واحد پول اقتصاد جدید اعتماد است.
متن سخنرانی :
خب اگر کسی از شما بپرسد که ۳ کلمه ای را که آوازه و اعتبار شما در آن خلاصه میشود بگویید،چه خواهید گفت؟ مردم چگونه قضاوت شما دانش شما یا رفتار شما در موقعیتهایمختلف را توصیف می کنند؟ امروز میخواهم همراه با شما بررسی کنم که چرا جواب این سوال عمیقاً با اهمیت خواهد شد، در عصری که آوازهی شمابا ارزشترین دارایی شما خواهد شد.میخواهم با معرفی شخصی شروع کنم که زندگیش به وسیله ی بازاری که با خوشنامی تغذیه می شود تغییر کرد. سباستین سندیس از سال ۲۰۰۸ یکی از میزبانان تخت خواب و صبحانه در سایت Airbnb بوده است. من اخیرا با او دیداری داشتم که در طول نوشیدن چند فنجان چای او به من گفت که چگونه پذیرایی کردن از مهمانانی از تمام نقاط جهان زندگیش را بسیار بهتر کرده. بیش از ۵۰ نفر تا کنون درخانهی(بازداشتگاهی) قرن ۱۸می او که همراه با گربه اش "اسکوییک" در آنزندگی می کند، اقامت داشته اند. از "اسکوییک" اسم بردمچون اولین مهمان سباستین یک موش بزرگ را در حالدویدن در آشپزخانه دیده بود. و او قول داده بوده که فقط در یکصورت از گذاشتن نظر بد برای او خودداری می کند:اینکه او یک گربه داشته باشد. و بنابراین سباستین "اسکوییک" رابرای حفاظت از اعتبار خودش خرید.
همانطور که خیلی از شما می دانید،Airbnb یک بازار تعاملی است که افرادی که مکانهاییبرای اجاره دادن دارند را با افرادی که در پی مکانیبرای اقامت می گردند در بیش از ۱۹۲ کشور جفت میکند. مکانهایی که اجاره داده می شوندچیزهایی هستند که شما انتظار دارید مثل اتاقهای اضافی یا منازل مناسب تعطیلات، ولی بخشی از جادوی کارمکانهای منحصر بفردیست که اکنون میتوانید به آنها دسترسی داشته باشیدخانههای درختی، خیمههای سرخپوستی، آشیانه هواپیماها, خانههای اسکیموها. اگر از هتل خوشتان نمی آیدقصری در انتهای جاده هست که می توانید شبی ۵۰۰۰ دلار اجاره اش کنید! این مثالی عالی است از تکنولوژی و چگونگیِ ایجاد بازاری (جدید) برای چیزهایی که هیچگاهتا به حال بازاری نداشته اند.
حال اجازه بدهید این نقشه های حرارتیاز پاریس را به شما نشان دهم تا ببینید که با چه سرعتدیوانه واری در حال گسترشند. این عکس مربوط به سال ۲۰۰۸ است. نقطه های صورتی نشانگراملاک میزبانان این طرح است. حتی ۴ سال پیش, اجازه دادن بهغریبه ها برای اقامت در خانه تان ایدهی دیوانهواری به نظر میآمد. همان نقشه در سال ۲۰۱۰ و حالا سال ۲۰۱۲ الان تقریبا در هر خیابان اصلی در پاریسیکی از میزبانان Airbnb وجود دارد آنچه که در اینجا در حال وقوع استاین است که مردم متوجه می شوند که تکنولوژی چه قدرتی برایاستفاده از ظرفیتهای بدونِ استفاده و ارزشهای تمام انواع دارایی ها، از مهارتها گرفته تا فضاهاو دارایی های مادی، به روشها و مقیاسی که درگذشته هیچگاه ممکن نبود دارد. این اقتصاد و فرهنگیستکه مصرف اشتراکی نام دارد، و از طریق آن افرادی مثل سباستین در حال تبدیل شدن به کارآفرینان خرد هستند. آنها این قدرت را پیدا کرده اندکه از دارایی خودشان درآمدزایی و پس انداز کنند.
ولی جادوی واقعی و رمز و راز پنهان در پشت بازارهای مصرف اشتراکی مثل Airbnb پول یا دارایی های مربوط به آن نیست. بلکه استفاده از قدرت تکنولوژیبرای اعتمادسازی بین افراد غریبه است. سباستین این جنبهیِ Airbnbرا تابستان گذشته به عینه در طول آشوبهای لندن دید. او حدود ساعت ۹ از خواب بلند شدو ایمیلش را چک کرد و تعداد زیادی پیام را دید کهدر مورد اطمینان یافتن از سلامت او بود. مهمانان گذشته از سراسر جهان دیده بودند که نا آرامی ها در خیابان اودر حال وقوع بود و می خواستند بدانند که آیا او به چیزی نیاز دارد یا نه. سباستین به من گفت که"۱۳ تا از مهمانهای سابقم قبل از اینکه مادرم به من زنگ بزندبا من تماس گرفته بودند!" (خنده حضار)
این قصه ی کوتاه دلیل اصلی اینکه چرا من در مورد مصرف اشتراکی اینقدرهیجان زده ام را کاملا توضیح می دهد، و اینکه چرا بعد از اینکه کتابمرا تمام کردم، تصمیم گرفتم تا تلاش کنم و این قضیه را بهیک حرکت جهانی تبدیل کنم. چون هستهی این مسالهقدرت دهی به افراد است. در مورد قدرت دادن به افراد است تاارتباطات پرمعنی ایجاد کنند، ارتباطاتی که ما راقادر میسازند تا انسانیتی را که جایی در مسیرمان گم کرده بودیمدوباره کشف کنیم، با مشارکت در بازارهایی مثل Airbnb،مثل Kickstarter، مثل Etsy، که براساس روابط شخصی افراد بنا شده اند نه براساس تراکنشهایی تو خالی.
حالا جالب اینجاست که این ایده هادر حقیقت ما را به سمت اصول قدیمی بازار ورفتارهای متقابلی می برد که در درون همه ی ما نهادینه شده است. آنها فقط در حال شکل گیریدوباره به حالتی هستند که مناسب عصر فیسبوک باشند. ما عیناً شروع به فهمیدن این مسالهمی کنیم که ما دنیایمان را حول محور اشتراک گذاری, جابجایی, اجاره دادن, معاوضهیا معامله ی تقریبا همه چیز بنا کرده ایم. ما ماشینهایمان را در Whipcarبه اشتراک می گذاریم، دوچرخه هایمان را در Spinlister,اتاقهای کارمان را در Loosecubes، باغهایمان را در Landshare.ما داریم در Zopa و Lending Club از غریبه ها پول قرض میگیریم وبه آنها پول قرض می دهیم ما داریم در مورد هرچیزی از درست کردنسوشی تا کدگذاری در Skillshare دروس آموزش مبادله می کنیم، و ما حتی حیوانات خانگیمان رادر DogVacay به اشتراک می گذاریم. خب به دنیای اعجاب انگیزمصرف اشتراکی خوش آمدید دنیایی که به ما اجازه می دهدتا داشته ها و خواسته هایمان را از راههای دموکراتیک تری با هم جور کنیم.
حالا,مصرف اشتراکی در حال آغاز یک دگردیسی به صورتی است که ما بهعرضه و تقاضا فکر میکنیم، ولی در عین حال بخشی از یک تغییربزرگ ارزشی در جریان است که، در آن به جای مصرف بهمنظور عقب نماندن از مردم، مردم مصرف میکنند تا مردم را بشناسند. اما دلیل اصلی اینکه چرا این قضیه الان بهاین سرعت در حال اوج گرفتن است این است که هر پیشروی جدیدی در تکنولوژی کارایی و قابل اعتماد بودناز نظر اجتماعی را افزایش می دهد تا به اشتراک گذاشتن آسان و آسانتر شود.
من هزاران نوع از این بازارها را بررسی کردم و اعتماد و بهره وری همیشهبخش کلیدی آنها بوده است. بگذارید برای شما یک مثال بزنم. با کریس ماک ۴۶ ساله آشنا شوید،که شرط میبندم، بهترین عنوان شغلی رابه عنوان superrabbit دارد. ۴ سال پیش کریس متاسفانه کارش را به عنوان یک خریدار محصولات هنری در Macy'sاز دست داد و مثل خیلی از مردم، برای پیدا کردن شغل جدید دردوره بحران اقتصادی به مشکل برخورد. و سپس او به طور اتفاقیبه یک اعلامیه در مورد TaskRabbit برخورد.
داستان پشت TaskRabbit مثلبسیاری داستانهای بزرگ دیگر با یک سگ بامزه به نام "کوبی" شروع می شود. آنچه که اتفاق افتاد این بودکه در فوریه ۲۰۰۸، لیا و شوهرش منتظر تاکسی بودند تا آنها را برای شام به رستوران ببرد کهکوبی در حالی که آب دهانش در حال ترشح و آویزان بود به سمت آنها آمد. آنها فهمیدند که غذای سگشان تمام شده است. کوین مجبور بود تا تاکسی را کنسل کندو در برف با خستگی بیرون برود. آن شب مدتی بعد آن دو خوره تکنولوژی شروع به صحبت کردن در مورد اینموضوع کردند که چقدر خوب می شد اگر یک سایتی مثل eBay برایمحول کردن کارها وجود داشت. ۶ ماه بعد لیا از کارش استعفا داد، و Task Rabbit متولد شد. در آن زمان او متوجه نشد که در واقع در حال دست گذاشتن روی ایده ی بزرگتریستکه بعدا آن را خدمت شبکه ای نامگذاری کرد. آن اساسا در مورد این است که ما چگونه ازروابط آنلاینمان استفاده میکنیم تا در دنیای واقعی کاری را انجام دهیم.
روشی که TaskRabbit کار میکند این است کهمردم کارهایی که میخواهند انجام شود اعلام میکنند و قیمتیکه حاضرند پرداخت کنند را اعلام میکنند و سپس Rabbit هاآنها را بررسی میکنند و پیشنهاد میدهند که آن کار را انجام دهند. بله، در واقع یک پروسهیمصاحبهی جامع ۴ مرحلهای وجود دارد که طراحی شده تا مردمی را پیدا کند که دستیار شخصی خوبی میشوندو بقیه (دستیاران نامناسب) را حذف کند. اکنون، بیشاز ۴۰۰۰Rabbit در آمریکا وجود دارد و ۵۰۰۰ نفر دیگر هم در لیست انتظار هستند.
کارهایی که اعلان میگردند چیزهایی است کهممکن است انتظار داشته باشید مانند، کمک در انجام کارهای خانه یا خرید از سوپرمارکت انجام میشود. من در واقع به تازگی متوجه شدم که۱۲.۵ هزار مرتبه شست و شو و تا شدن لباس از طریق TaskRabbit انجام شده است. اما من عاشق این موضوع هستم که رتبهی اولوظایف اعلام شده، با بیش از ۱۰۰ اعلان در روز،چیزی است که خیلی از ما درد انجام آن را چشیدهایم: بله، سر هم کردن وسایل Ikea.(خنده حضار)(تشویق) عالیه. ما ممکنه بخندیم، اما کریس در واقع تا ماهی ۵۰۰۰ دلار از طریق انجام کارهای اطرافش پول درمیآورد. و ۷۰ درصد نیروی کار جدید قبل از این شاغل نبودند یابا حقوق کمی کار میکردند. من فکر میکنم TaskRabbit ودیگر مثالهای مصرف اشتراکی بسیار ساده و بسیار بزرگ هستند.آنها واقعا عالی هستند.
وقتی در مورد این فکر میکنید،فوقالعاده است، درسته، که در طول ۲۰ سال گذشته، ما اینطور رشدکردیم که از اعتماد به مردم به صورت آنلاین تا به اشتراک گذاری اطلاعات تا اعتماد برای تحویل اطلاعات کارت اعتباری، و حالا ما وارد موج سوم اعتماد میشویم: مرتبط کردن غریبههای قابل اعتماد برای ساخت بازارهایی که از مردم قدرت گرفتهاند. من در واقع این هفته بهیک مطالعهی شگفتانگیز از "پیو سنتر" برخوردم که نشان داده که یک کاربر فعال فیسبوک سه برابر بیشتر از یک شخص که از اینترنت استفاده نمیکند احتمال دارد که باور داشته باشدکه بیشتر مردم قابل اعتمادند. اعتماد مجازی نوع اعتماد رو در روی ما را دگرگون میکند.
با تمام مثبت اندیشی من،و من یک انسان مثبت اندیش هستم، مقدار لازمی از احتیاط یا ترجیحا،یک نیاز ضروری برای پرسیدن چند سوال پیچیده وجود دارد. چگونه مطمئن شویم کههویتهای دیجیتالی ما بر روی هویتهای دنیای واقعی ما اثر میگذارند؟آیا میخواهیم که آنها شبیه هم باشند؟ چگونه نوع اعتمادی که رو در رو ساختهمیشود به صورت آنلاین شبیهسازی کنیم؟ چگونه مردمی که در یکاجتماع بد رفتار کردند را از تکرار آن رفتار با یکماسک متفاوت متوقف کنیم؟ با یک روش مشابه به کاری کهمعمولا کمپانیها از یک امتیازدهی استفاده میکنند تا بهما یک طرح تلفن بدهند، یا نرخ یک وام، بازارهایی که بر انجام معاملات بین افرادی کهنسبت به هم غریبه هستند نیاز به وسیلهای دارندکه به ما نشان بدهند که سباستین و کریس افراد خوبی هستند، و آن وسیله آوازه و اعتبار است.
آوازه میزانی است کهیک اجتماع به شما اعتماد دارد. بیاید کریس رو ببینیم. میتونید ببینید که بیش از ۲۰۰ نفر به او میانگین امتیاز ۴.۹۹ از ۵ را دادهاند. بیش از ۲۰ صفحه نظردر مورد کار او وجود دارد که وی را یک فرد بسیار دوستانهو سریع توصیف میکند، و او به سطح ۲۵ که بالاترین سطح است رسیده و تبدیل به یک SuperRabbit شده است. (خنده حضار) -- عاشق این کلمه هستم:SuperRabbit و جالب است که چیزی که کریس متوجه شده استاین است که همینطور که آوازهی او بهتر میشود، شانس وی در موردبردن یک مزایده و میزانی که میتواند پول دریافت کندهم افزایش مییابد. به زبان دیگر، برای SuperRabbitها،آوازه و شهرت یک ارزش واقعی در دنیا دارد.
میدانم که ممکن است چه فکر کنید. این چیز جدیدی نیست.کاملا مشابه "فروشندگان قوی" در eBay یا رتبهبندیستارهای در آمازون است. تفاوت امروز این است که،با هر معاملهای که ما انجام میدهیم، نظری که پست میکنیم، فردی که گزارششرا میدهیم، نشانی که میگیریم، یک دنبالهای از آوازه خود مبنی بر اینکه چقدر قابل اعتماد یا غیر قابل اعتماد هستیمبرجای میگذاریم. و نه فقط از لحاظ وسعت نظر بلکه حجم دادههای مربوط به آوازهایکه وجود دارد گیج کننده است. فقط این رو در نظر بگیرید:۵ میلیون شب فقط در ۶ماه گذشته در Airbnb رزرو شدهاند. ۳۰ میلیون سواری در carpooling.com به اشتراک گذاشته شدهاند. امسال، ۲ میلیارد دلار وام وارد پلتفرمهایقرض دهیِ نقطه به نقطه میشود. این باعث جمع شدن میلیونها قطعهی دادهدر مورد آوازه میشود که نشان میدهد ما چقدر خوب یا بد رفتار میکنیم.
جمع کردن و مرتبط کردن دنبالههای دادهها که ما در جاهای مختلف از خود برجایمیگذاریم یک چالش عظیم است، ولی چیزی است که از ما خواسته شده. چیزی که افرادی مثل سباستین به درستیمیپرسند این است که آیا آنها نباید مالک دادهیمربوط به آوازهی خود باشند؟ آیا نباید آوازهای که او شخصا سرمایهگذاریکرده و در Airbnb ساخته او را در جوامع دیگر هم همراهی کند؟ منظورم این است که، فرض کنید او شروع بهفروش کتاب های دست دوم در وبسایت آمازون کند.چرا او باید از صفر شروع کند؟ این اندکی مثل زمانی است کهمن از نیویورک به سیدنی رفتم. مسخره بود. من نتوانستم یکطرح تلفن همراه بگیرم به این دلیل که سوابق اعتباری منبا من همراه نشده بود. من اساسا یک روح در سیستم بودم.
من پیشنهاد نمیکنم که مرحلهی بعدیِ اقتصاد آوازهای در مورد اضافه کردن چندین رتبهبندیبه یک امتیاز تهی باشد. زندگی مردم پیچیده است، و چه کسیمیخواهد این کار را انجام دهد؟ من همچنین میخواهم روشن کنم که این در موردجمع کردنِ توییتها و لایکها و دوستان دریک مُدِ نفوذ مانند نیست. آن افراد تاثیرگذاری را اندازهگیری میکنندنه رفتارهایی را که میزان قابل اعتماد بودن ما را مشخص میکند.
اما مهمترین چیزی که بایددر ذهن نگه داریم این است که آوازه به شدت مفهومی است. فقط اینکه سباستین یک میزبان فوقالعاده است این معنی را نمیدهند که او میتواندمبلمان Ikea را سر هم کند. چالش بزرگ این است که بفهمیم چه دادهای منطقی است، به این دلیل که آینده بر اساس اجتماع هوشمندی از آوازه هدایت خواهد شد، نه یک الگوریتم تنها. طولی نخواهد کشید که ما بتوانیم یک جستجو مانند گوگل یا فیسبوک انجام دهیم و تصویری کامل از رفتارهای مختلف یک فرد در زمینههای مختلف در طول زمان ببینیم. من یک جریان لحظهای از کسانی کهبه شما اعتماد کردهاند را تجسم میکنم، کِی، کجا و چرا،قابل اعتماد بودن شما در TaskRabbit، تمیز بودن ما به عنوان یک مهمان در Airbnb، دانشی که ما در Quora یاجاهای دیگر نشان میدهیم، آنها در یک مکان با یکدیگر زندگی میکنند، و در یک داشبورد مربوط به آوازه که تصویری از سرمایهیآوازهی ما ایجاد میکند.
این مفهومی است که من در حالحاضر روی آن تحقیق میکنم و موضوع کتاب بعدی من است،و در حال حاضر به معنیِ ارزش آوازهی ما، نیتهای ما، تواناییها و ارزشهای ما در میانجوامع و بازارها است. این یک مرز دور نیست. در واقع موجی از استارتآپهامانند connect me و Legit و TrustCloud هستند که در حال فهمیدنِ این هستند که چگونه میتوان آوازهی آنلاینرا مانیتور و جمعآوری و استفاده کرد.
من متوجهم که این مفهوم ممکن استاز نظر بعضی از شما مقداری کنترلی (از طرف دولت) به نظر بیاید،و بله حجم عظیمی از شفافیت و مسائل مربوط به حریم خصوصیبرای حل کردن وجود دارد، اما در نهایت، اگر ما بتوانیم آوازه و شهرتشخصی خودمان را جمع کنیم، در واقع میتوانیم بیشتر کنترلش کنیم، و ارزش بسیار زیادی که ازآن جاری خواهد شد را استخراج کنیم.
همچنین بیشتر از تاریخچهی اعتباری ما، ما در واقع میتوانیمآوازهی خود را شکل دهیم. به سباستین فکر کنید و اینکه او چگونه گربه را خریدتا بر روی (آوازهی) خود اثر بگذارد.
اگر مسائل مربوط به حریمِ شخصی را کناربگذاریم، مسئلهی جالب دیگری که من بررسی میکنم این است که ما چگونهبه روحهای دیجیتالی قدرت ببخشیم، مردمی که به هر علتی،وقتی آنلاین هستند فعال نیستند، اما آیا از بعضی از قابلاعتمادترین افراد دنیا هستند؟ ما چگونه کمک وهمکاری آنها در کارهایشان، جوامعشان و خانوادههایشان را بگیریم و آن ارزش را بهسرمایهی آوازهشان تبدیل کنیم؟
در نهایت، وقتی ما این کار را درستانجام دهیم، سرمایهی آوازه میتواند یک اختلال مثبت عظیم در اینکه چه کسی قدرت، اعتماد وتاثیرگذاری دارد را ایجاد کند. یک امتیاز ۳ رقمیِ دیجیتال،تاریخ اعتباریِ سنتی ما، که فقط ۳۰ درصد از مادر واقع میدانیم که چی هست، دیگر فاکتور مشخص کنندهی اینکه چقدر اشیا میارزد نخواهد بود،چیزی که ما به آن دسترسی داریم، و در خیلی از موارد، کاری که ما میتوانیمدر دنیا انجام دهیم را محدود میکند. قطعا آوازه واحد پولی است که من اعتقاد دارم در قرن ۲۱ ام از تاریخچهیاعتباری ما قدرتمندتر میشود. آوازه واحدی میشود که میگوید شما میتوانید به من اعتماد کنید.
جالب این است که، آوازه روان کنندهی اقتصادی ـ اجتماعی است که باعث میشود مصرفِ اشتراکی کار کند و اندازه شود، اما منابعی که از آن گرفته میشود، و کاربردهای آن، بسیاربزرگتر از این فضا هستند. اجازه بدید یک مثال از دنیایِاستخدام کردن برای شما بزنم، جایی که دادههای مربوط بهآوازه باعث میشوند که رزومه مانند یادگاری کهن از گذشته به نظر برسد.
۴ سال پیش وبلاگ نویسانِ تکنولوژیو کارآفرینان جوئل اسپولسکی و جف اتوود،تصمیم گرفتند تا چیزی به نامِ Stack Overflow را آغاز کنند. Stack Overflow اساسا پلتفرمی است که در آن برنامهنویسانِ با تجربه میتوانند از دیگر برنامهنویسانِ خوب سوالهایفنی با جزییات زیاد در موردِ چیزهای مثل پیکسلهای ریز وافزونههای کروم. این سایت روزانه ۵ هزار و پانصدسوال در روز دریافت میکند، و ۸۰ درصد آنها جواب دقیق دریافت میکنند. کاربران آوازهی خود را ازروشهای متنوعی به دست میآورند، اما اساس این کار با قانع کردنِ همتایانشان در مورد این که میدانند در موردچه چیزی صحبت میکنند است.
چند ماه بعد از اینکه اینسایت راهاندازی شد، بنیانگذاران چیز جالبی شنیدند، و این در واقع باعث تعجب آنها نشد. چیزی که فهمیدند این بود که کاربران امتیازِ آوازهی خود را در بالایرزومهی خود قرار میدادند، و استخدامکنندگان، پلتفرمرا برای پیدا کردنِ افرادی با استعدادهای خاص میگشتند. امروزه هزاران برنامهنویس شغلهای بهتری از این روش به دست میآورند، به این دلیل کهStack Overflow و داشبوردهای آوازه، پنجرهای بسیار با ارزش بر نحوهی رفتار واقعیِ یک فرد و اینکه همتایانِ آنها در موردشان فکر میکنند،باز میکند.
اما اصل بزرگتری که در پشتِStack Overflow اتفاق میافتد، و من فکر میکنم بسیار هیجانانگیز است،این است که مردم شروع به فهمیدن این کردند که آوازهای که آنها در یک مکان درست میکنند ارزشی فراتر از محیطی کهدر آن ساخته شده است دارد. میدانید، این بسیار جالب است. وقتی که با کاربران ممتاز صحبت میکنید،چه SuperRabbits باشند یا مردم ممتاز در Stack Overflow،یا میزبانِ اوبر، همهی آنها در این مورد صحبت میکنند کهچگونه داشتن آوازهی خوب حسی از قدرتِ خودِ آنها را میگشاید. در Stack Overflow، یک فضای رقابتیِ برابرتولید میکند که به مردمی با استعداد واقعیاجازه میدهد که به اوج برسند. در Airbnb، معمولا مردممهمتر از فضاها میشوند. در TaskRabbit، به مردم قدرت کنترل فعالیت ِاقتصادی خود را میدهد.
در انتهای صحبتم با سباستین،به من گفت که چگونه در یک روزِ بارانیِ بد، که هیچ مشتریای در کتابفروشی خود نداشت،به مردمی که از سراسر دنیا که چیزی شگفتآور در مورد او گفته بودند،و چیزی که این موضوع در موردِ شخصیتِ او میگوید فکر کرده بود. او امسال ۵۰ ساله میشود، و او قانع شده است که آوازهی پر نقش و نگاریکه در Airbnb ساخته است باعث میشود که او کاری جالب در ادامهی زندگی خود انجام دهد.
میدانید، پنجرههای کمی در تاریخ وجود دارد که در آنها فرصت برای بازسازیِ بخشی از چگونگی کارکردِ سیستمهای اقتصادی-اجتماعیِما وجود دارد. ما در یکی از آن لحظهها زندگی میکنیم. من باور دارم که ما در آغاز انقلابِمبتنی بر اشتراک و همکاری هستیم که به اندازهی انقلاب صنعتیچشمگیر خواهد بود. در قرن ۲۰، اختراع اعتبار سنتی سیستم مصرف ما را دگرگون کرد، و به روشهای متنوعی کنترل کرد که چه کسیبه چه چیزی دسترسی داشته باشد. در قرن ۲۱ اَم، شبکههای اعتمادیِ جدید، و سرمایهی آوازهای که آنهاتولید میکنند، نوع تفکر ما در موردِ ثروت، بازارها، قدرت وهویتِ فردی بازسازی میکند. به گونهای که ما حتی هنوزهم نمیتوانیم تصور کنیم. خیلی متشکرم. (تشویق حضار)