دیوید بایرن ترانه ” (هیچی جز) گل ها ” را می خواند
متن سخنرانی :
(موسیقی)♫ اینجا ایستاده ایم ♫
♫ مثل آدم و حوا ♫
♫ آبشارها ♫
♫ باغ بهشت ♫
♫ دو احمق عاشق ♫
♫ خیلی زیبا و قوی ♫
♫ پرندگان در درختان ♫
♫ از بالای آنها لبخند می زنند ♫
♫ از زمان دایناسورها ♫
♫ ماشین ها با گازوئیل حرکت می کردند ♫
♫ کجا ؟ کجا رفته اند ؟ ♫
♫ الان, چیزی جز گل ها وجود ندارد ♫
♫ این یک کارخانه بود ...(اما الان) ♫
♫ الان کوهستان ها و رودخانه ها هستند ♫
♫ گرفتیش , گرفتیش ♫
♫ یک مار زنگی گرفتیم ♫
♫ حالا یه چیزی برای شام داریم ♫
♫ گرفتیش, گرفتیش ♫
♫ اینجا یک پارکینگ بود ... ..(اما الان) ♫
♫ الان همش با گل پوشیده شده ♫
♫ گرفتیش, گرفتیش ♫
♫ اگه اینجا بهشته ♫
♫ آرزو میکردم یک ماشین چمن زنی داشتم ♫
♫ گرفتیش, گرفتیش ♫
♫ اینجا یه فروشگاه خرید بود ... ..(اما الان) ♫
♫ الان به مزرعه گندم تبدیل شده ♫
♫ گرفتیش, گرفتیش ♫
♫ من را اینجا پاگیر نکن ♫
♫ نمیتونم به این نوع زندگی عادت کنم ♫
(تشویق)
توماس دالبی: دیوید بایرن
(تشویق)