ما چگونه برای بازسازی صخرههای مرجانی بچه مرجان پرورش میدهیم
اما در جوامع ما تنها انسانها نیستند که چنین کارهای شاقی را انجام میدهند. گیاهان، حیوانات و اکوسیستمهای سیاره ما همچنین کارهایی میکنند، از جمله اکوسیستمهای مورد مطالعه من:صخرههای مرجانی استوایی. صخرههای مرجانی، کشاورزند. آنها تامینکننده خوراک، درآمد،و امنیت غذایی صدها میلیون نفر در سراسر جهان هستند. صخرههای مرجانی محافظ نیز هستند. سازههایی که تاسیس میکنند از سواحل ما در برابر حملات طوفان و امواج خروشان محافظت میکند، و نظامهای زیستیای که این صخرههامنزلگاهشان هستند آب را فیلتر کرده و آن را برای فعالیتها و تفریحات مابیخطرتر میکنند. صخرههای مرجانی شیمیدان هم هستند. مولکولهایی که بر روی صخرههای مرجانی کشف میکنیم به طرز فزایندهای در جستجو برای آنتی بیوتیکها و داروهای ضد سرطان جدید حائز اهمیتند. و صخرههای مرجانی هنرمند هستند. سازههایی که خلق میکنند از زیباترین چیزهای روی سیاره زمینند. و این زیبایی شالوده صنعت جهانگردی در بسیاری از کشورهایی است که تقریباًمنابع طبیعی دیگری ندارند.
بنابراین به خاطر تمام این دلایل،تمامی این خدمات اکوسیستمی، اقتصاد دانان ارزش صخرههای مرجانی جهان را هزاران میلیارد دلار در سال تخمین میزنند. و با این وجود علی رغم تمام این کارهایسختی که برای ما انجام میشود و همه ثروتی که نصیبمان میشود، تقریباً هر کاری که برای نابودیاش از دستمان برمیآمده انجام دادهایم. ماهیها را از اقیانوسها بیرون کشیدهایم و به اقیانوس کود، فاضلاب، مریضی، نفت، آلودگی، و رسوباتاضافه کردهایم. صخرههای مرجانی را عملاً با قایقها،پرهها، بولدوزرهایمان له و لگدکوب کردهایم، و شیمی کل دریا را عوض کردهایم، آبها را گرمتر و طوفانها را وخیمتر کردهایم. و هر یک از اینها به خودی خود نیز بد هست، اما این تهدیدها یکدیگر را تشدید میکنند و با هم در میآمیزندو همدیگر را بدتر میکنند.
برایتان مثالی میزنم. آنجا که من کار میکنم، کوراسائو،چند سال پیش یک طوفان گرمسیری رخ داد. و در منتهیالیه شرقی جزیره، آنجا که صخرههای مرجانی دستنخوردهو در حال رشد و شکوفاییاند، تقریباً انگار طوفان گرمسیریاصلاً رخ نداده بود. اما در شهر، که مرجانها به خاطرصید بیرویه، و آلودگی از بین رفتهاند، طوفان گرمسیری مرجانهای مرده را بلند کرده و از آنها مثل چماق برای از بین بردنمرجانهای باقی مانده استفاده کرده بود. این مرجانی است که در دوره دکترا مورد مطالعه قرار دادم -- شناخت خیلی خوبی از آن پیدا کردم. و بعد از اینکه طوفان مذکور نصف بافتش را از بین برد، دچار عفونت جلبکی شد، و حجم جلبک بیشتر از حجم بافت مرجان شدو آن مرجان مرد. این شدت گرفتن تهدیدها، چند برابر شدن عوامل همان چیزی است که جرمی جکسون از آنبه عنوان "سراشیبی لغزنده منتهی به لجن" یاد میکند. تعریفی که دیگر حتی استعاری هم نیست چرا که بسیاری از دیوارههای مرجانی ما الان دیگر به معنای واقعی کلمهباکتری و جلبک و لجن شدهاند.
خوب حالا، به جایی از سخنرانی رسیدیم که احتمالاً انتظار دارید من تقاضای خودم را برای نجات دیوارههای مرجانی مطرح کنم. اما باید به چیزی اعتراف کنم: این عبارت مرا دیوانه میکند. چه آن را در یک توییت ببینم، چه در عناوین خبری چه در صفحههای گلاسه یک بروشورمحافظت از محیط زیست، این عبارت اذیتم میکند، چرا که ما محافظان محیط زیست زنگهای خطرِ مرگ دیوارههای مرجانی را از دههها پیش به صدا در آوردهایم. و هنوز که هنوز است، تقریباً هر کسی رامیبینم، هر چقدر هم تحصیلکرده، مطمئن نیست که مرجان چیست یا از کجا میآید. چگونه میتوانیم کاری کنیم که اشخاصبه دیوارههای مرجانی جهان اهمیت بدهند وقتی که مرجان در ذهنشان چیزی انتزاعی است که حتی درست درک هم نمیشود؟ اگر آنها ندانند مرجان چیستیا از کجا میآید، یا چقدر بانمک یا جالب توجه یا زیباست، چرا باید ازشان انتظار داشته باشیمبه نجاتش اهمیت بدهند؟
پس بیایید شرایط را تغییر بدهیم. مرجان چیست و از کجا میآید؟ مرجانها به طرق مختلفی متولد میشوند، اما اغلب به واسطه تخمریزی انبوه به وجود میآیند:تک تک مرجانهای متعلق به یک گونه یک شب در سال، کلیه گامتهایی را که در طول آن سال تولید کردهاند در ستون آب رها میکنند، که بستههای آمیخته تخمک و اسپرم هستند. و آن بستهها به سطح اقیانوس رفتهو از هم باز میشوند. و چنانچه -- چنانچه -- بخت با آنها یار باشددر سطح اقیانوس، به تخمکها و اسپرمهای دیگر مرجانها برمیخورند. و به همین دلیل است که باید مرجانهای بسیار زیادی بر یک دیواره داشته باشیم -- تا کلیه تخمها بتوانند جفت خود را در سطح پیدا کنند. هنگامی که بارور شدند، مانند تخم دیگر حیوانات رفتار میکنند: به طور مکرر به دو نیمه تقسیم میشوند. همه ساله بردن این عکسها زیر میکروسکوپ یکی از محبوبترین و سحرآمیزترین لحظههای من در سال است. در پایان این تقسیم سلولی، آنها به لاروا (لیسه) تبدیل میشوند -- گلولههای چربی به اندازه دانه خشخاش، البته برخوردار از تمام سیستمهای حسیکه ما هم داریم. آنها میتوانند رنگ و نور، بافتها و سطوح،ترکیبهای شیمیایی، و پ.هاش را حس کنند. حتی میتوانند امواج فشاری را حس کنند؛میتوانند صداها را بشنوند. و آنها این موهبتها را برای جستجو در کف دیوارهو یافتن جایی بهکار میگیرند که بتوان به آن چسبیدو تا آخر عمر در آن زندگی کرد.
حالا تصور کنید شما باید دنبالمحلی میگشتید که بنا بود تا آخر عمر در آن زندگی کنید زمانی که فقط دو روز سن داشتید. آنها به محلی میچسبند که به نظرشان از هر لحاظ مناسب است، یک شالوده اسکلتی زیر خودشان میسازند، دهان و شاخکهای حسی در میآورند، و سپس به کار دشوار ساختن صخرههای مرجانی جهان مشغول میشوند. یک پولیپ مرجانی به طور مکررخودش را تقسیم میکند، اسکلتی از سنگ آهک در زیر خودبر جا میگذارد و رو به سوی خورشید رشد میکند. با گذشت صدها سال و با وجود گونههای متعدد، آنچه حاصل میشود یک سازه عظیم آهکی است که در بسیاری موارد از فضا نیز قابل رویت بوده، و پوشیده در پوسته نازک این جانوران است. حالا، تنها چندصد گونه مرجان روی کره زمین وجود دارد، شاید ۱٫۰۰۰ گونه. اما نظامهای حاصل منزلگاه میلیونهاو میلیونها گونه از دیگر جانداران هستند، و همین تنوع زیستی است که موجب پایایی چنین نظامهایی شده، و موجبات دسترسی ما به داروهای نوین و منابع جدید غذایی را فراهم میکند. من خوش اقبالم که در جزیره کوراسائوکار میکنم، چون اینجا هنوز جزیرههایی داریمکه این شکلی هستند. اما، در واقع، بخش عمده کارائیبو اکثر نقاط دنیا بیشتر شبیه این است.
دانشمندان با دقت روزافزون به مطالعه از دست رفتن دیوارههای مرجانی جهانمشغول بوده، و با اطمینانی فزایندهدر حال ثبت علل این واقعه بودهاند. اما من در پژوهش خود، علاقهای به واکاوی گذشته ندارم. همکارانم و من در کوراسائوبه آیندهپژوهی و آنچه محتمل است علاقهمندیم. و دلیل خیلی کوچکی برای خوشبین بودن هم داریم. چراکه حتی در بعضی از این صخرهها که ظاهراً ارزششان را از مدتها پیشاز دست داده بودند، گاهی اوقات میبینیم بچه مرجانهاییاز راه میرسند و به هر وضع زنده میمانند. و داریم به این فکر میافتیم که شاید بچه مرجانها قابلیت سازگار شدن با شرایطی را دارند کهبزرگترها از عهدهاش برنمیآیند. شاید آنها بتوانند هر چند به طور خیلی جزئیبهتر با سیاره انسانها سازگاری پیدا کنند. بنابراین در پژوهشی که من با همکارانمدر کوراسائو انجام میدهیم، تلاش میکنیم نیازهای یک نوزاد مرجان را در آن مرحله حساس اولیه درک کنیم، ببینیم دنبال چیست و ما چطور میتوانیم در طی این فرایندبه آن کمک کنیم. میخواهم به شما سه نمونه از کارهایی را که انجام دادهایم تا به پاسخ آن پرسشها برسیم نشان دهم.
چند سال پیش یک چاپگر سه بعدی تهیه کردیم و در رابطه با ترجیحات مرجانها نظرسنجیهایی -- با رنگها و بافتهای مختلف ساختیم، و به این صورت از مرجانها پرسیدیم کجا را برایسکونت ترجیح میدهند. و پی بردیم که، حتی وقتیمتغیرهای زیستشناختی هم در میان نیستند، آنها باز سفید و صورتی،یعنی رنگ دیواره سالم را ترجیح میدهند. و همچنین به شکاف و شیار و حفرهها تمایل دارند، یعنی جایی که از له شدن و خورده شدن توسط شکارچیها در امانند. پس ما میتوانیم از این دانش استفاده کنیم، برگردیم و بگوییمباید همین فاکتورها -- آن رنگ صورتی، آن رنگ سفید، آن شکافها،آن سطوح سخت را -- در طرحهای حفاظتی خود به صخرهها برگردانیم. همچنین میتوانیم هنگامی که میخواهیم چیزی مثلاً یک دیوار دریایی یا اسکله زیر آب بگذاریم، این دانش را بهکار بگیریم. میتوانیم به انتخاب خود موادو رنگهایی را به کار بگیریم که شاید بشود به کمکشان نظام را بار دیگر در جهت ترغیب مرجانها تنظیم کرد. حالا علاوه بر سطوح، ما سیگنالهای شیمیایی و میکروبی را هم برای جذب مرجانها به صخرهها مطالعه میکنیم. از حدود شش سال پیش، من شروع کردم به کِشت باکتری از سطوحی که مرجانها در آنها سکنی گزیده بودند. و تک تک آنها را امتحان کردم، تا باکتریهایی را پیدا کنم که مرجانها را به لانهگزینی و چسبیدن ترغیب میکنند. و ما الان در فریزرمان سویه باکتریهایزیادی داریم که مطمئناً موجب میشوند مرجانها فرایند اسکان و الصاق را انجام بدهند. حالا همزمان که ما داریم صحبت میکنیم، همکارانم در کوراسائو در حال آزمایشآن باکتریها هستند تا ببینند که میتوانند در پرورشمرجانهای سکنیگزین بیشتری در آزمایشگاه به ما کمک کنند، و اینکه آیا اینطوری میزان بقایآنها بالا میرود هنگامی که آنها را به زیر آب برمیگردانیم؟
حالا علاوه بر این ابزارها،ما در تلاش برای اکتشاف اسرار گونههای کمتر مطالعه شده نیز هستیم. این یکی از مرجانهای مورد علاقه من است، و همیشه بوده: دِندروجایرا سیلِندرِس، مرجان ستونی. عاشقش هستم چون به این شکل و شمایل خندهدار در میآید، چون شاخکهایش تُپل و پشمالوست. و چونکه کمیاب است. یافتن یکی از اینها روی یک صخرهحکم جایزه را دارد. در واقع، آنقدر نادر است، که پارسال نامش در فهرست گونههایدر معرض تهدید ثبت شد. و این تا حدی به این خاطر بود که در طولبیش از ۳۰ سال بررسیهای پژوهشی، دانشمندان هرگز به یک مورد بچه مرجان ستونی نیز بر نخورده بودند. ما حتی مطمئن نبودیم که آنهاهنوز قادر به تولید مثل باشند، یا اصلاً هنوز هم تولید مثل میکنند یا خیر.
بنابراین چهار سال پیش، شروع کردیم به تعقیب آنها در شب و تماشایشان تا ببینیم آیا میتوانیم از زمانتخمریزیشان در کوراسائو مطلع شویم یا خیر. راهنماییهای خوبی ازهمکارانمان در فلوریدا گرفتیم، که یکی در سال ۲۰۰۷ دیده بودند، و یکی در ۲۰۰۸، و بالاخره فهمیدیم چه زمانی در کوراسائو تخمریزی میکنند و گرفتیمش. سمت چپ یک ماده با چند تخمک در بافت خود میبینیم، که در شُرف رهاسازی آنها در آب دریاست. و در سمت چپ یک نر، در حال رهاسازی اسپرم. ما جمعآوریش کردیم، آن را به آزمایشگاه بردیم، بارورش کردیم و بچه مرجانهایی گیرمان آمد که در آزمایشگاه در حال شنا کردن هستند. به لطف تلاش خالهها و عموهای تحقیقاتیمان، و به خاطر ۱۰ سال تمرینی که در کوراسائو در خلال پرورش دیگر گونههای مرجاندیده بودیم، کاری کردیم بعضی از آن لیسههاباقی فرایند را نیز طی کرده و ساکن شوند و بچسبند، و به مرجانهای دیگرگون تبدیل شوند. خوب این اولین بجه مرجان ستونی است که کسی تا به حال دیده.
(تشویق)
و باید بگویم --اگر فکر میکنید بچه پانداها نازند، این بانمکتر است.
(خنده)
به این ترتیب ما دیگر داریم به رمز و رازهایاین فرایند پی میبریم، به قِلِقهای تولید مثل مرجانها و اینکه ما چطور میتوانیم کمک کنیم. و این مسئله در سراسر جهان صادق است؛ دانشمندان در حال دست یافتن به شیوههای نوینبرای رسیدگی به جنینهایشان، کمک به سکونتشان، و حتی دستیابی به روشهایی برای حفظ آنها در دمای پایین، به منظور حفظ تنوع ژنتیکی و انجام کار بیشتر با آنها هستند. اما فناوری به کار رفته در این شیوههاهنوز خیلی سطح پایین است. ما محدودیم به فضای روی میزمان، تعداد دستهای داخل آزمایشگاه و تعداد قهوهای که در هر ساعت میتوانیم بخوریم.
حالا، این را مقایسه کنید با بحرانهای دیگر ما و زمینههای دیگر دغدغههایمانبه عنوان یک جامعه. ما فناوری پیشرفته پزشکی داریم،از فناوری دفاعی برخورداریم، فناوری علمی پژوهشی داریم، حتی در زمینه هنر فناوری پیشرفته داریم. اما فناوریمان در حوزه حفاظت عقب است. حالا برگردید به سختترین کاری که تا به حال انجام دادهاید. خیلی از ما میگوییم پدر یا مادر بودن. مادر من مادر بودن را به صورت چیزی توصیف کرد که زندگی آدم را بسیار خارقالعادهتر و بسیار مشکلتر از حد تصور میکند. الان ده سال است سعی من بر این بوده که به مرجانها کمک کنم پدر و مادر بشوند. و تماشای شگفتی زندگی مسلماً تا اعماق روح مرا سرشار از حیرت کرده است. اما همچنین دیدهام پدر و مادر شدن چقدر برای آنها سخت است. مرجانهای ستونی دو هفته پیشباز تخمریزی کردند، و ما تخمهایشان را جمع کردیمو به آزمایشگاه آوردیم. و اینجا تقسیم شدن یک جنین را میبینید، در کنار ۱۴ تخم که بارور نشدند و خواهند ترکید. عفونت باکتریایی پیدا خواهند کرد،منفجر خواهند شد و آن باکتریها زندگی این یکدانه جنین را هم که فرصتی دارد به خطر خواهند انداخت. ما نمیدانیم ایراد از روش رسیدگیمان بوده و یا اینکه ایراد از خود این مرجان بر این صخرهبوده، و از ابتدا مشکل باروری داشته. دلیلش هر چه باشد، کار زیادی پیش رو داریم تا بالاخره بتوانیمبه مرحلهای برسیم که بچه مرجانها را برای رشد یا ترمیم یا، بله، شاید همحفظ صخرههای مرجانی به کار ببریم.
پس بیایید به ارزش صدها میلیارد دلاری آنها کاری نداشته باشیم. صخرههای مرجانی حیوانات و گیاهان ومیکروبها و قارچهای سختکوش هستند. آنها برای ما هنر و غذا و دارو تدارک میبینند. و ما تقریباً یک نسل از آنها رابه کلی ریشهکن کردیم. اما تعدادی از آنها هر طور شده زنده ماندند،علی رغم تمامی تلاشهای ما، و حالا زمان آن فرا رسیده که برای کارهایی که انجام دادهاند از آنها قدردانی کنیم و بهشان به هر شیوه ممکن فرصت بدهیم دیوارههای مرجانی آینده را پرورش دهند، یعنی بچه مرجانهایشان را.
خیلی از شما متشکرم.
(تشویق)