دولتها جنگ سایبری را درک نمیکنند. ما به هکرها نیاز داریم
متن سخنرانی :
در سال ۲۰۰۸ میلادی ، برهان حسن ۱۷ ساله سوار هواپیمایی از مینیاپولیس به مقصد شاخ آفریقا شد. و با اینکه برهان جوانترین نیرو بود فقط او نبود. الشباب توانسته بودبیش از ۲۴ نفر را استخدام کند که در اواخر نوجوانی و اوایل بیستسالگی خود بودند که حضور قابل توجهی در شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک نیز داشتند. اینترنت و سایر فناوریها زندگی روزمرهی ما را تغییر دادهاند اما آنها روشهای سربازگیری، افراط گرایی و خطوط مقدم جنگها را هم تغییر دادهاند. خطوط ارتباطی توییتر، گوگل و معترضان مبارزهکننده برایدموکراسی چطور؟ این اعداد سرورهای عمومی DNS گوگل را نشان میدهند که تنها راه دیجیتالی عبور از مرزی بود که معترضان داشتند و میتوانستند برای ارتباط با یکدیگر و دسترسیبه جهان بیرون و اطلاعرسانی گسترده در مورد آنچه داخل کشورشان اتفاق میافتاد، استفاده کنند. امروزه جنگ اساساً بدون مرز است. اگر امروز حد و مرزی هم برای جنگها باشد دیجیتالی است نه جغرافیایی. و زیرهمهی اینها خلع قدرتی هست که در آن بازیگران غیردولتی، افراد وسازمانهای خصوصی نسبت به سازمانهای نظامی واطلاعاتیِ کُند و قدیمی برتری دارند. دلیلش هم این است که در عصر جنگ دیجیتال یک حلقه بازخوردی وجود دارد که در آن فناوریهای جدید، مثلرسانههایی که ذکر کردم و انواع بدتر دیگر میتوانند توسط افراد و سازمانها فراگرفته شده و گسترش پیدا کنند سریعتر از آنکه دولتها بتوانندواکنش نشان دهند. برای نشان دادن سرعتفکر کردن دولت ما به این مسئله میخواهم به چیزی اشاره کنم که به طور زیرکانهای ارزیابی تهدید جهانی نامیده شده که هر ساله مدیر اطلاعات داخلی امریکا به چشمانداز تهدید جهانی نگاه میکند و میگوید، "اینها تهدیدات هستند،اینها جزئیات هستند، و ما اینگونه آنها را طبقهبندی میکنیم." در سال 2007 میلادی ، هیچگونه اشارهایبه امنیت سایبری نشده بود. تا سال ۲۰۱۱،که در انتهای لیست قرار گرفت و چیزهای دیگری مثل قاچاق مواد مخدر از غرب آفریقا اولویت پیدا کردند. در سال ۲۰۱۲ همچنان از چیزهایی مثل تروریسمو گسترش تولید اتمی عقب بود. در سال ۲۰۱۳ به تهدید اصلی تبدیل شد و در سال ۲۰۱۴ و تا آینده دورچنین خواهد بود. چنین مسائلی به ما نشان میدهند که امروزه یک ضعف بنیادی در دولتها برای سازگاری و فراگیری در جنگ دیجیتالی وجود دارد که در آن جنگ غیرمادی، بیمرز و اغلبکاملاً غیر قابل ردیابی است. و جنگ فقط اینترنتی و غیر اینترنتی آنگونهکه در بنیادگرایی تروریستی میبینیم نیست، بلکه نوع دیگری هم دارد. ما همه از وقایع هولناک امسال در پاریس با حملات تروریستی شارلی هبدو مطلع هستیم. کاری که هکر یا گروه کوچکی ازافراد ناشناس انجام دادند، ورود به مکالمات شبکههای اجتماعیبود که همه ما در آنها شرکت کردیم. JeSuisCharlie# در فیسبوک، توییتر، گوگل و جاهای دیگر که میلیونها نفر،از جمله خود من در مورد این اتفاقات صحبت میکردیم و عکسهایی مثل این را میدیدیم تصویرعاطفی و دردناک کودکی کهروی مچش نوشته بود Je suis Charlie. و این تبدیل بهیک سلاح شد. کاری که هکرها کردندتبدیل این عکس به سلاح بود که قربانیان ساده لوح مثل همهی ما در آن مکالمهها این عکس را میدیدیم و دانلود میکردیم اما در این عکس بدافزار جاسازی شده بود. وقتی شما این عکس را دانلود میکردید سیستم شما را هک میکرد. ۶ روز تا تشکیل یک کمپینجهانی بدافزارطول کشید. امروزه مرز بین حوزههای دیجیتالی و واقعی از بین رفته است و ما شاهد حملات غیراینترنتیمانند حملهی پاریس هستیم که به هکهای اینترنتی اختصاص دارند. و این را میشود بهسربازگیری هم تعمیم داد. ما افراط گرایی آنلاین نوجوانان را شاهدیم که میتوانند برای حملات تروریستی مستقیم به کار گرفته شوند. با این همه، میبینیم که یک نبرد جدید درقرن 21 در حال شکلگیری است و دولتها لزوماً سهمی از آن ندارند. در مورد دیگری،"ناشناس" در برابر "لس زتاس" بود. در اوایل سپتامبر ۲۰۱۱ در مکزیک لسزتاس، یکی از قدرتمندترینکارتلهای مواد مخدر دو وبلاگنویس را دار زدند،با نوشتهای به مضمون: "این بلایی است که به سر تمامفضولهای اینترنتی خواهد آمد." یک هفته بعد دختر جوانی را سر بریدند. سرش را قطع کرده بودندو روی کامپیوترش گذاشته بودند، با نوشتهای مشابه. و چون دولتها حتی نمیتوانستند بفهمند چه اتفاقی دارد میافتد یا واکنش نشان دهند،"ناشناس"، گروهی که ممکن است مطمئنترین قدرت جهان نباشد،طی پدافندی دیجیتالی دست به عمل زد؛ آن هم نه توسط حملات سایبری بلکهبا تهدید به ارائهی رایگان اطلاعات. آنها در شبکههای اجتماعی گفتند " ما اطلاعاتی را منتشر خواهیم کرد که دادستانی و فرمانداری را به تبادلرشوهی مواد مخدر با کارتل ربط میدهند." و وقتی جنگ شدت گرفت که، لس زتاس گفت "به ازای انتشار هر بیتاطلاعات، ۱۰ نفر را میکشیم." و این بحث همان جا تمام شد چونادامه دادنش بیش از حد وحشتناک میشد. اما موضوع قابل توجهدر این باره این بود که این افراد ناشناس بودند که توانستند در دل یکی از قدرتمندترین و خشنترین سازمانهای جهان وحشت بیاندازند، و نه پلیس فدرال،یا ارتش یا سیاستمداران. و ما در عصری زندگی میکنیم که فاقد وضوح گذشته در جنگ است، در اینکه ما با چه کسی میجنگیم،در انگیزه حملهها، در ابزار و شیوههای استفاده شده، و سرعت تغییر آنها است. و سوالی که هنوز پا برجاست: افراد، سازمانها و دولتهاچه میتوانند بکنند؟ پاسخ به این سوالها،با افراد شروع میشود، و من فکر میکنم پاسخامنیت همتا به همتا است. آن اشخاص در ارتباطکه نوجوانان را اینترنتی با رشوه خریدند، ما میتوانیم با امنیت همتا به همتاانجام دهیم افراد بیش از هر زمانیقدرت دارند تا روی امنیت ملی وجهانی تأثیر بگذارند. و ما میتوانیم روابط مثبت همتا به همتارا بهصورت اینترنتی و غیر اینترنتی ایجاد کنیم، ما میتوانیم نسل بعدی هکرها، مثل من راحمایت کنیم و آموزش دهیم، بجای اینکه بگوییم "شما میتوانید یا خلافکارشوید یا به آژانس امنیت ملی بپیوندید" این مسئله امروزه مهم است. و فقط افراد نیستند،بلکه سازمانها و حتی شرکتها هم هستند. آنها این امتیاز را دارند کهفرای مرزهای بیشتری، موثرتر و سریعتر از دولتهاعمل کنند، و مجموعهای از مشوقهایواقعی آنجا هستند. اینکه در عصر دیجیتال، قابل اعتماد شناخته شویسودآور و باارزش است، و در نسلهای آینده بیشتر همخواهد بود. اما بازهم نمیتوانیم دولت را نادیده بگیریم، چون ما برای اقدام جمعی به آن روی میآوریم تا ما را ایمن نگه دارد. اما میبینیم که تاکنون ما را به کجا کشانده که توانایی تطبیق و یادگیری درجنگ دیجیتال وجود ندارد، که در بالاترین سطوح مدیریت، مدیر سازمان سیا، وزیر دفاع، میگویند "پرلهاربر مجازی اتفاق میافتد.""یازده سپتامبر مجازی قریبالوقوع است." اما این فقط ما را بیشتر وحشت زده میکنند،نه ایمنتر. با ممنوعیت رمزگذاری به نفع نظارتجمعی و هک گروهی، قطعاً ستاد ارتباطات دولت و آژانس امنیت ملی میتوانندجاسوسی شما را بکنند. اما این به این معنا نیست که فقطآنها میتوانند. قابلیتها ارزان یا حتیرایگان هستند. توانایی فنی در سطحجهان رو به رشد است، و افراد و گروههای کوچکاز این سود میبرند. پس شاید امروز فقط ستاد ارتباطات دولتو آژانس امنیت ملی باشند، اما چه کسی میگوید چینیهانمیتوانند این راه نفوذ را کشف کنند؟ یا در نسلی دیگر یک کودکدر زیرزمین خانهاش در استونی؟ و من الان میگویم که مسئله این نیستکه دولتها چه میتوانند بکنند، بلکه این است که چه نمیتوانند بکنند. امروزه دولتها بایداز قدرت و کنترل دست بکشند تا به ما کمک کنند که ایمنتر شویم. کنار گذاشتن نظارت همگانی و هک کردن و در مقابل ترمیم حفرههای امنیتی، به این معناست که نه آنها نمیتوانند جاسوسی ما را بکنند و نه چینیها و یا آن هکر در کشور استونی، از نسل بعد. و حمایت دولت از فناوریهایی مانند تُر و بیت کوین یعنی دست کشیدن از کنترل، اما همچنین یعنی توسعه دهندگان، مترجمانو هر کسی که به اینترنت دسترسی دارد در کشورهایی مثل کوبا ،ایران و چینمیتوانند تواناییها و تولیداتشان و مهمتر از همه ایدههایشان را در بازار جهانی بفروشند، و به ما نشان دهند کهدر کشورشان چه میگذرد. و برای دولتهایی که برای حقوق بشر و آزادی بیانو دموکراسی در جنگهای بزرگ قرن گذشته جنگیدهاند،این نباید ترسناک باشد بلکه باید الهام بخش باشد که امروز، برای اولین باردر تاریخ بشر، ما یک فرصت عملی داریم که میلیاردها انسان را در جایجای جهان ایمنتر کنیم فرصتی که هرگز در طول تاریخ بشر نداشتهایم. این موضوع باید الهامبخش باشد. (تشویق)