چطور هنرمندان به اقتصاد سود میرسانند — و ما چطور میتوانیم از آنها پشتیبانی کنیم
متن سخنرانی :
من از خانوادهای هستم که پنج برادریم، که همه دانشمند و مهندس هستند. چند سال پیش من این ایمیل را فرستادم: "برادران عزیز، امیدوارموقتی این پیام به دستتان میرسد خوب باشید. این ایمیل را برای این میفرستمکه به شما اطلاع بدهم دارم از تحصیل در کارشناسیارشد مهندسی کناره میگیرم تا شغل نوازندگی تمام وقت را دنبال کنم. فقط از شما میخواهم که نگران من نباشید."برادر شماره یک جواب داد. تشویق کرده بود اما کمی شک داشت. او گفت، "امیدوارم خیلی شانس بیاوری. به آن احتیاج پیدا خواهی کرد."
(خنده)
برادر دوم اما کمی بیشتر شک داشت. او گفت، "این کار را نکن! این بدترین اشتباه زندگیت خواهد شد. یک شغل واقعی پیدا کن."
(خنده)
خوب، بقیه برادرانم آنقدردرباره تصمیم من اشتیاق داشتند، که حتی جواب هم ندادند.
(خنده)
میدانم شک برادرانم به خاطر توجه و نگرانی آنها برای من است. آنها دلواپس بودند. آنها فکر میکردند موفق شدنبه عنوان یک هنرمند دشوار است، و یک چالش خواهد بود. و میدانید؟ حق با آنها بود. یک هنرمند تمام وقت بودن بسیار سخت است. من دوستان زیادی دارم که به شغل دوم به عنوان نقشه جایگزین احتیاج دارندتا قبضهایشان را بپردازند، غیر از آنکه بعضی وقتها آن نقشه جایگزینبه نقشه اصلی آنها تبدیل میشود. و فقط من و دوستانم نیستیمکه این را تجربه میکنیم. اداره آمار ایالات متحده میگوید که فقط۱۰ درصد از فارغ التحصیلان دانشکده هنر کارشان به شغل تمام وقت هنرمندی ختم میشود. ۹۰ درصد دیگر، مسیر شغلشان را عوض میکنند، در بازاریابی، فروش،آموزش و کارهای دیگر مشغول میشوند.
اما این خبر تازهای نیست، نه؟ ما توقع داریم که هنرمند سختی بکشد. اما چرا باید چنین چیزی راتوقع داشته باشیم؟
مقالهای در «هافینگتن پست» خواندم که میگفت چهار سال پیش، اتحادیه اروپا بزرگترین سرمایهگذاریبرای فعالیت هنری را آغاز کرد. اروپای خلاق ۲/۴ میلیارد دلار به بیش از ۳۰۰٫۰۰۰ هنرمند خواهد داد. در مقابل، بودجه ایالات متحدهبرای سرمایهگذاری ملی در زمینههای هنری، تنها و بزرگترین سرمایهگذار هنریدر ایالات متحده، فقط ۱۴۶ میلیون دلار است. برای اینکه دید کلی پیدا کنید، بودجه نظامی ایالات متحدهفقط برای دستههای موسیقی ارتش حدود دو برابر این مقدار است.
تصویر تاثربرانگیز دیگری که برندون مکماهوندر «هافینگتون پست» نشان میدهد، میگوید اگر از بودجه یک تریلیون دلاری که برای موارد نظامی و دفاعی صرف میشود، تنها ۰/۰۵ درصد به هنر اختصاص داده میشد، میتوانستیم به ۲۰ ارکستر سمفونی تمام وقت هر کدام ۲۰ میلیون دلار بدهیم، و به ۸۰٫۰۰۰ هنرمند سالانه نفری ۵۰٫۰۰۰ دلار حقوق بدهیم. اگر این تنها ۰٫۰۵ درصد است، تصور کنید یک درصد کامل چه کار میکند.
خوب، من میدانم که مادر یک جامعه سرمایه داری زندگی میکنیم، و سود اهمیت زیادی دارد. پس اگر اجازه بدهیداز زاویه اقتصادی به قضیه نگاه کنیم. صنعت غیرانتفاعی هنر ایالات تحده بیش از ۱۶۶ میلیارد دلاردر فعالیتهای اقتصادی تولید میکند، برای ۵/۷ میلیون نفر اشتغالزایی میکند و ۱۲/۶ میلیارد دلار را به عنوان مالیات پرداخت میکند.
اما این فقط یک جنبه اقتصادی است، خوب؟ همه ما میدانیم که هنربیش از یک ارزش اقتصادی صرف است. هنر به زندگی معنا میبخشد. روح فرهنگ ماست. مردم را به هم پیوند میدهد و از خلاقیت و همبستگی اجتماعی پشتیبانی میکند.
پس اگر هنر این همهبه اقتصاد ما سود میرساند، چرا هنوز این قدر کم در هنر و هنرمند سرمایهگذاری میکنیم؟ چرا بیش از ۸۰ درصد مدارس ما در سطح ملی هنوز با قطع بودجه برنامههایآموزشی هنری مواجه هستند؟ چه چیزی است که هنوز درباره ارزش هنر و هنرمند درک نکردهایم؟
من فکر میکنم که سیستم معیوب استو خیلی تا عادلانه بودن فاصله دارد، و میخواهم به تغییر آن کمک کنم. میخواهم در جامعهای زندگی کنم که برای هنرمند ارزش بیشتری قائل است و هنرمند پشتوانه فرهنگیو اقتصادی بیشتری دارد تا مجبور نشود به جای تمرکز بر خلق هنر مسافرکشی کند یا کار اداری بگیردکه ترجیح میدهد نداشته باشد. اما منابع درآمد دیگری همبرای هنرمندان هست. بنیادهای خصوصی هستند، حامیان مالی و پشتیبانان هستندکه پول میدهند، اما بخش بزرگی از هنرمنداناز این موقعیتها خبر ندارند. در یک سمت موسساتو آدمهایی را دارید که پول دارند. در سمت دیگر هنرمندان را داریدکه دنبال سرمایه هستند، اما هنرمندان از افراد پولدار خبر ندارند، و افراد پولدار هم لزوماً از هنرمندانی که آن بیرونهستند خبری ندارند.
به همین دلیل است که برای اشتراک«Grantpa» خیلی هیجانزده هستم، یک بنیاد آنلاینکه از فناوری استفاده میکند تا هنرمندان و پول و سرمایه را از راهی ساده، سریع و کم وحشت به هم برساند. Grantpa تنها پله اول برای حل مشکل موجود در سرمایهگذاری ناعادلانه است، اما ما باید با همدر جبهههای مختلف کار کنیم تا نگاه به هنرمند در جامعهمان رااز نو ارزیابی کنیم. به هنر به عنوان یک تجملنگاه میکنیم یا یک ضرورت؟ آیا متوجه هستیم که در زندگی روزمرهیک هنرمند چه در جریان است، یا هنوز فکر میکنیم هنرمندانفارغ از اینکه چقدر تقلا میکنند، فقط خوشحال هستندچون علاقهشان را دنبال میکنند؟
چند سال دیگر، برنامه دارماین ایمیل را برای برادرانم بفرستم: "برادران عزیز، امیدوارموقتی این پیام به دستتان میرسد خوب باشید. این ایمیل را برای این میفرستمکه به اطلاعتان برسانم که خوبم و همچنین صدها هزار هنرمند دیگر که ارزش فرهنگی و اقتصادی بیشتری به آنها داده شده و سرمایه کافی به دستشان میرسدتا روی هنرشان تمرکز کنند و هنر بیشتری خلق کنند. به خاطر پشتیبانی شما سپاسگزارم. بدون شما از عهده این کار برنمیآمدم."
متشکرم.
(تشویق)