روبرت رایت دربارهی خوشبینی
متن سخنرانی :
ظاهراً من ۱۸ دقیقه وقت دارم که شما را قانع کنم که تاریخ جهت داره، یک پیکان؛ ظاهراً من ۱۸ دقیقه وقت دارم که شما را قانع کنم که تاریخ جهت داره، یک پیکان؛ که در معنای بنیادیاش چیز خوبیه؛ که این پیکان به سمت چیز مثبتی اشاره میکنه. وقتی TED اولین بار با من درباره سخنرانی کردن راجع به این موضوع خوشبینانه تماس گرفت -- (خندهی تماشاگران) -- قبل از این بود که کارتون محمد باعث تظاهرات جهانی بشه. قبل از این بود که آنفولانزای مرغی به اروپا برسه. قبل از این بود که حماس در انتخابات فلسطین برنده بشه، و باعث بشه اسرائیل چندین اقدام پیشگیرانه انجام بده. و راستش رو بخواهید، اگه میدونستم وقتی ازم خواسته شد این سخنرانی خوشبینانه را انجام بدم که حتی وقتی من دارم این سخنرانی خوشبینانه را انجام میدم، آخرالزمان در حال وقوعه - که حتی وقتی من دارم این سخنرانی خوشبینانه را انجام میدم، آخرالزمان در حال وقوعه - (خندهی تماشاگران) - ممکنه میگفتم، "اشکالی نداره اگه راجع به یک چیز دیگه صحبت کنم؟" اما نمیدونستم. خوب پس حالا ما اینجاییم. من هر کاری بتونم میکنم. من هر کاری بتونم میکنم.باید به شما هشدار بدم: جهانبینی من همیشه به شکل ظریفی خوشبینانه بوده، حتی گاهی گریزان. جهانبینی من همیشه به شکل ظریفی خوشبینانه بوده، حتی گاهی گریزان. (خندهی تماشاگران) طرزی که من میتونم خوشحالکننده و انگیزهبخش باشم- منظورم اینه که، همیشه نوعی بُعد ظالمانه در راهی که من سعی میکنم با آن خوشحال کنم بوده، پس اگر انگیزهبخشی ظالمانه- منظورم اینه که، همیشه نوعی بُعد ظالمانه در راهی که من سعی میکنم با آن خوشحال کنم بوده، پس اگر انگیزهبخشی ظالمانه- (خندهی تماشاگران) - اگر انگیزهبخشی ظالمانه در معنای خودش متناقض نیست، فکر میکنم، بهترین چیزیه که میتونید امید داشته باشید بشنوید. خوب، امروز - اگر من موفق بشم. ببینم چه کار میتونم بکنم، باشه؟
حالا در یک معنی، این ادعا که تاریخ جهت داره، آنقدرها هم بحث برانگیز نیست. اگر منظور شما فقط ساختار اجتماعی است، خوب، واضحه که این موضوع در طول بیش از ۱۰,۰۰۰ سال پیچیدهتر شده و به مراحل بالاتر رسیده. خوب، واضحه که این موضوع در طول بیش از ۱۰,۰۰۰ سال پیچیدهتر شده و به مراحل بالاتر رسیده. و در واقع، بازماندهی روندی است که از قدیم پابرجاست و به ماقبل انسان برمیگرده، خوب، و در واقع، بازماندهی روندی است که از قدیم پابرجاست و به ماقبل انسان برمیگرده، خوب، که تکامل زیستی بر روی ما انجام میداد. چون آنچه در آغاز اتفاق افتاد، این مواد خودشون را در یک سلول محدود کردند، بعد سلولها شروع کردند در جامعهها در کنار هم باشند. عاقبت، اینقدر نزدیک شدند که موجودات چند سلولی را تشکیل دادند، بعد موجودات چند سلولی پیچیده را میبینید که جامعه تشکیل میدهند.
اما بعد در نقطهای یکی از این موجودات چند سلولی کاری شگفتانگیز با این مواد می کنه که باعث شروع نوع دومی از تکامل میشه: تکامل فرهنگی. کاری شگفتانگیز با این مواد می کنه که باعث شروع نوع دومی از تکامل میشه: تکامل فرهنگی. و شگفت آنکه، آن تکامل، همان خط سیری را که تکامل زیستی به سمت پیچیدهگی بیشتر داشت، حفظ میکند. و شگفت آنکه، آن تکامل، همان خط سیری را که تکامل زیستی به سمت پیچیدهگی بیشتر داشت، حفظ میکند. منظور ما از تکامل فرهنگی، تکامل اندیشههاست. بسیاری از شما واژه ی "میم" را شنیدهاید. تکامل فنآوری، من خیلی بش توجه میکنم، خوب، میدونید، یکی از اولین چیزایی که داشتید که چَکش دستی کوچک بود. نسلها میگذرند، یکی میگه، آهای، چرا ما روی یک دسته سوارش نکنیم؟ (خندهی تماشاگران) خیلی کوچکترها را خوشحال میکنه. بهترین چیز بعد از بازیهای ویدیویی.
به نظر نمیاد که این بتونه ما را تحت تأثیر قرار بده، اما تکامل فنآوری تدریجی است، پس بعد از ۱۰تا ۲۰,۰۰۰ سال، و فنآوریهای تسلیحاتی شما را به اینجا میرسونه. (خندهی تماشاگران) تحسین برانگیزه. و سرعت تکامل فنآوری افزایش پیدا میکنه، پس تنها یک ربع قرن بعد از این، شما این را میبینید، خوب. (خندهی تماشاگران) و این. (خندهی تماشاگران) ببخشید - این یه شوخی بی مایه بود، اما میخواستم راهی پیدا کنم تا به سمت ایدهی وقوع آخرالزمان برگردم، ببخشید - این یه شوخی بی مایه بود، اما میخواستم راهی پیدا کنم تا به سمت ایدهی وقوع آخرالزمان برگردم، و فکر کردم این تصویر این کار را میکنه. (تشویق تماشاگران)
پس، آنچه همراه این آخرالزمان تهدید به وقوع میکنه، فرو ریختن سازمان جامعهی جهانی است. پس، آنچه همراه این آخرالزمان تهدید به وقوع میکنه، فرو ریختن سازمان جامعهی جهانی است. حالا، اول بگذارید به شما یادآوری کنم که چقدر کار لازم بود تا ما را به جایی که هستیم برسونه، تا در لبهی یک سازمان جامعهی جهانی واقعی باشیم. در اصل، پیچیدهترین جوامع، دهکدههای شکارگر- گردآور، را دارید. استونهج(مجموعه ای از سنگهای بسیار قدیمی در انگلستان) بازماندهی یک جامعهی اربابی است، که با ابداع کشاورزی به وجود میآید: حکومت چند دهکدهای با کنترل مرکزی. که با ابداع کشاورزی به وجود میآید: حکومت چند دهکدهای با کنترل مرکزی. با ابداع نوشتار، شهرها شروع به ظهور میکنند. این قسمت تاره. من ازش خوشم میاد چون باعث میشه شبیه یک موجودات تک-سلولی به نظر برسه چند مرحله سازمان اندامی تا به حال طی شده تا به این نقطه برسه. و بعد به امپراتوریها میرسیم. چند مرحله سازمان اندامی تا به حال طی شده تا به این نقطه برسه. و بعد به امپراتوریها میرسیم.
من می خوام تأکید کنم که سازمانهای اجتماعی میتوانند از مرزهای سیاسی از عبور کنند. این جادهی ابریشمه که امپراتوری چین را به امپراتوری رم وصل میکرد. پس پیچیدهگی اجتماعی تمام قاره را طی میکرد، حتی وقتی که هیچ دو حکومتی مشابه نبودند. امروزه ما دولت - ملت داریم. نکته اینه: واضحه که ورای مرزهای ملی سازماندهی و همکاری هست. نکته اینه: واضحه که ورای مرزهای ملی سازماندهی و همکاری هست. این در واقع تصویر زمین در شبه. و من اینجا گذاشتمش چون فکر میکنم زیباست. یه جورایی این حس را منتقل میکنه که این یک سیستم در هم تنیده است.
حالا، من این رشد پیچیدهگی را با توجه به چیزی به نام "مجموع- غیرصفر" توضیح دادم. حالا، من این رشد پیچیدهگی را با توجه به چیزی به نام "مجموع- غیرصفر" توضیح دادم. با فرض بر اینکه چند نفری از شما کتاب پیشنهادی را مطالعه نکردید، خیلی سریع، ایدهی کلیدی تفاوت بین بازیهای مجموع - صفر، که در آنها همبستگیها وارونه هستند: همیشه یک برنده هست و یک بازنده؛ ایدهی کلیدی تفاوت بین بازیهای مجموع - صفر، که در آنها همبستگیها وارونه هستند: همیشه یک برنده هست و یک بازنده؛ بازیهای مجموع- غیرصفر که در آنها همبستگی میتونه مثبت باشه. خوب. پس مثل تنیس، معمولاً برد - باخت است؛ همیشه به مجموع صفر-صفر منتهی میشه. اما اگر دارید دوبل بازی میکنید، شخصی که در زمین شما ایستاده، شرایط شما را داره، پس با او دارید بازی مجموع - غیرصفر انجام میدهید. ممکنه بهتر یا بدتر بشه، خوب. بسیاری شکلهای رفتارِ مجموع - غیرصفر در قلمرو اقتصاد و غیره در زندگی روزمره هست که اغلب به همکاری منجر میشه. بسیاری شکلهای رفتارِ مجموع - غیرصفر در قلمرو اقتصاد و غیره در زندگی روزمره هست که اغلب به همکاری منجر میشه.
استدلال من اساساً اینه که، بازیهای مجموع -غیرصفر همیشه قسمتی از زندگی بودند. در جوامع شکارگر- گردآور آن را میبینید، اما بعد در اثر تکامل فنآوری، شکلهای جدیدی از فنآوری برمیخیزد که بازیهای مجموع -غیرصفر را راحتتر میکند و تشویق میکند، و مردم بسیاری را در قلمروهای وسیعتر درگیر میکند. ساختار اجتماعی خودش را برای پذیرش این امکان تازه سازش میدهد و برای اینکه این پتانسیل پرحاصل را کشت کنیم، پس شهرها به وجود میآیند، و شما همهی بازیهای مجموع -غیرصفر را که به آنها فکر نمیکنید، در تمام دنیا میبینید. و شما همهی بازیهای مجموع -غیرصفر را که به آنها فکر نمیکنید، در تمام دنیا میبینید. مثلاً، آیا تا حالا فکر کردید که وقتی یک خودرو میخرید، چند نفر در چند قارهی مختلف همکاری کردند تا این خودرو ساخته بشه؟ آنها در حقیقت مردمی هستند که شما دارید بازی مجموع -غیرصفر با آنها انجام میدهید. آنها در حقیقت مردمی هستند که شما دارید بازی مجموع -غیرصفر با آنها انجام میدهید. منظورم اینه که حتماً خیلی از آنها در اطراف دنیا وجود داره.
حالا، به نظر میاد این نظریه جهانبینیای ذاتاً خوشبینانه باشه، چون وقتی به بازی مجموع -غیرصفر فکر میکنید، شرایط برد- برد را تصور میکنید، میدونید، این خوبه. خوب، چند دلیل هست که این نظریه در واقع ذاتاً خوشبینانه نیست. این خوبه. خوب، چند دلیل هست که این نظریه در واقع ذاتاً خوشبینانه نیست. اول از همه، میتونه خودش را سازش بده؛ وجود جنگ استثمار نابرابری را انکار نمیکند. اول از همه، میتونه خودش را سازش بده؛ وجود جنگ استثمار نابرابری را انکار نمیکند. اما دلیل بنیادی تری هم هست که ذاتاً خوشبینانه نباشه، چون بازی مجموع -غیرصفر، اما دلیل بنیادی تری هم هست که ذاتاً خوشبینانه نباشه، چون بازی مجموع -غیرصفر، آنچه مطمئناً به شما میگه اینه که خواه ناخواه داراییها با هم همبستگی خواهند داشت. الزاماً پیآمدِ برد- برد را پیشبینی نمیکند.
پس، به نحوی، پرسش اینه: بر چه اساسی من اصلاً در مورد تاریخ خوشبینم؟ جواب اینه که، پس، به نحوی، پرسش اینه: بر چه اساسی من اصلاً در مورد تاریخ خوشبینم؟ جواب اینه که، اول از همه، در تعادل من میگم مردم بازیشان را بیشتر با نتیجهی برد- برد بازی کردهاند تا باخت- باخت. اول از همه، در تعادل من میگم مردم بازیشان را بیشتر با نتیجهی برد- برد بازی کردهاند تا باخت- باخت. در تعادل، من فکر میکنم نتیجهی خالص تاریخ در حوزه ی بازهای مجموع -غیرصفر مثبت بود. و شاهد این هم چیزیست که من را بیشتر از هر چیز دیگه شگفتزده میکنه، بیشتر از هر چیز تحت تأثیر قرار میده و بیشتر از هر چیز خوشحالم میکنه، که در تاریخ یک بعد اخلاقی هست؛ یک پیکان اخلاقی هست. ما در طول زمان پیشرفت اخلاقی میبینیم.
۲,۵۰۰ سال پیش، اعضای یک شهر-دولت یونانی اعضای یک شهر- دولت دیگر را مادون انسان میدونستند. ۲,۵۰۰ سال پیش، اعضای یک شهر-دولت یونانی اعضای یک شهر- دولت دیگر را مادون انسان میدونستند. و با آنها اینطور رفتار میکردند. و بعد این انقلاب اخلاقی سررسید، و آنها به این نتیجه رسیدند که در واقع، نه، همهی یونانیها انسانند. فقط پارسها کاملاً انسان نیستند و لیاقت ندارند باهاشون زیاد خوب رفتار بشه. فقط پارسها کاملاً انسان نیستند و لیاقت ندارند باهاشون زیاد خوب رفتار بشه.
اما این پیشرفت بود - میدونید، بهشون بخاطر اینکار اعتبار بدید. و امروزه، ما پیشرفت بیشتری دیدهایم. فکر میکنم - امیدوارم- بیشتر آدمهای اینجا بگویند که همهی مردم همه جا انسانند، ما پیشرفت بیشتری دیدهایم. فکر میکنم - امیدوارم- بیشتر آدمهای اینجا بگویند که همهی مردم همه جا انسانند، و لیاقت دارند با آنها با احترام رفتار بشه، مگر اینکه کار وحشتناکی انجام بدهند، صرف نظر از نژاد یا مذهب. و شما باید تاریخ باستان را بخونید تا بفهمید این چه انقلابی بوده، خوب. چند هزار سال پیش این دید مرسوم نبود، و من این را به پویش مجموع -غیرصفر نسبت میدم. خوب. چند هزار سال پیش این دید مرسوم نبود، و من این را به پویش مجموع -غیرصفر نسبت میدم. من فکر میکنم به همین علته که امروزه اینقدر تحمل نسبت به ملیتها، قومیّتها و ادیان وجود داره. من فکر میکنم به همین علته که امروزه اینقدر تحمل نسبت به ملیتها، قومیّتها و ادیان وجود داره. اگه از من بپرسید که چرا طرفدار بمباران ژاپن نیستم، خوب، فقط نصف حرفم شوخیه وقتی میگم چون اونا خودروی من را میسازند. ما این رابطهی مجموع -غیرصفر را داریم، و من فکر میکنم که به نوعی تحمل منتهی میشه تا جایی که میفهمید آسایش کس دیگهای با آسایش شما همبستگی مثبت داره - و من فکر میکنم که به نوعی تحمل منتهی میشه تا جایی که میفهمید آسایش کس دیگهای با آسایش شما همبستگی مثبت داره - بیشتر ممکنه شما به اونا فرصت بدهید.
من فکر میکنم این یه جورایی مثل اخلاقیات کلاس تجاری باشه. متأسفانه، من آنقدر زیاد با کلاس تجاری از روی اقیانوس اطلس پرواز نمیکنم که بدونم، یا در واقع هر پرواز کلاس تجاری دیگهای، متأسفانه، من آنقدر زیاد با کلاس تجاری از روی اقیانوس اطلس پرواز نمیکنم که بدونم، یا در واقع هر پرواز کلاس تجاری دیگهای، اما فرض میکنم که در کلاس تجاری، شما خیلی ابراز تعصب نسبت به نژادها یا قومیّتها نمیشنوید اما فرض میکنم که در کلاس تجاری، شما خیلی ابراز تعصب نسبت به نژادها یا قومیّتها نمیشنوید چون کسانی که در کلاس تجاری از روی اقیانوس اطلس پرواز میکنند با همهی این مردم داد و ستد میکنند؛ دارند از همهی این آدمها پول درمیارند. و من واقعاً معتقدم که، حداقل به این معنی، سرمایهداری یک نیروی سازنده بوده، و من واقعاً معتقدم که، حداقل به این معنی، سرمایهداری یک نیروی سازنده بوده، و پایهایتر، مجموع - غیرصفر است که نیروی سازنده در گشودن قلمروهای آگاهی اخلاقی مردم بوده. و پایهایتر، مجموع - غیرصفر است که نیروی سازنده در گشودن قلمروهای آگاهی اخلاقی مردم بوده. من فکر میکنم پویش مجموع -غیرصفر، که به هیچ وجه فقط اقتصادی نیست - همیشه تجارت نیست - من فکر میکنم پویش مجموع -غیرصفر، که به هیچ وجه فقط اقتصادی نیست - همیشه تجارت نیست - بلکه ما را به لبهی یک حقیقت اخلاقی برده که برابری اساسی همه باشه. این کار را کرده. بلکه ما را به لبهی یک حقیقت اخلاقی برده که برابری اساسی همه باشه. این کار را کرده. همانطور که جهانی شده، ما را هم به سمت یک سطح جهانی سازمان اجتماعی حرکت داده، ما را به سمت حقیقت اخلاقی حرکت داده است. فکر کنم این شگفتانگیزه.
حالا، برگردیم به آخرالزمان در حال وقوع. و شما ممکنه فکر کنید، خوب، اینها همهش خوبه، عالی به نظر میاد - جهتگیری اخلاقی در تاریخ - و شما ممکنه فکر کنید، خوب، اینه همهش خوبه، عالی به نظر میاد - جهتگیری اخلاقی در تاریخ - اما این به اصطلاح جنگ تمدنها چی؟ خوب، اول از همه، من تأکید میکنم که این در چهارچوب مجموع -غیرصفر جامیگیره، خوب. اگر به ارتباط بین به اصطلاح دنیای اسلام و غرب نگاه بیندازید- خوب. اگر به ارتباط بین به اصطلاح دنیای اسلام و غرب نگاه بیندازید- من از این دو عبارت خوشم نمیاد، اما نمیشه ازشون دوری کرد؛ با این زمان کم، هر چه نباشند، کاربردی هستند - این مجموع -غیرصفر هست. و منظورم از این اینه که اگر مردم دنیای اسلام بیشتر متنفر و عصبانی بشوند، این مجموع -غیرصفر هست. و منظورم از این اینه که اگر مردم دنیای اسلام بیشتر متنفر و عصبانی بشوند، از جایگاهشان در دنیا کمتر خوشحال باشند، برای غرب بده. اگر خوشحالتر باشند، برای غرب خوب خواهد بود. پس این یک پویش مجموع -غیرصفر است.
و من میگم که پویش مجموع -غیرصفر در طی زمان فقط شدیدتر خواهد شد به خاطر روند فنآوری، اما شدیدتر به صورت منفی. این همبستگی منفی داراییهای آنهاست که بیشتر و بیشتر ممکن خواهد شد. یک دلیلش چیزی است که من "رشد کشندگی نفرت" مینامم. بیشتر و بیشتر ممکنه که نفرت ریشهای در خارج خودش را به شکل خشونتهای سازمانیافته در خاک آمریکا نشون بده. بیشتر و بیشتر ممکنه که نفرت ریشهای در خارج خودش را به شکل خشونتهای سازمانیافته در خاک آمریکا نشون بده. و این کاملاً جدیده، و فکر کنم احتمالاً خیلی بدتر هم خواهد شد - این ظرفیت - به خاطر روند فنآوری، در فنآوریهایی که میتوانند با هدف تجهیزاتی مثل بیوتکنولوژی و نانوتکنولوژی به کار روند. - این ظرفیت - به خاطر روند فنآوری، در فنآوریهایی که میتوانند با هدف تجهیزاتی مثل بیوتکنولوژی و نانوتکنولوژی به کار روند. - این ظرفیت - به خاطر روند فنآوری، در فنآوریهایی که میتوانند با هدف تجهیزاتی مثل بیوتکنولوژی و نانوتکنولوژی به کار روند. ممکنه امروز راجع به این موضوع بیشتر بشنویم.
و چیزی هست که من به خصوص نگرانش هستم، اینکه این پویش به نوعی چرخهی بازخورد منتهی میشه که ما را روی یک شیب لیز قرار میده. آنچه من در ذهن دارم اینه: تروریسم اینجا اتفاق میافته؛ ما بیش از حد به آن واکنش نشون میدیم. اینکه ما در تلافیجوییمان به اندازهی کافی موفق نیستیم، باعث نفرت بیشتر در خارج و تروریسم بیشتر میشه. اینکه ما در تلافیجوییمان به اندازهی کافی موفق نیستیم، باعث نفرت بیشتر در خارج و تروریسم بیشتر میشه. ما بیش از حد واکنش نشون میدهیم چون انسانیم و دوست داریم تلافیجویی کنیم، و این بدتر و بدتر و بدتر میشه. میتونید اسمش را بازخورد مثبت افکار منفی بگذارید، اما فکر کنم در چیزی اینقدر ترسناک، ما اصلاً نباید واژهی مثبت را اینجا داشته باشیم، حتی در معنی تخصصیش. اما فکر کنم در چیزی اینقدر ترسناک، ما اصلاً نباید واژهی مثبت را اینجا داشته باشیم، حتی در معنی تخصصیش. پس بیاید اسمش را مارپیچِ مرگِ منفی بودن بگذاریم. (خندهی تماشاگران) به شما اطمینان میدم اگر در آخر این اتفاق بیافته، هم غرب و هم دنیای اسلام آسیب میبینند. به شما اطمینان میدم اگر در آخر این اتفاق بیافته، هم غرب و هم دنیای اسلام آسیب میبینند.
پس ما چه کار کنیم؟ خوب، اول از همه، ما میةونیم با کنترل اسلحه خیلی کارها بکنیم، قانون بینالمللی فنآوریهای خطرناک. من یک خطبهی کامل ادارهی دنیا دارم که الان به شما نمیگم، من یک خطبهی کامل ادارهی دنیا دارم که الان به شما نمیگم، چون فکر نمیکنم به هر حال کافی باشه، هر چند که لازمه. فکر کنم ما باید یک دورهی وسیع پیشرفت اخلاقی در دنیا داشته باشیم فکر کنم ما باید یک دورهی وسیع پیشرفت اخلاقی در دنیا داشته باشیم فکر کنم شما مجبور خواهید شد تنفر کمتری بین گروههای مختلف ببینید، تعصب کمتر و میدونید، گروههای نژادی، گروههای مذهبی، هر چی. باید اعتراف کنم که احساس حماقت میکنم از گفتن این. یه جورایی به نظر پلیانایی میاد. میدونید، احساس میکنم مثل رودنی کینگ شدم که میگفت، چرا ما نمیتونیم همه با هم کنار بیاییم؟ یه جورایی به نظر پلیانایی میاد. میدونید، احساس میکنم مثل رودنی کینگ شدم که میگفت، چرا ما نمیتونیم همه با هم کنار بیاییم؟ اما من جایگزینی واقعاً نمیبینم با توجه به برداشتم از موقعیت. پیشرفت اخلاقی باید اتفاق بیوفته. باید مقدار نفرت در دنیا کمتر بشه، با توجه به اینکه اینقدر داره خطرناک میشه. باید مقدار نفرت در دنیا کمتر بشه، با توجه به اینکه اینقدر داره خطرناک میشه. در دفاع از خودم میگم، هر چند این نظریه خیلی خام به نظر میاد، در نهایت در بدبینی ریشه داره. در دفاع از خودم میگم، هر چند این نظریه خیلی خام به نظر میاد، در نهایت در بدبینی ریشه داره.
یعنی - (خندهی تماشاگران) - ممنونم، ممنونم. یعنی، یادتون باشه: کل نظر من دربارهی اخلاق در نهایت به سود شخصی برمیگرده. - ممنونم، ممنونم. یعنی، یادتون باشه: کل نظر من دربارهی اخلاق در نهایت به سود شخصی برمیگرده. یعنی وقتی داراییهای مردم با هم همبستگی داره. یعنی وقتی آسایش شما منجر به آسایش من میشه، من به این نتیجه میرسم که آره، من طرفدار آسایش شما هستم. یعنی وقتی آسایش شما منجر به آسایش من میشه، من به این نتیجه میرسم که آره، من طرفدار آسایش شما هستم. برای این رشد این پیشرفت اخلاقی تا به حال، و من میگم ما باز یک همبستگی در داراییها داریم، و اگر مردم به آن هوشمندانه پاسخ بدهند، ما شاهد گسترش تحمل و غیره خواهیم بود- هنجارهایی که احتیاج داریم. ما تکامل بیشتر این نوع اخلاقیات کلاس تجاری را خواهیم دید.
پس این دو چیز، اگر بتونند توجه مردم را جلب کنند و همبستگی مثبت را به خانه بیاورند و مردم کاری را انجام دهند که سود شخصی براشون داره، که از تکامل اخلاقی بیشتری هست، آن وقت می توانند واقعاً اثر سازندهای داشته باشند. و به همین علته که من رشد کشندگی نفرت و مارپیچ مرگ منفی بودن را در یک عنوان کلی، دلایلی برای شادی قرار میدهم. و به همین علته که من رشد کشندگی نفرت و مارپیچ مرگ منفی بودن را در یک عنوان کلی، دلایلی برای شادی قرار میدهم. و به همین علته که من رشد کشندگی نفرت و مارپیچ مرگ منفی بودن را در یک عنوان کلی، دلایلی برای شادی قرار میدهم. (خندهی تماشاگران) خوب، بهترین تلاشم را میکنم. (خندهی تماشاگران) من هیچوقت اسم خودم را آقای خوشحال نگذاشتم. فقط دارم کاری که میتونم را اینجا انجام میدم. (خندهی تماشاگران)
حالا، شروع کردن یک انقلاب اخلاقی باید مشکل باشه، درسته؟ منظورم اینه که چه کار میکنید؟ و فکر کنم پاسخ اینه که خیلی از مردم خیلی کارهای متفاوتی میکنند. و فکر کنم پاسخ اینه که خیلی از مردم خیلی کارهای متفاوتی میکنند. همهی ما از جایی که هستیم شروع میکنیم. به عنوان یک آمریکایی که برای امنیت بچههام ۱۰، ۲۰، ۳۰ سال دیگه نگران است - همهی ما از جایی که هستیم شروع میکنیم. به عنوان یک آمریکایی که برای امنیت بچههام ۱۰، ۲۰، ۳۰ سال دیگه نگران است - کاری که میخوام شروع به انجامش کنم اینه که بفهمم چرا این همه از مردم در اطراف دنیا از ما متنفرند، خوب. کاری که میخوام شروع به انجامش کنم اینه که بفهمم چرا این همه از مردم در اطراف دنیا از ما متنفرند، خوب. من خودم فکر میکنم این پروژهی تحقیقی باارزشی ست. به علاوه ازش خوشم میاد چون ذاتاً یک جور حرکت رهایی بخش ازنظر اخلاقیه. چون برای اینکه بفهمیم چرا کسی از یک فرهنگ خیلی متفاوت کاری را انجام میده - چون برای اینکه بفهمیم چرا کسی از یک فرهنگ خیلی متفاوت کاری را انجام میده - کسی که یه جورایی شما به چشم آدم فضایی نگاهش میکنید، که کارهایی انجام میده که از نظر شما عجیبند در فرهنگی که از نظر شما عجیبه - برای اینکه واقعاً بفهمید چرا این کارها را میکنند یک دستاورد رهایی بخش است، چون شما مجبورید تجربههای آنها را به تجربههای خودتان ارتباط دهید. برای اینکه واقعاً بفهمیدش، باید بگویید، "اوه، میفهمم. پس وقتی آنها عصبانیاند، تقریباً مثل وقتیه که من از این اتفاق احساس عصبانیت میکنم، پس وقتی آنها عصبانیاند، تقریباً مثل وقتیه که من از این اتفاق احساس عصبانیت میکنم، و به دلایلی تقریباً مشابه." این درک صحیح هست. و فکر کنم این گسترش دایرهی اخلاق شماست وقتی موفق میشوید اینطور فکر کنید.
انجام این کار سخته، به خصوص وقتی مردم از شما متنفرند، خوب، چون شما واقعاً نمیخواهید کاملاً بفهمید که چرا مردم از شما متنفرند. چون شما واقعاً نمیخواهید کاملاً بفهمید که چرا مردم از شما متنفرند. منظورم اینه که، شما میخواهید که دلیل آنها را بشنوید ولی نمیخواهید با آن ارتباط برقرار کنید. نمیخواهید معنیاش را درک کنید، درسته؟ (خندهی تماشاگران) نمیخواهید بگید، "خوب آره، تقریباً میفهمم که چطور یک انسان در آن شرایط ممکنه از کشوری که من در آن زندگی میکنم متنفر باشه." نمیخواهید بگید، "خوب آره، تقریباً میفهمم که چطور یک انسان در آن شرایط ممکنه از کشوری که من در آن زندگی میکنم متنفر باشه." نمیخواهید بگید، "خوب آره، تقریباً میفهمم که چطور یک انسان در آن شرایط ممکنه از کشوری که من در آن زندگی میکنم متنفر باشه." این خوشایند نیست اما ما باید به آن عادت کنیم و روی آن کار کنیم.
حالا، من می]خواهم تأکید کنم که کسانی هستند که کل این موضوع درک کردن ریشهها را دوست ندارند، حالا، من می]خواهم تأکید کنم که کسانی هستند که کل این موضوع درک کردن ریشهها را دوست ندارند، علت ریشهای چیزها؛ نمیخواهند بدانند چرا مردم از ما متنفرند. من میخواهم بدانم. علت ریشهای چیزها؛ نمیخواهند بدانند چرا مردم از ما متنفرند. من میخواهم بدانم. دلیل اینکه شما سعی میکنید بفهمید چرا آنها از ما متنفرند، اینه که کاری کنیم از ما متنفر نباشند. دلیل اینکه شما سعی میکنید بفهمید چرا آنها از ما متنفرند، اینه که کاری کنیم از ما متنفر نباشند. ایدهی اینکه شما دست به این حرکت اخلاقی بزنید تا واقعاً بتوانید انسانیت آنها را بفهمید و بهتر آنها را درک کنید، ایدهی اینکه شما دست به این حرکت اخلاقی بزنید تا واقعاً بتوانید انسانیت آنها را بفهمید و بهتر آنها را درک کنید، بخشی از تلاش برای این است که در دراز مدت آنها را وادار کنید که انسانیت شما را درک کنند. من فکر میکنم این اولین قدم به این سمته. این هدف بلند مدته.
کسانی هستند که نگران این موضوع هستند و در واقع، من خودم چند شب پیش ظاهراً در تلویزیون ملی به خاطر مقالهای که نوشته بودم متهم شدم. کسانی هستند که نگران این موضوع هستند و در واقع، من خودم چند شب پیش ظاهراً در تلویزیون ملی به خاطر مقالهای که نوشته بودم متهم شدم. کسانی هستند که نگران این موضوع هستند و در واقع، من خودم چند شب پیش ظاهراً در تلویزیون ملی به خاطر مقالهای که نوشته بودم متهم شدم. تقریباً تو این مایهها بود و ادعا این بود من "به تروریستها علاقه دارم." تقریباً تو این مایهها بود و ادعا این بود من "به تروریستها علاقه دارم." حالا، خبر خوب اینه که کسی که این را گفت آن کولتر( حقوقدان و گویند مشهور آمریکا) بود. (خندهی تماشاگران) (تشویق تماشاگران) منظورم اینه که، اگه قراره دشمن داشته باشید، 'آن کولتر' را دشمن خودتون کنید. (خندهی تماشاگران) اما این نگرانی دیوانهواری نیست، خوب، چون فهمیدن رفتار میتونه به نوعی همدردی منتهی بشه، اما این نگرانی دیوانهواری نیست، خوب، چون فهمیدن رفتار میتونه به نوعی همدردی منتهی بشه، و باعث میشه سختتر بتونیم برای صلاح خودشون باهاشون بدرفتاری کنیم و غیره. اما من فکر میکنم ما اگر موقعیت را درست نفهمیم بیشتر در خطر اشتباه کردن قرار داریم تا اینکه اینقدر آن را واضح بفهمیم که اصلاً نتونیم ارتش را بفرستیم تا تروریستها را بکشند. تا اینکه اینقدر آن را واضح بفهمیم که اصلاً نتونیم ارتش را بفرستیم تا تروریستها را بکشند.
پس من خیلی نگرانش نیستم. (خندهی تماشاگران) منظورم اینه که ما باید روی خیلی جنبهها کار کنیم اما اگه موفق بشیم - اگه موفق بشیم - پس باز دوباره، مجموع -غیر صفر و شناخت پویش مجموع -غیرصفر ما را به سمت مرحلهی بالاتری از اخلاقیات هل میدهد. مجموع -غیر صفر و شناخت پویش مجموع -غیرصفر ما را به سمت مرحلهی بالاتری از اخلاقیات هل میدهد. و به نوعی حفظ سطح بالاتری از اخلاق، چیزیست که به معنای واقعی کلمه دنیا را نجات میدهد. و به نوعی حفظ سطح بالاتری از اخلاق، چیزیست که به معنای واقعی کلمه دنیا را نجات میدهد. اگر در انجیل به واژهی "رستگاری" نگاه کنید - کاربرد مسیحیاش که ما به آن عادت داریم - نجات روحها، که مردم به بهشت میروند - این در واقع بعدتر ایجاد شد. معنای اصلی این واژه در انجیل در حقیقت دربارهی نجات دادن سیستم اجتماعی است. "یهوه نجاتدهندهی ماست" یعنی "او قوم اسرائیل را نجات داد،" که در آن زمان سازمان اجتماعی سطح بالایی بود.
حالا، سازمان اجتماعی به سطحی جهانی رسیده و من حدس میزنم، اگر خبر خوشی هست که میتونم بگم برای شما دارم، فقط همینه که همهی رستگاریای که دنیا نیاز داره پیگیری هوشمندانهی سود شخصی به نحوی منظم و محتاطانه است. که همهی رستگاریای که دنیا نیاز داره پیگیری هوشمندانهی سود شخصی به نحوی منظم و محتاطانه است. مشکل خواهد بود. اما من میگم بیایید به هر حال امتحانش کنیم چون برای اینکه الان خرابش کنیم خیلی جلو اومدیم. ممنونم. (تشویق تماشاگران)