کُشتی شَستیِ … همگانی ؟

متن سخنرانی :
امروز می خواهم به شما یاد بدهم چطور بازی مورد علاقه ام را انجام بدهید: کُشتی شَستی همگانی. این تنها بازی در جهان است که به بازیکن اجازه می دهد، این تنها بازی در جهان است که به بازیکن اجازه می دهد، ۱۰ احساس خوب را در ۶۰ ثانیه یا کمتر تجربه کند. ۱۰ احساس خوب را در ۶۰ ثانیه یا کمتر تجربه کند. درسته، اگر شما این بازی را امروز به مدت تنها یک دقیقه بازی کنید، احساس شادی، آسودگی، عشق، تعجب، غرور، کنجکاوی، هیجان، احترام و شگفت زدگی، رضایت، و خلاقیت خواهید کرد، تمامی این ها در تنها یک دقیقه.
این خیلی خوب به نظر می رسه، نه؟ حالا می خواهیم بازی کنیم. برای این که این بازی را به شما آموزش بدهم، به تعدادی داوطلب نیاز دارم تا سریع روی سِن بیایند، می خواهیم کمی این بازی را به صورت امتحانی بازی کنیم. تا موقعی که آن ها روی سِن بیایند، باید به شما بگویم، این بازی ۱۰ سال پیش توسط یک کلکسیونر آثار هنری در اتریش، به نام مونوکروم اختراع شد. بنابراین، ممنونیم مونوکروم. خیلی خب، بیشتر شما با نحوه ی انجام سنتی این بازی آشنا هستید، کُشتی شَستی دو نفره. سانی، بگذار فقط یک لحظه برایشان مرور کنیم. یک، دو، سه، چهار، جنگ شستی تمام عیار، و ما کُشتی شَستی می گیریم، و البته سانی من را شکست می دهد چون در این بازی بهترین است.
اولین چیز در مورد کُشتی شَستی همگانی این است که، ما نسل بازیکن ها هستیم. یک میلیارد بازیکن بر روی سیاره ی ما وجود دارد، پس ما به چالش های بیشتری نیاز داریم. اولین چیزی که نیاز داریم شست های بیشتر است. خب اریک، بیا این جا. ما می توانیم با هم سه تا شست داشته باشیم، و پیتر می تواند به ما ملحق شود. ما حتی می توانیم چهار شست داشته باشیم، و برنده شدن در این بازی این طور است که باید اولین نفری باشید که شست فرد دیگر را می خوابانید. این خیلی مهم است. شما نمی توانید صبر کنید تا همه بازی کنند و بعد در آخرین لحظه شستتان را روی بالاترین شست بگذارید. شما این طور برنده نمی شوید. آ ... این شست کی بود؟ اریک تو برنده شدی. خب اریک تو بردی. او اولین نفری بود که شست مرا خواباند. خب، پس این از اولین قانون، و ما می توانیم ببینیم که سه یا چهار شست برای یک بازی مشترک معقول است، اما اگر دلتان می خواهد با تعداد بیشتری بازی کنید، ناامید نشوید. ما واقعاً می توانیم چنین کاری انجام دهیم. شما می توانید در این عکس ببینید. تنها قانون باقیمانده که باید بدانید این است که، بازیکن ها، چالش ها را دوست دارند. من می خواهم شما ببینید، که همه ی شما شست هایی دارید که از آن ها استفاده نمی کنید. بنابراین فکر می کنم ما باید بیشتر از آن ها استفاده کنیم. و اگر ما تنها چهار نفر بودیم، ما این بازی را این طور انجام می دادیم، و ما باید این بازی را هم زمان با دو دست انجام دهیم. عالیه.
خب، ما افراد بیشتری در این سالن داریم، پس به جای این که در یک سیستم بسته بازی کنیم، بهتر است با افراد بیشتری این بازی را انجام دهیم. و در حقیقت، این کاری است که ما می خواهیم الآن انجام بدهیم. ما می خواهیم سعی کنیم همه بازی کنند، فکر کنم، نمی دانم، ۱٫۵۰۰ شست درون این سالن در یک سیستم بازی کنند. و ما باید دو طبقه را به نحوی به هم متصل کنیم، بنابراین یک نفر از آن بالا بیاید، و دست یک نفر از این پایین را بگیرد.
خب -- (خنده ی حاضرین) -- قبل از این که شروع کنیم -- عالیه. شما دوست دارید بازی کنید. -- قبل از این که شروع کنیم، می خواهم اسلاید ها را خیلی سریع دوباره نشان بدهم، چون اگر در این بازی ماهر باشید، باید بدانید که مراحل پیشرفته تری هم وجود دارند. این یک مرحله ی ساده است، درسته؟ اما آرایش های پیچیده تری هم وجود دارند. این آرایش "ستاره ی مرگ" است. (نوعی سفینه در مجموعه ی جنگ ستارگان) آیا کسی از طرفداران مجموعه ی جنگ ستارگان داریم؟ و این یکی "نوار موبیوس" است. (مسئله ای منطقی درباره ی نوار کاغذی که ابتدای آن با یک دور پیچش به انتهایش وصل شده.) عقل کل های علم از این سر در می آورند. این سخت ترین مرحله است. این اوج این بازی است.
پس ما فعلاً مرحله ی ساده را بازی می کنیم، و من به شما ۳۰ ثانیه وقت می دهم، تا تمام شست ها در این سیستم درگیر شوند، طبقه ی بالا و پایین را به هم وصل کنید، شما آن طرف بروید. سی ثانیه. خودتان را به بقیه وصل کنید. سیستم را کامل کنید.
بایستید! اگر بایستید راحت تر است. همه بلند شــــــــــید! بلند شید، دوستان. خیلی خب. بازی را شروع نکنید. اگر کسی دستش آزاد است، آن را تکان بدهد، مطمئن شوید هر دو دستتان به این سیستم وصل است. خیلی خب. در آخرین لحظه یک بار دیگر شست ها را چک کنیم. اگر دستتان آزاد است، آن را تکان بدهید تا مطمئن شوم. آن دست را بگیر! پشت سرت. خیلی خب. کس دیگری دستش آزاد است؟ خیلی خب، تا سه می شمرم، بعد شروع می کنیم. سعی کنید این کار را درست انجام دهید. دست همدیگر را بگیرید. خب؟ یک، دو، سه، بریم!
(خنده ی حاضرین)
برنده شدید؟ شما چطور؟ شما چطور؟ عالیه! (تشویق حاضرین) عالیه. متشکرم. خیلی ممنونم.
خیلی خب. در این حین که شما دارید از اولین پیروزی خود در بازی کُشتی شَستی همگانی کیف می کنید، اجازه بدهید مروری سریع بر احساسات مثبت انجام دهم. خب، کنجکاوی. من این بازی را به اسم "کُشتی شَستی همگانی" معرفی کردم. شما با خودتان گفتید، "این دیگه درباره ی چی می خواد صحبت کنه؟" پس کمی کنجکاوی در شما ایجاد کردم. خلاقیت: وارد کردن تمامی دست ها داخل یک سیستم نیازمند خلاقیت بود. شما خودتان را به همدیگر و به بالا و پایین وصل کردید. پس از خلاقیت استفاده کردید. فوق العاده بود. اما تعجب کردن چطور؟ حس کشتی گرفتن با دو شست در یک لحظه خیلی عجیب است. شما صدایی را که در سالن پیچید شنیدید. شما هیجان زده شده بودید. وقتی که شروع به بازی کردید، شاید شما می خواستید برنده شوید یا این آقا واقعاً توی بازی غرق شده بود، پس هیجان زده شدید. شما احساس راحتی کردید. شما مجبور شدید بایستید. خیلی وقت است که نشسته اید، پس کمی تحرک باعث می شود احساس راحتی کنید. ما شاد شدیم. شما خندیدید، لبخند زدید. به چهره ی خودتان نگاه کنید. این سالن سرشار از شادی شد. ما احساس رضایت کردیم. من کسی را ندیدم که زمان بازی مسیج بفرستد یا ایمیل هایش را چک کند، پس همگی ما از انجام این بازی راضی بودیم. و اما سه احساسی که مهم تر از همه بودند، احترام و شگفت زدگی، همه ی ما به طور فیزیکی به مدت یک دقیقه به هم وصل بودیم. آخرین باری که شما در TED بودید و به صورت فیزیکی به تمامی افراد درون این سالن در ارتباط بودید کِی بوده است؟ این فوق العاده احترام برانگیز و شگفت انگیز است. و حالا که صحبت از ارتباط فیزیکی شد، می دانید، من عاشق هورمون آکسی توسین هستم، و وقتی هورمون آکسی توسین آزاد می کنید، احساس می کنید با تمام افراد درون اتاق ارتباط دارید. بهترین راه برای آزاد کردن سریع آکسی توسین، نگه داشتن دست یک نفر دیگر به مدت حداقل شش ثانیه است. تمامی شما دست های همدیگر را به مدت بیشتر از ۶ ثانیه نگه داشتید، پس تمامی ما از لحاظ بیوشیمیایی آماده ایم تا به همدیگر عشق بورزیم. این فوق العاده است.
و آخرین احساس، غرور است. چند نفر از شما مثل من در هر دو دست باختند. اعتراف کنید. چند نفر از شما مثل من در هر دو دست باختند. اعتراف کنید. این بازی هیچ فایده ای برای شما نداشت. مشکلی نیست، چون شما امروز مهارت جدیدی را یاد گرفتید. شما یک بازی را از صفر یاد گرفتید، بازی که قبل از این بلد نبودید. اما حالا می دانید چطور آن را بازی کنید. شما می توانید آن را به بقیه یاد بدهید. پس تبریک می گویم. چند نفر از شما تنها در یک دست برنده شدید؟ خیلی خب. من خبر خیلی خوبی برای شما دارم. طبق قوانین رسمی بازی "کُشتی شَستی همگانی"، طبق قوانین رسمی بازی "کُشتی شَستی همگانی"، شما استاد این بازی هستید. چون افراد زیادی نمی دانند چطور باید این بازی را انجام داد، و ما باید روند استاد شدن در این بازی را سریع تر از بازی مثل شطرنج کنیم. پس تبریک می گویم، استاد ها. اگر در یکی از دست ها ببرید، شما یک استادید. کسی در هر دو دستش برنده شد؟ خوبه. فوق العاده س. خیلی خب. آماده شوید تا پست جدیدی در توییتر یا فیس بوک خود بگذارید. شما، طبق قوانین، استاد های افسانه ای هستید، پس تبریک می گویم. اگر باز هم می خواهید این بازی را انجام دهید، بگذارید یک راهنمایی به شما بکنم. بهترین راه برای تبدیل شدن به یک استاد افسانه ای، این است که وقتی با دو دست بازی می کنید، آن دستی را انتخاب کنید که به نظر ساده تر می آید. آن هایی که حواسشان نیست یا ضعیف تر به نظر می رسند. روی آن تمرکز کنید و دست دیگرتان را مثل دیوانه ها تکان بدهید. روی آن تمرکز کنید و دست دیگرتان را مثل دیوانه ها تکان بدهید. به محض این که برنده شدید، ناگهان بی حرکت بایستید. همه شستشان را پایین می آورند، آن وقت بروید و بازی را ببرید. این طور شما یک استاد افسانه ای "کُشتی شَستی همگانی" می شوید. ممنونم که اجازه دادی بازی مورد علاقه ام را به شما یاد بدهم. واای! (تشویق حاضرین) ممنونم. (تشویق حاضرین)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *