چطور نتفلیکس سرگرمی را تغییر داد — و به کجا میرود
متن سخنرانی :
کریس اندرسون: خیلی وقت استکه من شگفتزده و مفتون زوایای بسیار زیاد نتفلیکس هستم. شاید بتوانم بگویم شما سرشار از شگفتی هستید. یکی از آن شگفتیها فکر میکنم حدود ششسال قبل رخ داد. کمپانی شما آن موقع داشت خیلی خوب کار میکرد، اما شما اساسا سرویس رسانه سیال هستید برای محتوا تلویزیونی و فیلمهای دیگران. شما وال استریت را متقاعد کردیدکه حق داشتید آن تغییر بنیادی را از ارسال پستیدی وی دی برای آدمها به به رسانه سیال انجام دهید، و رشدتان مثل علف بود -- بیش از شش میلیون مشترک و نرخرشد سالم داشتید، و با این حال آن لحظه را انتخاب کردید تا به نوعی تصمیی عظیم را بگیرید--تصمیم واقعا سرنوشت ساز برای یک شرکت. آن تصمیم چه بود و چه انگیزهای پشتش بود؟رید هاستینگز: خب، شبکههای کابلی همیشه کار خود را از محتوای کار بقیه شروع کردهاند و بعدا برنامههایاصلی خودشان را تولید کردند. بنابراین از ایده اصلی چند وقتیبا خبر بودیم. و در واقع در سال ۲۰۰۵ سراغ امتحان کردن محتوا اصلی رفتیم، وقتی هنوز دیویدی کار میکردیمو فیلمها را از سان دنس میخریدیم -- «شری بیبی» مگی جیلنهالرا روی دیویدی منتشر کردیم -- یک استودیو کوچک بودیم. و موفق نبود،چون در مقیاس کم کار میکردیم. و بعد، همانطور که گفتی در ۲۰۱۱ تد ساراندوس، شریکم در نتفلیکسکه مسئول محتوا است، درباره «خانه پوشالی» خیلی هیجانزده شد، و آن موقع، ۱۰۰ میلیون دلار بود، سرمایهگذاری فوقالعادهای بود، و در رقابت با HBO بود. و واقعا جهش بزرگی بود کهدرست سربزنگاه انجام داد.
ک ا: اما آن مبلغ درصد مهمی از عایدات کمپانی در آن زمان بود. اما چطور اطمینان پیدا کردی که ارزش انجام دادنش را دارد؟ اگر اشتباه پیش میرفت ممکن بود پایان ویرانگر در انتظار کمپانی باشد.
ر ه: آره. ما مطمئن نبودیم.منظورم این است که کل فشار روحی قضیه بود. چطور بگویم، این شکلی بودیم،«مادر...!» آره، واقعا ترسناک بود.
(خنده)
ک ا: و با آن، صرفا تولید محتوا جدید نبود. اگر درست فهمیده باشم،همراه با آن ایده تماشای بیوقفه هم معرفی شد. این نبود که «ما این اپیزودها رامیخواهیم بسازیم و هیجان درست کنیم» بوووم! -- همه به یکباره. و آن حالت مشتری واقعا امتحان نشده بود. چرا این ریسک را کردید؟
ر ه: خب، ما با ارسالدیویدیها بزرگ شدیم. و بعد نوبت سریالها، کلکسیونهای جعبهای در قالب دیویدی بود. و همه ما آن تجربه تماشایبرخی آثار عالی HBO را داریم، بر روی دیویدی، دیدنقسمتهای بعد پشت سر هم. و خب این جرقهای بود که باعث شد به فکر بیفتیم، با محتوای قسمت به قسمت، بخصوص بصورت سریالی، دیدن همه قسمتها یکجا فوقالعاده است. و این کاری است که تلویزیون معمولی نمیتواند انجام دهد. و بنابراین نتیجه هردو اینها واقعا مثبت شد.
ک ا: و خب، از لحاظ حسابو کتاب هم سریع جواب داد، یکساعت خانه پوشالی دیدن بیشتر برایتان منفعت داشت تا یکساعت تماشای محتوا برنامه دیگران؟
ر ه: میدانید، چون ما مشترک میگیریم، لازم نیست در آن سطح آن را دنبال کنیم، و واقعا بخاطر قوی کردن برند بود، تا آدمهای بیشتری بخواهند بپیوندند. و «خانه پوشالی مطلقا این کار را کرد، زیرا بعد از آن آدمهای زیادی دربارهآن حرف زدند و آن برند را به ما پیوند زدند، جاییکه «مردان خشمگین» محصول عالی AMC را نشان دادیم-- و آن را با نتفلیکس پیوند نزدند، حتی اگر در نتفلیکس آن را دیدند.
ک ا: و سپس بقیه این سریالهایدیدنی دیگر را اضافه کردید، «نارکوز»، «جسیکا جونز،» « نارنجی همان سیاه هست،» «تاج،» «آینه سیاه»-- سریال مورد علاقه من-- «چیزهای عجیب» و غیره و بنابراین در سال آتی سطح سرمایهگذاری که قصد دارید در محتوای جدید انجام دهید ۱۰۰ میلیون نیست. چقدر است؟
ر ه: تقریبا هشت میلیارد دلار در سرتاسر جهان است. و کافی نیست. برنامههای فوقالعاده زیاد دیگریدر شبکههای دیگر هست. و بنابراین راه درازی در پیش داریم.
ک ا: اما هشت میلیارد -- واقعا خیلی بیشتر از هر کمیسیونرمحتوا در این مرحله است؟
ر ه: نه، دیسنی در آن قلمرو هست، و اگر موفق شوند فاکس را بخرند،حتی بزرگتر هم میشوند. و بعد واقعا در سطح جهان گسترده میشود، پس به آن بزرگی که به نظر میرسد نیست.
(خنده)
ک ا: اما مشخصا، در قیاس با بری دیلرز و بقیه در تجارت رسانهها به این میماند که از ناکجاآبادی، این کمپانی آمده و انقلابی در این تجارتبوجود آورده است. مثل بلاک باستر که یک روز آمد و گفت، «ما میخواهیم ویدیوهای بلاک باستر بسازیم،» و سپس شش سال بعد، به بزرگی دیسنی بود. منظورم این است که داستان هرگز اتفاقنمیافتاد و با اینحال افتاد.
ر ه: اینترنت همچنین اعجوبهای است --سریع حرکت میکند، میدانی؟ همه چیز اطراف ما واقعا سریع حرکت میکند.
ک ا: یعنی، باید یک چیز غیر عادی درباره فرهنگ نتفلیکس باشد که به شما اجازه چنین اقدامات جسورانهای را میدهد--منظور بیحساب نیست-- جسورانه، تصمیمات که حسابی فکر شدهاند.
ره: آره، مسلما. ما یک امتیاز داشتیم،که با دیویدی متولد شدیم، و میدانستیم که باید موقتی باشد. هیچکس انتظار نداشت که ۱۰۰ سالدیگر دیسک پست کنیم. و خب کلی کژ خیالی داشتیم که چه در پیش روست، و آن بخشی از خصیصههای موسس است، که واقعا درباره آینده نگران باشد. بنابراین امتیاز است. و بعد از لحاظ فرهنگی، از جنبه آزادی و مسئولیت بسیار بزرگ است. بخودم مفتخرم که در عرض یک ربع میتوانم چند تایی تصمیم بگیرم. و ما در آن بهتر و بهتر میشویم. گاهی وقتها هست که میتوانم یک ربع تمام را بی تصمیمگیری بگذرانم.
(خنده)
(تشویق)
ک ا: اما حقایق بسیار جالبی درباره آدمها وجود دارد. برای مثال، نظر سنجی را دیدم. ظاهرا کارمندان نتفلیکس در مقایسهبا هم ترازهای خود اساسا بالاترین میزان دریافتی را برایشغلهای مشابه دارند. و کمتر احتمال ترک شغل خود را دارند. و اگر میز فرهنگی نتفلیکس را گوگل کنید، این فهرست نسبتا شگفتانگیز از انتقادات را نسبت به کارمندان میبینید. کمی درباره آنها صحبت کن.
ر ه: خب میدانی در اولین کمپانی که داشتمما خیلی فرایند محور بودیم. دهه ۱۹۹۰ بود. و هر بار شخصی اشتباه میکرد، سعی میکردیم فرایندی را ترتیب دهیم که آن اشتباه دیگر تکرار نشود -- بنوعی جهت دهی محصول- نیمه رسانا. و مشکل این بود که ما سیستم ضد ابلهای را امتحان میکردیم و بعد در نهایت تنها ابلهها میخواستند آنجا کار کنند. بعد البته بازار در آن مورد تغییر داشتاز ++C به جاوا، اما خب همیشه تغییراتی هست. و کمپانی قادر به وفق دادن خود نبود، و بزرگترین رقیب ما آن را قاپ میزد. و بنابراین در نتفلیکس بیشتر حواسم بود کهبدون پردازش درحالی که بینظمی هم پیش نیاید امور را اداره کنم. و سپس ما همه این راهکارها را توسعه دادیم، آدمهای ابر - باهوش، همراستا، صریحاللهجه که اطلاعات را به اشتراک می گذارند-- باطنا، آدمها از میزان بالای اطلاعات، همه استراتژیهای هستهای،غیره شگفتزده می شوند. ما بنوعی ضد اپل هستیم--میدانید که آنها چقدر قسمت بندی دارند؟ ما برعکس عمل میکنیم: اطلاعات در اختیار همه است. بنابراین تلاش ما ساخت مفهومی از مسئولیت در آدمها و توانایی انجام کارها است. از تصمیمگیری بزرگی خبردار میشومکه همیشه گرفته میشوند، که هرگز درباره آنها نشنیدهامکه فوقالعاده است. و اکثرا، خوب پیش میوند.
ک ا: پس از خواب بیدار میشویو آنها را در اینترنت میخوانی.
ر ه: گاهی.
ک ا: «اوه، رفتیم چین.»
ر ه: آره، خب این اتفاق بزرگی خواهد بود.
ک ا: اما شما به کارمندها اجازه میدهید که زمان تعطیلات خود را تعیین کنند و ... که خب این...
ه ر: مطمئنا، تعطیلات خیلی نمادی هست، چون اکثر مردم، در عمل آن را بهرحالانجام میدهند. اما خب آره کلی آزادی در این باره داریم.
ک ا: و جسارت، شما ارزشی اساسیرا طلب میکنید.
ر ه: آره، ما میخواهیم آدمها حقیقت را بگویند. ما میگوییم، «مخالفت در سکوت، خیانت است.» این درست نیست که بی آنکه حرف خود رازده باشید، اجازه دهید تصمیمی گرفته شود، و معمولا نوشته میشود. و بنابراین ما خیلی تلاش داریم که تصمیمهای خوبی را بگیریم از طریق بحثهایی که همیشه اتفاق میافتد. و تلاش میکنیم که خیلی تند نشود، مثل داد زدن سر یکدیگر-- به دور از رفتارهای این چنینی. میدانید این واقعا کنجکاوی است که آدمها را جلو میبرد.
ک ا: شما این اسلحه مخفی دیگر را درنتفلیکس دارید که ظاهرا گنجینه وسیعی از دادههاست، واژهای که که به میزان معینیدربارهش امروز شنیدیم. تو اغلب مواضع واقعا شگفتآوریرا نسبت به ساخت الگوریتمهای هوشمند درنتفلیکس اتخاذ میکنی. یکبار قبلا، الگوریتم خود رابا جهان به اشتراک گذاشتید و گفتید،« آیا کسی هست که بتواند با پیشنهادی بهتر از این سراغ ما بیاید؟ اگر اینطور باشد، یک میلیون دلاربه او میپردازیم. شما به یک نفر یک میلیون دلار دادید، چون گویا ۱۰ درصد از مال شما بهتر بود.
ر ه: درست است.
ک ا: آیا تصمیم خوبی بود؟این کار را دوباره میکنی؟
ر ه: آره، آن موقع فوق العادههیجان انگیز بود؛ ۲۰۰۷ بود. اما خب دوباره انجامش ندادیم. پس واضح است که ابزار ویژهای بود. پس به آن بعنوان نوعی خوش اقبالی با زمانبدی مناسب فکر کنید تا چارچوبی کلی. پس سرمایه گذاری کلانی روی الگوریتمها انجام دادیم، تا محتوای مناسب را برای مخاطب مناسب داشته باشیم و سعی کردیم جستجو در آنبا حال و راحت باشد.
ک ا: و شما این تغییر در ظاهر واقعاشگفت انگیز را انجام دادید، چند سال پیش، عادت داشتید از آدمها بپرسید، ۱۰ تا فیلم اینجا هست. نظر شما چیست؟ کدام یک از اینها بهترین فیلم ستند؟» و بعد سعی میکردید تا آن فیلمها را با توصیهها برای کارهای آتی تطابق دهید. و این رویه را تغییر دادید. دربارهش بگو.
ر ه: حتما. همه به «فهرست شیندلر» ۵ ستاره میدهند، و بعد به فیلم از «اول انجامش بده»آدام سندلر سه ستاره میدهند. اما در واقع، وقتی به چیزی که تماشا کردند نگاه کنی اکثرا همیشه ادام سندلر بوده است. و آنچه اتفاق میافتد وقتی نمره میدهیمو درباره کیفیت فراشناخت هستیم که به نوعی آن خود آمالگرای ما است. و در خشنود کردن مردم عملکرد خیلی بهتری داشت که به انتخابهای حقیقی آنها نگاه کنیم، ترجیحات مکشوف شده بواسطه این کهاز چه چیزهای سادهای که لذت نمیبرند.
ک ا: خب، میخواهم دقایقی درباره این حرف بزنم چون بسیار متحیرم نه فقط از بابت نتفلیکسس بلکه اینترنت بطور کلی. تفاوت بین ارزشهای آمالگرا و ارزشهای مکشوف شده. شما بطرز بینظیری چندان بهحرف آدمها توجه نکردید، به اعمالشان نگاه کردید و بعد چیزهایی را پیدا کردید که، « اوه، هیچوقت فکر نمیکردم از برنامهای درباره ساخت بدترین دستور پختها به اسم «ترکوندی!» خوشم بیاید،
ر ه: اسمش «ترکوندی!» است درسته.
ک ا: خندهدار است. هرگز قبلا به آن فکر نکرده بودم. اما ریسکی نیست اگر این به اصطلاح رویکرد جلو رفتن با ارزشهای مکشوف شده زیادی پیش برود؟
ر ه: خب، ما از خوشحال کردن مردمشادمان میشویم، گاهی فقط می خواهید لم دهید و برنامه ای مثل «ترکوندی!» را ببیند. و خب جالب است و فارغ از استرس. وقتهای دیگر، آدمها میخواهند فیلمی پرشوری را ببیند. «لجنزار» که نامزد اسکار شد، فیلم عالی و خیلی پرشوری است. و ما رکورد بالای ۲۰ میلیون ساعت رابرای تماشای «لجنزار» داریم، که بشدت بیشتر از رکورد تماشای آن در سینماها یا هر نوعی پخش دیگری است. و بنابراین در حالی که مقداری آب نباتداریم کلی هم بروکلی هست. و خب با داشتن یک ترکیب خوب،رژیم سالمی دست خواهید داشت.
ک ا: اما-- بله، درواقع. اما مساله این نیست که الگوریتمها شما را از بروکلی دور کنند و به آب نبات سوق دهند، اگر مراقب نباشی؟ تازگی سخنرانی داشتیم دربارهاینکه در یوتیوب، الگوریتمها چطور بنوعی با عملکردی هوشمندانه سعی در سوق دادن آدمها به سمتمحتوای خاص یا افراطیتر دارند. تصورش آسان است که گمان کنیمالگوریتمهای نتفلیکس، با ادامه دادن ارزشهایآشکار شده، به تدریج --
ر ه: خب، برو سر اصل مطلب --
ک ا: ما همه به تماشای پورنوگرافی خشنیا چیزهایی مثل این خواهیم نشست. یا حداقل یکسری آدمها، میدانی. اما، چطور--
(خنده)
من نه! من فرزند یک مبلغ مذهبی هستم،حتی راجع به این چیزها فکر نمیکنم. اما --
(خنده)
اما منظورم این است که ممکن است، نه؟
ر ه: در عمل، حق با توست که صرفا نمیتوان روی الگوریتمها اتکا کرد. ترکیبی از قضاوتها و محتویات ما است، و ما سرویسی گزینشی هستیم در مقابل پایگاههاییمثل فیس بوک یا یوتیوب، بنابراین مجموعهراحتتری از مسائل را دارید، که اینهاست: بهترین فیلمها و سریالهایی که صاحب میشویم کدامند؟ اما بعد در این میان الگوریتم یک ابزار است.
ک ا: اما چطور -- جان دوور دربارهسنجیدن آنچه اهمیت دارد حرف زد. بعنوان تجارت، آنچه اهمیت دارد، به گمانم اساسا رشد صرف مشترکهاست. یعنی این تنها مزیت منحصر به فرد شماست. آیا مشترکها تنها بواسطه زمان بیشتری که صرف تماشای نتفلیکس میکنند رشد میکنند که باعث میشود آبونمان خود را تمدید کنند؟ یا حتی درباره برنامههایی نیست که خیلی زمان زیادی نبودهاند مثل تماشای فصل کامل «ترکوندی!» یا هر چیزی؟ اما با دیدن بیشترشان به این فکر میکنید، «غذای روح بود، خارقالعاده بود، خوشحالم که آن را همراه با خانوادهام دیدم.» آیا نسخهای از الگوی کسب و کار وجود ندارد با محتوای کمتر اما باحالتر که شاید حتی متعالیتر هم باشد؟
ر ه: و مردم محتوایمعتالی را انتخاب میکنند. فکر کنم حق با تو باشد، وقتی آدمهادرباره نتفلیکس حرف میزنند. از برنامههایی حرف میزنندکه روی آنها اثر گذاشته: «۱۳ دلیل چرا» یا « تاج». این روشی بیتناسب است و تاثیری مثبت دارد حتی برای رشد مشترکان که از آن صحبت کردی فقط چندتایی برنامه خاطره انگیز بزرگ است. اما ما قصد داریم تنوعی را پیشنهاد کنیم. شما نمی خواهید یک چیز را هر شب ببیند،هر چقدر هم که دوست داشته باشید؛ مایل به امتحان چیزهای مختلف هستید. و آنچه ما ندیدهایم این مسابقه گذاشتن برای رسیدن به تهپورنوگرافی خشنی است که مثال تو بود. در عوض، شاهد افزایش تماشادر طیفی کلی بودهایم -- «آینه سیاه» --الان فصل ۵ را میسازیم. که زمانی که فقط از بیبیسی پخش میشدکلی مشکل داشت. و با توزیع تقاضا محور میتوانید چنین برنامههای بزرگتر را بسازید.
ک ا: تو به من میگویی که انسانها به فرشتهها و شیاطین خود معتاد میشوند.
ر ه: آره، و دوباره ما سعی کردیم به آن در قالب اعتیاد فکر نکنیم، آن را اینطور در نظر گرفتیم: با وقت و زمان استراحت خود چکار میخواهید انجام دهید؟ میتوانید تلویزیون خطی ببینید، ویدیو گیم بازی کنید یا در یوتیوب بچرخید، یا نتفلیکس ببینید. و اگر بتوانیم به بزرگی که میخواهیم باشیمو انواع حالتها را داشته باشیم، خب آدمهای بیشتری ما را انتخاب میکنند.
ک ا: اما تو آدمهایی را در موسسهات داری که مرتب به تاثیرات حقیقی این الگوریتمهای درخشانی که خلق کردی نگاه میکنند. فقط محض امتحان حقیقت، «آیا مطمئن هستیم که این مسیری استکه میخواهیم برویم؟»
ر ه: به نظرم، ما یاد میگیریم. و بقولی لازم است متواضع باشی و بگویی، «ببینید، هیچ ابزار کاملی وجود ندارد.» الگوریتمها یک بخش هستند، روشی که محتوا، روابطمان با جوامع را سفارش میدهیم. پس راههای زیادی هست که به آن نگاه کنیم. بنابراین اگر فقط به این بچسبید که،«که فقط میزان تماشا را بالا ببریم» یا «فقط مشترکها را زیاد کنیم،» احتمال این که رشد کنید و کمپانی بزرگیکه میخواهید شوید وجود ندارد. پس آن را بعنوان معیارهایمتعدد موفقیت در نظر بگیرید.
ک ا: حالا که حرفالگوریتمها شد باید بپرسم، تو عضو هیات مدیره فیسبوک بودی، و فکر میکنم برای مارک زوکربرگنقش استاد را داشتی. درباره مارک زوکربرگ چه باید بدانیمکه از آن بیخبریم؟
ر ه: خب، خیلی از شمااو را دیدهاید یا میشناسید. منظورم این است که اوآدم فوقالعادهای است. واقعا درجه یک. و این سکوهای اجتماعیمثل فیس بوک یا یوتیوب، به وضوح با سرعت در حال رشد هستند. و ما شاهد آن برای سایر فناوریها بودیم. مثلا همین دیروز داشتیم دربارهچاپ دیانای حرف میزدیم، و این که، میتواند معرکه باشد یا هولناک. و میدانی همه این فناوریها -- وقتی تلویزیون اولش در دهه ۱۹۶۰ در آمریکا محبوب شد، آن را « برهوت بزرگ» نامیدند، و تلویزیون قرار بودذهن آدمها را فاسد کند. بعدا معلوم شد که ذهنها سالم میماند. و کمی تعدیل و تنظیم لازم بود، و شاید شما هم با من موافق باشید، همه فناوریها خوبی و بدیهایی دارند. ودر شبکههای اجتماعی، در حال کشفشان هستیم.
ک ا: واقعا چقدر برای هیات مدیره فیس بوک اولویت دارد که برخی از مسائل را خطاب قرار دهند؟ یا این باور که در واقع فیس بوک کاملا غیرعادلانهمورد انتقاد قرار گفته است؟
ر ه: راستش کاملا غیرعادلانه نیست. و مارک در راس حل مشکل فیس بوک قرار دارد. و خیلی هم در این مورد مشتاق است.
ک ا: رید، می خواهم از دیگر علاقمندی شورانگیز تو بگویم. تو کارت در نتفلیکس بینظیر بودهو میلیاردری، و کلی زمان، و درواقع پول صرفآموزش و پرورش میکنی.
ر ه: درسته.
ک ا: دلیل این علاقمندی چیست و چه کاری برای آن میکنی؟
ر ه: درست بعد از کالج، من معلم ریاضی دبیرستان شدم. پنابراین وقتی بعدا سراغ کسب و کار رفتم و فعال بشردوست شدم، فکر کنم به آموزش و پرورش کشش داشتم و تلاش کردم در آنجا تغییر ایجاد کنم. و نکته اصلی که متوجه شدم این است که معلمها میخواهندبا معلمهای عالی دیگر کار کنند و محیطهای بی همتای زیادی رابرای بچه ها خلق کنند. و ما نیازمند انواع بیشتری از آن چه اکنون در نظام داریم هستیم، و همینطور نهادهای مربی محور خیلی بیشتری. و بنابراین مشکل این است که الان در آمریکا اکثر مدارس را شورایمدرسه محلی اداره میکند. و باید همه نیازهای جامعه برآورده شود. و در واقع، آنچه لازم داریم یک عالم تنوع است. خب در آمریکا یک نوع مدرسه دولتی هست که مدرسه مستقل نامیده میشودکه غیرانتفاعی اداره میشود. و تاکید اصلی برای من همین جاست، اگر مدارسی داشته باشید کهغیرانتفاعی اداره شوند، بیشتر میتوانند ماموریت محور باشند، از مربیها بهتر حمایت میکنند. من در هیات مدیره مدارس مستقل KIPP هستم، که از شبکههای بزرگ هست. و ۳۰٫۰۰۰ کودک در سال تحت آموزش بسیار مهیج قرار میگیرند.
ک ا: مدرسه مورد نظرت چه شکلی است. ر ه: بسته به کودک دارد. آن را انطور مجسم کن: با کودکان متعدد،کلی نیازهای متفاوت هست که لازم است برآورده شوند، پس یک مدل کافی نیست. و تو میخواهی قادر به انتخاب باشی، بسته به کودک و نیازیکه فکر میکنی دارد. اما باید خیلی آموزشمحور،تحریک کننده کنجکاوی باشد و همه این چیزها. و کل این ایده ۳۰ کودک در کلاس پنجم که همگی باید هم زمان یک چیز یاد بگیرند، خب به وضوح قهقرایی صنعتی است. اما تغییر آن، با در نظر گرفتن ساختار فعلی دولت فوقالعاده دشوار است. اما آنچه این مدارس غیردولتی، نوآورانجام میدهند جابجا کردن مرزها و ایجاد فرصت یادگیریچیزهای جدید برای بچههاست. بنابراین آن را نوعیاصلاح مدیریتی در نظر بگیرید، که غیر دولتی است، تا تغییرات تعلیم و تربیتی میسر شود.
ک ا: و گاهی این انتقاد شنیده میشودکه مدارس مستقل عمدی یا غیرعمدی، منابع را از نظام مدرسه دولتیبه یغما میبرند. آيا باید در این مورد نگران باشیم؟
ر ه: خب، آنها مدارس دولتی هستند. یعنی اینها انواع متعددیاز مدارس دولتی هستند، و اگر مدارس مستقل را بعنوان یک کل در نظر بگیرید، برای کودکان اقشار کم درآمد هستند. زیرا اگر کودکان مرفه به دردسر بیفتند، والدین آنها را به مدارس خصوصی میفرستند یا به محله جدید میروند. و خانوادههای کم درآمد عموما این گزینهها را ندارند. مثلا KIPP که ۸۰٪ بچهها کم درآمد هستند با ناهار ارزان و رایگان. و درصد پذیرش کالج برای KIPP معرکه است.
گ ا: رید همین چند سال قبل، توتعهد اعطا را امضا کردی، متعهد شدی در طی دوران حیاتت نیمی از ثروت خود را ببخشی. میتوانم با پررویی بپرسم چقدر در اینچند سال اخیردر آموزش و پرورش سرمایهگذاری کردهای؟
ر ه: چند صد میلیونی هست،دقیقا نمیدانم چقدر است اما به سرمایهگذاری ادامه میدهیم و --
(تشویق)
از همگی متشکرم --
(تشویق)
میدانی، راستش برای مدت کوتاهیسعی کردم تمام وقت به سیاست بپردازم، با جان دوور کار کردم. و در حالی که از کار کردن با جانلذت میبردم، در سیاست موفق نبودم. تجارت را دوست دارم، عاشق رقابتم. خوشم میاد از این که علیه HBOو دیزنی کار کنم.
(خنده)
انگیزه ادامه دادن من است. و الان این کار را میکنم تا واقعاارزش نتفلیکس را بالا ببرم، که بتوانم چکهای بیشتری برای مدارس بنویسم. و خب الان زندگی عالیه.
ک ا: رید، تو آدم فوق العادهای هستی که زندگی همه ما و کودکان خیلی زیادی را تغییر دادی.
خیلی متشکرم که به TED آمدی.
(تشویق)