چرا انسانیت را به ایمان ترجیح میدهم؟
متن سخنرانی :
وقتی داشتم در مدرسهی الهیات درس میخواندم تا کشیش بشوم، یک اتفاقی افتاد. با یک دیدگاه متفاوت از زندگی آشنا شدم. دیدگاهی که تعلیمات اصلی دین رازیر سوال میبرد -- انسانیت. شاید برای بعضی از شماسوال پیش آمده که انسانیت چیست؟ انسانیت راه اندیشیدنو زندگی کردنی است که بر نیروی انسان تاکید دارد. انسانیت بر این واقعیت که ما انسانها قادر به تغییر دنیا هستیم، تاکیید دارد. اینکه ما قدرت تغییر دادنزندگیمان را داریم، به تنهایی یا با کمک دیگران، بدون کمکِ نیروی خارجی. شاید برایتان جالب باشد بدانید،بهترین درسهایی که یاد گرفتم بدلیل خواندن کتابهای فلسفی یا از بر کردن بیانه و اعلامیههایمربوط به انسانیت نیست. نه، اصلا اینطور نیست. بهترین درس انسانیتی که یاد گرفتماز زندگیِ پدر و مادرم است. پدر و مادرم از خانوادهای فقیر در شهر ایمبیسه در جنوب غرب نیجریه هستند. فرصتهای معدودی داشتند. ولی پدر و مادرم اجازه ندادندشرایط بدِ بزرگ شدنشان روی آرزوها و جاهطلبیهای خودشانو بچههایشان تاثیر بگذارد. پدرم به صورت پارهوقت کار میکرد،برای معلم شدن آموزش دید، و در یک مدرسهی ابتداییدر آن منطقه مدیر شد. مادرم خیلی زود مدرسه را ترک کرد، چون مادرش، یعنی مادربزرگ من،نمیتوانست خرج تحصیلش را بدهد. مادرم برای بچههایش خیلی سخت کار میکرد، کشاورزی، خرده فروشیو مراقبت از من و خواهر و برادرهایم. تا زمانی که من متولد شدم -- یعنی کمی بعد از جنگ داخلی -- زندگی خیلی سخت بود،یک نبرد روزانه بود. خانوادهام در یک آلونک زندگی میکردند. از چشم یک بچه، هنوز میتوانم آبی که در مواقع بارندگی از سقفکاهگلی ما میچکید را ببینم. پدرم برای تامین هزینههای خانواده،بز پرورش میداد. و غذا دادن به این بزها،بعد از مدرسه و در تعطیلات، بخشی از وظایفم شده بود. هیچ برق و آب لولهکشیای وجود نداشت. به سختی میرفتیم از چشمههایاطراف آب میآوردیم. اینکار در فصل بارانی آسان بود، ولی در فصل خشکباید کیلومترها طی میکردیم. با کار سخت و پشتکار، پدر و مادرم توانستندیک واحد آپارتمان بسازند و خواهرها و برادرانم رابه مدرسه بفرستند. آنها این امکان را برای ما فراهم کردندکه بتوانیم از یک استاندارد زندگی که آنها هیچوقت نداشتند برخوردار باشیم و به سطوحی از آموزش برسیم که آنها وقتی که بزرگ میشدندفقط میتوانستند در خواب ببینند. داستانِ زندگی پدر و مادرمبهترین درس انسانیت برای من است. بنابراین به عنوان یک انسانگرا،معتقدم که انسانها زندانیِ ایمان نیستند،بلکه ایمان را به چالش میکشانند. سرنوشت ما در دستان ماست،و نه از پیش تعیین شده. و تعیین زندگی و سرنوشتهایمانبه خودمان واگذار شده تا بهترین امیدها و آرزوهایمان رادر آنها منعکس کنیم. معتقدم که انسانها این قدرت دارند که خودشان را از فقر به ثروت برسانند. ما قابلیت کاهش رنجها، بهبود شرایط زندگی،پیشگیری از بیماریها، درمان بیماریهای ناتوانکننده،کاهش مرگومیر نوزادان و مراقبت از سیارهمان را داریم. ولی ما نمیتوانیم از طریقآرزو کردن با چشمان بسته و با حدث و گمان یا انتظار خوشبختیاز آسمان خالی، به این اهداف دست یابیم. ولی برعکس، میلیونها آفریقاییهاتصور میکنند که ایمان مذهبیشان به آنها کمک میکندتا آرزوهاشون محقق شوند، و وقت زیادی را صرف دعا برای معجزه و دخالت الهی در زندگیشان میکنند. سال ۲۰۰۹، یک تحقیق موسسه گالوپمیان ۱۱۴ کشور نشان داد که بیشترین اعتقادات مذهبیدر فقیرترین کشورهای دنیا است. در حقیقت، ۶ کشور از ۱۰ کشور،جایی که ۹۵ درصد جمعیت گفتند مذهب بخش مهمی از زندگیِروزمرهشان است، کشور آفریقایی بودند. در برخی موارد، مذهب خیلی از آفریقاییها رابه سمت افراطیگری هدایت میکند: سمت حمله کردن به انسانهای دیگر،برگزاری مراسم کشتار مذهبی، هدف قرار دادن افرادی کهبا سفیدپوستان ارتباط دارند، حمله کردن به افراد گوژپشت، و اخیرا متوجه شدم کهبه افراد کچل هم حمله میکنند. در آفریقا خرافات زیاد است، افراد زیادی هستند کهبه جادوگری اعتقاد دارند، چیزی که اصلا پایه و اساسعلمی و منطقی ندارد. با این حال، توسط مدعیان جادوگری،معمولا زنها، بچهها و افراد کهنسال مرتب مورد حمله قرار میگیرندو تبعید و کشته میشوند. و من پایان دادن به اتهامات، و آزار و اذیت جادوگرها را وظیفه خودم در آفریقا قرار دادهام. بنابراین من بعنوان یک انسانگرا، بهدیدگاه فعالانه نسبت به زندگی معتقدم. تغییری که ما میخواهیم،تنها با رویاپردازی بدست نمیآید بلکه به عملکردن هم نیاز دارد. چالشهایی که با آنها مواجه میشویم، با عقبنشینی و قایم شدن در لاکهایمان،و با آرزو کردن و تصور اینکه آن مشکلات به شکل جادوییاز بین میروند، حل نمیشوند. زندگیِ خوبی که به دنبالش هستیمقرار نیست از آسمان برایمان نازل شود. پدر و مادرم با آرزوکردن و رویاپردازیبرای خودشان آپارتمان نساختند. آنها سخت تلاش کردند، شکست خوردند،بعد دوباره سعی کردند. آنها با آستینهای بالا زده سختی کشیدند، غرق در بدهی به سختیبه مسیرشان ادامه دادند، رویاهایشان را به واقعیت تبدیل کردند. بنابراین بعنوان یک انسانگرا معتقدم ما باید ماجراجو و حتی بیپروا باشیم. مسیر موفقیت پر از خطر و تردید است. باید تمام قدرت و ارادهمان را به کار گیریمتا کاری که کسی تاکنون نکرده را انجام دهیم. به نحوی فکر کنیم که تاکنون کسی فکر نکرده. با چیزی که تابهحال کسیتصورش را نکرده، روبرو شویم. جاهایی برویم که تاکنونهیچ انسانی پایش را نگذاشته. و جاهایی که همه شکست خوردند، موفق شویم. ما باید آمادهی کشف مرزهای جدیدِعلم و دانش باشیم و سعی کنیم نه تنها کاری کهامکانپذیر است انجام دهیم بلکه کاری را که ظاهراغیرممکن است نیز انجام دهیم. ولی به این نتیجه رسیدم که در نهایت، تلاشهای ما همیشهبا نتیجه دلخواهمان همراه نیستند. شکست میخوریم، از ناامیدیهاو پسرویها رنج میبریم. بعضی از مشکلات مثلجنگ و نزاع، فقر و بیماری و دیگر فجایع طبیعی و ساخته دست بشر، به نظر میرسد که هیچوقت تمامی ندارند. راهحلهای مشکلات قبلیباعث ایجاد خطرهای جدید شدند، درمانهای جدید خودشان ریسکهایجدید سلامتی بوجود آوردند. ولی اینکه این مشکلات ادامه دارند، و بعضی مواقع راهحلهاخودشان منجر به مشکل میشوند، دلیل نمیشود که تسلیم شویم یا کنار بکشیم. دلیل نمیشود که فکر کنیمتلاشهای ما بینتیجه هستند. در حقیقت، کوشیدن و سعی کردن به منظور رسیدن به راهحلی برای مشکلات انسان لذتبخش است حتی اگر نتیجه آن شکست باشد. بنابراین بعنوان یک انسانگرا، معتقدم کهنباید از انسانیت ناامید شویم. حتی در مواجهه با مشکلات طاقتفرسا و در جانفرساترین شرایط. انسانها موجودات خلاقی هستند. ما قدرت خلق ایدههای جدید، راهحلهایجدید و درمانهای جدید را داریم. پس چرا وقتی که افقهای جدیدیپیش روی ماست، ناامید شویم؟ از نو ساختن در طبیعت ماست،اینکه بدعتگرا و مبتکر باشیم، پس چرا برای رسیدن یک منجی از آسمانامید واهی داشته باشیم و منفعل شویم؟ اکنون وقت آن فرارسیده تا ما آفریقاییهاسرنوشتمان را دستمان بگیریم و متوجه شویم که بر زندگیمان کنترل داریم. باید به این بازی سرزنش کردن خاتمه دهیم. بازیای که باعث شده ما از قبول کردنمسئولیت زندگیمان شانه خالی کنیم. مدت طولانیای است که ما زندانیِ گذشته خود هستیم. ما اجازه دادیم که ناامیدی و بدبینیما را در خود غرق کند، انرژیهایمان را فرا گیرد،تخیلاتمان را محدود کند و دید ما را نسبت به یک آیندهبهتر و روشنتر تار کند. ما باعث شدیم این قاره تقلا کند. چرا مانند یک فریزبیاز مسئولیت فرار میکنیم؟ ما بردهداری، استعمارگراییو استعمار نو را بخاطر گرفتاریهایی که با آنها دست و پنجه نرم کردیم،من جمله زخمهای خودکرده، محکوم کردیم. ما طوری رفتار کردیم انگار آفریقا نفرین شده و محکوم به فناست. و انگار این تجربههای تاریخی به شکل جبرانناپذیر و غیرقابل برگشتیفرصتها و احتمالات را برای درخشیدن، رونق یافتنو شکوفا شدن آفریقا از بین بردند. باید بفهمیم که هیچ جاییدر دنیا وجود ندارد که قبلا مستعمره نبودهو به بردگی گرفته نشده باشد. و اگر جاهای دیگر دنیا از آن عبور کردند، چرا الان ما نتوانیم؟ بنابراین بعنوان یک انسانگرا،معتقدم که گذشتهها گذشته است؛ نمیتوانیم آن را تغییر دهیم،نمیتوانیم عوضش کنیم. ولی آینده نوید فرصتهاینامحدودی را به ما میدهد تا سرنوشتمان را از نو خلق کنیم،تغییر شکل دهیم و از نو بسازیم. پس اجازه دهید همه مااین فرصت را غنیمت بشماریم. و مثل پدر و مادرم، این کار ضروریِ ساختن آجر به آجرِ آفریقا را شروع کنیم. بیایید اجازه دهیم ایدههاو تخیلاتمان همانطوری که در این TEDGlobal ۲۰۱۷گفته شده، شکوفا شوند. بیایید قلبها و ذهنهایمان را باز کنیم. انرژی، هوش و نبوغمان را بکار گیریم و این کار ضروریِ از نو ساختنِ آفریقا و تبدیل کردن این قاره به قلعه بیهمتای موفقیت و تمدن را آغاز کنیم. من به عنوان یک انسانگرا،یک انسانگرای آفریقایی، به این باور دارم. ممنونم. (تشویق)