، مردم از لمس کردن دیگران خیلی میترسیدند. هرکسی میتوانست عاملسرایت بیماری باشد. لمس کردن ممکن بود آنها را مریض کند. من مورد بدنامی بودم. اما اگر اوضاع برای منعاری از ویروس اینطور بود، تصور کنید که برای فرددارای علائم واقعا چطور بود، فردی که ابولا داشت.
ما یاد گرفتیم که برایدرمان موفقیتآمیز ابولا باید بعضی از قوانین عادی جامعه را تعلیق کنیم. رئیس جمهور در اوتوضعیت اورژانسی اعلام کرد و قوانین خاصی را تعلیق کرد. حتی پلیس ملی، از ما در طول پاسخ به ابولا حمایت کرد در فوریه ۲۰۱۵، اعضایگروههای خلافکار برای جداسازی به واحد ایزوله ما آمدند. آنها همچنین معروف به بچههای خاص مونروویا هستند. معتادان مواد مخدر ترسناک کوچک که حضورشان میتوانست موجب ترس زیادی گردد. اگرچه آنها نمیتوانستند قانوناً اسلحه حمل کنند. آنها در واحد ما، بیست ویک روزتحت قرنطینه قرار گرفتند و دستگیر نشدند. ما به پلیس گفتیم اگر شما آنها را اینجا دستگیر کنید، آنها دیگر نخواهند آمد و درمان نخواهند شد. و ویروس ابولابه پراکنده شدن ادامه خواهد داد. پلیس موافقت کرد و توانستیم پسران خاص را درمان کنیم. وآنها نباید هم زماننگران دستگیری خود میشدند.
طی دوره شیوع، آفریقای غربیتقریبا ۲۹٫۰۰۰مورد داشت. بیشتر از ۱۱٫۰۰۰ نفر مردند. وآن شامل ۱۲ تن از همکاران خوبم دربیمارستان جان اف کندی در مونروویا میشد. در ژوئن ۲۰۱۶ دقیقا ۲۳ ماهبعد ازمرگ اولین بیمار مبتلا به ابولا، لیبی اعلام کرد که شیوع ابولا به پایان رسیده است. ما فکر کردیم که زمانی که شیوع پایان یابد مشکلات هم پایان مییافت. امیدوار بودیم که زندگیبه حالت عادی برگردد. امروز بیشتر از ۱۷٫۰۰۰ بازماندهدر غرب افریقا وجود دارند. افرادی که در واقع بیماری ویروس ابولا را داشتند، در میان آن زندگی کردند و زنده ماندند. ما نرخ بقا را موفقیت آمیز به حساب آوردیم. پایان درد ورنج برای بیمارانو شادی برای خانوادهها. هر ترخیص، لحظه تحسینبرانگیزی بود. حداقل ما اینطور فکر کردیم.
بهترین توصیف لحظه ترخیص و نگاه اجمالی نادر، لحظهای که زندگی پسا ابولایی ما را تعریف میکند، در کلام بهترین دوستم و دانشجوی دکتری تحصیلات تکمیلی، فیلیپ ایرلنددر مصاحبه با مجله تایمز به طور واضح بیان شد. او در زمان مرخص شدن خود گفت آدمهای زیادی از بیمارستانجیافکندی در آنجا بودند: خانوادهام. برادر بزرگم. همسرم آنجا بود. دکترهای زیاد دیگری نیز بودندو همینطور اصحاب رسانه. و من حس میکردم مثل نلسون ماندلا هستم،حسی شبیه "پیادهروی طولانی به سوی آزادی"، من قدم زدم و دستانم را به سوی آسمان بلند کردم، واز خداوند برای نجات زندگیام تشکر کردم. وفیلیپ گفت، "سپس من چیز دیگری دیدم. مردم گریان زیادی بودندکه از دیدن من شاد بودند. ولی زمانی که به کسی نزدیک میشدمآنها عقب میکشیدند."
برای بسیاری از بازماندگان ابولا، جامعه هنوز به نظر میرسد که آنها را عقب میزند، حتی هنگامی که آنها برای گذراندن یک زندگی عادی مبارزه میکنند. برای این بازماندگان زندگی میتواندقابل قیاس با ضرورت بهداشتی دیگری باشد. آنها ممکن است دچار درد مفاصل و بدن شوند. درد به تدریج در طول زمان تنزل پیدا میکند. بسیاری همچنان به تحملدرد متناوب ادامه میدهند. بعضی از بازماندگان نابینا هستند،دیگران ناتواناییهای عصبی دارند. بعضی از بازماندگان هر روزبدنامی در اشکال فراوان را تجربه میکنند. تعداد زیادی از بچهها یتیم هستند. برخی از بازماندگان اختلالاسترس پس از سانحه را تجربه میکنند. بعضی از بازماندگان فرصت تحصیلات را از دست میدهند. حتی خانوادهها میتوانندبه خاطر ترس از ابولا جدا شوند.
درمان قطعی برای انتقال ابولااز طریق رابطه جنسی وجود ندارد. به هرحال مداخلات موفقیبرای جلوگیری وجود دارد. ما بروی آزمایشهای منی، مشاورههای رفتاری ارتقا رابطه جنسی سالم وتحقیقات، سخت کار کردهایم. برای سال گذشته موردیاز انتقال جنسی وجود نداشته است اما بعضی از مردان بازمانده همسران خود را به خاطر ترس از ابتلا به ابولااز دست دادهاند. اینطوری خانوادهها ازهم جدا میشوند.
یکی دیگر از چالشهای بزرگ برای بازماندگان ابولا دریافت مراقبتهای بهداشتی مناسب است. در تئوری، خدمات بهداشت عمومی در لیبریا رایگان است. درعمل سیستم سلامت ما فاقد بودجه و ظرفیت برای گسترش به همه در نقطه نیاز است. بسیاری از بازماندگان ماههایزیادی برای انجام عمل جراحی برای درمان آب مروارید کورکنندشان منتظر هستند. عده کمی مجبور بودند که تجربههای جراحتی رو دوباره تجربه کنند زمانی که خون آن ها برای ابولادر نقطه پذیرش دوباره تست شد بعضی از بازماندگان پذیرش معوق و تاخیر دار را به خاطر ظرفیت محدود تخت ها تجربه کردند هیچ تخت دردسترس براییک بیمار اضافی وجود نداشت این نه سیاست ملی و نه اغماض رسمی است. اما بسیاری از مردم هنوز هم ازتجدید حیات پراکنده ویروس ابولا ترس دارند.
نتایج میتواند غمانگیز باشد. من بئاتریس را چند بار تا کنون دیدهامکه از بازماندگان ابولا است او بیست و شش ساله است تعدادی از اعضا خانواده او آلوده شدند،او خوشبختانه زنده ماند. اما از آن روز که در سال ۲۰۱۴ که برای تشویق کارکنان بهداشتی مرخص شد. زندگی او هرگز مثل فبل نشده است، ویروس ابولا او را کور کرد در سال ۲۰۱۴، نوزاد دوست عزیزمکه فقط دو ماه داشت، هنگامی که والدین و بچه هر دو آن واحدبرای درمان ابولا در مونروویا پذیرش شدند. خوشبختانه زنده ماندند. بچه دوستم تقریبا الان سه سالش هست. اما نمیتواند بایستد،نمیتواند راه برود، نمیتواند صحبت کند. او در رشد شکست خورده است. تعداد زیادی تجربههای پنهانو داستانهایی که هنوز گفته نشده وجود دارد.
بازماندگان ابولا شایسته توجه و حمایت ما هستند. تنها راهی که ما می توانیماین پاندمیک را شکست دهیم زمانی است که ما مطمئن شویمکه این نبرد را میبریم. بهترین فرصت ما این است که اطمینان حاصل کنیم که هر بازمانده مراقبتهای کافی را در هر نقطه ای که نیاز است بدون هیچ شکلی از آزردگی و هزینه شخصی دریافت میکند. چگونه جامعه میتواند خود را بهبود یافته قلمداد کند زمانی که هویت کل فرد توسط این واقعیت تعریف میشودکه از ابولا بهبود مییابد باید بیماری قبلی که فرددیگر به آن مبتلا نیست به مجموع هویت آنها تبدیل شود؟ شناسهای در گذرنامه آنها که مانع مسافرت شما به خارجی میشود تا به دنبال مراقبتهای پزشکی در خارج از کشور است؟ برگه هویتی که به سادگی مراقبتهای بهداشتی را از شما دریغ میکند. یا مانع داشتن رابطه با همسرتان میشود. یا شما را از خانواده یا دوستان یا خانه، محروم میکند یا مانع میشود شغللی عادی داشته باشید. بنابراین میتوانید سر میز غذا بیاورید یا بالای سر خانواده خود سقفی فراهم کنید.
معنای حق زندگی چیست، موقعی که زندگی ما با بدنامی و موانعی که محرک آن بدنامی هستند تاریک میشود؟ تا زمانی که ما جوابهای بهتر زیادیبرای این سوالات در غرب افریقا داریم، کار ما هنوز تموم نشده است.
لیبیایی ها مردم انعطاف پذیر هستند. و ما میدانیم چگونه از یک چالش سربلند خارج شوبم، حتی اگر ویرانگر باشد. بهترین خاطرات من از مرکز شیوع درباره آن شمار زیاد افراد جان به در برده از بیماری است، اما نمیتوانم پرستاران، دکترهاو داوطلبین وکارکنان پر تلاشی را فراموش کنم که جانشان را برای خدمت به انسانیت به خطر انداختند. و حتی بعضی جانشان رادر این فرایند از دست دادند. در طول بدترین دوره سرایت. یکی چیز ما را در حال انجام آن سفرهای روزانه خطرناک به بخش ابولا نگه می داشت. ما یک اشتیاق برای نجات زندگی ها داشتیم.
ایا در طی دوران شیوع ابولا ترسیده بودم؟ البته که ترسیده بودم. اما برای من، فرصت محافظتاز امنیت جهانی سلامت و ایمن نگه داشتن جوامع در خانهو خارج از کشور یک افتخار بود. پس همانطور که تهدیدات بزرگتر میشدند،انسانیت ما قوی تر می شد. ما با ترسمان روبه رو شدیم. انجمن سلامت جهانی باهم کار می کنندتا ابولا را شکست دهند. و آن ... این که میدانم چطور میتوانیم پیامدهای آن را در قلبهایمان، در ذهن و در جوامع خویش، شکست دهیم.
متشکرم.
(تشویق)