زندگی آنلاین شما، مانند یک خالکوبی دائمیست
متن سخنرانی :
بسیارخوب، بگذارید چهار چیز را که به وضوح با همدیگر متناسبند را در نظر بگیریم: داده های بزرگ، خالکوبی، جاودانگی و یونانیان. درسته؟موضوع در مورد خالکوبی این هست که بدون یک کلمه، خالکوبی واقعا فریاد میزند. [زیبا] [ جذاب] خُب نیازی نیست که چیز زیادی بگویی. [وفاداری] [بسیار صمیمی] [اشتباهات جدی] ( خنده تماشاگران) یک خالکوبی به شما داستانهای زیادی را میگوید. می تونم سوال نسنجیده ای بپرسم، چند نفر از شما خالکوبی دارید؟ چند نفری، اما بیشترافراد خالکوبی ندارند. چه اتفاقی میافتد که همه چیزهایی که شما با آنها هر روز سر وکار دارید مثل فیسبوک، گوگل، توییتر، لینکلین، تلفن های همراه، دستگاه موقعیتیاب جهانی، فوراسکور، یلپ، تراول ادوایزر، تبدیل به خالکوبی الکترونیکی شوند؟ واگر اینها اطلاعاتی درباره شما ارائه دهند به همان اندازه که واقعا هستید و چکار میکنید ، که هرگز هیچ خالکوبی تاکنون نکرده باشد چی؟
آنچه که در چند دهه گذشته اتفاق افتاده نوعی پوشش خبریست که معمولا شما از رئیس دولت و یا افراد بسیار مشهور دارید و حالا هر روز همه این افراد شما را با تویترُ و یا با بلاگ نویسی دنبال میکنند، منابع مالیتان و زندگی شخصیتان را زیر نظر دارند. همچنین خالکوبی الکترونی گویای خود است. و همانطور که به پیامدهای آن فکر میکنید ، میفهمید که واقعا مشکل است که این چیزها را در میان سایر چیزهای دیگر جهان پنهان کرد، زیرا اینها تنها خالکوبی الکترونیکی نیستند، بلکه اینها تشخیص چهرهای هستند که دارند خیلی باب روز می شوند. میتوانید عکسی با ایفونتان بگیرید و اسم همه را بگذارید، گرچه ، بازهم گاهی این اشتباه میکند.( خنده تماشاگران) اما این یعنی که می توانید یک رستوران بار معمولی مثل این را انتخاب کرده، یک عکس بگیرید ، و مثلا" این مرد ، درست دراینجا اسمش برداشته و تمامی سابقهاش را دانلود کنید قبل از اینکه کلامی حرف زده باشید و یا با کسی صحبت کرده باشید، زیرا معلوم میشود که همه با خالکوبی الکترونیکی نشانهگذاری شدند.
خُب شرکتهایی مثل فیس face.com هستندکه امروزه حدود ۱۸ میلیون چهره را آنلاین دارد. این چیزیست که برای این شرکت اتفاق افتاد. [شرکت به فیسبوک فروخته شد، ماه جون ۲۰۱۲...] شرکتهای دیگری هستند که دوربینی مثل این را نصب میکنند--- این ربطی به فیسبوک ندارد- عکستان را میگیرند، به رسانهاهای عمومی می فرستند، آنها میفهمند که شما واقعا دوست دارید لباس مشکی بپوشید، شاید یک نفر از فروشگاه بیاید و بگوید، " پنج دست لباس مشکی برات رسیده که بهت خیلی می یاد."
خُب اگر اندی اشتباه کرده بود چی؟ این تئوری اندیست. [ در آینده، هر کسی می تواند برای ۱۵ دقیقه درجهان مشهور شود.] خُب اگر ما بر عکسش کنیم چی؟ اگر برای ۱۵ دقیقه ناشناس باشید چی؟( خنده تماشاگران) خوب، اونموقع به دلیل خالکوبی الکترونیکی، شاید همه شما و همه ما به جاودانگی نزدیک باشیم، زیرا این خالکوبیها خیلی بیشتر از بدن ما زندگی خواهند کرد. و اگر این درست باشد، پس آنچه که ما میخواهیم انجام دهیم این که چهار درس از یونانیان و یک درس از آمریکای لاتین بگیریم.
چرا یونانیان؟ خُب، یونانیان در مورد اینکه وقتی که خدایان، انسان و جاودانگی برای یک مدت زمان طولانی در هم آمیخته شوند چه اتفاقی میآفتد فکرکردند .
خُب درس اول: سیسیفوس (مردی افسانهای که نقشه خدایان را افشا میکرد) یادتونه؟ او کارِ وحشتناکی کرد، و به همین دلیل همواره محکوم به غلتانیدن سنگ به بالا است ، سنگ به طرف پائین غلط خورده بر می گردد، دوباره به بالا قل داده و دوباره به پایین برمی گردد. این کمی شبیه شهرت شماست. هنگامی که این خالکوبی الکترونیکی را گرفتید، برای مدت مدیدی اوج گرفته و فرود می آیید، و اگر به این نوع کارها دست زدید، فقط مراقب باشید که چه چیزی را پست میکنید.
افسانه شماره دو:اورفئوس (شاعرو خواننده افسانهای یونان باستان) مرد فوقالعاده ای بود، اونقدر جذاب که دوست داری دور و برت باشه، حسابی اهل مهمانیه، خواننده ای عالی، معشوقش را از دست می دهد، مسحور دنیای مردگان می شود، تنها کسی که با فریفتن راهش را به دنیای مردگان باز می کند، خدایان جهان دیگر را می فریبد، آنها معشوق زیبای او را با این شرط آزاد میکنند که او به معشوقش تا از (دنیای مردگان بیرون) نیایند نگاه نکند. خُب او بالا و بالا و بالاتر میرود و نمیتواند در مقابل ندیدن معشوق تاب بیاورد. او را نگاه کرده، برای همیشه از دستش میدهد. با این همه اطلاعات در اینجا، شاید این ایده خوبی باشد که نگاهی به گذشته خیلی دور کسانی را که دوست شان دارید نکنید.
درس شماره سه: آتالانتا.(باکرهٔ شکارچی) بزرگترین دونده. کسی که قادر است همه را به چالش بکشد. اگر شما ببرید، با شما ازدواج خواهد کرد. و اگر ببازید، خواهید مُرد. چگونه هیپومنس (برای ازدواج با آتالانتا، با او در مسابقه دو شرکت کرد) با او شرط بست؟ خُب او این همه سیبهای کوچک طلایی فوق العاده داشت، آتالانتا جلو افتاد، هیپومنس یک سیب طلایی به جلو قل داد. آتالانتا جلوی او می دود، او یک سیب طلایی را می اندازد جلو. آتالانتا دائم حواسش پرت میشود. و در نهایت هیپومنس برنده میشود. فقط هدف را در نظر داشته باشید که همه این سیبهای طلایی به سمت شما آمده و شما می خواهید آنها را پُست کنید و یا توییت کنید و یا در آخر شب به صورت یک پیام آنها را بفرستید.
وبعد، البته، نارسیس ( مردی بسیار زیبا که عاشق زیبایی خود شد) در اینجاست. در اینجا کسی متهم به نارسیس بودن و یا آشنایی با نارسیس نمیشود. ( خنده تماشاگران) اما همینطور که به نارسیس فکر میکنید، راحت عاشق تصویر خودتان نشوید.
و آخرین درس، از آمریکای لاتین: ازشاعر بزرگ خورخه لوئیس بورخس . زمانی که او توسط اراذل و اوباش دولت نظامی آرژانتین تهدید شده بود، او برگشت و گفت،"دست بردارید، چه تهدید دیگهای میتوانید بکنید* به جز مرگ؟" موضوع جالب، موضوع اصلی، میتواند این باشد که فردی را تهدید به جاودانگی کنید. و البته، این چیزیست که همه ما اکنون با خالکوبی الکترنیکی امروز تهدید میشویم.
سپاسگزارم.
( تشویق تماشاگران)