آلن دٍ بًتون: نسخه دوم خدا ناباوری یا انکار وجود خدا
متن سخنرانی :
یکی از رایج ترین شیوه های تقسیم جهان این است، کسانی که ایمان آورده اند و کسانی که ایمان نیاورده اند -- یکی از رایج ترین شیوه های تقسیم جهان این است، کسانی که ایمان آورده اند و کسانی که ایمان نیاورده اند -- یکی از رایج ترین شیوه های تقسیم جهان این است، کسانی که ایمان آورده اند و کسانی که ایمان نیاورده اند -- خدا باوران و خدا ناباوران. و در دهه گذشته و یا بیشتر، این کاملا روشن بوده که معنی خداناباوری چیست. این کاملا روشن بوده که معنی خداناباوری چیست. برخی از خدا ناباوران پر آوازه اشاره بر این کرده اند که ، برخی از خدا ناباوران پر آوازه اشاره بر این کرده اند که ، نه نتها دین اشتباه است ، بلکه این مسخره نیز هست. نه نتها دین اشتباه است ، بلکه این مسخره نیز هست. این افراد که خیلی از آنها در شمال آکسفورد زندگی میکردند، استدلال کرده اند-- آنها استدلال کرده اند که باور به خدا با اعتقاد به جن و پری یکسان و برابر است و اساسا تمام آن چیزی شبیه یک بازی کودکانه است. و اساسا تمام آن چیزی شبیه یک بازی کودکانه است.فکر میکنم که این خیلی ساده است. فکر میکنم که این خیلی ساده است که کل مذهب را بدین شیوه رد کنیم. فکر میکنم که این خیلی ساده است که کل مذهب را بدین شیوه رد کنیم. به همان سادگی که به یک ماهی در یک بشکه تیراندازی کنیم. چیزی که امروز میخواهم گفتگوی آن را آغاز کنم شیوه جدیدی ازخداناباوریست-- چیزی که امروز میخواهم گفتگوی آن را آغاز کنم شیوه جدیدی ازخداناباوریست-- اگر موافق باشید، نسخه جدیدی از خداناباوری است که میتوانیم آن را نسخه دوم خداناباوری بنامیم. نسخه دوم خدا ناباوری چیست؟ خوب این با یک فرضیه بسیار بنیادی شروع میشود: البته که خدا وجود ندارد. البته که خدایان یا ارواح مافوق طبیعه و یا فرشتگان و غیره وجود ندارند. البته که خدایان یا ارواح مافوق طبیعه و یا فرشتگان و غیره وجود ندارند. حال اجازه دهید به جلو برویم؛ این پایان داستان نیست، این اول اول این داستان است.
من علاقمند به نوعی از حوزه ( تفکری) که در امتداد این خط فکر میکند، هستم: من علاقمند به نوعی از حوزه ( تفکری) که در امتداد این خط فکر میکند، هستم: که فکر میکند، "من نمی توانم اینگونه چیزها را باور کنم. این نظریه و تعالیم را نمی توانم باور کنم. فکر نمی کنم این نظریه ها و تعالیم درست باشند. ولی، " یک ولی بسیار مهم، " من عاشق سرودهای مسیحی هستم. من واقعا هنر نقاشی "مانتگنا - نقاشی مسیح" را دوست دارم. من واقعا دوست دارم که کلیساهای قدیمی تماشا کنم. من واقعا دوست دارم کتاب عهد عتیق را ورق بزنم." هر چه که میخواهد باشد، میدونید چی میگم-- هر چه که میخواهد باشد، میدونید چی میگم-- افرادی که مجذوب تشریقات و آئین مذهبی، اخلاق و جنبههای همگانی دین هستند، اما این نظریه و تعالیم را تحمل نمی توانند بکنند. تا این زمان، این افراد که با یک انتخاب ناخوشایندی مواجه بودهاند. این تقریبا مثل این میماند که شما این نظریه را می پذیرید و سپس همه چیزهای خوب این را خواهید داشت، یا این نظریه را رد میکنید و در نوعی از لم یزرع معنوی تحت راهبری سی ان ان و والمارت زندگی می کنند. یا این نظریه را رد میکنید و در نوعی از لم یزرع معنوی تحت راهبری سی ان ان و والمارت زندگی می کنند. یا این نظریه را رد میکنید و در نوعی از لم یزرع معنوی تحت راهبری سی ان ان و والمارت زندگی می کنند.
خُب این انتخاب سختی است. فکر نمی کنم ما باید چنین انتخابی را بکنیم. من فکر میکنم راه جایگزین دیگری نیز وجود دارد. من فکر میکنم راه هایی برای برداشت کردن از دین وجود دارد -- و من در کار برداشت از جنبههای دینی هم با احترام هستم و هم بی دین -- و من در کار برداشت از جنبههای دینی هم با احترام هستم و هم بی دین -- اگر شما به دین باور ندارید، هیچ چیز اشتباه وغلطی از برداشت و ترکیب ازدین با بیرون کشیدن بهترین جنبه دین ، نیست. اگر شما به دین باور ندارید، هیچ چیز اشتباه وغلطی از برداشت و ترکیب ازدین با بیرون کشیدن بهترین جنبه دین ، نیست. اگر شما به دین باور ندارید، هیچ چیز اشتباه وغلطی از برداشت و ترکیب ازدین با بیرون کشیدن بهترین جنبه دین ، نیست. و برای من نسخه دوم خدا ناباوری درباره هر دو اینهاست. و برای من نسخه دوم خدا ناباوری درباره هر دو اینهاست. همانطور که گفتم، با احترام و با بی دینی ادیان را بررسی میکنم و میپرسم، "از چه چیزی در این دین می توانیم استفاده می کنیم؟" جهان سکولار پر از چاله است. میخواهم بگویم که ما به شدت و بطور نادرستی سکولار و از دین جدا شده ایم. یک مطالعه کامل از دین میتواند به ما بینشی همه جانبه از حوزههایی از زندگی که خوب پیش نمیروند بدهد. یک مطالعه کامل از دین میتواند به ما بینشی همه جانبه از حوزههایی از زندگی که خوب پیش نمیروند بدهد. یک مطالعه کامل از دین میتواند به ما بینشی همه جانبه از حوزههایی از زندگی که خوب پیش نمیروند بدهد. و علاقمندم امروز به چند مورد آنها بپردازم.
علاقمندم با آموزش و پرورش شروع کنم. آموزش و پرورش حوزه ایست که دنیای سکولار و جدا شده از دین واقعا به آن باور دارد. آموزش و پرورش حوزه ایست که دنیای سکولار و جدا شده از دین واقعا به آن باور دارد. هنگامی که فکر میکنیم چگونه دنیا مکان بهتری کنیم، به آموزش و پرورش و تحصیلات فکر میکنیم؛ جایی که پول زیادی صرف آن کردیم. هنگامی که فکر میکنیم چگونه دنیا مکان بهتری کنیم، به آموزش و پرورش و تحصیلات فکر میکنیم؛ جایی که پول زیادی صرف آن کردیم. تحصیلات نه تنها به ما مهارتهای تجاری و صنعتی میدهد، بلکه ما را افراد بهتری هم میکند. تحصیلات نه تنها به ما مهارتهای تجاری و صنعتی میدهد، بلکه ما را افراد بهتری هم میکند. شما میدونید که سخنرانی شروع دوره و پایان دوره به چه صورته، در آن سخنرانیهای پر احساس تحصیلات و فرایند تحصیل -- بخصوص در تحصیلات رده بالا -- از ما انسانهای شرافتمند تر و بهتری میسازد. این یک ایده بسیار دوست داشتنی است. جالبه که این از کجا آمده.
در ابتدای قرن نوزدهم، در غرب اروپا حضورمردم در کلیساها به شدت شروع به کاهش گذاشت.و مردم از این موضوع وحشت زده شده بودند. در ابتدای قرن نوزدهم، در غرب اروپا حضورمردم در کلیساها به شدت شروع به کاهش گذاشت.و مردم از این موضوع وحشت زده شده بودند. در ابتدای قرن نوزدهم، در غرب اروپا حضورمردم در کلیساها به شدت شروع به کاهش گذاشت.و مردم از این موضوع وحشت زده شده بودند. آنها از خود سوالات زیر را پرسیدند. آنه گفتند، مردم کجا میتوانند اخلاق را بیابند، در کجا میتوانند راهبر و رهنمود را پیدا کنند، و کجا میتوانیم منابع تسلای خاطر را بیابیم؟ از صداهای با نقوذان و قدرتمندان (خردمندان) یک پاسخ آمد. آنها گفتند فرهنگ. برای رهنمود، برای تسلا و برای اخلاق می بایستی به فرهنگ نگاه کنیم. برای رهنمود، برای تسلا و برای اخلاق می بایستی به فرهنگ نگاه کنیم. اجازه دهید به نمایشنامه های شکسپیر، گفتگوی افلاطون، در داستان جین آستین، نگاه کنیم. اجازه دهید به نمایشنامه های شکسپیر، گفتگوی افلاطون، در داستان جین آستین، نگاه کنیم. در آن ما تعداد زیادی حقایق را می یابیم که میتوانستیم آنها را در قبلا در انجیل سنت جان بیابیم. در آن ما تعداد زیادی حقایق را می یابیم که میتوانستیم آنها را در قبلا در انجیل سنت جان بیابیم. و گمان میکنم این ایده زیبا و درستی است. آنها میخواستند فرهنگ را جایگزین کتاب مقدس کنند. و این ایده قابل قبولی است. و همچنین ایده ای است که ما آنرا فراموش کردهایم.
اگر به یک دانشگاه خوب رفته باشید-- فرض کنیم به هاروارد و یا آکسفورد یا کمبریج رفته باشید-- و بگوئید ، "من اینجا آمده ام زیرا من در جستجوی اخلاق، رهنمود و تسلا هستم: و بگوئید ، "من اینجا آمده ام زیرا من در جستجوی اخلاق، رهنمود و تسلا هستم: می خواهم بدانم چکونه زندگی کنم،" آنها به شما راه تیمارستان را به شما نشان خواهند داد. و به سادگی معلوم است که بزرگترین و بهترین اتیسیتوهای آموزش عالی ما به دنبال این موضوع نیستند. و به سادگی معلوم است که بزرگترین و بهترین اتیسیتوهای آموزش عالی ما به دنبال این موضوع نیستند. چرا؟ آنها گمان نمیکنند که ما به این( آموزش اخلاق در دانشگاه) نیاز داشته باشیم. آنها گمان نمیکنند ما نیازمند فوری به این مساعدت ها هستیم. آنها ما را بالغ ، بالغان منطقی میبینند. چیزی که ما نیاز داریم اطلاعات است. ما به اطلاعات نیازمندیم، ما به کمک نیازمند نیستیم.
بدون شک ادیان از جای بسیار متفاوتی شروع کردند. همه ادیان، ادیان اصلی، به اشکال مختلف ما را کودکان مینامند. همه ادیان، ادیان اصلی، به اشکال مختلف ما را کودکان مینامند. و باورداند مثل کودکان، ما به کمک و مساعدت شدید نیازمندیم. و باورداند مثل کودکان، ما به کمک و مساعدت شدید نیازمندیم. ما به زور خودمون رو جمع و جور میکنیم. شاید فقط من اینطوریم، شاید شما هم اینطوری هستید. ولی به هرحال، ما به زور خودمون رو جمع و جور میکنیم. وما به کمک نیاز داریم. البته که ما به کمک نیازمندیم. بنابر این ما به رهنمود نیاز داریم و ما به آموزش تعلیمی نیازمندیم.
میدانید که در قرن هجدهم در انگلستان، بزرگترین واعظ، بزرگترین واعظ مذهبی مردی به نام جان وسلی بود، که به نقاط شمال و جنوب این کشور رفت و موعظه کرد، مردم را برای اینکه چگونه زندگی کنند ، راهنمایی کرد. او موعظه های خود را بر پایه وظایف والدین به فرزندانشان و فرزندانش به والدینشان، او موعظه های خود را بر پایه وظایف والدین به فرزندانشان و فرزندانش به والدینشان، وظایف ثروتمندان به فقرا و فقرا به ثروتندان ارائه کرد. او همواره تلاش میکرد که در میان واعظه هایش به مردم بگوید که چگونه زندگی کنند، او همواره تلاش میکرد که از طریق واعظه هایش به مردم بگوید که چگونه زندگی کنند، انتقال مذهب از رسانه ای کلاسیک.
ما ایده موعظه را رها کرده ایم اگر شما به افراد لیبرال مدرن بگوئید، "هی ، نظرت در مورد موعظه کردن چیه؟ آنها خواهند گفت ، نه، نه، ما یه این چیزها نیاز نداریم. من فردی مستقلم، فردی منحصر بفرد و مستقل. تفاوت بین یک موعظه و سخنرانی مدرنی که ما بشکل سکولار ارائه میدهیم چیست؟ تفاوت بین یک موعظه و سخنرانی مدرنی که ما بشکل سکولار ارائه میدهیم چیست؟ خوب یک موعظه میخواهد زندگی شما را تغییر دهد و یک سخنرانی میخواهد کمی ازاطلاعات به شما بدهد. و گمان کنم ما میبایستی به موعظه های سنتی برگردیم. موعظه سنتی به شدت با ارزشند زیرا ما نیازمند به راهبری و رهنمود، اخلاق و تسلا هستیم-- و دینها این را می دانند. موعظه سنتی به شدت با ارزشند زیرا ما نیازمند به راهبری و رهنمود، اخلاق و تسلا هستیم-- و دینها این را می دانند. موعظه سنتی به شدت با ارزشند زیرا ما نیازمند به راهبری و رهنمود، اخلاق و تسلا هستیم-- و دینها این را می دانند. موعظه سنتی به شدت با ارزشند زیرا ما نیازمند به راهبری و رهنمود، اخلاق و تسلا هستیم-- و دینها این را می دانند.
موضوع دیگر در مورد تحصیلات: ما تمایل به باور این داریم که اگر در دنیای سکولار مدرن شما یک چیزی را یکبار به کسی بگوید، او آنها را به خاطر میسپارد. ما تمایل به باور این داریم که اگر در دنیای سکولار مدرن شما یک چیزی را یکبار به کسی بگوید، او آنها را به خاطر میسپارد. آنها را در یک کلاس بنشانید در سن بیست سالگی درباره افلاطون با آنها صحبت کنید، سپس وقتی برای ۴۰ سال آنها را برای حرفه مشاور مدیریت بیرون بفرستیدشان، آنها همه آن درسها را به خاطر دارند. سپس وقتی برای ۴۰ سال آنها را برای حرفه مشاور مدیریت بیرون بفرستیدشان، آنها همه آن درسها را به خاطر دارند. در نظر مذهبیون " بی معنا است" شما برای حفظ درس نیاز به ۱۰ بار تکرارآن در روز دارید. بنابر این زانو بزن و این را تکرار کن." این چیزیست که همه ادیان به ما میگویند: "زانو بزن و ۱۰ تا ۱۵ بار در روز این را بازگویی و تکرار کن." در غیر اینصورت ذهنمان مانند غربال است.
مذهب فرهنگ بازگویی و تکرار است آنها حقیقتهای بزرگ را دوباره و دوباره و دوباره تکرار میکنند. ما از تکرار خسته میشویم. ما همواره میگویم " به ما چیز جدیدی بده " " چیز جدید بهتر از قدیمی باشد." اکر من به شما بگویم ،" بسیار خوب، ما در تد چیز جدیدی به شما نمیدهیم. و ما فقط چیزهای قدیمی را ارائه میدهیم و آنها را پنج بار تماشا کنید زیرا آنها واقعا درست هستند. ما قصد داریم پنج بار سخنرانی الیزابت گیلبرت را ببینیم زیرا چیزی که او گفته بسیار هوشمندانه است." شما احساس گول خوردن میکنی. ولی اگر ذهنی مذهبی داشته باشید چنین احساسی را نمیکنید.
کار دیگری که مذهب میکند زمان را سازماندهی و مرتب میکند. کار دیگری که مذهب میکند زمان را سازماندهی و مرتب میکند. ادیان اصلی به ما تقویم میدهند. یک تقویم چیست؟ یک نقویم راهی است برای حصول اطمینان ازاینکه، با ایده های معین و مهمی در طول سال برخورد کنیم. یک نقویم راهی است برای حصول اطمینان ازاینکه، با ایده های معین و مهمی در طول سال برخورد کنیم. در وقایع ترتیبی کاتولیک، تقویم کاتولیک، در پایان ماه مارس ما درباره سنت جروم در وقایع ترتیبی کاتولیک، تقویم کاتولیک، در پایان ماه مارس ما درباره سنت جروم و خصوصیات انسانی اش ، خوبیها هایش و سخاوتش به فقرا فکر میکنید. و خصوصیات انسانی اش ، خوبیها هایش و سخاوتش به فقرا فکر میکنید. شما این را اتفاقی انجام نمیدهید: شما اینکار را میکنید چونکه شما راهبری و هدایت شده اید به این کار. امروزه ما به این شیوه فکر نمیکنیم. در دنیای سکولار ما فکر میکنیم،"اگر یک ایده مهم است، من با آن برخورد خواهم کرد. و من با آن همسو خواهم شد." دنیای ادیان میگوید ، این بی معنا و مهمل است. دیدگاه مذهبی میگوید ما به تقویم نیاز داریم، ما نیاز داریم که به زمان ساختار دهیم، ما نیاز داریم وقایع را همزمان کنیم. دیدگاه مذهبی میگوید ما به تقویم نیاز داریم، ما نیاز داریم که به زمان ساختار دهیم، ما نیاز داریم وقایع را همزمان کنیم. همچنین ( تقویم) برای سراسر سال می آید به شیوه ای که ادیان بصورت منطقی پیرامون احساسات مهم تنطیم کرده اند. همچنین ( تقویم) برای سراسر سال می آید به شیوه ای که ادیان بصورت منطقی پیرامون احساسات مهم تنطیم کرده اند. همچنین ( تقویم) برای سراسر سال می آید به شیوه ای که ادیان بصورت منطقی پیرامون احساسات مهم تنطیم کرده اند.
ماه را فرض کنید. بسیار پر اهمیت است که به ماه نگاه کنید. وقتی که به ماه نگاه می کنید، فکر میکنید، " من بسیار کوچک هستم. مشکل من چیست؟" وقتی که به ماه نگاه می کنید، فکر میکنید، " من بسیار کوچک هستم. مشکل من چیست؟" این چیزها را بر چشم انداز و دیدگاه و غیره و غیره تنطیم میکند. ما باید به ماه بکرات نگاه کنیم. ما نگاه نمیکنیم. چرا نگاه نمیکنیم؟ چیزی وجود ندارد که به ما بگوید "به ماه نگاه کن." اما اگر شما یک بودایی ذن باشید در وسط سپتامبر، به تو دستور داده شده که از خانه بیرون بروید، و میز شرعی بچینید و "تسکیمیTsukimi" را جشن بگیرید به تو دستور داده شده که از خانه بیرون بروید، و میز شرعی بچینید و "تسکیمیTsukimi" را جشن بگیرید جایی که به شما اشعاری داده میشود که به احترام ماه ، گذر زندگی و نااستواری زندگی که میبایستی به خاطر بسپرید را بخوانید. جایی که به شما اشعاری داده میشود که به احترام ماه ، گذر زندگی و نااستواری زندگی که میبایستی به خاطر بسپرید را بخوانید. جایی که به شما اشعاری داده میشود که به احترام ماه ، گذر زندگی و نااستواری زندگی که میبایستی به خاطر بسپرید را بخوانید. بهت کیک برنج داده میشود. و ماه و انعکاس نور ماه محل امنی در قلب شما خواهند داشت . و ماه و انعکاس نور ماه محل امنی در قلب شما خواهند داشت . و این بسیار خوب است.
چیز دیگری که ادیان واقعا به آن آگاهند خوب صحبت کردن است-- من در این کار خیلی خوب نیستم-- اما فصاحت و بلاغت قطعا کلید ادیان هستند. در دنیای سکولار، شما میتوانید به دانشگاه بروید و یک سخنران ضعیف باشید و با این وجود شما میتوانید شغل موفقی داشته باشید. در دنیای سکولار، شما میتوانید به دانشگاه بروید و یک سخنران ضعیف باشید و با این وجود شما میتوانید شغل موفقی داشته باشید. اما دنیای مذاهب به این شیوه فکر نمیکند. چیزی را که میگويید نیاز به پشتوانه ای واقعا قانع کننده ، برای گفتن دارد. چیزی را که میگويید نیاز به پشتوانه ای واقعا قانع کننده ، برای گفتن دارد.
بنابر این اگر شما به یک کلیسای پنتاکاستالیست افریقایی-آمریکایی در جنوب آمریکا بروید بنابر این اگر شما به یک کلیسای پنتاکاستالیست افریقایی-آمریکایی در جنوب آمریکا بروید و به نحوه صحبت کردن آنها گوش کنید، میگویید، آه خدای من، آنها بسیار خوب صحبت میکنند. و به نحوه صحبت کردن آنها گوش کنید، میگویید، آه خدای من، آنها بسیار خوب صحبت میکنند. بعد از هر نظر قانع کننده ای، مردم میگویند،" آمین ، آمین، آمین" و در پایان هر بند کوبنده ای مردم میایستند . میگویند" سپاسگزاریم عیسی، سپاسگزاریم مسیح سپاسگزاریم ای ناجی." و در پایان هر بند کوبنده ای مردم میایستند . میگویند" سپاسگزاریم عیسی، سپاسگزاریم مسیح سپاسگزاریم ای ناجی." اگر ما اینکار را مثل آنها انجام دهیم-- بیایید اینکار را نکنیم، اما اگر ما اینکار را میکردیم-- من احتمالا چیزی شبیه این بگویم، "فرهنگ باید جایگزین کتاب مقدس شود. " و شما بگوئید، "آمین ، آمین ، آمین." و در پایان سخنرانیم، شما بر پا خیزید و بگوئید، " سپاسگزاریم پلاتو، سپاسگزاریم شکسپیر و سپاسگزاریم آستین." و در پایان سخنرانیم، شما بر پا خیزید و بگوئید، " سپاسگزاریم پلاتو، سپاسگزاریم شکسپیر و سپاسگزاریم آستین." و احتمالا میدانیم که یک ریتم واقعی داریم. بسیار خوب. بسیار خوب . این به اینجا خواهیم رسید.
( تشویق تماشاگران)
چیز دیگری که ادیان میدانند این است که ما تنها مغز نیستیم، ما بدن هم هستیم. چیز دیگری که ادیان میدانند این است که ما تنها مغز نیستیم، ما بدن هم هستیم. هنگامی که درسی را به ما آموزش میدهند، آها اینکار را از طریق بدن انجام میدهند. هنگامی که درسی را به ما آموزش میدهند، آها اینکار را از طریق بدن انجام میدهند. خُب برای مثال، ایده یهودیان در مورد بخشایش را فرض کنید. خُب برای مثال، ایده یهودیان در مورد بخشایش را فرض کنید. یهودیان به بخشایش بسیار علاقه دارند و اینکه چگونه ما باید از نو و تازه بودن را شروع کنیم. یهودیان به بخشایش بسیار علاقه دارند و اینکه چگونه ما باید از نو و تازه بودن را شروع کنیم. آنها فقط برای ما موعظه نمیکنند. آنها تنها کتاب و یا سخنرانی در این باره به ما نمیدهند. آنها به ما میگویند که غسل کنیم. بنابر این درجوامع یهودی ارتودکس، هر جمعه شما به "خزینه Mikveh"میروید. خودت را در آب غوطه ور می کنید، و یک رفتار فیزیکی پشتوانه ایده ای فلسفیست. خودت را در آب غوطه ور می کنید، و یک رفتار فیزیکی پشتوانه ایده ای فلسفیست. ما تمایلی با این کار نداریم. ایده های ما در یک حوزه هستند و رفتار ما با بدنمان در حوزه دیگریست. ادیان در این راه شگفت انگیند و تلاش میکنند که این دو را ترکیب کنند.
حالا اجازه دهید به هنر نگاه کنیم. هنر در چیزیست که در دنیای سکولا ما در باره آن بسیار فکر میکنیم. ما فکر میکنیم هنر بسیار بسیار مهم است. هنر در چیزیست که در دنیای سکولا ما در باره آن بسیار فکر میکنیم. ما فکر میکنیم هنر بسیار بسیار مهم است. بسیاری از ثروتهای مازاد ما به موزه های میرود. گاهی میشنویم که موزه ها کلیساهای جامع جدید و یا کلیساهای جدید ما هستند. گاهی میشنویم که موزه ها کلیساهای جامع جدید و یا کلیساهای جدید ما هستند. شما شنیده اید که گفته اند. گمان میکنم در اینجا پتانسیل وجود دارد اما این ما خودمان را بسیار دست کم گرفتیم و پائین آوردیم. گمان میکنم در اینجا پتانسیل وجود دارد اما این ما خودمان را بسیار دست کم گرفتیم و پائین آوردیم. و دلیل اینکه ما خودمان را دست کم گرفتیم و پائین آوردیم این است که ما بدرستی چگونگی نگاه ادیان به هنر را مطالعه نکردیم. و دلیل اینکه ما خودمان را دست کم گرفتیم و پائین آوردیم این است که ما بدرستی چگونگی نگاه ادیان به هنر را مطالعه نکردیم. و دلیل اینکه ما خودمان را دست کم گرفتیم و پائین آوردیم این است که ما بدرستی چگونگی نگاه ادیان به هنر را مطالعه نکردیم.
دو ایده واقعا بد که درهوای جهان مدرن معلق است که مانع استعداد مان برای جلب قدرت از هنر میشود: دو ایده واقعا بد که درهوای جهان مدرن معلق است که مانع استعداد مان برای جلب قدرت از هنر میشود: اولین ایده این است که هنر نمی بایستی برای جلب هنر باشد-- این ایده مسخره ایست-- ایده اینکه هنر باید در یک حباب کیمیا زندگی کند و نباید برای این جهان که سرشار از مشکلات است تلاشی کند. ایده اینکه هنر باید در یک حباب کیمیا زندگی کند و نباید برای این جهان که سرشار از مشکلات است تلاشی کند. بیشتر از این نمیتوانم مخالف باشم. چیز دیگری که ما باور داریم این است که هنر نمیبایستی خود را توضیح و شرح دهد، هنرمندان نمیبایستی بگویند که این (هنر) بر چه پایه ای بنا شده است، زیرا اگر این را بگوید، ممکن است جذابیت آن ( کار هنری را) را از بین ببرد و ممکن است ما این را بسیار ساده بیابیم. زیرا اگر این را بگوید، ممکن است جذابیت آن ( کار هنری را) را از بین ببرد و ممکن است ما این را بسیار ساده بیابیم. و این دلیل که هنگامی کا ما در یک موزه ها هستیم احساس مشترکی داریم-- اجازه بدهید اعتراف کنیم-- " من نمی دانم این( کار هنری) در مورد چیست." اما اگر ما افرادی جدی باشیم، ما این اعراف نمیکنیم اما این احساس تعجب ساختاری برای هنر معاصر است. اما این احساس تعجب ساختاری برای هنر معاصر است.
حال آنکه ادیان نگرش بسیار عاقلانه تری به هنر دارند. آنها هیچ ابایی از گفتن اینکه هنر درباره چیست را ندارند. در همه مذاهب بزرگ هنر در مورد دو چیز است. اولی، این تلاش میکند که به شما یادآوری کند که در اینجا چه چیزی برای دوست داشتن است اولی، این تلاش میکند که به شما یادآوری کند که در اینجا چه چیزی برای دوست داشتن است. و دومی، این تلاش میکند به شما یادآور شود که در اینجا چه چیزی برای ترس و برای نفرت است. و دومی، این تلاش میکند به شما یادآور شود که در اینجا چه چیزی برای ترس و برای نفرت است. و هنر همین است. هنر برخورد احشایی با مهم ترین ایده های ایمان و مذهب شماست. بنابراین همانطور که در اطراف یک کلیسا یا مسجد یا کلیسای جامع را میروید، بنابراین همانطور که در اطراف یک کلیسا یا مسجد یا کلیسای جامع را میروید، چیزی که شما برای جذب آن تلاش میکنید، شما در حال جذب کردن آن هستید، از طریق چشمان تان، از طریق حواس تان، حقیقتی است که از طریق ذهن تان به شما میرسد.
اساسا این تبلیغ است. رامبراند ( نقاش هلندی) مبلغ دیدگاه مسیحی است. رامبراند ( نقاش هلندی) مبلغ دیدگاه مسیحی است. واژه " تبلیغ" زنگهای خطر را بکار میاندازد. ما در مورد هیتلر و یا استالین فکر میکنیم . الزاما فکر نمیکنیم. تبلیغ شیوه ای ادبی برای احترام به چیزیست. و اگر آن چیز خوبیست، با آن هیچ مشکلی وجود ندارد.
نظر من این است که موزه باید از مذاهب الگو بگیرند. و آنها باید مطمئن شوند هنگامی که شما وارد موزه میشوید-- اگر من متصدی یک موزه بودم، من یک فضایی برای عشق و فضایی برای سخاوت و بخشایش ایجاد میکردم. اگر من متصدی یک موزه بودم، من یک فضایی برای عشق و فضایی برای سخاوت و بخشایش ایجاد میکردم. همه کارهای هنری درباره چیزهایی با ما صحبت میکنند. و اگر ما قادر بودیم که فضایی را( در موزه ها) ایجاد کنیم که میتوانست در سراسر این آثار به ما بگوید که این هنرها را برای محکم کردن این ایده در ذهنتان بکار بگیرید ، که میتوانست در سراسر این آثار به ما بگوید که این هنرها را برای محکم کردن این ایده در ذهنتان بکار بگیرید ، که میتوانست در سراسر این آثار به ما بگوید که این هنرها را برای محکم کردن این ایده در ذهنتان بکار بگیرید ، ما خیلی بیشتر از این هنر دریافت میکردیم. هنر خواهد وظیفه ای را انتخاب میکنید که قبلا داشته است و ما به دلیل برخی ازایده های اشتباه از آن غفلت کردیم. هنر خواهد وظیفه ای را انتخاب میکنید که قبلا داشته است و ما به دلیل برخی ازایده های اشتباه از آن غفلت کردیم. هنر باید یکی از این ابزارهایی باشد که ما توسط آن جامعه مان را اصلاح و بهبود ببخشید. هنر باید یکی از این ابزارهایی باشد که ما توسط آن جامعه مان را اصلاح و بهبود ببخشید. هنر باید آموزشی و تعلیم دهند باشد.
اجازه دهید در مورد چیز دیگری صحبت کنیم. مردم در دنیای مدرن، در دنیای سکولار، کسانی که علاقمند به مسائل و موضوع مربوط به روح ، مردم در دنیای مدرن، در دنیای سکولار، کسانی که علاقمند به مسائل و موضوع مربوط به روح ، و مسائل مربوط به ذهن ، وتوجه بالایی به ضمیرشان دارند، به افرادی منزوی و جدا شده گرایش مییابند. و مسائل مربوط به ذهن ، وتوجه بالایی به ضمیرشان دارند، به افرادی منزوی و جدا شده گرایش مییابند. و مسائل مربوط به ذهن ، وتوجه بالایی به ضمیرشان دارند، به افرادی منزوی و جدا شده گرایش مییابند. آنها شاعران، فیلسوفان ،عکاسان و سازندگان فیلم هستند. و گرایش دارند که خودشان باشند. آنها صنایع کوچک و خرد ما هستند. آنها افراد آسیب پذیر، شکنند و تنهایی هستند. و آنها را افسرده و غمگین در درون خودشان هستند . و واقعا نمیتوانند تغییر زیادی ایجاد کنند.
حال به ادیان فکر کنید، به سازماندهی ادیان فکر کنید. ادیان سازمان یافته چه میکننند؟ آنها گروه میشوند و موسسات تشکیل میدهند. و همه اینها نوعی مزیت است. اول از همه، مقیاس آن توان و قدرت آنهاست. بر اساس گزارش وال استریت، کلیسای کاتولیک ۹۷ میلیارد دلار سال گذشته پول برداشت کرد. بر اساس گزارش وال استریت، کلیسای کاتولیک ۹۷ میلیارد دلار سال گذشته پول برداشت کرد. این مکانیسم عظیمی است. آنها همکارو همدست هستند، آنها نام شناخته شده دارند، ، چند ملیتی، و به شدت منظم هستند. آنها همکارو همدست هستند، آنها نام شناخته شده دارند، ، چند ملیتی، و به شدت منظم هستند.
همه آنها با کیفیت بسیار بالا هستند. ما رابطه همکای آنها را برسمیت شناخته ایم. شرکتها در بسیاری زمینه ها خیلی مشابه ادیان هستند، به جزء اینکه آنها درته و سطح پائین از هرم نیاز مردم قرار گرفته اند شرکتها در بسیاری زمینه ها خیلی مشابه ادیان هستند، به جزء اینکه آنها درته و سطح پائین از هرم نیاز مردم قرار گرفته اند آنها به ما کفش و خودرو میفروشند. در حالی که افرادی که به ما چیزهای گرانبها را میفروشند - درمانگران، شاعران - تنها و منزویند و هیچ قدرتی ندارند. در حالی که افرادی که به ما چیزهای گرانبها را میفروشند - درمانگران، شاعران - تنها و منزویند و هیچ قدرتی و هیچ توانایی ندارند. در حالی که افرادی که به ما چیزهای گرانبها را میفروشند - درمانگران، شاعران - تنها و منزویند و هیچ قدرتی و هیچ توانایی ندارند. در حالی که افرادی که به ما چیزهای گرانبها را میفروشند - درمانگران، شاعران - تنها و منزویند و هیچ قدرتی و هیچ توانایی ندارند. خُب ادیان برجسته ترین مثالی از یک نهاد هستند که برای چیزهایی در ذهن ، در حال مبارزه هستند. خُب ادیان برجسته ترین مثالی از یک نهاد هستند که برای چیزهایی در ذهن ، در حال مبارزه هستند. شاید ما با آنچه که ادیان میخواهن به ما آموزش دهند موافق نباشیم، اما میتوانیم شیوه های سازماندهی آنها که با آن کار میکنند، را تحسین کنیم. شاید ما با آنچه که ادیان میخواهن به ما آموزش دهند موافق نباشیم، اما میتوانیم شیوه های سازماندهی آنها که با آن کار میکنند، را تحسین کنیم. شاید ما با آنچه که ادیان میخواهن به ما آموزش دهند موافق نباشیم، اما میتوانیم شیوه های سازماندهی آنها که با آن کار میکنند، را تحسین کنیم.
تنها کتاب را در نظر بگیرید، نویسندگان کتاب افراد منفردی هستند که چیزی را قصد ندارند تغییر دهند. تنها کتاب را در نظر بگیرید، نویسندگان کتاب افراد منفردی هستند که چیزی را قصد ندارند تغییر دهند. ما نیازداریم که با یکدیگر همراه و گروه شویم. اگر میخواهید جهان را تغییر دهید، باید گروه شوید، باید همدست و شریک شوید. و این کاریست که ادیان میکنند. همانطور که گفتم آنها چند ملیتی هستند. نام ثبت شده دارند، هویتی کاملا روشن دارند، بنابر این در این دنیای پر هیاهو گم نمیشوند. نام ثبت شده دارند، هویتی کاملا روشن دارند، بنابر این در این دنیای پر هیاهو گم نمیشوند. چیزی هست که میبایستی از آنها یاد گرفت.
میخواهم جمع بندی و نتیجه گیری کنم. واقعا میخواهم بگویم این است که برای خیلی از شما که در حوزهای دیگر فعالیت دارید، واقعا میخواهم بگویم این است که برای خیلی از شما که در حوزهای دیگر فعالیت دارید، چیزی از مثال مذهب برای یادگیری هست --حتی اگر شما به هیچ یک از آنها باور نداشته باشید. چیزی از مثال مذهب برای یادگیری هست --حتی اگر شما به هیچ یک از آنها باور نداشته باشید. اگر شما درگیر هر چیز جمعی هستید، که تعداد افراد زیادی با هم جمع کرده چیزهایی در مذهب برای شما وجود دارد. اگر شما درگیر هر چیز جمعی هستید، که تعداد افراد زیادی با هم جمع کرده چیزهایی در مذهب برای شما وجود دارد. اگر شما درگیر هر چیز جمعی هستید، که تعداد افراد زیادی با هم جمع کرده چیزهایی در مذهب برای شما وجود دارد. اگر شما به هر طریقی درگیر صنعت سفر هستید ، به حج نگاه کنید . اگر شما به هر طریقی درگیر صنعت سفر هستید ، به حج نگاه کنید . خیلی به دقت به حج و زیارت نگاه کنید. ما شروع به خراشیدن سطح آنچه سفر میتواند باشد نکرده ایم و در مرحله مقدمانی هستیم زیرا آنگونه که مذاهب با سفربرخورد میکنند ، برخورد با آن نکرده ایم. ما شروع به خراشیدن سطح آنچه سفر میتواند باشد نکرده ایم و در مرحله مقدمانی هستیم زیرا آنگونه که مذاهب با سفربرخورد میکنند ، برخورد با آن نکرده ایم. ما شروع به خراشیدن سطح آنچه سفر میتواند باشد نکرده ایم و در مرحله مقدمانی هستیم زیرا آنگونه که مذاهب با سفربرخورد میکنند ، برخورد با آن نکرده ایم. اگر شما در دنیای هنر هستید، ببینید که ادیان با هنر چه میکنند. اگر شما در دنیای هنر هستید، ببینید که ادیان با هنر چه میکنند. و اگر به هر شکلی مربی و تعلیم دهند هستید، ببینید که چگونه ادیان ایده هایشان را گسترش میدهند. و اگر به هر شکلی مربی و تعلیم دهند هستید، ببینید که چگونه ادیان ایده هایشان را گسترش میدهند. خدای من، شاید شما با این ایده موافق نباشید، اما مکانیسمهای و روشهای بسیار موثری برای انجام این کار وجود دارد. خدای من، شاید شما با این ایده موافق نباشید، اما مکانیسمهای و روشهای بسیار موثری برای انجام این کار وجود دارد.
خُب واقعا نتیجه گیری من این است که شما شاید با دین و مذهب موافق نباشید، خُب واقعا نتیجه گیری من این است که شما شاید با دین و مذهب موافق نباشید، اما در نهایت ، در بسیاری جهات ادیان بسیار ظریف، بسیار پیچیده، بسیار هوشمند هستند اما در نهایت ، در بسیاری جهات ادیان بسیار ظریف، بسیار پیچیده، بسیار هوشمند هستند اما در نهایت ، در بسیاری جهات ادیان بسیار ظریف، بسیار پیچیده، بسیار هوشمند هستند که مناسب نیست که آنها فقط برای افراد مذهبی رها شوند، آنها(ادیان) برای همه ما هستند. که مناسب نیست که آنها فقط برای افراد مذهبی رها شوند، آنها(ادیان) برای همه ما هستند.
بسیار سپاسگزارم.
( تشویق تماشاگران)
کریس آندرسون: واقعا این بحث شجاعانه ایست، به دلیل اینکه بحث شما بصورتی است که ممکن است در برخی محاقل مورد تمسخر دیگران قرار بگیرید . کریس آندرسون: واقعا این بحث شجاعانه ایست، به دلیل اینکه بحث شما بصورتی است که ممکن است در برخی محاقل مورد تمسخر دیگران قرار بگیرید . کریس آندرسون: واقعا این بحث شجاعانه ایست، به دلیل اینکه بحث شما بصورتی است که ممکن است در برخی محاقل مورد تمسخر دیگران قرار بگیرید .
شما میتوانید از دو جهت مورد اصابت گلوله قرار بگیرید. میتوانید مورد اصابت گلوله خداناباوران های کله شق و سر سخت، و یا آنهایی که کاملا باور دارند، قرار بگیرید.
ک.ا: موشک هایی از شمال آکسفورد در هر لحظه در حال آمدن هستند.
آ.ب: بدون شک.
ک.ا: اما شما راجع به یک جنبه از دین صحبت نکردید جنبه ای که خیلی از مردم ممکنه معتقد باشن که طرح شما میتونست از اون برداشت کنه، جنبه ای که خیلی از مردم ممکنه معتقد باشن که طرح شما میتونست از اون برداشت کنه، که اون جنبه از دین حسی است که -- (در واقع ممکن است این حس مهم ترین حس برای یک فرد مذهبی باشد -- تجربه معنوی، نوعی از ارتباط با چیزی که بزرگتر از شما میباشد. تجربه معنوی، نوعی از ارتباط با چیزی که بزرگتر از شما میباشد. تجربه معنوی، نوعی از ارتباط با چیزی که بزرگتر از شما میباشد. آیا در خداناباوری نسخه دوم جایی برای این تجربه وجود دارد؟
آ.ب: کاملا. من مثل خیلی از شما افرادی را ملاقات کرده ام که چیزهایی مثل این را میگویند،" آیا چیزی بزرگتر از ما آنجا نیست، چیز دیگری وجود نداره؟" آ.ب: کاملا. من مثل خیلی از شما افرادی را ملاقات کرده ام که چیزهایی مثل این را میگویند،" آیا چیزی بزرگتر از ما آنجا نیست، چیز دیگری وجود نداره؟" آ.ب: کاملا. من مثل خیلی از شما افرادی را ملاقات کرده ام که چیزهایی مثل این را میگویند،" آیا چیزی بزرگتر از ما آنجا نیست، چیز دیگری وجود نداره؟" و من میگویم "البته" , و آنها پاسخ میدهند، " آیا تو یه جورایی مذهبی و دینی نیستی؟" و من جواب میدهم ،"نه." چرا این حس رمزآلود و معماگونه، این احساس سرگیجه آور از مقیاس جهان، نیاز به همراهی به یک احساس عرفانی دارد؟ و من جواب میدهم ،"نه." چرا این حس رمزآلود و معماگونه، این احساس سرگیجه آور از مقیاس جهان، نیاز به همراهی به یک احساس عرفانی دارد؟ و من جواب میدهم ،"نه." چرا این حس رمزآلود و معماگونه، این احساس سرگیجه آور از مقیاس جهان، نیاز به همراهی به یک احساس عرفانی دارد؟ تنها با کمک علم و مشاهده به تنهایی میتوانند آن حس را برای ما فراهم کنند، علوم وتنها مشاهده به ما این احساس بدون نیاز معنویت را میدهند، بنابراین من نیازی به این را احساس نمی کنم. علوم وتنها مشاهده به ما این احساس بدون نیاز معنویت را میدهند، بنابراین من نیازی به این را احساس نمی کنم. جهان بسیار عظیم و ما بسیار کوچک و ناچیز هستیم، و نیازی به بودن یک موجود مذهبی و فرازمینی نیست. جهان بسیار عظیم و ما بسیار کوچک و ناچیز هستیم، و نیازی به بودن یک موجود مذهبی و فرازمینی نیست. بنابر این فرد میتوانداین را با اصلاح لحظات معنوی بخوانند بدون باور به معنویت. بنابر این فرد میتوانداین را با اصلاح لحظات معنوی بخوانند بدون باور به معنویت.
ک.ا: اجازه بدهید سوالی از شما بکنم. چند نفر از شما ممکن است بگویند که دین برای آنها بسیار مهم است؟ چند نفر از شما ممکن است بگویند که دین برای آنها بسیار مهم است؟ آیا یک فرآیند هم ارز و مشابهی هست که نوعی اتصال و پل ارتباطی بین چیزی که شما دربارش صحبت کردید و چیزی که میخواهید به آنها بگوئید، باشد؟ آیا یک فرآیند هم ارز و مشابهی هست که نوعی اتصال و پل ارتباطی بین چیزی که شما دربارش صحبت کردید و چیزی که میخواهید به آنها بگوئید، باشد؟ آیا یک فرآیند هم ارز و مشابهی هست که نوعی اتصال و پل ارتباطی بین چیزی که شما دربارش صحبت کردید و چیزی که میخواهید به آنها بگوئید، باشد؟
آ.ب: میخواهم بگویم فاصله و شکافهای زیادی در زندگی سکولار وجود دارد و آن شکافها میتوانند پر شوند. آ.ب: میخواهم بگویم فاصله و شکافهای زیادی در زندگی سکولار وجود دارد و آن شکافها میتوانند پر شوند. اینطور نیست ، همانطور که تلاش کردم که نشان دهم، این بدین معنی نیست که اگر شما مذهبی باشید باید همه چیزها را بپذیرید ، و یااینکه اگرمذهبی نباشید پس شما از همه این چیزهای خوب ببُرید. این بدین معنی نیست که اگر شما مذهبی باشید باید همه چیزها را بپذیرید ، و یااینکه اگرمذهبی نباشید پس شما از همه این چیزهای خوب ببُرید. این بدین معنی نیست که اگر شما مذهبی باشید باید همه چیزها را بپذیرید ، و یااینکه اگرمذهبی نباشید پس شما از همه این چیزهای خوب ببُرید. این بدین معنی نیست که اگر شما مذهبی باشید باید همه چیزها را بپذیرید ، و یااینکه اگرمذهبی نباشید پس شما از همه این چیزهای خوب ببُرید. این بسیار غم انگیز است که ما دائما میگوئیم، "من اعتقاد ندارم پس من اجتماعی ندارم، بنابر این من از اصول اخلاقی بیرون می بُرم، پس من نمیتوانم به سفر زیارتی و حج بروم." این بسیار غم انگیز است که ما دائما میگوئیم، "من اعتقاد ندارم پس من اجتماعی ندارم، بنابر این من از اصول اخلاقی بیرون می بُرم، پس من نمیتوانم به سفر زیارتی و حج بروم." این بسیار غم انگیز است که ما دائما میگوئیم، "من اعتقاد ندارم پس من اجتماعی ندارم، بنابر این من از اصول اخلاقی بیرون می بُرم، پس من نمیتوانم به سفر زیارتی و حج بروم." این بسیار غم انگیز است که ما دائما میگوئیم، "من اعتقاد ندارم پس من اجتماعی ندارم، بنابر این من از اصول اخلاقی بیرون می بُرم، پس من نمیتوانم به سفر زیارتی و حج بروم." شخصی میگوید " بی معنیه ، چرا که نه؟" و واقعا این روح سخنرانی من بود. چیزهای زیادی برای جذب کردن وجود دارد. خدا ناشناسی نمیبایستی خودش را از منابع غنی ادیان جدا کند.
ک.ا: به نظر میرسد افراد زیادی از اعضای جامعه تد از خداناباوران هستند. ک.ا: به نظر میرسد افراد زیادی از اعضای جامعه تد از خداناباوران هستند. اما شاید بیشتر افراد در این جامعه دقیقا فکر نمیکنند که دین خیلی زود مترود خواهد اما شاید بیشتر افراد در این جامعه دقیقا فکر نمیکنند که دین خیلی زود مترود خواهد و میخواهند زبانی را برای گفتگوی سازنده بیابند و میخواهند زبانی را برای گفتگوی سازنده بیابند و برای احساسی مانند اینکه ما واقعا میتوانیم با هم صحبت . گفتگو کنیم و حداقل چیزهای مشترکمان را با هم درمیان بگذاریم. و برای احساسی مانند اینکه ما واقعا میتوانیم با هم صحبت . گفتگو کنیم و حداقل چیزهای مشترکمان را با هم درمیان بگذاریم. ایا ما احمق هستیم که خوشبین باشیم درباره احتمال وجود جهانی که به جای مذهب خواسته بزرگی برای تفرقه و جنگ باشد که در آنجا بتوان اتصال و پل ارتباطی را ایجاد کرد. ایا ما احمق هستیم که خوشبین باشیم درباره احتمال وجود جهانی که به جای مذهب خواسته بزرگی برای تفرقه و جنگ باشد که در آنجا بتوان اتصال و پل ارتباطی را ایجاد کرد. ایا ما احمق هستیم که خوشبین باشیم درباره احتمال وجود جهانی که به جای مذهب خواسته بزرگی برای تفرقه و جنگ باشد که در آنجا بتوان اتصال و پل ارتباطی را ایجاد کرد. ایا ما احمق هستیم که خوشبین باشیم درباره احتمال وجود جهانی که به جای مذهب خواسته بزرگی برای تفرقه و جنگ باشد که در آنجا بتوان اتصال و پل ارتباطی را ایجاد کرد. ایا ما احمق هستیم که خوشبین باشیم درباره احتمال وجود جهانی که به جای مذهب خواسته بزرگی برای تفرقه و جنگ باشد که در آنجا بتوان اتصال و پل ارتباطی را ایجاد کرد.
نه، ما باید نسبت به تفاوتها معقول و مودب باشیم. ادب فضیلتیست که بسیار نادیده گرفته شده است. (ادب) ریاکارانه دیده شده است. اما باید برگردیم به موقعیتی وقتی که ما خدا ناشناس هستیم و کسی میگوید،"خوب میدونید من روزهای دیگه دعا کردم،" اما باید برگردیم به موقعیتی وقتی که ما خدا ناشناس هستیم و کسی میگوید،"خوب میدونید من روزهای دیگه دعا کردم،" و شما مودبانه آن را نادیده میگیرید. و ازش می گذرید. زیرا شما با نود درصد از چیزها موافقید، زیرا شما دیدگاه مشترکی در مورد چیزهای زیادی دارید، و خیلی مودبانه متمایز و متفاوت هستید. و گمان میکنم این چیزی است که جنگهای مذهبی گدشته نادیده گرفته اند. آنها امکان هماهنگی در عدم توافق را نادیده گرفته اند.
ک.ا: در نهایت، آیا این چیزی که شما پیشنهاد که یک مذهب نیست، بلکه چیز دیگری است ، آیا این نیاز به یک رهبردارد، وآیا داوطلب هستی که یک پاپ ( برای آن باشی)؟ ک.ا: در نهایت، آیا این چیزی که شما پیشنهاد که یک مذهب نیست، بلکه چیز دیگری است ، آیا این نیاز به یک رهبردارد، وآیا داوطلب هستی که یک پاپ ( برای آن باشی)؟ ک.ا: در نهایت، آیا این چیزی که شما پیشنهاد که یک مذهب نیست، بلکه چیز دیگری است ، آیا این نیاز به یک رهبردارد، وآیا داوطلب هستی که یک پاپ ( برای آن باشی)؟ ک.ا: در نهایت، آیا این چیزی که شما پیشنهاد که یک مذهب نیست، بلکه چیز دیگری است ، آیا این نیاز به یک رهبردارد، وآیا داوطلب هستی که یک پاپ ( برای آن باشی)؟
( خنده تماشاگران)
آ.ب: خوب، یک چیزی که همه ما در مورد آن مشکوک هستیم رهبران منفرد و مشخص است. خوب، یک چیزی که همه ما در مورد آن مشکوک هستیم رهبران منفرد و مشخص است. (خداناباوری) نیازی به (رهبر) ندارد. من سعی کردم چهارچوبی را برای آن طراحی کنم و امیدوارم که مردم بتوانند در این غالب قرار بگیرند. من سعی کردم چهارچوبی را برای آن طراحی کنم و امیدوارم که مردم بتوانند در این غالب قرار بگیرند. من یک نوع چهارچوب گسترده را طراحی کردم. اما همانطور که گفتم، هرچه که شما باشید، اگر شما در صنایع مسافرتی هستید، کمی این سفر را بروید. و اگر در صنایع ارتباطات و اجتماعی هستید، به مذهب نگاه کنید و کمی کارهای اجتماعی کنید. خُب این یک پروژه ویکی است.
( خنده تماشاگران)
آلن بسیار سپاسگزارم برای ایجاد جرقه برای گفتگویهای بعدی.
( تشویق تماشاگران)