لوسی مک رای: چگونه تکنولوژی قادره بدن انسان را دگرگون کنه؟
متن سخنرانی :
من خود را یک معمار بدن می نامم. من در باله ی کلاسیک آموزش دیده و سابقه ای در معماری و مد دارم. به عنوان معمار بدن، من مجذوب بدن انسان بوده و دربارۀ چگونگی تغییر وتحول آن بررسی می کنم. من در شرکت فیلیپس الکترونیک درآزمایشگاه تحقیقاتی طراحی آیندۀ دور، با نگاهی به 20 سال بعد کار میکردم. درآزمایشگاه تحقیقاتی طراحی آیندۀ دور، با نگاهی به 20 سال بعد کار میکردم. من پوست انسان ، و اینکه چگونه فن آوری قادر است بدن را تغییر حالت دهد را بررسی کردم. من بر روی مفاهیمی مانند خال کوبی های الکترونیکی کار کردم، که توسط لمس بزرگ می شوند، یا لباس هایی که با نور، سرخ شده و می لرزند. من شروع به انجام آزمایشات خود کردم. من روشهایی با تکنولوژی پایین نسبت به مکالماتی با تکنولوژی بالا داشتم. اینها گوش پاکنهایی هستند که با چسب کلاه گیس به هم اتاقی ام چسبانده شده اند. (خنده تماشاگران) من با یکی از دوستانم، بارت هس ،کار مشترکی را آغاز کردم -- او معمولا این شکلی نیست - و ما از خودمان به عنوان مدل استفاده کردیم. ما آپارتمان خود را به آزمایشگاه تبدیل کردیم، و خیلی بی مقدمه و به سرعت کار می کردیم. ما تصاویر بصری منجر به تحول بشری می ساختیم. ما تصاویر بصری منجر به تحول بشری می ساختیم. زمانیکه در شرکت فیلیپس بودم، در مورد ایده ای از تکنولوژی احتمالی تبادل نظر می کردیم، چیزی که روشن یا خاموش نبود، بلکه حالتی مابین آن دو بود. احتمالی که می تونست حالت گاز یا مایع بخود بگیرد. ومن بشدت علاقه مند این ایده شدم که پیرامون بدن را درهم برهم کنم، طوری که نتونید جائیکه که پوست تمام می شه و محیط اطراف شروع می شه را ببینید. من استودیو خود را درمنطقه مخصوص فحشا راه اندازی کردم و بطور وسواس گونه ای خودم را در لوله های لوله کشی پیچیدم و راهی برای توصیف مجدد پوست یافتم واین الیاف متحرک را درست کردم. من با "رابین"، ستاره پاپ سوئدی آشنا شدم. و او نیز به بررسی چگونگی همزیستی تکنولوژی با احساسات بکر بشری مشغول بود. و او نیز به بررسی چگونگی همزیستی تکنولوژی با احساسات بکر بشری مشغول بود. و او در مورد حالت تکنولوژی با این پرهای جدید، رنگ چهره جدید، این مدل پانکی، راهی که ما با آن جهان را می شناسیم، صحبت کرد، و ما این موزیک ویدئو را ساختیم. من شیفته این ایده شدم که وقتی فن آوری با زیست شناسی ادغام می شه، چه اتفاقی می افته، ویادم می یاد که در مورد این ایده مطلبی خوانده ام که در آینده قادرند زیست شناسی را بدور از بیماری و پیری، طراحی مجدد کنند. و من در مورد این مفهوم فکرکردم، تصور کنید اگر ما بتونیم بوی بدن خود را عوض کنیم، آنرا تغییر و از لحاظ زیستی اصلاح کنیم، تصور کنید اگر ما بتونیم بوی بدن خود را عوض کنیم، آنرا تغییر و از لحاظ زیستی اصلاح کنیم، و چطور اینکار روابط ما با یکدیگر را تغییر می دهد؟ یا راهی که از طریق آن فردی را از لحاظ جنسی جذب می کنیم؟ و آیا ما به حالتی که بیشتر شبیه حیوانات است یا روشهای ابتدایی ارتباطات، برمی گردیم؟ و آیا ما به حالتی که بیشتر شبیه حیوانات است یا روشهای ابتدایی ارتباطات، برمی گردیم؟ من با همکاری یک زیست شناس الیاف مصنوعی ، یک عطر قابل بلع درست کردم، که اون یه قرص آرایشی و بهداشتی است که شما می خورید و وقتی عرق می کنید، عطر اون از طریق سطح پوست شما بیرون می آید. اون کاملا شکل و شمایل عطر را دگرگون کرده، و یک قالب کاملا" جدید ایجاد می کند. بوی عطر آن از داخل به خارج صاتع می شود. اون تعبیری دیگر بر نقش پوست بدن بوده، و بدن ما به مانند یک اسپری عطرعمل می کند. من یاد گرفته ام که هیچ حد و مرزی وجود ندارد، و اگر به تکامل پروژه ام نگاهی بیندازم رشته ها و ارتباطات معنی داری می بینم. اما زمانی که به آینده نگاه می کنم، پروژه بعدی کاملا" ناشناخته و کاملا" باز است. احساس می کنم همه این ایده های موجود در درون من تعبیه شده، و این گفتگوها و این تجارب باعث شدند که این ایده ها با هم مرتبط ، و یه جوری بطور غریزی شکوفا شوند. به عنوان یک معمار بدن، من این صحنۀ بدون حد و مرز را برای خود بوجود آورده تا به کشف آنچه می خواهم بپردازم. و احساس می کنم تازه شروع کاره. خُب اینم یه روز کاری دیگه تو دفتره. (خنده حاضرین) (تشویق حاضرین) با تشکر از شما! با تشکر از شما!