خانه‌هایی خلاقانه در مکانهایی غیرمنتظره

متن سخنرانی :
در مسير حرفه‌‌ايم، بحد كافى خوش شانس بوده‌‌ام با بسيارى از معماران بزرگ بين‌‌المللى كار كنم، با ثبت کردن کارهايشان و مشاهده‌ی اينكه چطور طراحى‌‌هايشان قابليت تاثيرگذارى بر شهرهايى را دارد كه در آن سكونت دارند. من به شهرهاى جديدى مثل دوبى فكر مى‌‌كنم با شهرهاى باستانى مثل رم با موزه شگفت‌‌انگيز MAXXI اثرِ "زاها حديد"، يا درست مثل همين جا در نيويورك با High Line، شهرى كه بسيار تحت تاثير توسعه آن بوده است.
اما برايم واقعاً جالب است كه چه اتفاقى مى‌افتد زمانى كه معمارها و برنامه ريزها بگذارند و بروند و اين مکان‌ها از سوى مردم در خورسازى شود، مثل اينجا در چانديگراف، هندوستان، شهرى كه بطور كامل از سوى لو كوربوزر معمار طراحى شده است. اكنون پس از ٦٠ سال، شهر از سوى مردم به روشهاى مختلف تسخير شده است شايد از هر آنچه كه به نيتش بود، مثل اينجا، جاييكه شما مردمى را داريد كه در پنجره‌‌هاى سالن گردهمايى مى‌‌نشيند. اما در طى چندين سال، من مستند رِم كولهاس را در ساختمان CCTV در پكن و استاديوم المپيك در همان شهر ثبت مى‌‌كردم كه كارهاى هرزوگ و دو مرون مهندسين معمارى هستند. در اين سايتهاى ساختمانى مقياس بزرگ در چين، شما شاهد نوعی کمپ موقتی هستید جاييكه كارگران در تمام طول پروسه ساختمان‌‌سازى در آن زندگى مى‌كنند. همانطور كه ساخت و ساز سالها زمان می‌برد، سر آخرکارگرها شهر زمخت و شتاب‌زده‌ای را تشکیل دادند که در همجواری شهرغیررسمی، در تقابل با همان بناهاى بيچيده‌‌اى قرار می‌گیرد كه آنها مى‌‌سازند.
در طى هفت سال گذشته، علاقمندیم به آن محیط ساخته شده و همه آن دسته از شما که من را می‌شناسید خواهید گفت که این وسواس باعث شده است من ۳۶۵ روز سال را با یک چمدان زندگی کنم. دائما در حال جابجایی بودن به این معناست كه گاهى قادرم غير قابل پيش‌‌بينى‌‌ترين لحظه‌‌هاى زندگى را بگيرم، مثل اينجا در نيويورك فرداى وقتى كه طوفان سندى از شهر گذشت.
يا همين سه سال قبل، براى نخستين بار در كاراكاس، ونزوئلا بودم، و هنگامى كه از روى شهر پرواز مى‌‌كردم، واقعا متحير بودم از ميزان پیشرفت این محله‌های پست و شلوغ به گوشه گوشه شهر، جایی که تقریبا ۷۰ درصد جمعیت در ‌محله‌های شلوغ و پست زندگی می‌کنند، که به معنای واقعی کلمه روی تمامی کوهستان‌ها را پوشانده است. طی گفتگویم با معماران بومی Urban-Think Tank درباره‌ی توره ديويد ياد گرفتم، ساختمان ادارى ۴۵ طبقه‌اى كه درست در مركز كاراكاس قرار دارد. ساختمان در حال ساخت بود تا زمان فروپاشى اقتصاد ونزوئلا و مرگ در اوائل دهه ٩٠. در حدود هشت سال قبل، آدمها شروع كردند به رفتن داخل برج متروكه و شروع به ساختن خانه‌‌هايى مناسب در بين ستونهاى اين برج ناتمام كردند. آنجا يك ورودى كوچولو به كل ساختمان وجود داشت، و ٣٫٠٠٠ مقيم از طريق آن یک درب آمد و رفت مى‌‌کردند. ساكنان آنجا، با همديگر، براى اينكه حس خانه بيشترى را بدهد و كمتر به برجى ناتمام بماند، فضاهاى عمومى را خلق و طراحى كردند. در سالن انتظار، ديوارها را رنگ كردند و درخت كاشتند. آنها همچنين زمين بسكتبال ساختند. اما وقتى از نزديك به آن نگاه مى‌‌كردند، حفره‌‌هايى عظيم را مى‌‌ديدید، جايي كه بالابرها و خدمات از طريق آن انجام ميشد.
توی برج، آدمها در پاسخ به نیازهای مختلف به انواع فراوانی از راه‌حلها دست میابند، که از زندگی کردن در برجی ناتمام ناشی می‌شود. این برج ۴۵ طبقه‌ای است که بدون آسانسور باید از آن بالا رفت. این برج ۴۵ طبقه‌ای است که بدون آسانسور باید از آن بالا رفت. طراحی شده به روشهای خاص از سوی این گروه از انسانهایی که هیچ آموزشی در معماری یا طراحی نداشتند. و هر یک از ساکنان با روش بی‌نظیر ‌خودشان میایند. این برج به شهر زنده کوچکی میماند، جایی که با اقتصادهای خرد و تجارتهای کوچک زنده است. ساکنین ابداع‌گر، برای مثال فرصت‌هایی را در غیرمنتظره‌ترین موارد می‌یابند، مانند پارکینگ همجوار، که بعنوان مسیر تاکسی اصلاح گردیده تا ساکنان را از بین سراشیبی‌ها جابجا کند تا پیاده‌روی به آپارتمانها را کوتاه کنند.
گردشی در داخل برج آشکار می‌سازد که این ساکنان کشف کرده اند چگونه دیوار‌ها را بسازند، چگونه جریان هوا ایجاد کنند، چگونه نورگیری و گردش هوا را در سرتاسر برج ایجاد کنند، لزوما با خلق خانه‌ای که کاملا با شرایط محل خود را وفق دهد. زمانی که یک ساکن جدید به داخل برج نقل مکان می‌کند، آنها از قبل سقفی روی سرشان دارند، بنابراین معمولا فقط باید جایشان را با تعدادی پرده یا ملافه علامت گذاری کنند. بنابراین معمولا فقط باید جایشان را با تعدادی پرده یا ملافه علامت گذاری کنند. به تدریج، از مصالح یافت شده، دیوارها بالا می روند، و آدمها فضایی را از اشیاء یا مصالح یافت شده ساختند. و آدمها فضایی را از اشیاء یا مصالح یافت شده ساختند.
دیدن تصمیمات طراحی که آنها انجام می‌دهند قابل توجه است، مثل وقتی که همه چیز از آجرهای قرمز ساخته می‌شود. برخی ساکنان آن آجر قرمز را با لایه دیگری از یک کاغذ دیواری طرح دار-آجر قرمز می‌پوشانند فقط برای اینکه نتیجه کار تمیز از آب درآید.
ساکنین در واقع این خانه‌ها را با دستهای خودشان را ساختند و این تلاشِ ناشی از عشق مفهوم بزرگی از افتخار را در بسیاری از خانواده‌هایی که در این برج زندگی می‌کنند، به آهستگی القا می‌کند. آنها عموما بهترین استفاده را از شرایطشان می‌کنند، و تلاش می‌کنند تا فضاهایشان خوب و خودمانی به نظر رسند، یا حداقل تا آن زمان تا حدی که ممکن باشد این کار را انجام دهند. در سرتاسر برج، شما با انواع و اقسام خدمات مواجه می‌شوید، مثل سلمانی، مغازه‌های کوچک، و هر طبقه مغازه یا بقالی کوچکی دارد. و حتی کلیسا هم پیدا می‌کنید. و در طبقه ۳۰ام، باشگاهی وجود دارد با کلیه وزنه‌ها و دمبل‌های ساخته شده از قرقره های به جا مانده از آسانسورهایی که هرگز نصب نشدند. از بیرون، در ورای این نمای همواره در حال تغییر، می‌بینید که چگونه این تیرهای بتونی ثابت چارچوبی را برای ساکنان میسر نموده است تا خانه‌های خود را به روشی اداراکی، بنیانی خلق کنند تا مستقیما پاسخگوی نیازهاشان باشد.
حالا بیایید به آفریقا برویم، به نیجریه، به جامعه‌ای که ماکوکو نامیده می‌شود، محله پرجمعیتی که ۱۵۰٫۰۰۰ انسان فقط چند متری بالاتر از لاگوس لاگون زندگی می‌کنند. در حالیکه شاید مکان کاملا نامنظمی بنظر رسد اما وقتی از بالا نگاه می‌کنید، به صورت شبکه کاملی از راه‌آبها و کانالهایی به نظر می‌رسد که همه خانه‌ها را متصل می‌کند. از بارانداز اصلی مردم سوار کانوی‌های (قایق باریک و کوچک پارویی) چوبی درازی می‌شوند که آنها را به سمت منازل و مغازه‌هایشان حمل می‌کند که در منطقه گران قیمتی واقع شده‌اند. وقتی اون بیرون روی آب هستید، واضح است که حیات با این شیوه‌ی بسیار ویژه از زندگی کردن تطبیق یافته است. حیات با این شیوه‌ی بسیار ویژه از زندگی کردن تطبیق یافته است. حتی کانوی‌ها به فروشگاه‌های متنوعی تبدیل شده‌اند که با پارو زدن خانم‌ها خانه با خانه می‌روند، همه چیز می‌فروشند از خمیردندان گرفته تا میوه‌های تازه. پشت قاب هر در و پنجره‌ای کودکی را می‌بینید که با دقت به شما نگاه می‌کند، و در حالیکه ماکوکو بنظر میرسد از مردم لبریز است چیزی که بیش از همه شوک‌آورتره راستش میزان بچه‌هایی است که از هر ساختمان بیرون میایند. رشد جمعیت در نیجریه، و به ویژه در مناطقی مثل ماکوکو یادآور دردناکی از این هستند که واقعا چطور مسائل خارج از کنترل هستند.
در ماکوکو، زیرساختارها و سیستم‌های بسیار اندکی جود دارند. وضعیت برق مطلوب نیست و تازه ترین آب از چاه‌های خودساخته توی این منطقه میاید. تمامی این الگوی اقتصادی به نحوی طراحی شده که برآورده کننده شیوه خاصی از معیشت روی آب باشد، بنابراین ماهیگیری و قایق سازی حرفه‌های رایجی هستند. مجموعه‌ای از کارآفرینها را خواهید داشت که تجارت خود را در سرتاسر منطقه برپا نموده اند، مثل دکانهای سلمانی، فروشگاه‌های سی‌دی و دی‌وی‌دی، سالن‌های سینما، خیاطها، همه چیز آنجا هست. حتی یک استودیو عکس هم هست جاييكه شما شاهد نوعى الهام بخشى براى زيستن در خانه‌‌اى واقعى يا براى شراكت كردن با محلى دور، مثل هتلى در سوئد هستيد.
در اين غروب خاص، با اين گروه سرزنده روبرو شدم كه در لباسهايى هماهنگ تى شرت پوشيده بودند. آنها در سراسر کانال‌ها توی یک کانوی بزرگ با ژنراتور شناور بودند تا کل جامعه لذت ببرند.
با فرا رسیدن شب، سیاهی تقریباً بر ناحیه حاکم می‌شود بجز لامپ‌ کوچک چراغ یا آتش.
چیزی که در اصل مرا به ماکوکو کشاند این پروژه مربوط به دوستم بود، کونولی آدییمی، که اخیرا ساخت این مدرسه شناور سه طبقه براى کودکان در موکوکو را به اتمام رساند.. با کل این روستایی که روی آب وجود دارد، فضای عمومی بسیار محدود است. خب حالا که مدرسه تمام شده، طبقه همکف به زمین بازی بچه‌ها تبدیل شده است، اما وقتی کلاسها تمام می‌شوند، سکو درست مثل یک میدان میماند که ماهگیران تورهایشان را رفو می‌کنند و دکاندارها از بارانداز قایق‌هایشان را به آب میاندازند.
جای دیگری که میخواهم با شما آن را قسمت کنم در زابالین قاهره است. آنها بازماندگان کشاورزانی هستند که مهاجرت کردن را از شمال مصر در دهه ۴۰ آغاز کردند و امروز از طریق جمع‌آوری و بازیافت ضایعات خانگی از سرتاسر قاهره امرار معاش می‌کنند. برای سالها، مردم زابالین در روستاهای موقت زندگی می‌کردند جاییکه از آن به اطراف نقل مکان کردند در تلاش جهت ممانعت از مقامات محلی، اما در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی، روی بلندیهای المقطم در لبه شرقی شهر مستقر شدند. امروزه، آنها در این ناحیه زندگی می‌کنند، تقریبا ۵۰٫۰۰۰ تا ۷۰٫۰۰۰ نفر که در این جامعه مملو از خانه‌های چندطبقه خودساخته زندگی می‌کنند جاییکه تا سه نسل دیگر بنا زندگی می‌کند. در حالیکه این آپارتمان‌هایی که آنها برای خودشان ستاختند در ظاهر فاقد هرگونه طرح‌ریزی یا شبکه رسمی است، هر خانواده متخصص در نوع خاصی از بازیافت است به این معنا که طبقه همکف هر ساختمانی برای فعالیتهای مرتبط به زباله کنار گذاشته شده است و طبقه بالایی به فضای زندگی تخصیص داده شده است. دیدنِ این که چطور این انباشته‌های زباله برای مردمانی دیدنِ این که چطور این انباشته‌های زباله برای مردمانی که در آنجا زندگی می کنند نامریی است، باور کردنی نیست، مثل این مرد بسیار غیرقابل تشخیصی که ژست می گیرد در حالی که همه این زباله به نوعی پشت سرش جاری است یا مثل این دو مرد جوانی که در میان این هزار تن زباله نشسته و حرف می‌زنند. در حالیکه برای بیشتر ما، زندگی کردن درمیان این انباشته‌های زباله شاید کاملا غیرقابل سکنی باشد، برای این زابالینی‌ها، تنها نوع متفاوتی از متفاوت است. در تمامی این محلهایی مه امروز درباره‌شان صحبت کردم، نکته جذاب برایم این است که واقعا چیزی بعنوان نرمال وجود ندارد، و ثابت می‌کند که مردم قادرند با هر گونه شرایطی وقف پیدا کنند. در طول روز، کاملا عادیست به مهمانیِ کوچکی برخورد کنید که در خیابان‌ها اتفاق میفتد، درست مثل این میهمانیِ نامزدی . در این سنت، تازه عروس همه متعلقاتشان را نشان می‌دهد، که به زودی به خانه شوهر جدیدش خواهد برد. مجموعه‌ای مثل این چنان پهلوی‌هم‌گذاری را ارائه می‌دهد که در آنجا همه این چیزهای جدید به نمایش گذاشته می‌شوند و از همه زباله‌ها بعنوان حائل‌هایی برای نشان دادن تمامی تزیینات خانه تازه‌شان استفاده می‌گردد. مثل ماکوکو و توره‌دیوید، در سرتاسر زابالین شما تمامی امکانات مشابه موجود در هر همسایگی معمولی را خواهید یافت. مغازه‌های خرده‌فروشی، کافه‌ها و رستورانها وجود دارد، و جامعه این جامعه مسیحیان قبطی است، در نتیجه کلیسایی را خواهید یافت، همراه با شماری از پیکرنگاریهای مذهبی در سرتاسر این ناحیه، و همچنین مراکز خدماتی روزمره مثل مغازه‌های تعمیرات الکترونیکی، سلمانی‌ها و غیره.
بازدید از منازل زابالین نیز پر از شگفتی‌ می‌باشد. در حالیکه از بیرون، این خانه‌ها از بیرون مثل هر بنای غیررسمی دیگری در شهر میمانند، وقتی به داخل قدم می‌گذارید با انواع روشهایی از تصمیمات طراحی و دکوراسیون داخلی مواجه می شوید. علی‌رغم دسترسی محدود به فضا و پول، خانه‌های این محدوده با توجه و جزییات طراحی شده‌اند. هر آپارتمانی منحصربه‌فرد است، و این فردیت داستانی را درباره ارزشها و شرایط تک تک خانواده‌ها می‌گوید. خیلی از این مردم منازل و فضای داخلی را خیلی جدی می‌گیرند، مراقبت و کار خیلی زیادی را صرف جزییات آن می‌کنند. با فضاهای اشتراکی نیز به همان روش برخورد می‌شود، جاییکه دیوارها با الگوهای سنگ مرمر مصنوعی تزیین شده‌اند.
اما علی‌رغم این دکور به زحمت درست شده، گاهی این آپارتمانها به روشهایی غیرمنتظره مورد استفاده قرارمی‌گیرند، مثل این خانه‌ای که توجهم را جلب کرد در حالیکه همه این گل و علف در واقع از زیر درب جلو به بیرون نفوذ کرده است. وقتی به داخل راهم دادند، معلوم شد که طبقه پنجم آپارتمانی است که به یک مزرعه حیوانات واقعی تغییر یافته بود، جایی که شش یا هفت گاو برای چریدن در آن ایستاده‌اند در واقع می‌توانست اتاق نشیمن باشد. اما در آپارتمانی در آنسوی راهرو و به دور از آغل گاوها زوج تازه ازدواج کرده‌ای زندگی می‌کنند که محلی‌ها آن را یکی از بهترین آپارتمانها در ناحیه توصیف می‌کنند.
توجه به این جزییات مرا متحیر کرد، و صاحب خانه با افتخار زیادی مرا به این آپارتمان راهنمایی کرد، از کف به سقف، همه جا دکور شده بود. اما اگر بخاطر این بوی دل آشوب کن عجیب آشنا که مدام در آپارتمان می‌پیچید، فراموش کردن این موضوع که در همسایگی یک آغل گاو و روی دفنگاه زباله ایستاده‌اید آسان است. چیزی که بیش از همه مرا تحت‌تاثیر قرار داد این بود که علی‌رغم این شرایط بظاهر نامهربانانه، با آغوشی باز مورد استقبال قرار گرفتم در خانه‌ای که با عشق، مراقبت و شور و اشتیاقی بی‌محابا ساخته شده است.
بیایید از روی نقشه به چین برویم، به محدوده‌ای که شانکسی، هینان و گانسو نامیده می‌شود. منطقه‌ای که بخاطر خاک نرم و پر منفذ Loess معروف است، تا همین اواخر چیزی در حدود 40 میلیون چینی در این خانه‌های زیرزمینی می زیستند. این محلهای سکونت yaodongs نامیده می‌شوند. از طریق این معماری بواسطه کاهش، این yaodongs در معنای واقعی کلمه داخل خاک ساخته شده‌اند. در این روستاها، شاهد چشم اندازی کاملا تغییر یافته هستید، و پنهان پشت این تپه‌های زباله این خانه‌های مستطیلی، مربع وجود دارد که هفت متر زیر زمین هستند وقتی از مردم پرسیدم چرا خانه‌هایشان را حفر می‌کنند، بسادگی به من پاسخ دادند که آنها کشاورزان فقیر گندم و سیبی هستند که پول برای خرید مصالح ندارند و این حفاری تنها نوع از روش منطقی برای زندگی کردن بود.
از ماکوکو گرفته تا زابالین، این جوامع به اموری طرح‌ریزی، طراحی و مدیریت جوامع و محله‌هایشان نزدیک شده‌اندبه روشهایی که مخصوصا پاسخگوی محیط زیست و شرایط آنهاست. خلق شده از سوی این مردمان بسیار فقیری که در این فضاهای خاص زندگی، کار و بازی می‌کنند، این همسایگی‌ها بطور غریزی بنحوی طراحی شده‌اند تا بیشترین استفاده را ا ز شرایط خود کنند. در بيشتر اين محلها، حكومت، كاملاً غايب است، ساكنان را با هیچ انتخابی بجز استفاده مجدد از مواد یافت شده باقی نگذاشته، و در حالیکه این جوامع به شدت محروم هستند، نمونه‌هایی از انواع درخشانی از قوه ابتکار را ارائه نموده ثابت می‌کند که در واقع ما توانایی وفق پیدا کردن با شرایط گوناگون را داریم. چیزی که مکانهایی مانند توره دیوید را بطور ویژه‌ای قابل توجه می‌سازد این نوع از چارچوب اسکلتی است جاییکه آدمها می‌توانند فونداسیونی داشته باشند که از آن بهره‌برداری کنند. اکنون تجسم کنید که همین الان هم این جوامع مبتکر قادر به خلق چه چیزهایی که نیستند، و تا چه میزانی زیادی راه‌حل‌هایشان خاص می‌شد اگر به آنها زیرسازی‌های داده می‌شد که می‌توانستند از آن بهره‌برداری کنند.
امروزه، شما شاهد این پروژه‌های بزرگ توسعه مسکونی است که پیشنهاد کننده راه‌حلهای برای میزان انبوهی از آدمهاست. از چین تا برزیل، این پروژهها کوشش دارند تا حد امکان خانه‌های زیادی را فراهم کنند، اما کاملا‌ پیش‌پا افتاد‌ه‌اند و به‌سادگی به‌عنوان پاسخی برای نیازهای فردی انسانها کار نمی‌کنند.
می‌خواهم با نقل قولی ازیکی از دوستانم و منبعی برای الهام گرفتن سخنرانی را تمام کنم، زیتا کوب، بنیان‌گذار موسسه فوق‌العاده Shorefast، که مرکزش در جزیره فوگو در نیوفوندلند است. او می‌گوید:« با طاعونی از شباهت مواجهیم که لذت بشر را می‌کشد»، وبهتر از این نمی‌توانست حرف دلم را بزند.
سپاسگذارم.
(تشویق)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *