فکاهیهایی که میپرسند «چه میشد اگر؟
متن سخنرانی :
خب، من یک بخشی روی وب سایتم دارمکه هر هفته مردم سوألات فرضی در آن برای من ثبت میکنند تا من جواب دهم، و من سعی میکنم با استفاده از ریاضیات،علم، و طنز به آنها جواب دهم.مثلاً، یک نفر پرسید، چه میشود اگر تو به یک توپ بیسبال ضربه بزنی طوری که قدر ۹۰ درصدسرعت نور پرتاب شود؟ خب من کمی حساب کتاب کردم. الان، معمولاً وقتی یک شیدر آسمان پرواز میکند، هوا اطراف شی جریان پیدا میکند، ولی اینجا، توپ به قدری تند حرکت میکند که مولکولهای هوا وقت کافی برای منحرف شدن نخواهند داشت. توپ درست داخل و میان آنهابرخورد خواهد کرد، و برخوردها با این مولکولهای هوا به نیتروژن، کربن و هیدروژن از سمت توپ ضربه خواهد زد. آن را به ذرات ریزی خورد میکند، و همچنین موجهای ترکیبات هستهای در هوای اطراف آن ایجاد میکند. که سیلی از اشعهی ایکس-رِیرا در برخواهد داشت که در حبابی به همراه ذرات مرموز پلاسمای داخلش منتشر میشود، روی وسط پشتهی نزدیک ضربه زننده متمرکز میشود و اشعهی ایکس-ری کمی سریع تر از توپ از پشته ی نزدیک ضربه زننده حرکت میکند. الان در این نقطه، در حدود ۳۰ نانوثانیه، بیس خانه به اندازهی کافی دور هست که وقت نمیکند به آن برسد، که یعنی ضربهزنندهی توپ هنوز پرتابکننده را درحال پرتاب میبیند و اصلاً فکر نمیکند که مشکلی وجود دارد. (صدای خند) الان، بعد از ۷۰ نانوثانیه، توپ یا حداقل ابر در حال گسترش پلاسماکه قبلاً توپ بوده به بیسخانه میرسد، و چوب و ضربهزننده و بیس و گیرنده و داور را فرا میگیرد و شروع میکند به متلاشی کردن همهی آنها همانطور که شروع میکندآنها را از میان نردههایی که در حال متلاشی شدنهستند به سمت عقب حمل میکند. پس اگر شما دارید همهی این ماجرا را از سکو نگاه میکنید، در حالت ایدهآل، خیلی دور، آنچه میبینید درخشش نوری هست که ظرف چند ثانیه محو میشود، به دنبالش موج انفجاری در حال گسترش است که درختها و خانهها را نابود میکند همانطورب که از استادیوم خارج میشود، و سپس در نهایت ابر قارچی شکلی از شهر نابود شده بلند میشود. (صدای خنده)
بنابراین قانونهای اصلی اتحادیهی بیسبال یک مقدار دودآلود هستند. اما-(صدای خنده)- طبق قانون ۵.۰۹ و ۶.۰۲، من فکر میکنم در این وضعیت، ضربهزننده مورد ضربت توسط پرتابدر نظر گرفته میشود و واجد شرایط خواهد بود بیس اول را بگیرد، اگر هنوز وجود داشته باشد.
این نوعی سوال هست که من جواب میدهم، و من نوشتههای مردم را با تعداد زیادی از سوالات عجیب و غریب دریافت میکنم. من کسی را داشتم که نوشته و گفته بود، به لحاظ بحث علمی، بهترین و سریعترین راه برای قایم کردن یک جسد چیست؟ میتوانید این را سریع جواب دهید؟ و من کسی را داشتم که نوشته بود، من کسانی را داشتهام که نوشتهاند در مورد، اینکه آیا میتوانی ثابت کنیکه ممکن است بعد از شکستن قلب دوباره عشق را پیدا کرد؟ و مردمی را داشتهام که واضحاً سوالات تکلیف در منزل خود رابرای من میفرستند. آنها سعی دارند من را وادار کنند تا آنها را برایشان حل کنم.
اما یک هفته، چند ماه پیش، من یک سوال داشتم که در واقعدر مورد گوگل بود. اگر همهی اطلاعات دیجیتال در دنیادر کارتهای پانچ ذخیره شده، انبار ذخیرهی دادههای گوگلچه قدر بزرگ است؟ شرکت گوگل خیلی از عملیاتهای خود را مخفی میکند، پس کسی واقعاً نمیداند گوگل چه قدر اطلاعات دارد، و در حقیقت کسی واقعاً نمیداندگوگل چه تعداد مرکزداده دارد، به جز افرادی که خود در گوگل هستند. و من سعی کردم چندباری آنها را ملاقات کنم، سعی کردم از آنها بپرسم،اما آنها هیچ چیز را آشکار نمیکنند.
پس تصمیم گرفتم خودم از آن سر در بیاورم. چیزهایی هستند کهمن در اینجا به آنها نگاه کرم من با پول شروع کردم. گوگل آشکار کرده چه قدر آنها خرج میکنند، و این به شما اجازه میدهد که محدودیت برای اینکه چند مرکز دادهآنها میتوانند ساخته باشند، قائل شوید، چون یک مرکز دادهی بزرگمقدار مشخصی هزینه دارد. و سپس شما میتوانید یک محدودیت بگذاریدبرای اینکه آنها چه مقدار از بازارهارد درایو دنیا را اخذ کردهاند که میفهمیم، خیلی قابل اندازهگیری است. محاسبهای را در جایی خواندم، که گوگل حدوداً هر یک یا دو دقیقه یک هارد درایوخراب دارد، و آنها این هارد درایو را بیرون میآورند و یک جدید را جایگزین آن میکنند. پس آنها متحمل هزینهی تعداد زیادیهارد درایو میشوند. پس با نگاه کردن به پول، شما میتوانید تعدادمرکز دادههای آنها را بفهمید. همچنین شما میتوانید به نیرو توجه کنید. شما میتوانید به مقدار الکتریستهایکه آنها نیاز دارند نگاه کنید، چون جهت راهاندازی سرورهامقدار مشخصی الکتریسته میخواهید، و گوگل نسبت به اکثریت کارایی بیشتری دارد، اما آنها هنوز یک سری نیازهای اساسی دارند، و این به شما اجازه میدهد روی تعداد سرورهایی که آنها دارندمحدودیت بگذارید.
همچنین شما میتوانید به فوت مربع نگاه کنید و ببینید آن تعداد مرکزهای دادهای که شما چه قدر بزرگ هستند؟ چه قدر فضا میخواهند؟ چه تعداد قفسهی سرورمیتوانیددر آن جا دهید؟ و برای بعضی از مرکز دادهها، شما ممکن است دو قسمت اطلاعات دریافت کنید. میدانید آنها چه قدر هزینه کردند، و آنها می گویند، به خاطراینکه آنها مجبورند با دولت محلی قرارداد ببندند تا انرژی مورد نیاز را فراهم کنند، ممکن است بدانید آنها برای خریدچه معاملهای کردهاند، پس میدانید چه قدر انرژی مصرف میکنند. پس میتوانید به نسبتهای این اعدادنگاه کنید، و بفهمید برای یک مرکز داده که شما در مورش اطلاعات را ندارید، میتوانید بفهمید، اما ممکن هست فقط یکی از آناطلاعات را داشته باشید، فوت مربع را میدانید،بعد میتوانید بفهمید خب، ممکن است انرژی نسبی باشد. همچنین میتوانید چنین کاری رابا کمیتهای مختلفی انجام دهید، با حدس زدن حدود مقدار کلی فضای ذخیره، تعداد سرورها، تعداد درایوهای هر سرور، و در هر مورد با استفاده از هر چه میدانید به مدلی برسید که حدسهای شما را محدود میکند برای آنچه که نمیدانید. این نوعی خط کشیدن دور عددی هستکه شما تلاش میکنید به آن برسید. و خیلی مفرح هست. ریاضی آنقدر پیشرفت نکرده، و واقعا شبیه هیچ چیزی به جز حل کردن پازل سودکو نیست.
پس من چه کار کردم، همه اطلاعات را بررسی کردم یک یا دو روز تحقیق کردم. و چیزهایی بود که من به آنهادقت نکرده بودم. شما همیشه میتوانید بهپیامهای استخدام گوگل که آنها پست میکنند نگاه کنید. که میتوانید بفهمید آنها ازکجا افراد را جذب میکنند. گاهی وقتی مردم یک مرکز داده میبینند، آنها عکسی میگیرند و پست میکنند. و آنها قصد ندارند، اما میتوانید چیزهایی دربارهیسختافزار آن از این راه یاد بگیرید. و در واقع شما میتوانیدبه پیکهای پیتزا نگاه کنید. روشن شده آنها میدانند همهیمرکز دادههای گوگل کجا هستند، حداقل آنهایی که انسانهت در آن هستند.
اما من تخمین زدم، که حس خوبی در موردش داشتم، که آن حدود ۱۰ اگزابایت(۱۰میلیارد گیگابایت) داده بود تقریباً همهی عملیاتهای گوگل، و سپس حدود پنج اگزابایت دیگر کم و بیش از ذخایر آفلاین در درایوهای نواری، که معلوم شد گوگل بزرگترین مشتری آنها در دنیاست.
پس من این حدس را زدم، و مقدار داده سرسام آوری است. این مقدار دادهی خیلی بیشتریاز هر سازمان دیگر در دنیا است، تا جایی که میدانیم. تعدادی مدعی دیگر وجود دارند، مخصوصا همه به آژانس امنیت ملی فکر می کنند. اما با استفادهی بعضی از این متُدها، میتوانیم مرکزهای داده اِن اِس آرا ببینیم، و بفهمیم، میدانید، ما نمیدانیمآنجا چه خبر است؟ اما کاملاً واضح است که عملیات آنها به اندازه ی عملیاتهای گوگل نیست.
علاوه بر همهی اینها، من با چیزهای دیگری آمدم که میتوانیم جواب دهیم، مثل، چه تعداد کارت پانچ برای این لازم است؟ و خب هر کارت پانچ میتواند حدود ۸۰ کارکتر را نگهدارد، و شما میتوانید در یک جعبه حدود ۲۰۰۰یا بیشتر کارت جا دهید، و آن را در جعبه میگذارید، میگویید، منطقهی زادگاهام در نیوانگلند، همهی منطقه را تا عمق کمی کمتر از پنج کیلومترمیپوشاند، که حدود سه برابر عمیقتر از یخچالهای طبیعی در دوران عصر یخبندان در حدود ۲۰۰۰ سال پیش است.
پس غیرعملی است، اما فکر میکنم حدودی بهترین جوابی است کهمیتوانم بدهم. و آن را در وب سایتم پست کردم.آن را نوشتم. و من انتظار نداشتم جوابی از گوگلدریافت کنم، چون بدون شک آنها خیلی پنهانکار بودند، آنها به سوالات من پاسخ ندادند، پس من گفتم، خب حدس میزنم، ما هیچوقت نخواهیم دانست.
اما مدت کمی بعد چند هفتهی بعد، من یک پیام از گوگلدریافت کردم، گفته بود، هِی، کسی اینجا یکنامه برای تو دارد. خب من رفتم و آن را گرفتم، بازش کردم، و داخل آن کارتهای پانچ بود.(صدای خنده) کارتهای پانچی با برند گوگل. و روی این کارتهای پانچ،تعدادی سوراخ بود، و من گفتم، متشکرم، متشکرم، خب، چه چیزی روی آن است؟ پس من چند نرمافزار گرفتم وشروع به خواندن آن کردم، و آنها را اسکن کردم، معلوم شد این یک معما هست. تعدادی کد روی آن وجود دارند، و من از چند دوست کمک گرفتم، و ما کدها را قفلگشایی کردیم،و بعد، داخل آن تعدادی کد دیگر بود، و بعد آن تعدادی معادله بود، و بعد معادلهها را حل کردیم، و نهایتاً پیام گوگل نمایان شد که جواب رسمی آنها به مقالهی من بود، و گفته بود، «بدون نظر.» (صدای خنده) (صدای تشویق)
و من عاشق محاسبهی اینطور چیزها هستم، و این بدان معنی نیست که منعاشق حل ریاضی هستم. من ریاضیات زیادی حل میکنم، اما من ریاضیات را به خاطر خودش دوست ندارم. آنچه من دوست دارم این است که ریاضی به شما اجازه میدهد چیزهایی که میدانید را بردارید، و تنها با جا به جا کردن سمبُلها روی یک تکه کاغذ، چیزی را دریابید که نمیدانستید که خیلی هیجانانگیز است.. و من سوالات احمقانهی زیادی دارم، و من آن ریاضی را دوست دارم که به من قدرت میدهد گاهیبه آنها جواب دهم.
و گاهی هم نه. این یک سوالی است که من ازیکی از خوانندگان دریافت کردم، یک خوانندهی ناشناس، و موضوع آن را فقط نوشته بود، «فوری» و این کل ایمیل بود: اگر مردم چرخ داشتندو میتوانستند پرواز کنند، ما چطور بین آنها و هواپیماتفاوت قائل میشدیم؟» فوری. (صدای خنده)
و من فکر میکنم سوالاتی هست که فقط با ریاضی نمیتوان به آنها جواب داد. متشکرم. (صدای تشویق)