کمدی خورهها
متن سخنرانی :
اولین باری که کریس برای سخنرانیدر TED با من صحبت کرد، گفتم نه، چون فکر کردم نمیتوانم آن ارتباط شخصی که میخواستم را برقرار کنم. این کنفرانس بزرگی است. اما او توضیح داد که در مضیقه است و برایش مشکل بود که آن جاذبهی جنسی و قدرت ستارهای که کنفرانسبه آن مشهور بود را پیدا کند.پس گفتم خُب تد، یعنی کریس. به دو شرط میآیم. یک: میخواهم در زودترینزمان ممکن در صبح صحبت کنم. و دو: میخواهم موضوعTED 2006 را انتخاب کنم. و خوشبختانه موافقت کرد. و موضوع دو سال بعد این خواهد بود:«عکسهای بامزه توله سگها».
(ویدئو) (موزیک)
[چطور درست برقصیم][چرخش ساده]
[سبک جدید]
[سبک قدیمی]
[بابات کیه؟]
[اسب سواری]
[عشقبازی با جمعیت]
[ضربه به باسن]
[هم زدن قابلمه عشق]
[گشت و گذار ... معمولی]
[حرف.]
(تشویق)
من دوربیننما را اختراع کردم.
(خنده)
در واقع عکس نمیگیرد،اما خیلی ارزانتر است، و همچنان فکر میکنید آنجا بودهاید.
(خنده)
(گلوی خود را صاف میکند)
(خنده)
«آقای محترم، روز خوش، تعارف روزمره، و بهترین آرزوها برای شما و خانوادهتان.
(نفس میکشد)
میدانم از دیدن این نامه غافلگیر میشوید، اما نگذارید غافلگیرتان کند، چون ورود سرزده در طبیعت عادی است، و طبق ضربالمثل، چیزهایاصیل را به سختی میتوان یافت، اما صدای بازتاب آنها بلندتر است. پس تصمیم گرفتم شخصاً با شما تماس بگیرم، تا در مورد صداقت و امنیتبه من اطمینان دهید، اگر مجبور شوم مقداریپول را به شما واگذار کنم. من آقای مایکل بنگورا هستم،پسر آقای تیامو بنگورای فقید که وزیر دارایی سیرالئون بود اما در جنگ داخلی کشته شد.
(خنده)
دانش من نسبت شرایط اقتصادی مساعدکشور شما برای سرمایهگذاری و شفافیت و قابل اعتماد بودن مردم شمابرای مشارکت در کسبوکار، دلیل نوشتن این نامه برای شما بوده است.
(خنده)
قبل از مرگ پدرم، او مجموعاً ۲۳ میلیون دلار آمریکا داشت، که در طول جنگ از رهبرانشورشی دور نگه داشته بود.
(خنده)
این پول قرار بود برای نوسازی ذخایر آب سراسر کشور قبل از شروع جنگ مصرف شود. وقتی جنگ آغاز شد، رهبر شورشیان خواست این پول به او داده شود، پدرم اصرار داشت کهاین پول در اختیارش نیست، و به دلیل خودداری از دادن پول، کشته شد. در همین حال، من و مادرم تنها کسانی هستیم که در موردش میدانیم،چون پدرم همیشه به من اطمینان داشت.
(آه میکشد)
من با یکی از امدادگرانصلیب سرخ قراری گذاشتم، که پولها را با خودروی ون رسمی خودبه فرودگاه لونگی در فریتاون منتقل کرد، اگرچه از محتوای جعبهها خبری نداشت.
(خنده)
این پول به عنوان یک دارایی خانوادگی در یک شرکت سهام مورد اطمینان درداکار، سنگال سپردهگذاری شده است، کشوری که به من پناهندگی موقت داده بود. من نمیخواهم پول رادر سنگال سرمایهگذاری کنم به خاطر شرایط اقتصادی نامطلوب،و نزدیکی به کشورم. تنها کمکی که از شما میخواهم،که میدانم برایم انجام میدهید، اینها هستند:یک، شریک ساکتی باشید و پولها را در حساب خوددر صندوق دریافت کنید؛ دو، یک حساب بانکی تحت کنترل خود باز کنید که پولها به آن منتقل شوند؛ سه، پولها را در حساب خوددر صندوق دریافت کنید؛ کمیسیون خود را بردارید؛و باقیمانده پول را رها کنید تا زمانی که من برسم،پس از این که انتقال کامل شد. با احترام، آقای مایکل بنگورا.»
(خنده)
(تشویق)
این واقعاً خجالتآور است. پشت صحنه به من گفته شدکه ۱۸ دقیقه وقت دارم. من فقط ۱۵ دقیقه آماده کردم.
(خنده)
پس اگر اشکالی ندارد،میخواهم سه دقیقه فقط صبر کنم.
(خنده)
(خنده تمام میشود)
واقعاً متأسفم.
(خنده)
(تشویق)
اسم شما چیست؟
(خنده)
مارک سورفاس. واقعاً باحال است، هان؟ در جستجوی شادی.
(خنده)
آیا باکره هستید؟ باکره؟
منظورم این است -- نه، یعنی از نظر TED؟
(خنده)
هستید؟ اوه، بله؟ پس چقدر هستید، مثلاً هزار تا،دو هزار تا، این حدود؟ ها؟ اوه؟ نمیدانی در مورد چه صحبت میکنم؟
(خنده)
آه، مارک --
(خنده)
سورفاس.
(خنده)
۱,۸۶۰ -- خوبم؟
و چیزی برای خجالت کشیدن وجود ندارد. چیزی برای خجالت کشیدن وجود ندارد.
(تشویق)
آره، دیشب داشتم باچند نفر از گوگل میگشتم. خیلی باحال، داشتیم مست میکردیم.
(خنده)
و به من میگفتند کهنرمافزار گوگل آنقدر پیشرفته شده که بر اساس تعاملی که با گوگلدر طول عمرتان دارید، واقعاً میتوانند پیشبینی کندکه چه میخواهید بگویید --
(خنده)
دفعه بعد.
و من گفتم «گمشو بابا. این مسخره است.»
(خنده)
اما آنها گفتند «نه، اما به کسی نشان نده.»
اما اشتباه کردند. و گفتند که میتوانم تنها تایپ کنم«قرار بود بعدش چه چیزی بگویم؟» و اسمم، و به من میگوید. و باید بگوم، این یک نرمافزار خالص است، این یک مرورگر اینترنت واقعی استو این هم سایت گوگل است، و امروز قرار است آن را زنده امتحان کنیم. قرار بود بعدش چه چیزی بگویم؟ و «زی فرنک» -- این منم. آیا احساس خوششانسی میکنم؟
(خنده)
(فریاد میزند)آیا احساس خوششانسی میکنم؟
شنوندگان: بله! آره!
(آه میکشد)
(خنده)
زی فرنک: اوه! شگفتانگیز است.
(خنده)
در مارس ۲۰۰۱ --
(خنده)
من در هنگام رقص با آهنگ «عشقم را بیازمای»مدونا از خودم فیلم گرفتم. در یک سهشنبه، لینکی ازوبسایت حاوی آن کلیپها به ۱۷ نفر از نزدیکترین دوستانم فرستادم، به عنوان بخشی از دعوتنامه به -- -- به تولد ۲۶ سالگیام.
(خنده)
(گلویش را صاف میکند)
تا دوشنبه، روزانه بیش از یک میلیون نفراز آن سایت بازدید میکردند.
(آه میکشد)
(خنده)
در طول یک هفته، از شرکتارثلینک با من تماس گرفتند که به دلیل هزینه اضافی ۱۰ سنت بر مگابایت، من ۳۰ هزار دلار بدهکار شدهام.
(خنده)
لازم به ذکر نیست که،میتوانستم شغلم را ترک کنم.
[اخراج شده بود]
(خنده)
و در نهایت، میدانید، فریلنس شوم.
(خنده)
[بیکار]
اما بعضیها من را چیزهای دیگریمینامند، مثل مرشد اینترنت یا --
[کله خر]
پیشوای اینترنت.
(خنده)
میدانستم چیزی دارم. من در واقع در یک فلسفهی پیچیده که توضیح دادنش سخت است، خلاصه میشومکه اینجا به آن نمیپردازم، چون کمی زیادی برایهمه شما عمیق است، ولی --
(خنده)
درباره چیزی است که وبسایتهارا مشهور میکند، و میدانید، این --
[مثل یک دیوانه برقص و چیزی را نفروش]
این تأسفآور است که زمان بیشتری ندارم. شاید بتوانم سال آینده یا مثل آن برگردم.
(خنده)
من علاقه زیادی به ایمیل دارم.ایمیلهای زیادی میگیرم. احتمالاً چهار سال بعد هم روزانه دویستیا سیصد ایمیل در روز دریافت میکنم از افرادی که نمیشناسم، و این فرصت فوقالعادهای بوده است برای این که فرهنگهای مختلف را بشناسم. مثل میکروسکوپی به سایر نقاط جهان است. میتوانید به نوعی بهزندگی دیگران متصل شوید. و حس میکنم خیلی ازکاربران عادی الهام میگیرم. مثلاً فردی نوشته «هی زی،اگر زمانی به بولدر اومدی، باید با ما بترکونی»و من گفتم «وایسا چرا؟»
[ترکاندن]
(ویدئو) (موزیک)
و آنها گفتند «هی زی، مرسی بابت ترکوندن، ولی منظورم ترکوندنی که لخت باشیم.»
(خنده)
و این خجالتآور بود. اما میدانید، این نوعی همکاریمیان من و طرفداران است، و من گفتم «حتما».
[لخت ترکاندن]
(ویدئو) (موزیک)
(خنده)
میشنوم خیلی از شما زمزمه میکنید.
(خنده)
و میدانم چه میگویید. «لعنتی! چطور این قدر روان ارائه میکند؟»
(خنده)
و باید بگویم که امسالتمام کارها را من نکردهام. فکر میکنم از کریس هم بایدتمجید شود، چون در سالهای گذشته سخنرانهای سطح پایینتری در TED بودهاند. نمیدانم.
پس امسال کریس یک شبیهسازکنفرانس TED برای ما فرستاد.
(خنده)
که واقعاً به ما سخنرانهاامکان داد آن را تجربه کنیم، و در خانه تمرین کنیم تابرای این تجربه آماده باشیم. و باید بگویم، میدانید،اینجا بودن واقعاً عالی است.
(تشویق ضبطشده)
دوست دارم برای همه شما کمی جوک بگویم.
(تشویق و خوشحالی ضبطشده)
البته نه فقط چیزهای خوب. میتوانید اعتراض کنید.
صدا: هی، دیوانه، از صحنه بیا پایین!
ز.ف: خودت از صحنه بیا پایین.
(خنده)
صدا: ما مالکم گلادول را میخواهیم.
(خنده)
(صدای غرغر بچه)
(تشویق جمعیت عظیم)
در موردی که وقتت تمام شود.
(موسیقی قهرمانانه)
فقط یک مورد آخر.دوست دارم بگویم، واقعاً --
(خنده)
واقعاً دوست دارم از همهبرای بودن در اینجا تشکر کنم.
(موسیقی بلند)
(خنده)
و حالت قورباغه.
(آواز خواندن)
(آواز میخواند) «اه، اولین باری که بایک میگوی سنگی عشقبازی کردم --»
(خنده)
[جوکهای هرزنامه،جوکهای هواپیمایی جدید هستند]
(آه میکشد)
درست است. بعضیها به من میگویند، «زی، تو تمام این کارها راانجام میدهی، این کارهای اینترنتی، و هیچ پولی در نمیآوری.»
(خنده)
«چرا؟» و من میگویم «مامان، بابا --
(خنده)
دارم سعی میکنم.» نمیدانم که همه این را میدانید یا نه، ولی بازار بازیهای ویدئویی، بچهها این بازیهایویدئویی را بازی میکنند، اما ظاهراً پول زیادی آنجا است. یعنی مثلاً فکر میکنم هر سالحدود ۱۰۰ هزار دلار برای این چیزها خرج میشود. پس تصمیم گرفتم دست خودم را امتحان کنم. چند بازی درست کردم.
(خنده)
اسم این «آتئیست» است. من متوجه شدم بین بچهها مشهور خواهد شد. اوکی. ببینید، من حرکت میکنم و چیزهایی میگویم.
(آه میکشد)
[پایان بازی. بازی مجدد وجود ندارد.]
(خنده)
این چندان خوب پیش نرفت.
(خنده)
واقعاً متوجه نمیشوم چرا دارید میخندید.
(خنده)
باید قبل از این که سعی کنممعرفیاش کنم، این کار را میکردید. «بودایی»، البته خیلی خیلی شبیهبه «آتئیست» به نظر میرسد.
(خنده)
اما به عنوان یک اردک برمیگردید.
(خنده)
و این عالی است، چونمیدانید، با پرداخت ۲۵ سنت میتوانید این را زمان زیادی بازی کنید.
(خنده)
و کریس در یک ایمیل گفته بود که ما باید چیز جدیدی به TED بیاوریم، چیزی که به هیچ کس نشان ندادهایم. پس من این را برای TEDدرست کردم. این «مسیحی» است. سومین بازی مجموعه است. امیدوارم امسال عملکرد خوبی داشته باشد.
(آه میکشد)
(خنده)
موردی را ترجیح میدهید؟
(خنده)
انتخاب خوبی است.
(خنده)
باید برای دومین رسیدن صبر کنید،
که یک عدد تصادفی بین یک و ۵۰۰ میلیون است.
(خنده)
واقعاً اینجا داریم در موردچه چیزی صحبت میکنیم؟ اوه، سرگرمی فناورانه.
(خنده)
سرگرمی فناورانه، برای من معنایی داردچون لذت زیادی از فناوری میبرم. و در واقع، درست کردن چیزها با فناوری -- و اینجا جدی هستم، اگرچه دارم از صدای طعنهآمیزماستفاده میکنم -- نمیکنم -- صبر کنید. درست کردن چیزها، میدانید -- درست کردن چیزها در واقعبرای من خیلی لذتبخش است. این فرآیند خلق کردن است که من را خوشحال و جدا از اضطراب دائمدر زندگیام نگه میدارد، و این احساس که حدود ۸۰ درصدپروژهای را تمام کردهاید -- وقتی میدانید که همچنان کاریبرای انجام دادن دارید، اما تمام نشده، و شما هنوزچیزی را شروع نکردهاید -- این واقعاً زندگی من را تشکیل میدهد.
و کاری که من انجام دادهام این است که
کم کم به درست کردن فضاهایاجتماعی آنلاین علاقهمند شدم برای به اشتراک گذاشتن احساسات با افرادی که خودشان را هنرمند نمیدانند. ما در یک فرهنگ مرشدی زندگی میکنیم. خیلی سخت است که از نرمافزاریاستفاده کنیم چون غیرقابلدسترس است، مردم حس میکنند باید راهنما را بخوانند. پس سعی کردم این فعالیتهایخیلی مینیمال را انجام دهم که به افراد امکان میدهدخودشان را بروز دهند، و امیدوارم --
(آهنگ «پایان» از گروه دورز)
واو! من در صفحه هستم، ولی آن وجود ندارد.
(خنده)
مثل این است که -- جدی، هرچند --
(خنده)
من سعی میکنم محیطهای معناداری برایمردم درست کنم که خودشان را بروز دهند.
(خنده)
اینجا مسابقهای درست کردم به نام«وقتی وسایل دفتر حمله میکنند»، که فکر میکنم بین شاغلینخیلی سر و صدا کرد.
(خنده)
بیش از ۵۰۰ شرکتکننده در سه هفته. مد دستمال توالت.
(خنده)
دوباره، افرادی از تمام کشور. این ساعت مخصوصاً خیلی فوقالعاده است.
(خنده)
ابزارهای طراحی آنلاین --احتمالاً خیلی از آنها را دیدهاید. فکر میکنم شگفتانگیز هستند. فرصتی برای مردم هستندکه با مداد رنگی بازی کنند و چیزهایی مثل آن. اما من به فرآیند خلق کردن علاقهمندم، به عنوان رویداد واقعی که به آن علاقه دارم. و مشکل این است که افراد زیادیدر طراحی گند میزنند، و از این ناراحت میشوند،به نوعی، میدانید، آدم خطی، چیزهای کوچک زشتی که خلق کردهاند. و در پایان، باعث میشودکه دیگر با آن بازی نکنند، یا آلت تناسلی یاچیزهایی مانند آن میکشند.
(خنده)
پس «نگارنده» تلاشی استبرای خلق یک ابزار تولیدی. به عبارت دیگر، این یک ابزار کمککننده است. میتوانید آدم خطی ساده خود را بکشید، و با شما همکاری میکند تایک حکاکی آلمانی پساجنگ خلق شود.
(خنده)
در واقع برای طراحی چیزهایی بهترتنظیم شده که بدتر به نظر میرسند. پس شروع به رسم کردن میکنیم. پس ایده این است که واقعاً بتوانید، میدانید، در این فرآیند مشارکت کنید، اما ببینید یک چیز واقعاً ترسناک،زیبا به نظر میرسد. و اینها بعضی از مواردمورد علاقه من هستند. این یک عروسک خیمهشببازیاست که برایم فرستاده شده بود. خیلی باحال.
(خنده)
عزیزم. چیزهای زیبا. یعنی این فوقالعاده است. یک دختر یازده ساله آن را کشید و فرستاد. جذاب است.
(خنده)
جدی میگویم. شوخی نمیکنم.
(خنده)
اما فکر میکنم یک چیز واقعاًسرگرمکننده و فوقالعاده است. اسمش «پروژه تخیل» است. یک فضای آنلاین است، که در اصل، یک فروم تغییرشکلیافته است که نوشتار تخیلی همکارانه را تشویق میکند. اینها هایکو هستند. همه هایکوها توسط افرادمختلف نوشته شدهاند. در واقع، هر خط توسط شخص متفاوتی در زمان متفاوتی نوشته شده است. فکر میکنم «حالا به بالا گره خورده،به پایین گره خورده، معشوقه بیرحم به من نزدیک میشود،حالا به پایین گره خورده، بلند شده است.» یک روش جالب است، و به شما میگویم، اگر به خانه آمدید، و همسرتان،یا هر کسی که هست، بگوید «بیا صحبت کنیم» -- این تمام وجودتان را میلرزاند.
(خنده)
اما فعالیتهای جانبی مثل اینها است که به افراد امکان میدهد جمعشوند و کارهای جالب بکنند. آنها در واقع میتوانند همدیگر را بشناسند و فکر میکنم این طور فعالیتهای جانبی سبک کلید پرورش دادن برخی از سرمایههای اجتماعی پیونددهندهما هستند که آنها را کم داریم. و خیلی خیلی سریع --من عاشق عروسکها هستم. این یک عروسک است. با موسیقی میرقصد. لوته راینیگر، یک عروسکگردانفوقالعاده در قرن بیستم، که شروع کرد به انجام کارهای استادانهتر. من به عروسکها علاقهمند شدم، و فقط میخواهم یک چیزپایانی را به شما نشان دهم. اوه، اینطور عروسکها را درست میکنید.
(تشویق)
کریس اندرسون: خانمهاو آقایان، آقای زی فرنک.
(تشویق)