اندرو مک افی: شغل های آینده چگونه خواهند بود؟

متن سخنرانی :
جرج الیوت نویسنده به ما هشدار داد، که پیش بینی کردن از بزرگ ترین اشتباهاتی است که می توانیم مرتکب شویم. که پیش بینی کردن از بزرگ ترین اشتباهاتی است که می توانیم مرتکب شویم. این مرد، یوگی بارا، که همه ی ما باید قدران فعالیت های او در قرن بیستم باشیم، با نظر جرج الیوت موافق است. او می گوید: "پیشبینی کردن کار سختی است، مخصوصاً در مورد آینده."
من می خواهم هشدار های آن ها را نادیده بگیرم، تا یک پیش بینی خیلی مهم انجام دهم. در دنیایی که ما به سرعت آن را می‌سازیم، اختراعات بیشتر و بیشتری را می‌بینیم، که دنیا را مانند داستان های علمی-تخیلی می‌کنند، و تعداد شغل های باقی مانده کمتر و کمتر می‌شوند. ماشین های ما کم کم دارند به سیستم راننده‌ی خودکار مجهز می‌شوند، که به این معناست که ما راننده کامیون های کمتر و کمتری نیاز داریم. ما به زودی راهنما های الکترونیکی خودکار را جایگزین راهنما های تلفنی می‌کنیم، و از آن برای انجام خودکار بسیاری از کارهایی استفاده می‌کنیم که به طور متداول توسط راهنماهای خدمات مشتریان و عیب یاب ها صورت می‌گرفت، و ما روبات هایی را طراحی کرده ایم، تا وسایل و قفسه ها را در انبار ها جا به جا کنند، تا وسایل و قفسه ها را در انبار ها جا به جا کنند، و این ها بدان معنی هستند که افراد خیلی کمتری برای این کار ها مورد نیاز هستند. و این ها بدان معنی هستند که افراد خیلی کمتری برای این کار ها مورد نیاز هستند.
از حدود ۲۰۰ سال پیش، مردم همیشه دقیقاً چیزی را که امروز دارم به شما می گویم، را می‌گفتند -- یعنی از زمانی که تکنولوژی جایگزین فعالیت های دستی شده است -- این حرکت در ۲۰۰ سال پیش از جنبش لودیسم با خرد کردن دستگاه های بافندگی در بریتانیا شروع شد، این حرکت در ۲۰۰ سال پیش از جنبش لودیسم با خرد کردن دستگاه های بافندگی در بریتانیا شروع شد، ولی آن ها اشتباه می کردند. اقتصاد ما در دنیای پیشرفته به سمتی می رود که وابستگی کمتری به انسان ها پیدا می کند.
در این وضعیت یک سؤال خیلی حیاتی مطرح می شود: چرا وضعیت کنونی ما با گذشته متفاوت است؟ دلیل متفاوت بودن آن این است که، در چند سال گذشته، ماشین های اختراع شده توسط انسان قابلیت هایی را از خود نشان داده اند، که هرگز قبلا وجود نداشته‌اند: ادراک، حرف زدن، شنیدن، دیدن، واکنش نشان دادن، نوشتن، و همچنان به این قابلیت ها اضافه می‌شود. به طور مثال، روبات های انسان نمای متحرک هنوز خیلی مبتدی هستند، اما بخش تحقیقات وزارت دفاع رقابتی را در بین سازمان ها ایجاد کرده است، تا روبات هایی مثل این بسازند، و اگر به همین منوال پیش برود، این رقابت نتایج موفقیت آمیزی در پی خواهد داشت. وقتی من اطرافم را نگاه می کنم، چنین روزی چندان هم دور نیست و به زودی سیستم های آندروید روی موبایل، بسیاری از کار هایی که در حال حاضر انجام می دهیم را برای ما انجام خواهند داد. و ما داریم جهانی را می سازیم که در آن تکنولوژی های بیشتر و بیشتر و کار های کمتر و کمتری خواهد بود. و ما داریم جهانی را می سازیم که در آن تکنولوژی های بیشتر و بیشتر و کار های کمتر و کمتری خواهد بود. این جهانی است که اریک بریدجولفسون (پرفسور کامپیوتر) و من به آن می‌گوییم: "عصر ماشینی جدید".
چیزی که مهم است بدانیم این است که، این خبر بسیار خوبی است. امروزه این بهترین اتفاق اقتصادی ممکن برای ماست. تنها ایجاد رقابت بیش از حد خبر خوبی برای اقتصاد نیست. درسته؟ این بهترین خبر اقتصادی هست که در این چند وقت می‌شنویم، به دو دلیل. اولین دلیل، این که پیشرفت ما در تکنولوژی چیزی است که به ما اجازه می‌دهد مسابقه ی تکنولوژیکی را که شروع کرده ایم ادامه دهیم، و در حالی که کیفیت محصولات تولیدی ما بالاتر و بالاتر می‌رود، قیمت ها پایین تر و پایین تر می‌آیند، و حجم تولیدات و کیفیت آن ها به صورت باورنکردنی افزایش پیدا خواهد کرد. اما بعضی ها به این روند نگاه می کنند و چیزی که از آن برداشت می‌کنند، یک نوع ماده گرایی بدون عمق هست، اما این دیدگاه مطمئناً اشتباه است. در حال حاضر ما در وفور محصولات هستیم، و این دقیقاً چیزی است که سیستم اقتصادی ما برای پیشرفت نیاز دارد. دلیل دومی که عصر ماشینی جدید اتفاق خوبی است، این است که وقتی که برنامه های آندروید شروع به انجام کار ها کنند، ما دیگر نیازی به انجام آن کار ها نداریم، و ما از زحمت انجام این کار ها راحت می‌شویم.
اما، وقتی درباره ی این موضوعات با دوستانم در دانشگاه "کمبریج" و شرکت "سیلیکون ولی" صحبت می کنم، آن ها می‌گویند، اما، وقتی درباره ی این موضوعات با دوستانم در دانشگاه "کمبریج" و شرکت "سیلیکون ولی" صحبت می کنم، آن ها می‌گویند، "عالیه. دیگر نه زحمتی وجود دارد، و نه کار سختی. این شرایط به ما موقعیتی می دهد تا جامعه ی کاملاً متفاوتی بسازیم، این شرایط به ما موقعیتی می دهد تا جامعه ی کاملاً متفاوتی بسازیم، جامعه ای که در آن پدید آورندگان و کاشفان و مجریان طرح و مبتکران با مشتریان و سرمایه گذاران خود گرد هم جمع شده اند، تا در باره ی مسائل، علایق و جزئیات مربوط به طرح صحبت کنند، و یکدیگر را تحت تأثیر قرار دهند." این جامعه ی آرمانی، بسیار شبیه به سخنرانی های TED است. و این مبحث مفاهیم عمیق تری نیز در پشت خود دارد. ما می بینیم که یک شکوفایی شگفت انگیز رخ می دهد. در دنیایی که درست کردن یک وسیله به راحتی رونویسی از یک صفحه است، در دنیایی که درست کردن یک وسیله به راحتی رونویسی از یک صفحه است، مسلماً ما امکانات شگفت انگیز جدیدی خواهیم داشت. کسانی که پیش از این صنعتگر بودند یا کاری را به صورت تفریحی انجام می دادند، از این پس ایده پردازان جدید هستند، و آن ها مسئول هزاران ایده ی جدید خواهند بود. از این پس ایده پردازان جدید هستند، و آن ها مسئول هزاران ایده ی جدید خواهند بود. و هنرمندانی که پیش از این در محدودیت قرار داشتند بعد از این می توانند کارهایی را انجام دهند که پیش از این غیر ممکن بوده است. بعد از این می توانند کارهایی را انجام دهند که پیش از این غیر ممکن بوده است. این دوره، دوره ی شکوفایی بزرگ است، و هر چقدر به دور و بر خودم نگاه می کنم، بیشتر متقاعد می شوم که این جمله ی معروف از فریمن دیسونِ فیزیکدان، چندان هم بی ربط نیست. این تنها بیان ساده ی حقیقت است. ما در یک دوره ی فوق العاده هستیم.
["تکنولوژی هدیه‌ی خداوند است. بعد از هدیه زندگی، شاید این بزرگ ترین هدیه‌ی خداوند است. تکنولوژی مادر تمدن، هنر و دانش است." -- فریمن دایسون]
که این جمله سؤال بزرگتری را در پی خود دارد: چه اتفاق نامطلوبی ممکن است در این عصر ماشینی جدید رخ دهد؟ درسته؟ خوبه، این روند را متوقف کنید، شکوفا شوید، بروید به خانه تان. ما هر قدر در دوره ای که با دستان خود می سازیم پیش می رویم، با دو چالش عمده و اساسی رو به رو می شویم.
اولین چالش اقتصادی است، که به طور خیلی خلاصه در یک داستان جعلی درباره ی یک بحث بین هنری فورد دوم و والتر روتر خلاصه شده است، کسی که ریاست اتحادیه ی خودروسازان را بر عهده داشت. آن ها داشتند یکی از کارخانه های به روزِ جدید را نشان می دادند، و هنری فورد با تمسخر به روتر نگاه کرد و گفت، "هی والتر، چطور می خواهی از این روبات ها حق عضویت در اتحادیه بگیری؟" "هی والتر، چطور می خواهی از این روبات ها حق عضویت در اتحادیه بگیری؟" و روتر جواب داد، " هی هنری، چطور می خواهی به این روبات ها خودرو بفروشی؟"
مشکل روتر در این داستان، این است که پیشنهاد کار خدماتی شما به یک سیستم اقتصادی که تماماً با روبات ها کار می‌کند خیلی سخت است، و ما این نتیجه را در آمارهای مختلف می‌بینیم. اگر شما به وضعیت اقتصادی و سود شرکت ها در چند دهه ی اخیر نگاه کنید، اگر شما به وضعیت سرمایه داران، یا سوددهی شرکت ها در چند دهه ی اخیر نگاه کنید، می‌بینید که شرایط بهتر شده است، و می‌بینیم که در مقایسه با سایر زمان ها در بهترین حالت قرار دارند. اما اگر به وضعیت کارگری، یا کل حقوق پرداخت شده در این سیستم اقتصادی نگاه کنید، اما اگر به وضعیت کارگری، یا کل حقوق پرداخت شده در این سیستم اقتصادی نگاه کنید، می‌بینیم که در مقایسه با سایر زمان ها در بدترین وضعیت قرار دارد، و به سرعت دارد سقوط می‌کند.
و این مسلماً خبر بسیار بدی برای روتر است. شاید این خبر خیلی خوبی برای فورد به نظر برسد، اما در حقیقت این طور نیست. اگر می‌خواهید حجم زیادی از اجناس گران قیمت را به مردم بفروشید، به یک طبقه ی پر جمعیت متوسط، و در رفاه نیاز دارید. ما چنین طبقه ای را پیش از جنگ جهانی در آمریکا داشته ایم. ما چنین طبقه ای را پیش از جنگ جهانی در آمریکا داشته‌ایم. اما حجم طبقه‌ی متوسط ما به سرعت کمتر و کمتر می‌شود. همه‌ی ما مطمئناً در مورد آمار های مختلف می‌دانیم، اما می‌خواهم یکی از آن ها را بازخوانی کنم، میانگین حقوق پرداختی در آمریکا در طی ۱۵ سال اخیر سیر نزولی داشته است، میانگین حقوق پرداختی در آمریکا در طی ۱۵ سال اخیر سیر نزولی داشته است، و ما داریم در نوعی چرخه‌ی نفرین شده به دام می‌افتیم، که نابرابری و قطبی شدن جامعه به دو طبقه‌ی مرفه و فقیر، در طول زمان بیشتر و بیشتر می شود.
باید به چالش هایی که در جامعه اتفاق می‌افتد و به نابرابری‌هایی در جامعه منجر می‌شود توجه بیشتری شود. باید به چالش هایی که در جامعه اتفاق می‌افتد و به نابرابری‌هایی در جامعه منجر می‌شود توجه بیشتری شود. چالش‌هایی در جامعه وجود دارند که من آن قدر‌ها هم در مورد آن ها نگران نیستم، این چالش‌ها را در تصاویری مانند این می توان دید. اما این مشکلات جامعه نیست که من را نگران می‌کند. اما این مشکلات جامعه نیست که من را نگران می‌کند. دیدگاه های منفی درباره ی اتفاقاتی که بعد از هوشمند شدن روبات‌های ما رخ می‌دهند، دیدگاه های منفی درباره ی اتفاقاتی که بعد از هوشمند شدن روبات‌های ما رخ می‌دهند، و این که در آینده آن ها برعلیه ما شورش خواهند کرد فراوان است. من کم کم دارم از روزی می ترسم که کامپیوتر من از وجود پرینترم آگاه شود. من کم کم دارم از روزی می ترسم که کامپیوتر من از وجود پرینترم آگاه شود.
(خنده ی حاضرین) (تشویق حاضرین)
بنابراین این چالشی نیست که ما به طور جدی با آن برخورد کنیم. در رابطه با چالش های جامعه که در دوره ی ماشینی جدید اتفاق خواهند افتاد، در رابطه با چالش های جامعه که در دوره ی ماشینی جدید اتفاق خواهند افتاد، می خواهم داستانی در رابطه با دو کارگر معمولی آمریکایی تعریف کنم. و برای این که آن ها را واقعاً معمولی جلوه دهم، فرض کنیم هردوی آن ها سفیدپوست هستند. اولین کارگر یک کارمند تحصیل کرده، حرفه ای، مبتکر، مدبّر، مهندس، دکتر و حقوقدان است. اسمش را می گذاریم "تد". او یکی از برترین افراد در طبقه ی متوسط آمریکایی است. در طرف دیگر، کارگر دیگر تحصیلات بسیار پایینی دارد و به عنوان یک کارگر یا منشی کار می کند، و کار های سطح پایینی که یک کارگر در اقتصاد انجام م‌ دهد، شغل او است. اسم او را می گذاریم "بیل".
و اگر شما ۵۰ سال به عقب برگردید، بیل و تد پیش از این زندگی های بسیار مشابهی داشتند. به طور مثال، در سال ۱۹۶۰، هر دوی آن ها کار های تمام وقت داشتند، و به طور متوسط ۴۰ ساعت درهفته کار می‌کردند. اما همان طور که "چارلز موری" محقق نشان داده است، با ماشینی کردن سیستم اقتصادی، و شروع استفاده کردن از کامپیوتر ها در تجارت از سال ۱۹۶۰ به بعد، و شروع روزافزون وارد کردن تکنولوژی و سیستم های روبوتیک و دیجیتالی در اقتصاد، و شروع روزافزون وارد کردن تکنولوژی و سیستم های روبوتیک و دیجیتالی در اقتصاد، وضعیت اقتصادی بیل و تد خیلی از هم فاصله گرفت. در طی این مدت، تد همچنان یک کار تمام مدت داشته است. اما بیل نه. در بعضی موارد، سیستم اقتصادی بیل را به طور کامل کنار گذاشت، اما برای تد به ندرت چنین اتفاقی می‌افتد. در این دوره، شرایط خانوادگی تد کاملاً رو به راه بوده است. اما در مورد بیل این حرف را نمی‌توان زد. و فرزندان تد می‌توانند او را در طول سال در خانه ببینند، در حالی که بیل بیشتر مواقع برای کار مجبور است به شهر دیگری برود. آیا مسیر دیگری باقی مانده است تا بیل را از جامعه حذف کنیم؟ او به ندرت در انتخابات ریاست جمهوری شرکت می‌کند، و گاهی اوقات به زندان انداخته شده است. بنابراین نمی توانیم بگوییم که در جامعه اوضاع بهتر می‌شود، و دولت و اقتصاد هم به هیچ عنوان حتی وانمود نمی کنند که می خواهند این روند را برعکس کنند. حتی اهمیتی ندارد که مردمی که این دو نفر در میان آنها زندگی می‌کنند، چه قومیت یا چه دیدگاه سیاسی دارند، و در نتیجه ی این اتفاقات نارضایتی آن ها کم کم بیشتر می‌شود، و زندگی آنها در اثر تغییرات ناگهانی و خارق العاده ای که در حقوق شهروندی به وجود آورده ایم در خطر می‌افتد. و زندگی آنها در اثر تغییرات ناگهانی و خارق العاده ای که در حقوق شهروندی به وجود آورده ایم در خطر می‌افتد.
و دوستان من در سیلیکون ولی (منطقه‌ای در کالیفرنیا که شرکتهای بزرگ کامیوتری در آن شکل گرفتند) و دانشگاه کمبریج شرایطی مانند تدِ داستان ما دارند. آن ها زندگی پر مشغله و مفیدی دارند، و البته از مزایای آن هم برخوردار می‌شوند، در حالی که بیل در وضعیت کاملاً بدی به سر می‌برد. هر دوی آن ها تأیید کننده ی این حرف ولتر در مورد خوبی هایی که در کار وجود دارد و این حقیقت که کار ما را از سه شر بزرگ حفظ می‌کند، هستند.
["کار انسان را از سه شر بزرگ حفظ می‌کند: کسالت، فساد و نیاز." - ولتر]
با این چالش هایی که در پیش روی ما وجود دارد، چه کار باید کرد؟
استراتژی اقتصادی ناگهان بی پرده و رک و بی رحم شده است. استراتژی اقتصادی ناگهان بی پرده و رک و بی رحم شده است. روبات ها در یک یا دو سال آینده تمام شغل‌های ما را نخواهند گرفت، استراتژی ایکون ۱۰۱ در این شرایط به خوبی جواب می دهد: از کارآفرینی استقبال کنید، زیربنا های اقتصادی را دو برابر کنید، و مطمئن شوید که مردم ما به جای مشغول شدن به سیستم آموزشی مهارت‌های مورد نیاز را می‌آموزند.
اما اگر در دوره ی طولانی تری، اقتصادی بسازیم که بیشتر با تکنولوژی کار می‌کند و کمتر به نیروی کارگر ها وابسته است، باید یک سری اقدامات بزرگ در این سیستم انجام دهیم، باید یک سری اقدامات بزرگ در این سیستم انجام دهیم، به طور مثال، قانونی مثل پرداخت حداقل حقوق تضمینی به همه. شاید این ایده به مذاق بعضی از شما خوش نیاید، زیرا این ایده به طور افراطی سوسیالیستی است، و مضامین افراطی در زمینه ی توزیع عادلانه ی ثروت دارد. من تحقیق کوچکی درباره ی این مفهوم انجام داده ام، و ممکن است خیال بعضی ها از بابت ایده ی پرداخت یک حداقل حقوق تضمین شده راحت شوند، وقتی بفهمند این ایده توسط سوسیالیست های دو آتشه تأیید شده است: فردریک هایک، ریچارد نیکسون و میلتون فریدمن. و اگر شما می ترسید که پرداخت یک حقوق ثابت تضمینی و اگر شما می ترسید که پرداخت یک حقوق ثابت تضمینی شما را از موفقیت باز دارد و دچار سستی کند، بهتر است بدانید که تحرک در جامعه که یکی از چیز هایی است که ما در ایالات متحده به آن افتخار می‌کنیم، در حال حاضر حتی کمتر از کشور های اروپای شمالی که این سیستم سخاوتمندانه‌ی امنیت اجتماعی را دارند می‌باشد. استراتژی اقتصادی خیلی بی رحم شده است.
استراتژی جامعه از آن نیز چالش برانگیز تر است. من نمی دانم چه استراتژی می‌تواند کمک کند تا بیل مشغول به کار شود، و در طول زندگی اش بی کار نشود.
می‌دانم که تحصیلات بخش بزرگی از آن است. من به شخصه شاهد این بخش بوده ام. من وقتی بچه بودم در چند سال اول تحصیلم در مونتسری زندگی می‌کردم، و چیزی که از دوران تحصیلم یاد گرفتم، این بود که جهان جای جالبی است و کار من گشتن آن است. مدرسه در سال سوم تحصیل من تعطیل شد، و من بعد از آن وارد یک مدرسه ی عمومی شدم، و این اتفاق مثل این بود که من به گولاگ (اردوگاه کار اجباری در شوروی سابق) فرستاده شوم. اما حالا می دانم که آن دوره، برای آماده کردن من برای زندگی کردن به عنوان یک کارگر یا کارمند بود، اما در آن زمان این طور به نظر می‌رسید که با کار کردن دارم به طور کسالت آوری بردگی می‌کنم. ما باید عملکرد بهتری داشته باشیم. ما نمی توانیم افرادی مثل "بیل" را فراموش کنیم.
اما ما می‌بینیم که نشانه هایی دیده می شود که اوضاع در حال بهتر شدن است. می‌بینیم که تکنولوژی با قدرت تمام تحصیلات را تحت تأثیر قرار می‌دهد و مردم را درگیر خود می‌کند، از جوان ترین دانش آموزان تا پیر ترین آن ها. و مردم را درگیر خود می‌کند، از جوان ترین دانش آموزان تا پیر ترین آن ها. ما می‌بینیم که شرکت‌های تجاری مشهوری به ما می‌گویند، که باید در مورد چیزهایی که زمانی برای ما عزیز بوده اند تجدید نظر کنیم. و ما می‌بینیم تلاش های بسیار جدی و بی نظیر در این باره صورت گرفته است و ما می‌بینیم تلاش های بسیار جدی و بی نظیر در این باره صورت گرفته است تا بفهمیم چگونه می‌توانیم جوامعی را که در بد ترین شرایط قرار دارند بهبود بخشیم.
بنابراین فعالیت‌هایی شروع شد. من نمی‌خواهم وانمود کنم فعالیت‌های ما کافی است. من نمی‌خواهم وانمود کنم فعالیت‌های ما کافی است. ما با مشکلاتی بسیار جدی دست و پنجه نرم می‌کنیم. به طور مثال، حدود پنج میلیون آمریکایی هستند که در ۶ ماه گذشته را بی کار بوده اند. اگر ما آن ها را به مونتسری برگردانیم، هیچ چیز درست نخواهد شد. و بزرگ ترین دغدغه ی من این است که ما جهانی را خلق می‌کنیم که در آن تکنولوژی های شگفت انگیزی خواهیم داشت که در میان یک جامعه ی فقیر توزیع شده اند و توسط اقتصادی حمایت می‌شوند که به جای موقعیت، نابرابری می‌آفریند. و توسط اقتصادی حمایت می‌شوند که به جای موقعیت، نابرابری می‌آفریند.
اما من فکر نمی کنم که چنین اتفاقی بیفتد. به نظرم ما وضع جامعه را خیلی بهتر از این خواهیم کرد، به یک دلیل: حقایق در نهایت آشکار خواهند شد. حقایق این عصر ماشینی جدید و تغییرات به وجود آمده در اقتصاد بیش از پیش آشکار خواهند شد. اگر می‌خواهیم این روند را سریع تر کنیم، باید کار هایی از قبیل به کار گرفتن بهترین اقتصاد دانان و سیاستمداران انجام دهیم و واتسون را سؤال پیچ کنیم. ما می توانیم یک خودروی هوشمند را به مجلس بفرستیم. و اگر ما به اندازه ی کافی فعالیت کنیم، آگاهی مردم به حدی خواهد رسید که شرایط را عوض خواهند کرد. و بعد ما بهتر و بهتر خواهیم شد، زیرا من باور نمی‌کنم که ما فراموش کرده باشیم چگونه مشکلات بزرگ را حل کنیم یا این که آن قدر بی تفاوت یا سنگدل شده باشیم که حتی تلاشی نکنیم.
من سخنرانی خودم را با جملاتی از سخندانان بزرگی که به وسیله ی اقیانوس ها و قرن ها از هم جدا بودند شروع کردم. اجازه دهید آن را با کلماتی از سیاستمدارانی که به همین شکل از هم جدا بودند پایان دهم. اجازه دهید آن را با کلماتی از سیاستمدارانی که به همین شکل از هم جدا بودند پایان دهم.
وینستون چرچیل در سال ۱۹۴۹ به خانه ی من در دانشگاه MIT آمد، و گفت، "اگر ما بخواهیم حجم زیادی از مردم را در سرزمین های مختلف به رفاه برسانیم، این کار تنها با پیشرفت وقفه ناپذیر تولیدات تکنولوژیک ما میسر می‌شود." این کار تنها با پیشرفت وقفه ناپذیر تولیدات تکنولوژیک ما میسر می‌شود."
آبراهام لینکلن نیز به یک عامل دیگر اشاره کرد. او گفت، "من مردم را باور دارم. اگر حقیقت را به آنان بگوییم، آن ها می توانند هر بحران ملی را تحمل کنند. اگر حقیقت را به آنان بگوییم، آن ها می توانند هر بحران ملی را تحمل کنند. بهترین کار این است که حقیقت را بی پرده به آنان بگوییم."
دیدگاه خوش بینانه، و چیزی که می خواهم این سخنرانی را با آن به پایان برسانم این است که حقایق بی پرده در مورد عصر ماشینی دارند واضح تر و واضح تر می شوند، و من ایمان دارم که ما از آن ها استفاده خواهیم کرد تا این مبحث را به چالش بکشیم، و اقتصادی را بسازیم که رفاه را به همه تقدیم کند.
سپاسگزارم.
(تشویق حاضرین)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *