می‌خواهید خلاق‌تر شوید؟ بروید پیاده روی

متن سخنرانی :
فرآيند خلاقيت -- اين را می‌دانيد -- از ايده اوليه تا محصول نهايی، فرآيندی طولانی است. خيلی تکراری است،اصلاحات فراوان می‌خواهد، خون دل خوردن، عرق ريختن،اشک ريختن دارد و سال‌ها طول می‌کشد. و ما نمی‌گوییمقرار است برويد پياده روی و با کليساي سيستين در دست چپ‌تانبه خانه برگرديد. خوب ما بر کدام بخش فرآيند خلاقيتتمرکز کرده‌ايم؟ تنها بخش نخست. فقط طوفان مغزی،که به ايده‌ای جديد منجر می‌شود. در واقع ما چهار مطالعهبر روی افراد مختلف انجام داديم. چه در خانه قدم بزنيدچه بيرون. و تمام اين مطالعاتبه نتايج يکسانی رسیدند. امروز می‌خواهم تنها درباره يکی از آنها برای شما بگويم.
يکی از آزمون‌هايیکه برای خلاقيت استفاده کرديم کاربردهای جايگزين بود. در اين آزمون، چهار دقيقه وقت داريد. بايد هر چه بيشتر راه‌های ديگریکه به ذهن‌تان می‌رسد برای استفاده از اشيای روزمره ارايه کنيد. پس، به طور مثال،با يک کليد ديگر چه کار می‌توانيد بکنيد، غير از اينکه از آن براي باز کردن قفل استفاده کنيد؟ مشخصاً می‌توانيد از آن به عنوان چشم سوم يک زرافه استفاده کنيد، نه؟ شايد. به نوعی جالب و جديد باشد. اما خلاقانه است؟ پس افراد هر چه توانستندايده جديد ارايه کردند، و ما بايد تصميم می‌گرفتيم: خلاقانه هست يا نه؟
تعريفی که خيلی‌ها از خلاقيت دارند‌ «نوآوری مناسب» است. اگر چيزی بخواهد مناسب باشد،بايد واقع‌گرايانه باشد، پس متاسفانه، نمی‌توانيديک کليد را به عنوان چشم استفاده کنيد. بوو! اما نکته دوم، «نوآوری،»اين است که کسی تا به حال نگفته باشد. پس برای ما، اول بايد مناسب باشد، بعد نوآورانه، هيچ کس ديگر در تمام جمعيتی که ماروی آن تحقيق می‌کرديم آن را نگفته باشد. پس ممکن است فکر کنيد می‌توانيد از کليد استفاده کنید و روی ماشين کسی خط بیاندازید، اما اگر کس ديگری هم آن را بگويد،برای آن اعتباری به دست نخواهيد آورد. هيچ کدام‌تان. با اين حال، فقط يک نفر اين را گفت: «اگر داشتيد می‌مرديدو مرگ‌تان يک قتل رمزآلود بود، و بايد اسم قاتل و کلمات آخرتان را روی زمين حک می‌کرديد.» يکی اين را گفت.
(خنده)
و اين يک ايده خلاقانه است،چون هم مناسب است هم نوآورانه.
اين ايده ممکن است وقتی در اين آزمون هستيددر حالی که نشسته‌ايد به ذهن‌تان برسد يا وقتی که داريد روی تردميل قدم می‌زنيد.
(خنده)
آنها اين آزمون را دو بار،با موضوعات مختلف انجام دادند. سه گروه: گروه اول ابتدا نشستند و دوباره برای آزمون دوم هم نشستند. گروه دوم اول نشستند، و بعد آزمون دوم را در حالیکه روی تردميل راه می‌رفتند دادند. گروه سوم --و اين جالب است -- اول روی تردميل راه رفتند،و بعد نشستند. خوب، پس دو گروهکه برای آزمون اول کنار هم نشستند، خيلی به هم شبيه بودند، و ميانگين آنهاحدود ۲۰ ايده خلاقانه برای هر نفر بود. گروهی که روي تردميل در حال راه رفتن بود دوبرابر بهتر عمل کرد. و آنها تنها داشتند روی يک تردميلدر اتاقی بدون پنجره راه می‌رفتند. به ياد داشته باشيد، آنها دو بار امتحان دادند. افرادی که در امتحان دوم دوباره نشستند،نتايج بهتری نداشتند؛ تمرين تأثيری نداشت. اما همان کساني که نشسته بودندو بعد روی تردميل رفتند پياده روی باعث تقويت‌شان شد. نکته جالب اينجاست. کسانی که روی تردميل راه می‌رفتند هنوز اثرات باقی‌مانده‌ای از پياده روی داشتند، و همچنان خلاق بودند. پس مفهوم آن اين استکه بايد قبل از جلسه مهم بعدی‌تان حتماً کمی پياده روی کنيد و بلافاصله بعد از آن طوفان مغزی را آغاز کنيد.
پنج راهنمايی برای شما داريم تا کمک کندکه بهترين تاثير ممکن را بگيريد. اول، يک مشکل يا يک موضوعبرای طوفان مغزی داشته باشيد. پس اين اثر دوش نيست که زير دوش باشيدو ناگهان ايده‌ای نو از شيشه شامپو بزند بيرون. اين چيزی است که در طول زمان فکر شما را مشغول مي‌کند. آنها خودخواسته در حين پياده رویدر حال فکر کردن درباره طوفان مغزی حول زاويه ديد متفاوتی هستند.
دوم -- اين سوال زياد مطرح می‌شود: دويدن هم خوب است؟ خوب، پاسخ برای من اين استکه اگر در حال دويدن باشم تنها ايده جديدی که خواهم داشتندويدن است، پس ...
(خنده)
اما اگر دويدن براي شما راحت است،خوب است. مشخص شده، هر فعاليت فيزيکیکه نيازمند توجه زيادی نباشد. پس راه رفتن با گام‌های راحتانتخاب خوبی است.
همچنين، شما می‌خواهيد هر چه می‌توانيد بيشتر ايده به دست بياوريد. يکی از کليدهای خلاقيت اين استکه به همان ايده اول نچسبيد. ادامه بدهيد. به ايده جديد دادن ادامه بدهيد، تا اينکه يکي دو ايده برای دنبال کردن انتخاب کنيد.
ممکن است نگران باشيدکه نمی‌خواهيد آنها را بنويسيد، چون اگر يادتان رفت چه؟ خوب ايده اينجا صحبت کردن درباره آنها است. همه درباره ايده‌های جديدشان صحبت می‌کردند. خوب می‌توانيد هدفون بگذاريدو با گوشی موبايل‌تان ضبط کنيد و بعد فقط وانمود کنيدکه يک مکالمه خلاقانه داريد، خوب؟ چون کار نوشتن ايده‌تانخودش يک مانع است. اين گونه خواهيد بود،«به اندازه کافی خوب هست که آن را بنويسم؟» و بعد آن را می‌نويسيد. پس هر چه می‌توانيد بيشتر صحبت کنيد،آنها را ضبط کنيد و بعداً به آنها فکر کنيد.
و در نهايت: برای هميشه اين کار را نکنيد. خوب؟ اگر به پياده روی رفتيدو هيچ ايده‌ای به ذهن‌تان نرسيد، يک وقت ديگر دوباره سراغ آن برويد.
فکر کنم داريمبه وقت استراحت نزديک می‌شويم، پس يک ايده دارم: چرا پاشنه کفش‌تان را بالا نمی‌کشيد و افکارتان را به پياده روی نمی‌بريد؟
متشکرم.
(تشويق)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *