اریک برینجولفسون، کلید پیشرفت، مسابقه به کمک ماشین ها

متن سخنرانی :
پیشرفت بشر پایان نیافته است.
(تشویق حاضرین)
اجازه بدهید داستان را از ۱۲۰ سال قبل شروع کنیم، یعنی از وقتی که کارخانه های آمریکایی شروع کردند به استفاده از برق در سیستم هایشان، و دومین انقلاب صنعتی را شروع کردند. نکته ی جالب این جاست که میزان بهره وری در این کارخانه ها طی 30 سال گذشته افزایش پیدا نکرده است. ۳۰ سال گذشته. ۳۰ سال. این زمان آن قدر طولانیست که نسلی از مدیران صنعتی در آن جایگزین شوند. می بینید، اولین نسل مدیران صنعتی خیلی ساده موتور های بخارشان را با موتور های الکتریکی جایگزین کردند، اما آن ها کارخانه ها را برای استفاده ی بهینه از قابلیت ها و انعطاف انرژی الکتریکی، از نو طراحی نکردند. بنابراین طراحی سیستم های جدید مناسب الکتریسیته به نسل بعدی واگذار شد، و پس از آن ناگهان بهره وری افزایش یافت، و در آن کارخانه ها به دو یا حتی سه برابر قبل رسید.
الکتریسیته مثالی از تکنولوژی اساسی است، مانند موتور بخار، پیش از آن. تکنولوژی های اساسی، باعث بزرگ ترین پیشرفت های اقتصادی هستند، زیرا سیلی از نو آوری های وابسته به خود را وارد صنعت می کنند، مانند لامپ ها، و البته باز-طراحی کارخانه ها. آیا تکنولوژی اساسی در دوره ی ما نیز وجود دارد؟ البته. این تکنولوژی کامپیوتر است. اما تکنولوژی به تنهایی کافی نیست. تکنولوژی آینده ی ما نیست. ما آینده ی خودمان را رقم می زنیم، و همان طور که نسل اولیه ی مدیران نیاز پیدا کردند که کارخانه هایشان را از نو طراحی کنند، ما هم نیاز داریم تا سازمان هایمان، و حتی تمام سیستم اقتصادیمان را، از نو طراحی کنیم. اما ما آن طور که شایسته است به این کار نمی پردازیم. اگر دقت کنید، می بینید که بهره وری به خوبی بالا می رود، اما مفهوم آن از اشتغال زایی جدا شده است، و حقوق یک کارگر معمولی هیچ افزایشی پیدا نکرده است. این مشکلات گاهی اوقات به اشتباه، پایان بخش عمر یک نو آوری تشخیص داده می شوند، این مشکلات گاهی اوقات به اشتباه، پایان بخش عمر یک نو آوری تشخیص داده می شوند، اما این ها درد های رو به وخامت زخمی هستند، که من و اندرو مکافی (سخنران دیگری در TED همین سال با موضوع مشابه) به آن "عصر ماشینی جدید" می گوییم.
اجازه بدهید به این اطلاعات نگاهی بیندازیم. این ارزش کلی برآورد شده ی ثروت های موجود در آمریکا به ازای هر نفر است. پرش هایی در این خط وجود دارند، اما نکته ی قابل توجه این جاست که شما می توانید این نمودار را یک خط راست تصور کنید. اما این نمودار بر مقیاس لگاریتمی است، بنابراین می توان نتیجه گرفت که پیشرفت در آمریکا نه تنها وجود دارد، بلکه با شتاب در حال افزایش است. و این بهره وری است. شما می توانید کمی کاهش بهره وری را در اواسط دهه ی 70 ببینید، اما کاملاً با انقلاب صنعتی دوم تطبیق دارد، یعنی وقتی کارخانه ها یاد می گرفتند چطور موتور های الکتریکی را جایگزین کنند. و بعد از یک تأخیر، بهره وری دوباره شتاب گرفت. بنابراین شاید، "تاریخ خودش را تکرار نمی کند، اما گاهی اوقات تکرار می شود." امروزه، بهره وری از هر زمان دیگری بیشتر است، و بر خلاف بحران بزرگ اقتصادی، بهره وری در اوایل هزاره ی بیستم بیشتر از دهه ی ۹۰ رشد داشته است، و دهه ی ۹۰ با آن همه های و هوی، رشد سریع تری نسبت به دهه ی ۷۰ یا ۸۰ داشت. رشد در آن زمان سریع تر از انقلاب صنعتی دوم بود. و تازه این تنها ایالات متحده بود. رشد جهانی حتی از آن هم بهتر است. درآمد های جهانی در دهه ی گذشته با سرعت بیشتری نسبت به هر دوره ی دیگری در تاریخ افزایش پیدا کردند.
اگر تمام این اعداد و آمار پیشرفت ما را انکار می کنند، به خاطر این است که عصر ماشینی جدید بیشتر درباره ی دانش آفرینی است، تا صرف تولید فیزیکی محصولات. مهم ذهن است نه ماده، مهم مغز است نه ماهیچه، ایده ها و نه اشیاء. این قواعد برای معیار های اساسی ما ایجاد مشکل می کنند، چون ما ابزار های رایگان بیشتر و بیشتری در دسترس خواهیم داشت، مثل ویکی پدیا، گوگل، اسکایپ، و اگر این سخنرانی در سایت آپلود شود، حتی این سخنرانی TED. اما ابزار های رایگان خوب هستند، نه؟ البته که خوب هستند. اما اقتصاد داران این گونه مجموعه ها را در مجموع ثروت های جامعه را برآورد نمی کنند. نداشتن هزینه به معنای عدم وجود در آمار های مجموع ثروت های برآورد شده در جامعه است. طبق آمار و ارقام، ارزش صنعت موسیقی به نصف ارزش آن در طی ۱۰ سال گذشته رسیده است، اما امروزه ما موسیقی های بیشتر و بهتری را می شنویم. می دانید، از این بابت مطمئنم. تحقیقات من نشان می دهد که در مجموع ارزش برآورد شده ی ابزار ها و خدمات رایگان در اینترنت بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار در سال است. که در مجموع ارزش برآورد شده ی ابزار ها و خدمات رایگان در اینترنت بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار در سال است. حالا اجازه بدهید نگاهی به آینده بیندازیم. افرادی فوق العاده باهوش وجود دارند که در این باره بحث می کنند که آیا پیشرفت بشر به پایان رسیده است، اما برای درک آینده ی پیشرفت، نیاز داریم ابتدا پیش بینی هایی در مورد عوامل بنیادی پیشرفت انجام دهیم. نیاز داریم ابتدا پیش بینی هایی در مورد عوامل بنیادی پیشرفت انجام دهیم. من خوش بین هستم، چون عصر ماشینی جدید دیجیتالی، پیش رونده و ترکیبی است.
زمانی که کالا ها دیجیتالی باشند، رقیب هایی با کیفیت تقریباً ایده آل و هزینه ای نزدیک به صفر پیدا می کنند، که به صورت تقریباً آنی در دسترس قرار می گیرند. به اقتصاد فراوانی خوش آمدید. اما سودی جزئی ولی مهمی در دیجیتالی کردن جهان وجود دارد. سنجش شاهرگ علم و پیشرفت است. در عصر حجم عظیم اطلاعات، ما جهان را از راه هایی می سنجیم که پیش از این هرگز نمی توانستیم.
ثانیاً، عصر ماشینی جدید به سرعت در حال رشد است. کامپیوتر ها بهتر و سریع تر از هر چیز دیگری هستند. دستگاه بازی یک بچه امروزه قدرتمند تر از یک ابرکامپیوتر نظامی از ۱۹۹۶ است. دستگاه بازی یک بچه امروزه قدرتمند تر از یک ابرکامپیوتر نظامی از ۱۹۹۶ است. اما ذهن ما برای دنیایی خطی و بدون تغییر ناگهانی برنامه ریزی شده است. در نتیجه، رشد سرسام آور جهان ما را متعجب می کند. من همیشه به شاگردانم می گویم که کار هایی وجود دارند که، می دانید، کامپیوتر ها نمی توانند به خوبی یک خودرو را در ترافیک برانند. می دانید، کامپیوتر ها نمی توانند به خوبی یک خودرو را در ترافیک برانند. (خنده ی حاضرین) درسته، این اندی و من هستیم که مانند دیوانه ها نیشخند می زنیم چون توانسته بودیم از بزرگراه ۱۰۱ با یک خودروی بدون راننده رد شویم.
سوماً، عصر ماشینی جدید ترکیبی است. دید بدبینانه این است که ایده ها، مانند میوه های رسیده سریع استفاده می شوند و می روند، در حالی که حقیقت این است که هر نوآوری پایه ای را برای نوآوری های بیشتر می گذارد. این یک مثال است. در طول چند هفته، یک دانش آموز در حال تحصیل من نرم افزاری ساخت که نهایتاً نزدیک به ۱/۳ میلیون کاربر پیدا کرد. او توانست این کار را به راحتی انجام دهد چون آن نرم افزار بر پایه ی فیس بوک طراحی شده بود، و فیس بوک بر پایه ی شبکه طراحی شده بود، و شبکه بر پایه ی اینترنت طراحی شده بود، و همین طور الی آخر.
هر کدام از این عوامل دیجیتالی بودن، رشد سرسام آور و ترکیبی بودن به تنهایی می توانند عامل تعیین کننده ی بازی باشند. آن ها را در کنار یکدیگر قرار دهید، و چیزی که می بینید موجی از شگفتی های خیره کننده است، مثل روبات هایی که کار های کارخانه را با سرعت خیره کننده ای انجام می دهند یا این که با یک جهش به روی ساختمان های بلند می پرند. می دانید، روبات ها حتی نحوه ی حرکت گربه ها را نیز دچار دگرگونی کرده اند. می دانید، روبات ها حتی نحوه ی حرکت گربه ها را نیز دچار دگرگونی کرده اند.
(خنده ی حاضرین)
اما شاید مهم ترین اختراع، سیستم یادگیری روباتیک است. به این پروژه توجه کنید: سیستم "واتسون" شرکت IBM. این نقطه های کوچک که در این جا هستند، برندگان مسابقه ی تلویزیونی پرسش اطلاعات عمومی "جئوپاردی" هستند. در ابتدا، عملکرد واتسون آن قدر ها هم خوب نبود، اما سرعت پیشرفت آن سریع تر از توانایی هر انسانی بود، و اندکی پس از این که دیوید فروچی، این نمودار را در کلاس من به نمایش گذاشت، واتسون در مسابقه ی "جئوپاردی" انقلابی ایجاد کرد. در هفت سالگی، می توان گفت واتسون سنین کودکیش را می گذراند. اخیراً، معلم هایش به او اجازه دادند بدون نظارت آن ها در اینترنت جست و جو بکند. روز بعد، واتسون شروع به دادن پاسخ های بی ادبانه به سؤال ها کرد. لعنتی. (خنده ی حاضرین)
اما می دانید، واتسون سریع بزرگ می شود. این دستگاه برای خدمات پاسخگویی تلفنی استفاده شد و در این زمینه هم موفق شد. در زمینه ی قانونی، بانکی و پزشکی هم استفاده شد، و در بعضی از این زمینه ها موفق شد. آیا این که در زمانی که ما داریم ماشین های هوشمند را می سازیم، آیا این که در زمانی که ما داریم ماشین های هوشمند را می سازیم، که شاید بتوان آن را مهم ترین اختراع انسان در تاریخ بشر نامید، بعضی ها در مورد این موضوع بحث می کنند که آیا نوآوری باعث رکود و توقف رشد می شود، عجیب نیست؟ مانند دو انقلاب اولیه ی صنعتی، عصر ماشینی جدید حداقل یک قرن زمان می خواهد تا تمامی آثار و حواشی خود را نشان دهد، عصر ماشینی جدید حداقل یک قرن زمان می خواهد تا تمامی آثار و حواشی خود را نشان دهد، اما آن ها از حالا دچار تردید و گیجی شده اند.
اما این به این معناست که هیچ دلیلی برای نگرانی نیست؟ نه. تکنولوژی آینده ی ما نیست. بهره وری در بالاترین مقدار خود در تمام تاریخ قرار دارد، اما تعداد کمتری از مردم دارای شغل هستند. ما در دهه ی گذشته بیشتر از هر زمان دیگری ایجاد ثروت کردیم، اما برای اکثریت آمریکایی ها، میزان درآمد آن ها دچار سقوط شده است. این بزرگ ترین جدایی بهره وری از اشتغال زایی، و ثروت از کار است. می دانید، این تعجب برانگیز نیست که میلیون ها انسان با دیدن این جدایی مفاهیم بزرگ از خواب بیدار شدند، اما مثل خیلی های دیگر، در تشخیص دلایل اصلی دچار خطا شدند. تکنولوژی به جلو می تازد، اما افراد بیشتر و بیشتری را پشت سر می گذارد. امروز، ما می توانیم یک شغل متداول را انتخاب کنیم، آن را به صورت دستور العمل های قابل فهم برای ماشین تعریف کنیم، و بعد آن را هزاران بار بازسازی کنیم.
می دانید، من اخیراً خیلی شنیده ام که اقتصاد عصر جدید ماشینی را تصور می کنند و درباره ی آن بحث می کنند. این یکی می گوید، "نه، من دیگر از فرم های مالیاتی شرکت "هنری و ریچارد" استفاده نمی کنم. سیستم توربوتکس همان کار های مالیاتی را برای من انجام می دهد، اما سریع تر، ارزان تر و دقیق تر است." چگونه می توان یک کارمند حرفه ای را با یک نرم افزار ۳۹ دلاری مقایسه کرد؟ نمی شود. امروزه، میلیون ها آمریکایی، عملیات های مالیاتی سریع تر، ارزان تر و دقیق تری را انجام می دهند، امروزه، میلیون ها آمریکایی، عملیات های مالیاتی سریع تر، ارزان تر و دقیق تری را انجام می دهند، و مؤسسان شرکت "اینتوئیت" به نوبه ی خود عملکرد خیلی خوبی داشته اند. اما 17% مأموران مالیاتی دیگر کاری ندارند. این یک مصداق از اتفاقی است که دارد می افتد، نه تنها در نرم افزار ها و خدمات، بلکه رسانه ها و موسیقی، در سرمایه گذاری و تولید، در فروش و تجارت -- به طور خلاصه، در هر صنعتی. مردم با ماشین ها مسابقه می دهند، و خیلی از آن ها در این مسابقه می بازند.
چه کاری می توانیم انجام دهیم تا موفقیت را بین خودمان تقسیم کنیم ؟ پاسخ این نیست که سرعت پیشرفت تکنولوژی را کمتر کنیم. به جای این که با ماشین ها مسابقه بدهیم، نیاز داریم که یاد بگیریم به کمک ماشین ها مسابقه بدهیم. این چالش بزرگ ماست.
شروع عصر ماشینی جدید را می توان به ۱۵ سال پیش نسبت داد، زمانی که گری کاسپاروف، قهرمان مسابقات شطرنج، با "آبی پررنگ"، یک ابرکامپیوتر بازی کرد. آن ماشین آن روز برد، و امروز، یک نرم افزار شطرنج قابل نصب بر روی گوشی موبایل، می تواند یک استاد بزرگ شطرنج را شکست دهد. قسمت جالب این بازی این جا بود که وقتی از جان دانر، استاد بزرگ هلندی پرسیده شد، از چه استراتژی در برابر کامپیوتر استفاده می کند، جواب داد، "یک چکش با خودم می برم."
(خنده ی حاضرین)
اما امروزه یک کامپیوتر دیگر قهرمان شطرنج جهان نیست. حتی یک انسان هم نیست، چون گری کاسپاروف یک مسابقه ی آزاد ترتیب داد، که تیم هایی از انسان ها و کامپیوتر ها می توانستند با هم کار کنند، و تیم برنده استاد بزرگ نبود، و ابر کامپیوتر هم نبود. آن ها با هم کار تیمی بهتری انجام دادند، و نشان دادند که تیم انسان ها و کامپیوتر ها، اگر با هم کار کنند، می توانند هر کامپیوتر یا هر انسانی که به تنهایی کار می کند شکست دهند. مسابقه دادن به کمک ماشین ها مسابقه با ماشین ها را شکست می دهد. تکنولوژی آینده ی ما نیست. ما آینده ی خود را شکل می دهیم.
متشکرم.
(تشویق حاضرین)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *