تام وویک:سه طریقه ایجاد مفاهیم توسط مغز
متن سخنرانی :
سال گذشته در تد ما به منظور روشن كردن پیچیدگی های قابل توجه و غنای تجربياتمان در این کنفرانس در پروژه ای به نام Big Viz تلاش كرديم. و Big Viz مجوعه ای از 650 طرح که توسط دو هنرمند تجسمی تهیه شده است. دیوید سی بت بوسیلهء نرم افزار Grove و کوین ریچاردز بوسیله Auto desk 650 طرح کشیدند که سعی داشت مفهوم اصلی ایدهء هر سخنران رو به تصویر بکشه و همه در قابل استفاده بودن آن اتفاق نظر داشتند. این طرح ها ایده های کلیدی، تصاوير، لحظات سحرانگيزي که همگي در سال گذشته تجربه كرديم را زنده كرد.امسال به اين انديشيديم، "چرا آن قابل استفاده است؟" چه چيزي در پويانمايي، طرح ها و تصاوير مفاهيم را ميسازد؟ و اين پرسش مهمي براي پرسيدن و پاسخ دادن است زيرا که بیشتر دانستيم که مغز چگونه معاني را ایجاد ميكند، بهتر بتوانیم ارتباط برقرار كنيم، و همچنين فکر می کنم، بهتر بتوانیم بيانديشيم و با يكديگر همکاری كنيم. بنا بر اين امسال قصد داريم چگونگي تصوير سازي مغز را تجسم كنيم.
روانشناسان شناختی اکنون به ما ميگويند كه مغز دنيا را همانطور كه هست نميبيند، اما در عوض، یک سری از مدل های ذهنی را از طریق مجموعه ای از " لحظات آهان" یا لحظات کشف، از طریق فرایند های مختلف ايجاد ميكند.
بديهي است پردازشي كه از چشم آغاز ميشود. نور وارد شده و به پشت شبكيه برخورد كرده و به گردش در آمده بخش اعظم آن به پشتي ترين بخش مغز به قشر اوليه بينايي ارسال ميشود. و قشر اوليه بينايي تنها هندسه ساده اي از تصوير فقط ساده ترين اشكال را ميبيند. اما آن همچنين مانند ایستگاه رله عمل ميكند كه اطلاعات را به نقاط دیگر مغز بازتاب و تغییر مسیر می دهد. همانطور که بسیاری از 30 بخش دیگري كه بطور گزينشي حس بيشتري را بر مي انگيزند، از طريق تجربيات "آهان" معناي بيشتري را ايجاد ميكنند. ما قصد داريم تنها در مورد يه تا از آنها صحبت كنيم.
به اين ترتيب اولين آنها جريان شكمي نام دارد. آن در اين طرف مغز قرار دارد. و اين بخشي از مغز است كه چيستي چيزي را تشخيص ميدهد. آن يابنده "چيستي" است. به دست نگاه كنيد. به كنترل از راه دور نگاه كنيد. صندلي. كتاب. خوب آن بخشي از مغز است كه وقتي شما كلمه اي را به چيزي اطلاق ميكنيد، فعال ميگردد.
بخش دوم مغز جريان پشتي نام دارد. و كاري كه آن انجام ميدهد قرار دادن اشياء در فضاي فيزيكي بدن است. بنا بر اين اگر اينجا به اطراف اين صحنه نگاه كنيد شما به نوعي نقشه ذهني صحنه را ايجاد خواهيد كرد. و در صورتي كه چشمانتان را ببنديد خواهيد توانست بصورت ذهني در آن حركت كنيد اگر آن را انجام داديد توانسته ايد جريان پشتي را فعال نماييد.
سوين بخشي كه مي خواهم در موردش صحبت كنم سامانه اندامي است. و اين در قسمت مياني و تحتاني مغز است. آن بسيار قديمي و تكامل يافته است. و آن بخشي است كه حس ميكند. آن به نوعي احشاء مركز است جايي كه شما تصوير را ببينيد و برويد، "اوه! من يك واكنش قوي يا احساسي نسبت به چيزي كه ديدم دارم"
پس تركيبي از اين مراكز پردازش ما را براي ساختن معاني به روش هاي بسيار مختلف كمك ميكنند. پس ما چه چيزي در مورد اين مي توانيم بياموزيم؟ چگونه ميتوانيم اين درون بيني را بكار بگيريم؟ خوب، دوباره، ديد نموداري نشانگر اين است كه چشم هر آنچه را كه نگاه ميكنيم بصورت بصري مورد تحقيق قرار ميدهد. مغز بطور موازي آن را پردازش ميكند تا از اطلاعات بدست آمده از مجموعه يك سري سوال يك مدل ذهني يكتا ايجاد نمايد.
بنا براي، به عنوان مثال، نگاره اي خوب چشم را به يك حركت تند دعوت ميكند، تا بطور انتخابي منطق ديداري ايجاد نمايد. بنا بر اين اثر جذاب و نگاه به تصوير مفهوم را خلق ميكند. اين منطق انتخابي است. حالا ما اين اطلاعات را مكاني كرده و تكميل نموديم. بسياري از شما ممكن است ديوار سحر آميزي را كه ما در رابطه با پيكسل باهوش ساختيم جايي كه ما کاملا به معنای واقعی کلمه دیوار بی نهایت ساختيم، را بياد بياوريد. و به این ترتیب ما می توانیم ایده های بزرگ را مقایسه كرده و بسنجيم. بنا براين اثر جذاب و خلق تصوير اثر گذار به مفهوم غنا مي بخشد. بخش ديگري از مغز فعال ميگردد و سپس سامانه اندامي فعال ميشود وقتي ما رنگ و حركت را ميبينيم. و آشكارسازها اوليه شكلها و الگو وجود دارد كه ما قبلا در مورد آنها شنيده ايم.
پس اين به چه معني است؟ ما با ديدن و بوسيله عمل بازجويي تصويري، معاني را ميسازيم. درسهاي ما بر سه قسمت است. يكم، استفاده از شكلها براي آشكارسازي آنچه تلاش ميكنيم تا بگوييم. دوم، آن تصاوير را اثر گذار سازيم تا بيشتر و بطور كامل با آن ارتباط برقراركنيم. و سوم، تقويت حافظه با يك تداوم تصويري. اينها راهكارهايي است كه با استفاده از آنها ميتوان طيف گسترده اي از راه حل ها را عملي نمود.
پس نسخه با فناوري پايين آن شبيه به اين است. و، ضمنا، اين راهي است كه ما با آن آرايش را در Autodesk در برخي از سازمانها و بخشهايمان. توسعه داده و فرموله كرديم. چيزي كه ما به معناي واقعي انجام داديم كشيدن تمامي طرح هاي استراتژيك گروها در يك ديوار عظيم بود. و اين بسيار قدرتمند است زيرا همه، همه چيز را ميبينند. هميشه يك اتاق يا محلي وجود دارد تا بتوان به درك درستي از همه اجزاء سازنده در برنامه استراتژيك رسيد.
اين تصوير زماني آن است. ميتوانيد بپرسيد، " رئيس كيست؟" خواهيد توانست آن را پيدا كنيد. بنا بر اين با اثر جمعي و مشاركتي ساختن تصوير به همكاري تبديل ميشود. بدون استفاده از پاور پوينت در دو روز. اما در عوض تمام گروه مدل ذهني مشتركي را خلق كردند كه همه با آن موافق و ميتوانستند در آن جهت حركت كنند.
و اين ميتواند با برخي از فن آوري هاي ديجيتال در حال ظهور تكميل و افزايش يابد. واين امروز بزرگتري پرده برداري ما است. و اين مجموعه اي از فن آوري هاي نو ميباشد كه از صفحات نمايش بزرگ با محاسبات هوشمندانه اي كه در پس آن است براي پديدار نمودن ناديده ها استفاده ميكند. در اينجا آنچه ما ميتوانيم انجام دهيم نگاهي به پايداري، به معناي واقعي آن است. بنا بر اين يك گروه ميتواند نگاه واقعي به تمامي اجزاء كليدي برانگيزاننده ساختار داشته و انتخابها خود را انجام و سپس نتيجه نهايي كه در اين صفحه نمايان ميشود، را ببينند.
بنا بر اين مفهومي كردن تصاوير داراي سه بخش است. دوباره يكم، شفاف سازي ايده ها با ديداري نمودن آنها. دوم، تاثيرگذار نمودن آنها. و سپس سوم، آنها را مانگار كنيم. و من بر اين باور هستم كه اين سه اصل ميتواند حل برخي از مشكلات بسيار دشوار را كه ما امروزه با آنها روبرو هستيم، عملي كند. بسيار سپاس گذارم.
(آفرين)